امواج انقلاب و خاکريز احمدى نژاد

مصاحبه با حميد تقوايى در باره "انتخابات" اخير

محسن ابراهيمى: نمايش انتخاباتى رژيم تمام شد و فردى به نام احمدى نژاد را به عنوان نهمين رئيس جمهور حکومت اسلامى اعلام کردند. رژيم اسلامى قبلا ٨ بار "انتخابات" رياست جمهورى داشته است. به نظر شما اين بار نمايش انتخاباتى رژيم با دفعات قبلى چه تفاوتهائى داشت؟ چه مشخصه هاى سياسى اين دفعه را با دفعات قبلى متمايز ميکند؟

حميد تقوايى: "انتخابات" در جمهورى اسلامى يک تناقض درخود است. يک سيستم حکومتى نميتواند خود را اسلامى، و کلا مذهبى، بنامد و در عين حال مدعى دموکراسى، حتى به محدودترين معنى اين کلمه، باشد. سکولاريسم پيش شرط هر نوع دموکراسى و رجوع به راى مردم است. و تجربه مضحکه هاى انتخاباتى در جمهورى اسلامى، بويژه اين نمايش آخر، نبايد جاى ترديدى در اين حقيقت باقى گذاشته باشد. نه پيش شرطهاى يک انتخابات آزاد و واقعى يعنى آزادى احزاب و مطبوعات و تشکل و فعاليتهاى سياسى و غيره در جمهورى اسلامى وجود خارجى دارد و نه قوانين اسلامى حقوق مساوى شهروندان براى انتخاب شدن و انتخاب کردن را مستقل از مذهب و جنيست و حتى موضعشان در قبال ولايت فقيه برسميت ميشناسد. جمهورى اسلامى رسما و قانونا و عملا با انتخابات و رجوع به راى مردم بيگانه و مغاير است. بنابراين در پايه اى ترين سطح حتى اگر تقلبى هم صورت نگيرد، نمايشهاى هر چندسال يکبار جمهورى اسلامى را با هيچ معيارى نميتوان و نبايد انتخابات ناميد. از اين نقطه نظر "انتخابات" هشت دوره قبلى رئيس جمهورى اسلامى با دوره اخير کاملا همسان و از يک قماشند. همه آنها انتصاباتى بوده اند از بين خودى ترين مقامات حکومتى برمبناى سازشها و توافقات پشت پرده ميان جناحهاى رژيم. ولى اين بار انتخابات به يک نقطه تحول در شرايط سياسى ايران و توازن قوا ميان مردم و رژيم و در يک سطح پايه اى تر ميان صف انقلاب و ضد انقلاب تبديل شد و از اين نقطه نظر انتخابات اين دوره با انتخاباتهاى قبلى متفاوت بود.

يکى از شاخصهاى اين تفاوت بهم ريختگى صفوف حکومت و ناتوانى جناحها و دار و دسته هاى آن از توافق بر سر کانديداها و رئيس جمهورى منتصبشان بود. نه تنها کشمکشهاى بين جناحى کاملا تشديد شد و به افشاى جعل و تقلبات وسيع در انتخابات کشيد بلکه در درون خود جناحها هم اختلاف بالا گرفت. تقسميبندى سنتى جناحها رنگ باخت و دار و دسته هاى مختلف از هر دو جناح با کانديداهاى خودشان و افشاگرى عليه ديگر کانديداها بميدان آمدند. عروج و نزول يک هفته اى رفسنجانى بعنوان کسى که ميتوانست خود را ماورا جناحها قرار دهد خود انعکاسى از اين بن بست جناحهاى رژيم در توافق بر سر انتصاب يک فرد بعنوان رئيس جمهور بود. در نهايت بخشى از جناح حزب الهى و ولايت فقيهى حکومت که راديو تلويزيون و پروسه راى گيرى و راى شمارى را کنترل ميکرد حتى به رفسنجانى هم رضايت نداد و کانديد خودش را از صندوق در آورد. احمدى نژاد نماينده توافق و انسجام هرچند نسبى رژيم، حتى در همان حد انتخابات دوره قبل، نيست، بلکه برعکس نشاندهنده تشتت و استيصال و بى آلترناتيوى حکومت است. اين که يک حزب الهى درجه چندم، يک مامور اجراى اعدام و ترور را از گردن کلفتهائى مثل کروبى و رفسنجانى، يعنى مسئولين و تصميم گيران رده بالاى اين ترورها و اعدامها عبور ميدهند و به کرسى رياست جمهورى ميرسانند، اين نشانه ضعف و تشتت حکومت است و نه قدرت آن و حتى قدرت جناح راست آن. چنين رئيس جمهورى، هم بخاطر موقعيت پائين و دست چندمش در حکومت و هم بدليل پروسه رسوا و مفتضح از صندوق بيرون کشيدنش، نه تنها براى جامعه بلکه براى خود حکومتيان هم اعتبارى ندارد و تا همين جا لقب فاشيست و ملاعمر و طالبان را از همپالکيهاى ديروزش در حکومت دريافت کرده است.

يک تفاوت اساسى ديگر شرايط امروز با دوره هاى انتخاباتى گذشته، که در واقع ريشه و علت پايه اى اين درهم ريختگى و ضعف حکومت نيز هست، پيشرويهاى جنبش سرنگونى طلبانه است. جنبش انقلابى مردم به مراتب وسيع تر، راديکال تر و چپ تر از دوره انتخاب خاتمى است و بطور پيوسته و پر شتابى در اين جهت به پيش ميرود. اعتصابات و مبارزات گسترده کارگران که بويژه در چند ماهه اخير شکل تعرضى و متشکلى يافته است، طرح شعارهاى سوسياليستى در اعتراضات مردم، نفود سياستها و شعارهاى راديکال و چپ در جنبش دانشجوئى و جنبش زنان و شناخته شدن و رشد نفود و محبوبيت حزب و تلويزيون کانال جديد در سطح وسيعى از جامعه، همه اين پيشرويها جمهورى اسلامى را در تنگنا قرار داده است و رژيم در انتخابات رئيس جمهورى بيش از هر چيز بدنبال مفرى از اين تنگناها ميگشت. رژيم کوشيد تا انتخابات را به نمايشى براى کسب اعتبار و مشروعيت تراشى براى خود تبديل کند اما اعتراضات گسترده مردم عليه انتخابات اين اجازه را به او نداد. ما براى اولين بار شاهد شکل گيرى يک جنبش تعرضى وسيع عليه انتخابات بوديم. پيشتاز و نقطه شروع اين جنبش اعتراض قدرتمند و موفق کارگران عليه رفسنجانى در اول مه بود. از پاره کردن پوسترهاى انتخاباتى و به هم زدن ميتينگ و سخنرانى انتخاباتى کانديداها تا تجمعات اعتراضى و سوت و کور ماندن صندوقهاى راى همه وجوه مختف مبارزات ضد انتخاباتى مردم بود. در همين دوره مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى اوج گرفت و جنبش زنان قدمهاى مهمى در شکستن عملى ديوارهاى آپارتايد جنسى بجلو برداشت و جنبش انقلابى مردم براى اولين بار با شعار صريح سرنگونى رژيم اعدام و شکنجه و سنگسار بر بنرهاى سرخ و با امضاى ح. ک.ک در خيابانهاى سنندج عرض اندام کرد. جمهورى اسلامى ناگزير بود با انتخاباتش پاسخ اين جنبش را بدهد، و همه گيجسريهاى جناحهاى حکومت و عوض کردن تاکتيکها و کانديداهايشان و بالاخره هم غافلگير کردن يکديگر با بقول خودشان سونامى احمدى نژاد، همه اينها ناشى از جنبش اعتراضى وسيعى بود که زمين را زير پاى همه شان داغ کرده بود. همانطور که در اعلاميه حزب هم گفته شده احمدى نژاد نماينده تشتت و استيصال حکومت در مقابل اعتراضات مردم است و همين مبارزات بى اعتبارى احمدى نژاد و رژيمى که با نمايش آشکار و مفتضحى از تقلب و دروغ چنين رئيس جمهورى را جلوى مردم ميگذارد پيشاپيش اعلام و مسجل کرده است.

محسن ابراهيمى: آيا انتخاب احمدى نژاد به معناى غلبه خط ولى فقيه و حزب الله و سياست سرکوب عريان بر حکومت است و يا او سياست و اهداف و جهت گيرى متفاوتى را نمايندگى ميکند؟ ادعاى مستضعف پناهى و تغييرات اقتصادى به نفع محرومان و غيره چه جايگاهى دارد؟

حميد تقوائى: اگر مساله را تنها در سطح تحولات درونى حکومت ببينيم آنوقت انتخاب احمدى نژاد را ميتوان ادامه منطقى حرکتى دانست که از بيرون راندن دو خرداد از مجلس شروع شد. مدتهاست که جناح دو خردادى و کلا توهمات نوع دو خردادى به اصلاحات و تحولات تدريجى تماما در جامعه افشا و بى اعتبار شده و لذا موضوعيت و ارزش مصرف خود را براى رژيم از دست داده است. و بهمين دليل هم از انتخابات مجلس هفتم روند بيرون راندن دو خرداد از حکومت آغاز شد و ميتوان انتخاب احمدى نژاد را آخرين ميخ به تابوت دو خرداد بحساب آورد. اما همانطور که اشاره کردم اين يک ارزيابى درون حکومتى از مساله است و بهمين دليل واقعيت را بدرستى توصيح نميدهد.

مساله اينست که ورشکستگى دوخرداد ثمره قدرت يابى جناح راست و مثلا بالا گرفتن توهمات به اسلام ناب ولايت فقيهى و مستضعف پناهى و اقدامات اقتصادى اين جناح نبود. بلکه ثمره مستقيم مبارزه مردم و عبور جامعه از دو خرداد بود. و مردم از دو خرداد عبور کردند اساسا به اين دليل که دو خرداد نتوانست در برابر ولى فقيه و جناح راست حکومت بايستد. جنبش و جناح دو خرداد اساسا ضرورى شد به اين خاطر که فقيه و خط ولى فقيه ديگر قادر به سرکوب و کنترل اعتراضات مردم نبود و بهمين دليل بخشى از دستگاه سرکوب، عده اى از پاسدارها و سازماندهندگان سرکوبهاى سالهاى شصت و نسل کشى ٦٧ و بنيانگذاران وزارت اطلاعات و شکنجه گاههاى رژيم بياد ولتر و دگرانديشى افتادند و "حماسه دو خرداد" را پايه گذاشتند. جناح و جنبش دو خرداد به حکومت اين امکان را ميداد که سرکوب و کشتار را تحت يک سپر و حائل ضربه گير به پيش ببرد و از سوى ديگر اين امکان را داشته باشد که نارضايتى ها و اعتراضات مردم را با وعده رفرم و تغييرات تدريجى منحرف و خنثى کند. دو خرداد و خط ولى فقيه بقول خامنه اى دو بال نظام بودند و وجودشان لازم وملزوم کارکرد ماشين سرکوب و جنايت جمهورى اسلامى بود. روشن است که با ورشکستگى دو خرداد در اثر پيشرفت مبارزات مردم کار کل اين ماشين مختل ميشود. جناح حزب الله بدون دوخرداد قادر به ايفاى نقش سرکوبگرش نيست. جنبش انقلابى مردم با عبور از دو خرداد کل حکومت اسلامى و هر دو جناح آنرا به بن بست کشانده و مساله ٨ سال قبل رژيم که علت وجودى "حماسه دو خرداد" بود را اين بار در سطحى به مراتب عميق تر و براى کل حکومت خطير تر ومهلک تر در برابر جمهورى اسلامى قرار داده است. "سونامى احمدى نژاد" نميتواند جاى "حماسه دو خرداد" را پر کند. شکست دو خرداد شکست جناح راست هم هست. اگر احمدى نژاد بجلو رانده شده بخاطر کارآئى سياستهائى که جناح راست با آن تداعى ميشود، مستضعف پناهى و حزب الله چرخانى و تبليغات عليه شيطان بزرگ و غيره نيست بلکه صرفا بخاطر انقضاى ارزش مصرف دوخرداد است. معين و کروبى و رفسنجانى هر يک به دلايل مختلف با ادعاى تغييرات و اصلاحات نوع دو خردادى به ميدان آمدند و افراطى ترين بخش جناح راست که انتخابات و صندوقها را کنترل ميکرد نيازى به دوباره به صحنه آوردن اين ورشکستگان سياسى نديد. اما حتى افراطى ترين حزب الهى حکومت هم ميداند که با سرکوب و ارعاب نميتوانند جامعه را کمترل کنند و بقول سردار طلائى فرمانده نيروهاى انتطامى تهران "اگر اعتراضات مردم تهران بيش از ٦ ساعت بطول بيانجامد پايتخت منفجر خواهد شد" و کارى هم از دست ايشان ساخته نيست! اين را کل حکومت ميداند و به همين دليل احمدى نژاد را از سر بيچارگى و بى راه حلى و بعنوان آخرين تير ترکش به ميدان ميفرستند. احمدى نژاد ناگزير است بعنوان حزب الهى پسا دوخرداد راه سومى براى بقاى رژيم پيدا کند اما اين کار غير ممکنى است. مردمى که "حماسه دو خرداد" را در هم پيچيدند از "سونامى احمدى نژاد" هم، و اين بار با سرعت و قدرت بمراتب بيشترى، عبور خواهند کرد.

محسن ابراهيمى: موضع دول غرب را چگونه ارزيابى ميکنيد؟ بين دول اروپايى و آمريکا رگه هايى از اختلاف را ميشد مشاهده کرد. دول اروپايى علنا براى تبليغ رفسنجانى دم گرفتند. پشت سر هم با او مصاحبه کردند و سعى کردند او را به عنوان يک چهره قدرتمند ميانه رو طرفدار غرب معرفى کنند. آمريکا به نظر ميرسيد محتاطتر برخورد ميکند. بيشتر روى مخدوش بودن "انتخابات" تاکيد ميکرد و هنوز هم همين خط را ادامه ميدهد. اين اختلاف را چگونه ارزيابى ميکنيد؟ دول اروپايى چرا پشت رفسنجانى رفتند و دولت آمريکا چرا محتاطتر برخورد ميکرد؟ و چشم انداز رابطه جمهورى اسلامى با دول غرب را با توجه به اتفاق اخير چگونه مى بينيد؟

حميد تقوايى: در موضع دول غرب در قبال جمهورى اسلامى هيچ زمان رابطه اين رژيم با مردم ايران جايگاهى نداشته است. هدف دولتهاى غربى رام و تابع کردن جمهورى اسلامى در چارچوب سياست خارجى و بويژه اهداف سياسى شان در خاورميانه بوده است و اگر گاهى به حقوق بشر و فقدان دموکراسى در ايران و غيره اشاره ميکنند براى اعمال فشار به حکومت در اين جهت است. مواضع و برخورد اروپا و آمريکا نسبت به جمهورى اسلامى نيز همانقدر متفاوت است که منافع و اهداف آنها در سياست خارجى متفاوت است. دولت آمريکا هميشه بخاطر سردمدارى در مقابله با اسلام سياسى و مشخصا درگيرى مستقيم اش در افغانستان و عراق و مساله فلسطين در برخورد با جمهورى اسلامى سخت گيرتر و طرفدار اعمال فشار بيشتر بوده است تا دولتهاى اروپائى که منافع سياسى و اقتصادى مقطعى تر و تاکتيکى ترى را دنبال ميکنند و اساسا خواهان پيشرفت سياست خارجى اروپاى واحد در رقابت با سياستهاى آمريکا هستند. در رابطه با انتخابات و حمايت از رفسنجانى هم عينا همين تمايز به چشم ميخورد. در قبال احمدى نژاد هم اروپا موضع محتاط ترى را در پيش گرفته است، گرچه همه دول غربى ترجيح ميدادند با رفسنجانى طرف باشند تا کسى مثل احمدى نژاد که نماد و نماينده مستقيم حزب الله و تروريسم اسلامى است. آينده رابطه غرب با جمهورى اسلامى مستقيما بستگى به توافقات پشت پرده دولت احمدى نژاد با غرب دارد. گرچه جناح ولى فقيه هميشه با شعارها و تبليغات ضد آمريکائى شناخته شده است اما در عين حال سازشها و توافقات پشت پرده بين رژيم و دول غربى نيز هميشه به ابتکار و دخالت مستقيم جناح راست صورت گرفته است. در دوره دوم رياست جمهورى خاتمى و مشخصا از مقطع انتخابات مجلس هفتم نيز همه سر نخهاى سياست خارجى رژيم در دست جناح حزب اللهى حکومت بود. بنابر اين کاملا محتمل است که دولت جديد نيز همزمان با دميدن در تبليغات ضد آمريکائى عملا ديپلماسى پنهانى نزديکى به غرب را پيش بگيرد. در هر حال در اين مورد اين هم جنبش انقلابى مردم عليه جمهورى اسلامى است که حرف آخر را خواهد زد. هر اندازه جنبش انقلابى عليه جمهورى اسلام قوى تر و گسترده تر شود به همان اندازه از يکسو رژيم احتياج مبرمترى به عاديسازى روابط با غرب و جلب حمايت دول غربى پيدا خواهد کرد و از سوى ديگر تحقق اين هدف سخت تر خواهد شد. در هر حال اين قابليت رژيم در آرام نکاهداشتن وضعيت داخلى است که در عرصه خارجى نيز به تثبيت او کمک خواهد کرد و به همين دليل بايد گفت از اين نقطه نظر نيز جمهورى اسلامى آينده روشنى ندارد.

انترناسيونال: موقعيت آتى رژيم بعد از "انتخابات" را چگونه ميبينيد؟

حميد تقوايى: به نظر من هردو جناح رژيم به بن بست رسيده اند و ناگزير رژيم دوباره به "راه حل" اى متوسل ميشود که در شرايطى که رژيم وضعيت مساعد ترى داشت راه بجائى نبرده است. رژيم بحران زده تر و متشتت تر و ضعيف تر از اين انتخابات بيرون آمده است و اين هنوز از نتايج سحر است. به نظر من بزودى شوک ناشى از "سونامى" فرو خواهد نشست و دعواى بين دار و دسته هاى حکومتى با شدت و حدت بيشترى بالا خواهد گرفت. در پروسه انتخابات عليه همديگر تقلب و صندوق سازى کردند و دست همديگر را رو کردند و در مورد فاشيسم و طالبان هشدار دادند و براى هم خط و نشان کشيدند و اين مناسبات ديگر قابل بازگشت به بالانس و آرامش نسبى قبل از انتخابات نيست. دعواى بين دارو دسته هاى حکومت هيچگاه تا اين اندازه حاد و علنى نبوده است. نهيب رهبر براى حفط نظام و "کيان اسلام عزيز" ممکن است موقتا اينان را مودب و آرام کند اما مساله را حل نخواهد کرد. اختلافات عميقتر خواهد شد. علت اين تشتت در پايه اى ترين سطح آنست که همان شرايط و زمينه هاى سياسى و اقتصادى و اجتماعى بحران حکومت که موجب درماندگى خط ولايت فقيه وعروج دو خرداد شد امروز ابعادى به مراتب وسيع تر و عميق تر يافته است و اگر سرکوب و ارعاب و حزب الله چرخانى زير چتر عوامفريانه دو خرداد به جائى نرسيد مسلما پس از ورشکستگى دو خرداد نيز کارآئى نخواهد داشت. از اين نقطه نظر رژيم در برابر جنبش انقلابى مردم موقعيت ضعيفترى از گذشته خواهد داشت. سرکوب عريان و رو دررو و دست زدن به جنگ مرگ و زندگى هميشه آخرين حربه رژيمهائى است که با جنبش انقلابى مردم روبرو ميشوند و جمهورى اسلامى نيز با روى کار آوردن احمدى نژاد دست به همين تلاش زده است. اما اين تلاش به دلايلى که گفتم محتوم به شکست است.

محسن ابراهيمى: با توجه به نتيجه اين "انتخابات"، موقعيت جنبش سرنگونى، مردمى که خواهان تغييرات بنيادى هستند و کلا انقلاب عليه حکومت اسلامى را چگونه ارزيابى ميکنيد؟

حميد تقوايى: انتخابات اخير آخرين توهمات به سياستهاى نوع دو خردادى و تغييرات تدريجى و دموکراسى اسلامى را از جامعه و در ميان نيروهاى سياسى دوخردادى و حواشى آنها از بين برد و به اين معنى صف انقلاب و جنبش سرنگونى طلبى را وسيعتر و قوى تر از گذشته کرد. نه تنها جمهورى اسلامى که در طى انتخابات جواب دندان شکنى از مردم گرفت بلکه کل جنبش "تغيير در چارچوب نطام" ضربه محکمى خورد و بر همه معلوم شد که نميتوان هم مخالف رژيم بود و هم مخالف انقلاب عليه رژيم. جريانى که نام در خود متناقض "اپوزيسيون پرو رژيمى" وصف حالش بود زير اين تناقض شکست و اکنون اجزاء باقيمانده آن ناگزيرند يا به صف اپوزيسيون سرنگونى طلب بپيوندند و يا تماما و صريحا مدافع جمهورى اسلامى شوند. معلوم شد اصلاحات و انتخابات و رفراندوم و تغييرات تدريجى و نافرمانى مدنى و دموکراسى اسلامى و تغيير قانون اساسى و همه اين نوع توهماتى که جنبش ملى-اسلامى و اپوزيسيون راست سلطنت-جمهوريخواه به آن دامن ميزد و عملا کل نظام جمهورى اسلامى را در برابر صف انقلاب تقويت ميکرد پوچ و بى پايه است و اين به معناى تضعيف کل صف ضد انقلاب است. اين يک پيشروى و دستاورد مبارزات انقلابى مردم است و بنوبه خود در پيشروى و گسترش باز هم وسيعتر صف انقلاب تاثير خواهد داشت. اکنون جنبش انقلابى مردم مضحکه انتخابات و نتيجه فضاحت بار آنرا بعنوان يک سند روشن و غير قابل انکار و تفسير و تعبير در محکوميت و بى اعتبارى و بى پايگى و رذالت اين حکومت در دست دارد و اين سند بن بست و بى آلترناتيوى جنبشهاى ملى-مذهبى و سلطنت-جمهوريخواه حکومت نيز هست. بر اين متن صف انقلاب و جنبش انقلابى بجلو ميآيد و خود را براى وارد کردن ضربه نهائى آماده ميکند.

انترناسيونال: کمى هم در باره نقش و جايگاه حزب کمونيست کارگرى در اوضاع فعلى صحبت کنيد. حزب در چه موقعيتى قرار دارد؟ چه وزنى در تحولات جارى دارد و چگونه به استقبال اوضاع ميرود؟

حميد تقوايى: حزب ما مستقيما در شکل بخشيدن به مبارزه انقلابى مردم نقش داشته است و اين واقعيتى است که هيچ ناظر سياسى منصفى نميتواند ناديده بگيرد. رد پاى حزب ما و نفوذ و محبوبيت اجتماعى آن همه جا مشهود است. در مبارزات دانشجويان در ١٦ آذر، در اعتصابات کارگرى، در موفقيتهاى کمپين عليه سنگسار و اعدام، در تجمعات اعتراضى زنان، در گردهمائى هاى کارگران در اول مه، در شعارهاى "آزادى برابرى حق مسلم ماست" و "نان آزادى براى همه" و "آزادى برابرى رفع تبعيض جنسيتى" و "سوسياليسم تنها ره رهائى" و "سوسياليسم بپاخيز براى رفع تبعيض"، در پلاکاردها و بنرهاى سرخ شهر سنندج و حتى در سخنرانيها و هشدار دادنهاى امام جمعه ها و امثال خاتميها و رفسنجانيها، همه جا ردپاى حزب و تاثيرات سياستهاى راديکال حزب براحتى قابل مشاهده است. ما در جهت سياست اعلام شده رهبرى و سازماندهى انقلاب گامهاى بلندى بجلو برداشته ايم اما هنوز در آغاز راه هستيم. هنوز تغيير و تحولات زيادى در صفبندى نيروها در پيش است. دوره هاى انقلابى مملو از تغييرات سريع و ناگهانى و نقطه عطفهاى تعيين کننده است و حزب ما بايد براى برخورد سريع و بموقع به اين تحولات و نمايندگى کردن انقلاب و آرمانها و خواستهاى آزاديخواهانه و برابرى طلبانه اکثريت عظيم جامعه در دل اين تحولات بيش از پيش آماده باشد و بتواند موانع جنبش انقلابى را از سر راه بردارد و راه پيشرفت و حرکت بجلو را بروشنى در برابر جامعه قرار بدهد. انقلاب مارا فراميخواند و ما با تمام قوا خود را براى نبردهاى تعيين کننده اى که در پيش است آماده ميکنيم.٭