مضحکه انتخابات و کودتاي مخملي جناح راست!

مضحکه انتخاباتي رژيم با "انتخاب" احمدي نژاد به پايان مفتضحانه و رقت بار خود رسيد. مفتضحانه و رقت بار نه براي اکثريت عظيم جامعه که در برابر اين بساط ايستادند و آنرا رسوا کردند، بلکه براي کل حکومت و همه آن نيروهائي که به انحاي مختلف شرکت در انتخابات را توصيه ميکردند. در پايان، اين نه مردم، بلکه رژيم بود که ناچار به انتخاب از ميان بدترينها شد.

احمدي نژاد نماينده استيصال و بن بست رژيم در برابر جنبش انقلابي رو به گسترش مردم است. قشري ترين و ارتجاعي ترين هسته حکومت، با اين محاسبه درست که رفسنجاني نميتواند تعرض گسترده مردم را به عقب براند و بحران حکومت را تخفيف بدهد و با اين روياي پوچ که کانديد حزب اللهي خودش ميتواند، احمدي نژاد را به رئيس جمهوري رساند. اين اقدام افراطي ترين بخش جناح راست شبيه يک کودتا اما از نوع پوشالي و ابلهانه آن است. اين يک شبه کودتاست چون عمل ناگهاني بخش حزب اللهي رژيم براي متمرکز کردن تمام قدرت در دست خود و تلاشي براي روي آوري به سياست سرکوب آشکار در برابر مردم ناراضي و معترض است، و پوشالي و ابلهانه است بخاطر آنکه به حکم شرايط عيني سياسي نه تنها در رسيدن به اين اهداف خود نميتواند موفق شود، بلکه به سرعت اين حرکت يک موج برگشت را در برابر خود شکل خواهد داد و به عکس خود تبديل خواهد شد. اگر جناح راست و سياست ارعاب و سرکوب آشکار به تنهائي و بدون حائل و ضربه گير اصلاحات و اميد واهي به "تغييرات تدريجي" قادر به سرکوب و ارعاب جامعه بود اصولا از همان ابتدا به خط دو خرداد و جناح "اصلاح طلب" نيازي پيدا نميشد. امروز اين حائل و ضربه گير در اثر مبارزات گسترده مردم تماما ورشکسته و بي خاصيت شده است، و اين شکسته شدن يک بال نظام قابليت بال ديگر در سرکوب و ارعاب را نيز بيش از پيش تضعيف کرده است. اين را خود حکومتيان نيز ميدانند اما راه حل ديگري ندارند. کودتاي مخملي حزب اللهي هاي حکومت، که نه با توپ و تانک بلکه با تقلب در انتخابات صورت گرفت، اقدامي از سر ناگزيري و بيچارگي است و نه نشانه توانائي و قدرت نمائي. رژيم حتي قادر به جمع و جور کردن صفوف خودش نيست. مدتهاست دار و دسته هاي مختلف حکومت بجان هم افتاده اند و عبور دادن يک پادوي حزب اللهي از معين و قاليباف و کروبي و رفسنجاني و رساندنش به کرسي رياست جمهوري في الحال شکافهاي جديد و خردکننده تري در ميان حکومت ايجاد کرده است.

اما رژيم حتي اگر ميتوانست دعواهاي حاد داخلي اش را به نحوي حل و فصل کند و همه دارو دسته هاي حکومتي را به تمکين به احمدي نژاد وادارد، قادر به تحميل او به جامعه نخواهد بود. در اين ترديدي نيست. بحران حکومت با انتخابات شروع نشد و با انتخابات هم تمام نميشود بلکه بر عکس بمراتب عميق تر و حاد تر ميشود. رئيس جمهوري که رقباي انتخاباتيش في الحال او را ملا عمر و طالبان و فاشيست ناميده اند، و "انتخاب" وي با جعل و صندوق سازي و تقلبات وسيع و وقيحانه و آشکار ممکن شده، رسما و علنا نشاندهنده بي اعتباري کل حکومت اسلامي است. انتخابات را ميخواستند به عنوان نمايش حقانيت و مشروعيت بخشيدن به حکومت اسلامي برگزار کنند اما مردم آنرا به نمايش رسوا کننده اي از تقلب و دروغ و جعل براي نظام اسلامي تبديل کردند و اکنون پادوي حزب اللهي که از صندوق در آورده اند حتي در ميان بخشهاي ديگر خود حکومت نيز وزن و اعتباري ندارد. با اين مضحکه رژيمي متشتت تر، منفورتر، منزوي تر و شکننده تر در مقابل مردم تشنه رهائي و معترض قرار گرفته و پله ديگري به سرنگوني نزديک تر شده است.

يک نتيجه ديگر اين انتخابات گسترش صفوف انقلاب و روشن شدن بيش از پيش حقانيت سياستهاي راديکال و انقلابي در برابر کل نظام جمهوري اسلامي و تمامي اپوزيسيون ملي اسلامي و دموکراسي پناه و اصلاح طلب آنست. بر همه معلوم شد که تا زماني که جمهوري اسلامي بر سر کار است، انتخابات و رفراندوم بازي پوچ و مسخره اي بيش نيست، و براي هيچکس ترديدي نماند که پروژه اصلاح اين نظام به همان اندازه پوچ و مسخره است. با اين رسوائي انتخاباتي، آخرين توهمات و اميدهاي واهي به تغيير و بهبود اوضاع از راهي بجز گسترش مبارزات انقلابي مردم به سرعت رنگ ميبازد و ايده هاي چپ و راديکال بيشتر در ميان مردم جا باز ميکند. مضحکه انتخابات و نتيجه رقت بار آن در يک سطح وسيع اجتماعي زمينه را براي تقويت و گسترش بيشتر ايده هاي انقلابي و جنبش انقلابي مردم و حزب کمونيست کارگري بعنوان حزب سياسي پيشتاز اين تحولات فراهم کرده است.

حزب کمونيست کارگري، طبقه کارگر و همه مردم ايران را به برپايي انقلاب عليه جمهوري اسلامي و برقراري جامعه اي آزاد و برابر و انساني فراميخواند.

آزادي، برابري، حکومت کارگري

زنده باد انقلاب

زنده باد جمهوري سوسياليستي

حزب کمونيست کارگري ايران

٤ تيرماه ٨٤، ٢٥ ژوئن ٢٠٠٥