اوضاع سياسي در ايران

قسمت اول

علي جوادي

مضحکه انتخاباتي رژيم اسلامي و تقابل گسترده مردم با آن موقعيت ويژه اي را در ايران بوجود آورده است. بسادگي ميتوان ديد که سيماي سياسي جامعه ايران از هر سو به سرعت در حال تغيير است. اين تغييرات همه جانبه و گسترده و داراي پي آمدهاي تعيين کننده اي است. توازن قواي سياسي جامعه، تقابل بالايي ها و پاييني ها، بطور قابل ملاحظه اي به نفع مردم تغيير کرده است. روحيه و انرژي اعتراضي در پايين جامعه در حال تمرکز و بهم فشردگي است. بالايي ها دچار چند دستگي و تشتت کامل شده اند. نه تنها حکومت اسلامي به سادگي قادر به حکومت کردن بر جامعه و مردم نيست، بلکه در حال از دست دادن کنترل و قدرت حفظ شيرازه خود حاکميت اسلامي است. رژيم به دستجات و باندهاي متعدد و کم و بيش غير قابل کنترل خود تجزيه شده است. شکافهايش تعميق شده است. فرار از مرکز، خودسري باندهاي مافيايي حکومت، فضاي حاکم بر رژيم اسلامي است. در يک کلام جامعه وارد دوران حساسي شده است. تکانهاي شديد و تعيين کننده اي در راه است. حرکت مردم عليه رژيم اسلامي بناچار رو به گسترش خواهد گذاشت. آنچه در ايران جاري است شروع يک انقلاب است. وظايف ما در اين دوران چيست؟ چگونه بايد براي اين دورانآماده شد! چگونه ميتوان اين اعتراضات را به سرانجام خود رساند؟ براي بررسي اوضاع رژيم اسلامي از شو انتخاباتي رژيم شروع ميکنيم و در سلسله مقالاتي نگاهي به اوضاع عمومي سياست در ايران مي اندازيم.

مضحکه انتخاباتي

روشن است که انتخابات در رژيم اسلامي چيزي جز مضحکه و شو نيست. اطلاق نام انتخابات به اين مضحکه در حقيقت توهين به شعور و آگاهي و خواست ميليونها مردم است. مردم در اين مضحکه در دور اول شرکت نکردند. و ساده لوحي است اگر آمار ارائه شده توسط شوراي نگهبان، کيهان و يا وزارت کشور را عليرغم تناقض (کيهان صبح با عجله تعداد شرکت کنندگان را ٣٢ ميليون اعلام کرد، اما ساير نهادها روي رقم ٢٩ ميليون ايستادند) مبناي شرکت مردم در اين مضحکه قلمداد کنيم. "ميزان راي ملت است" اما ضرب در فاکتوري حداقل بين ٢ و ٣ که تعداد شرکت کنندگان را دو يا سه برابر واقعيت بتوانند ارائه دهند. اين قاعده عمومي تقلب و جعل آراء در رژيم اسلامي است. رژيم اسلامي يک رژيم استبدادي صرف نيست. متکي بر يک جنبش ارتجاعي اسلامي است. محتاج اين است که در انظار بين المللي خود را مشروع و بر حق جلوه دهد. نيازمند است که در هر دوره پايه اجتماعي خود را بسيج کند. تقلب و راي سازي جز لاينفک شوهاي انتخاباتي رژيم اسلامي است. اما افزايش آراء يک بخش از جعل و تقلب است. بخش ديگر رقابت و کشمکش و راي سازي و در حقيقت تقلب در پاي صندوقهاست. ميزان روي آوري به اين اقدامات تابعي از عدم وجود و قبول هژموني يک جناح در حاکميت اسلامي است. و اين اتفاقي است که افتاد. اعتراض کروبي نه به نفس تقلب و آمار سازي در رژيم اسلامي بلکه در بر هم خوردن تناسب در سهم باندهاي حاکميت در جريان راي گيري است. کروبي معترض است چرا که عوامل باندهاي رقيب قادر شدند در نفس خود اين پروسه به نفع کانديداي خود دخالت کنند و سر کروبي "بي کلاه" ماند.

اما تقلب اين بار ضروري و حياتي شد چرا که بخش قابل ملاحظه اي از مردم سياست عدم شرکت و اعتراض را روشي اصولي براي تغيير توازن قواي سياسي ديده و عملا در اين چهار چوب عمل کردند. بر خلاف انتخابات دوم خرداد که حضور مردم در پاي صندوقهاي راي عملا به معناي راي به عدم انسجام و جلوگيري از يکپارچگي رژيم بود و خاتمي را ابزاري براي ايجاد و حفظ شکاف و تفرقه در صفوف رژيم اسلامي قلمداد ميکردند، در اين انتخابات عدم شرکت در مضحکه رژيم اسلامي و اعتراض مستقيم به آن مبناي عمل واقعي توده هاي مردم بود.

اما سهم باندها و جناحها در ميزان آراي ريخته شده هر چه ميبود، نتايج اعلام شده مي بايست متناظر با وزن دو جناح حاکم در جمهوري اسلامي باشد. رفسنجاني و احمدي نژاد از اين رو به دور دوم رانده شدند. باندهاي راست حول و حوش خامنه اي و باند رفسنجاني داراي موقعيت کليدي در حاکميت اسلامي هستند، سهم بران اصلي اين مضحکه نيز معرفي شدند. اين راي مردم نبود که رفسنجاني و احمدي نژاد را جلو انداخت. بند و بست و تقلب باندهاي حاکم چنين موقعيتي را ايجاد کرد.

موقعيت جناحها

انتخابات رژيم اسلامي تا همين جا شکافهاي دروني رژيم را به شدت تشديد کرده است. جناحها و باندهاي تشکيل دهنده رژيم به طور همه جانبه تري رو در روي هم قرار گرفته اند. دار و دسته ها ي رژيم هر کدام ياران ديروز و رقباي امروز خود را عامل سقوط و بهم ريختگي اوضاع قلمداد ميکنند. دوم خرداديهاي شکست خورده فرياد "عروج فاشيسم نو پا" سر داده اند و ميخواهند ائتلافي در مقابله با آن شکل دهند. يکبار ديگر براي بقاء در حاکميت به رفسنجاني دخيل بسته اند. در جناح راست باند "نظاميها" براي ارعاب و عقب راندن جامعه متوسل به عمليات گسترده بمب گذاري و ايجاد فضاي نظامي متوسل ميشود. کوشيدند با اقدام نظامي اوضاع سياسي را تحت الشعاع قرار دهند. اما در ابتداي راه افشا شده و شکست خورده به کناري رانده شدند. دوم خرداديها که نقشي جز "گرم کردن تنور انتخاباتي" قرار نبود داشته باشند، گله مندند. جناح راست تجزيه و پراکنده، در اوج استيصال ناچار شده است که ناشناخته ترين اوباش خود را به جلوي صف خود قرار دهند. بحران حکومتي تمامي ارکان حاکميت اسلامي را در بر گرفته است. جناحها به باندها و دسته هاي اوباش اسلامي تجزيه شده اند.

يکي از پي آمدهاي اين موقعيت اين است که رژيم قادر نشد نمايش انتخاباتي خود را در يک دور به پايان ببرد. نتوانستند بر خلاف گذشته به بند و بست و توافقي از پيش داده شده مبني بر تعيين پست رياست جمهور اوباش اسلامي دست پيدا کنند. اين موقعيت جديد ناشي از تغيير وزن و سهم هر جناح و عدم قبول توافقات قبلي در اين دور از کشمکش جناحها است. تعادلهاي گذشته بهم خورده است. نه تنها توافقات گذشته مورد مشاجره است، بلکه قواعد دعوا و کشمکش و رقابت نيز متعاقب اين تغيير اوضاع دگرگون شده است. اگر در دوران گذشته جنگ جناحها تابعي از حضور هر جناح در حاکميت اسلامي بود در اين دوران اين محدوديت نيز از رو در رويي جناحها به کناري زده شده است. حذف و نه حفظ در عين کشمکش ميرود که به نرم جنگ جناحها تبديل شود. اگر در دوران گذشته کسب هژموني در جدال جناحي هدف بود. در اين شرايط دستيابي به اين هدف عملا امري غير ممکن شده است. نقطه هژمونيک بادوامي برايشان متصور نيست. چرا که هيچکدام از جناحها تن به تسليم و سازش پايداري نميدهند. زمين زير پايشان را مردم داغ کرده اند. قادر به ايستادگي در يک مکان نيستند. از طرف ديگر بسادگي قادر نيستند در مقابل حرکت توده هاي مردم سرنگوني طلب متحد شوند. اين يک وجه مهم تحولات حاضر است. رژيم اوباش اسلامي توان متحد شدن و حاشيه اي کردن اختلافات خود را از دست داده است. اگر در زماني شرط حضور هر کدام در حاکميت منوط به "بقاي نظام اسلامي" بود، اکنون هر کدام ديگري را عامل در تنگنا قرار دادن رژيم اسلامي و لاجرم در تلاش براي حذف آن ديگري تلاش ميکنند. اين دسته بنديها و شکافها حاصل اعتراض مردم و در عين حال شرايط پيشروي براي مردم را بطور بيسابقه اي تسهيل کرده است.

محور اين دعواها بر خلاف ساليان گذشته پلاتفرم و يا خط مشي هاي اقتصادي متفاوت نيست. منشاء اين دعواها تلاش براي غلبه الگوي اقتصادي و سياسي معيني بر حاکميت اسلامي در اين شرايط خاص نيست. مساله اصلي نقش و جايگاه ولايت فقيه و يا رابطه يا عدم رابطه با آمريکا نيست. اين مسائل تماما براي رژيمي که با معضل بقاء مواجه است، ثانوي و درجه دومند. مساله بسادگي چگونگي بقاء در شرايطي است که مردمي عزم جزم کرده اند اين رژيم اسلامي را بزير بکشند. مردمي که دارند قدرت خود را در مصاف براي بزير کشيدن رژيم اسلامي آزمايش ميکنند. رژيمي که به حکم بن بستهاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي و همچنين حکم مردم سرنگوني طلب راهي ندارد. و وجود جنبشي که پرچم سعادت و آزاديخواهي و رفاه را در دست دارد.

جنبش توده اي مردم خود را نشان ميدهد

در دوران مضحکه انتخاباتي رژيم در عين حال بر خلاف سياستهاي اعلام شده جريانات راست و محافظه کار در اپوزيسيون که به زير پرچم سياست "تحريم" و "خانه نشيني" و "رفراندوم" گرد آمده بودند، ما شاهد گسترده ترين اعتراضات و مواجهه مردم با رژيم اسلامي بوديم. شکست سياست راست را کارگران در روز جهاني کارگر، اول ماه مه، با اتخاذ سياست راديکال و فعال اعتراض مستقيم اعلام کردند. توده هاي مردم در اين دوران جلوه هاي متفاوتي از عمل مستقيم و اعتراضي را از خود بروز داد. ميتينگهاي کانديداها عمدتا مکاني براي افشاگري از عوامل رژيم اسلامي و تقلاهايشان بود. مردم در اين دوره تا هم اکنون قدرتمندتر شده اند. پاره کردن پوسترها، اعتراضات مستقيم مردم در شهرهاي مختلف، اعتراض زنان، شکل گيري جنبش براي آزادي زندانيان سياسي گوشه هايي از اعمال قدرت مردم در اين دوره بودند. ضروري شدن دور دوم انتخابات يک ثمره بلافصل اين جنبش در شرايط کنوني بود. شکست رژيم در دور اول انتخابات نه تنها رژيم را در موقعيت تضعيف شده تري قرار داد، بلکه قدرت رژيم براي سرکوب و پس راندن مردم از سنگرهاي فتح شده را به شدت براي رژيم اسلامي دشوار کرده است.

يک نقطه برجسته اين اوضاع چرخش جامعه به چپ بود. راديکاليسم و پرچم آزادي و برابري جاي خود را در تبديل شدن به پرچم اتحاد و بيان فشرده مطالبات مردم بطور قابل محسوسي باز کرد. "آزادي و برابري حق مسلم ماست"!

شکست رژيم در دور اول انتخابات قدرت رژيم براي سرکوب و پس راندن مردم را کاملا دشوار کرده است. ضد انقلاب اسلامي بسادگي قادر به حکومت کردن نيست. چشم انداز سقوط و سرنگوني بطور آشکاري در مقابل جامعه قرار گرفته و براي مردم قابل لمس شده است.

تحرک گسترده در پايين و مقابله با رژيم اسلامي اکنون مشخصه آشکار اوضاع سياسي در ايران در شرايط حاضر است. اين رويدادها يک نقطه عطف در تاريخ مبارزاتي مردم بود. در طول اين مدت هرگز مردم در چنين موقعيت مناسبي براي سرنگوني رژيم و بر چيدن بساط اين اوباش قرار نداشته اند. رويدادهاي اين دوره نقاط تعيين کننده اي در پروسه سرنگوني رژيم اسلامي هستند. اما نقطه عطفهاي تاريخي تر و تکان دهنده تر تازه در راهند. در قسمتهاي بعدي به موقعيت رفسنجاني، نقش جنبشهاي اجتماعي و عرصه هاي اصلي نبرد اجتماعي ميپردازم.

پايان بخش اول