حميد تقوائي

پرده دوم خيمه شب بازي انتخابات:

ملقمه اي از حقارت و وقاحت و استيصال

جمهوري اسلامي بالاخره با جعل و تقلب آشکار خود را به دور دوم خيمه شب بازي انتخابات کشاند. هنوز اين خيمه شب بازي خاتمه نيافته است اما نتيجه آن هر چه باشد و هر کس را از صندوق در آورند يک چيز مسلم است: جمهوري اسلامي به هم ريخته تر و بحران زده تر و مستاصل تر از اين معرکه انتخاباتي بيرون خواهد آمد. انتخابات عرصه و جبهه مشخصي در تقابل مردم با کل حکومت جمهوري اسلامي است و مردم تا همين جا در اين مصاف پيروز شده اند. دو روز بيشتر به پايان انتخابات نمانده است اما بحران جمهوري اسلامي و جنبش انقلابي مردم عليه کل اين نظام نه تنها با ختم انتخابات تمام نميشود بلکه با حدت بيشتري ادامه خواهد يافت. از اين رو جا دارد اهداف و مضمون سياسي اين باصطلاح انتخابات، موقعيت رژيم و جناحهاي مختلفش و نيروهاي اپوزيسيون پرو رژيمي در اين دور دوم و موقعيت مردم و جنبش مقابله با انتخابات را مورد بررسي قرار بدهيم.

اولين سئوال اينست که مضمون سياسي اين انتخابات چيست؟ آيا واقعا مساله بر سر انتخاب رئيس جمهور است؟ آيا واقعا تمام اين کشمکشها و بهم ريختن صفوف رژيم و بجان هم افتادن دار و دسته هاي حکومتي از يکسو و تعرض و مقابله مردم با اين اوباش از سوي ديگر بر سر اينست که چه کسي رئيس جمهور بشود و يا نشود؟ روشن است که مساله اين نيست. نه از ديد مردم و نه از نظر حکومت مساله اصلي که در اين انتخابات در حال حل و فصل شدن است انتخاب رئيس جمهور نيست بلکه نفس بقاي رژيم جمهوري اسلامي است. اين انتخابات بر متن يک بحران عميق حکومتي اتفاق ميفتد که نه با انتخابات شروع شده و نه با انتخابات بپايان ميرسد. مدتهاست که يک جنبش قدرتمند انقلابي عليه رژيم اسلامي شکل گرفته و روز بروز وسيع تر و گسترده تر ميشود و بر متن اين شرايط انتخاب رئيس جمهور تنها عرصه و جبهه ديگري از اين نبرد پايه اي تر و همه جانبه تر است. رژيم در پي آنست که در اين انتخابات حقانيت و اعتبار و مشروعيتي براي خود کسب کند و مردم برعکس در پي آنند که اين انتخابات را به تحولي در خدمت رسوائي و بي اعتباري هر چه بيشتر حکومت تبديل کنند. هدف حکومت بقا و حفظ خود است و از اين رو نفس شرکت مردم در اين انتخابات براي کل حکومت اهميت حياتي دارد. اين نکته را خامنه اي با هزار زبان در اين روزها تکرار کرده است و بخصوص براي سر عقل آوردن کانديداهائي که بازي انتخابات را زيادي جدي گرفته اند مدام حفظ کل نظام و اهميت شرکت مردم در انتخابات را به رخ آنها کشيده است. حفظ نظام هميشه امر همه مقامات و دارو دسته هاي حکومتي از افراطي ترين "اصلاح طلبان" دو خردادي تا خود ولي فقيه بوده است. و در جريان اين انتخابات هم هدف مشترک همگيشان با هر اختلاف و کشمکشي که ممکن است بر سر کانديداهاي خود داشته باشند همين "حفظ کيان اسلام" و حکومت و نظام اسلامي است.

در مقابل از نقطه نظر مردم انتخابات فرصتي است براي بيان اعتراض هر چه وسيعتر و تعرضي تر به کليت رژيم. حزب ما وقتي اين انتخابات را يک مضحکه ناميد و اعلام کرد اين مضحکه را بر سر رژيم خراب خواهيم کرد در واقع حرف دل مردم و تمايلات واقعي اکثريت عظيم جامعه را بيان ميکرد. چرا اين انتخابات مضحکه و پوچ و بي اعتبار است؟ به هزار و يک دليل و آخرينش تقلب و راي سازي فاحشي که در مرحله اول صورت گرفت. اگر يک صدم اين تقلب در انتخابات کشورهاي غربي صورت ميگرفت انتخابات را فورا مخدوش و باطل اعلام ميکردند و مسئولين انتخابات را به پاي ميز محاکمه ميکشيدند، ولي جمهوري اسلامي قوانين و استانداردهاي قرون وسطائي خودش را دارد. ميزان کل آرا را چند برابر ميکنند و ظرف يک ساعت چند ميليون راي به صندوق هم جناحي هايشان ميريزند و آش آنقدر شور ميشود که حتي خودي ترين مقامات و کانديداهاي رژيم که در اين تقلبات خود را مغبون يافته اند دادشان در مي آيد اما با اين حال بازي همچنان ادامه پيدا ميکند و "انتخابات" وارد مرحله دوم يعني دور جديدي از تقلبات ميشود. اين انتخابات نيست يک دروغ و جعل بزرگ است، توهين به شعور مردم ايران است و مردم هزار بار حق داشتند که با تمام قوا در برابر اين بازي وقيحانه بايستند و اين بساط را به هم بريزند. اما تقلب و دروغ تنها و حتي مهمترين دليل اعتراض و تعرض مردم نيست. حتي اگر تقلب و راي سازي هم وجود نميداشت اين انتخابات يک جعل و دروغ بزرگ بيش نبود. جمهوري اسلامي يک حکومت مذهبي است و به همين دليل بنا به ماهيت خود با هر نوع دموکراسي حتي به محدود ترين معناي اين کلمه متناقض است. در نظامي که در آن آزادي بيان و مطبوعات و تحزب و تشکل وجود خارجي ندارد، و نيروها و احزاب اپوزيسيون با زندان و شکنجه و اعدام وتبعيد روبرو هستند انتخابات هيچ معنائي نميتواند داشته باشد. در نظامي که قانون اساسي اش رسما حق رئيس جمهور شدن را از زنان و غير شيعيان سلب کرده است و تازه اين مردان شيعه نيز بايد متعهد به ولي فقيه باشند و اين متعهدين هم بايد از فيلتر شوراي نگهبان گذشته باشند تا واجد شرايط شوند اين مسخره بازي را حتي با صد درجه تخفيف نميشود انتخابات ناميد. اين حتي انتصابات هم نيست، تبعيض و نابرابري حتي در سپردن شغل رياست جمهوري در ميان مقامات حکومتي است. هر چند سال يکبار مقامات دور هم جمع ميشوند و بر اساس ساخت و پاختها و قرا مدارهاي از پيشي بين خودشان و بسته به توازن قواي جناحها و درجه وقاحت و توانائي توطئه گري براي راي سازي و تقلب يک نفر را از صندوق بيرون ميآورند و بعد هم اسم اين را ميگذارند انتخابات! کسي که اين بازي مسخره را انتخابات بنامد يا خودش شعور سياسي ندارد و يا شعور مردم را دست کم گرفته است.

اين مسخره بازي اکنون به دور دوم کشيده است. نتوانستند در همان دور اول سر و ته قضيه را هم بياورند و با وجود تمام تمهيدات و تقلبات انتخابات به دور دوم کشيده شد. دارو دسته هاي حکومتي نه تنها نتوانستند بر سر يک نفر بعنوان رئيس جمهور در بين خودشان به توافق برسند بلکه حتي در درون هر جناح بر سر کانديداها کشمکش و چند دستگي بوجود آمد. و اين خود يک نتيجه مستقيم جنبش انقلابي مردم عليه حکومت و مشخصا تعرض آنها عليه مضحکه انتخابات است. اين تعرض با اعتراض کارگران در استاديوم آزادي در اول مه عليه رفسنجاني شروع شد و در روزهاي بعد جنبش عليه انتخابات با پاره کردن پوسترهاي انتخاباتي و برهم زدن بساط سخنراني و ميتنيگهاي انتخاباتي کانديداها در شهرهاي مختلف، تجمعات و تظاهرات زنان، تجمعات اعتراضي در روز قبل از انتخابات و سوت و کور ماندن صندوقها در روز انتخابات ادامه يافت. در مقابل اين تعرض مردم و بعد از اينکه حتي توطئه بمب گذاريهاي رژيم براي مرعوب ساختن مردم بجائي نرسيد، رژيم ناگزير شد با صندوق سازي و تقلب آشکار خود را به مرحله دوم بحران انتخاباتي بکشاند. عروج رفسنجاني در اين دوره قبل از هر چيز نشاندهنده سر در گمي و به آخر خط رسيدن جناح هاي رژيم است. رفسنجاني هم محافظه کار است و هم اصلاح طلب، هم سردار سازندگي است و هم معمار قتلها و ترورهاي رژيم. هم در قتل و کشتار مخالفين يد طولائي دارد و جزء متهمين رديف اول دادگاه ميکونوس آلمان است و هم سابقه اصلاح طلبي اش به قبل از دو خرداد ميرسد. هم اهل سرکوب و ترور است و هم اهل دفع الوقت و عمر خريدن براي کل نظام از طريق عوامفريبيهاي اصلاح طلبانه! خلاصه آنچه خوبان همه دارند ايشان به تنهائي دارد. و دقيقا به همين دلايل ميتواند صفوف بهم ريخته رژيم را نمايندگي کند. رئيس جمهور همه جناحها باشد بي آنکه کانديد هيچ جناحي باشد!

رفسنجاني را در شرايطي به جلوي صحنه ميرانند و بخشهائي از هر دو جناح از او حمايت و در واقع تمکين ميکنند که خودشان راه حل جناحي براي برون رفت حکومت از بحران مزمني که با آن دست بگريبانست ندارند. ناگزير شده اند به رفسنجاني رضايت بدهند چون هيچ جناحي به رئيس جمهوري از جناح ديگر رضايت نميداد. رفسنجاني نماينده استيصال رژيم و سر در گمي جناحهاي آنست. در پايه اي ترين سطح ريشه استيصال حکومت در اينست که جناح راست توان سرکوب و قدرت زدن وماندن ندارد. اگر هم هنوز بتواند کودتا کند، حتي اگر بتواند در يک حرکت ناگهاني از سر استيصال بزند، مطمئنا نميتواند بماند. نميتواند در مقابل موج برگشتي که کودتا و حکومت نطامي در جامعه شکل خواهد داد خود را حفظ کند. و اين واقعيت را فرمانده نيروهاي انتظامي تهران چند روز پس از حسين پارتي جوانها در ميدان محسني تهران که در آن جناب فرمانده هو شده بود و غطلي نتوانسته بود بکند، به نحو گويائي در نامه خطاب به خامنه اي اينطور تصويرکرد که اگر تظاهرات و اعتراضي در تهران بيش از ٦ ساعت طول بکشد پايتخت منفجر خواهد شد! و به اين ترتيب در واقع هشدار ميداد و از خود سلب مسئوليت ميکرد! شکل گرفتن جناح دو خرداد قبل ازهر چيز خود محصول اين ناتواني در سرکوب و کنترل اوضاع بود. امروز دو خرداد خاصيت و ارزش مصرف خود را تماما از دست داده است و اين مساله پايه اي به شکلي حاد تر و عاجل تر دوباره در برابر رژيم قرار گرفته است. در اين شرايط هر دو جناح به رفسنجاني به عنوان مفري از اين بحران مزمن رضايت ميدهند. البته بخشي از جناح راست همچنان از احمدي نژاد حمايت ميکند اما اين بخش غير واقع بين و متوهم بقدرت سرکوب رژيم است. آيت الله هاي واقع بين تر جناح خامنه اي ميدانند که حزب الله چرخاني و بسيج و سپاه و گله هاي حزب الله و لباس شخصي ها پاسخ اين وضعيت نيست و به رفسنجاني روي ميآورند.

در اين ميان دوخرداديها و اصلاح طلباني که کانديدهايشان را به دور دوم راه نداده اند نيز در مقابل احمدي نژاد به زير عباي رفسنجاني پناه ميبرند و به اين ترتيب دوجناح ناتوان و به آخر خط رسيده تلاش ميکنند امر حفظ نظام را به کسي بسپارند که يک شخصيت فراجناحي رژيم و ملقمه اي ازعوامفريبي و سرکوب هر دو است.

در اين ميان توجيهي که دوخرداديهاي بيرون و درون حکومت براي رفتن به زير عباي رفسنجاني تراشيده اند بسيار گويا و افشا کننده است. ميگويند بين بد و بدتر بايد بد را انتخاب کرد و براي جلوگيري از فاشيسم بايد به رفسنجاني راي داد، همانطور که مردم فرانسه از ترس لوپن به شيراک راي دادند و غيره. مقايسه جالبي است، اجازه بدهيد آنرا تا به آخر ادامه بدهيم. اگر لوپن و شيراک هم بعد از رد شدن از فيلتر شوراي نگهبان و با جعل و تقلب آشکار بدور دوم رسيده بودند و رهبر و مجلس و قوه قضائيه و نيروهاي سرکوبگر فرانسه با شيراک و بدون شيراک در دست طرفداران لوپن بود و غيره شايد اين قياس معنائي داشت. اما اگر وضعيت در فرانسه به اين شکل بود آنوقت مطمئنا نه با انتخاب شيراک بد در مقابل لوپن بدتر بلکه با انقلاب کبير دوم در فرانسه روبرو ميشديم. در ايران جمهوري اسلامي هم اين توصيه دو خردادي هاي ما در واقع نه از ترس فاشيسم بلکه براي ممانعت از وقوع چنين انقلابي است. همانطور که در ابتدا اشاره کردم مضمون واقعي اين انتخابات مساله حفظ نظام است و دو خردادي هاي ما نيز دقيقا براي اعتبار و آبرو خريدن براي نظام، و کشيدن مردم به پاي صندوقها و مشروعيت بخشيدن به نظام جمهوري اسلامي است که پشت رفسنجاني به خط شده اند. کل اين حکومت يک حکومت فاشيستي است، رهبر و مجلس و قوه قضائيه از هم جناحيها و حاميان مستقيم احمدي نژاد فاشيست هستند و رفسنجاني که قرار است ظاهرا ما را از فاشيسم نجات بدهد خود در جنايت و سرکوب سابقه مشعشعي دارد. کل اين حکومت و نطام فاشيستي است وهر کس با هر توجيه و بهانه اي مردم را به راي دادن دعوت ميکند در واقع دارد براي يک حکومت فاشيستي اعتبار کسب ميکند. دارد به رئيس جمهور آتي، هر يک از اين دو جاني را که از صندوق بيرون بياورند، اين امکان را ميدهد که بزند و بکوبد و سرکوب کند و راي مردم را وثيقه سرکوب آنان قرار بدهد. اکر کسي واقعا نگران فاشيسم است بايد در برابر اين حکومت فاشيستي و مضحکه انتخاباتي اش بايستد و با آن مقابله کند. مقابله با فاشيسم در گرو مبارزه مردم است، در گرو بي اعتبار کردن مضحکه انتخابات و رسوا و مفتضح و بي آبرو کردن حکومت در اين خيمه شب بازي است و نه توسل به فاشيستي در مقابل فاشيست ديگر. براستي که حقارت و دنائت اين اصلاح طلبان شهير ما حد و حصري ندارد. کانديدشان را با تقلب و راي سازي از انتخابات حذف کرده اند و پاسدار ولتر هاي وطني بجاي اعلام بطلان انتخابات و مقابله با کل اين خيمه شب بازي به اين نتيجه داهيانه رسيده اند که با راي دادن به فاشيست بد جلوي فاشيست بدتر را بگيرند! مسخره است اما از سر کودني و بلاهت سياسي نيست. برعکس، اين دلقکهاي سياست ايران خوب ميدانند چه ميکنند. امر اينان اصلاحات و دموکراسي نيست، حفظ نظام است، مقابله با جنبش آزاديخواهانه مردم و تلاش براي حفظ کل اين نظام فاشيستي است و حمايتشان از رفسنجاني دقيقا به همين هدف خدمت ميکند. اين تغيير موضع دو خرداديها از معين به رفسنجاني، يک نمونه روشن و بارز اين حقيقت است که موضوع اين انتخابات انتخاب شخص معيني به رياست جمهوري نيست، بلکه حفظ حکومت و کل نظام جمهوري اسلامي در برابر مردم است.

آنچه تمامي اين تمهيدات و ترفندها را خنثي و باطل ميکند پيشروي هر چه بيشتر اعتراض مردم عليه انتخابات و عليه کل اين حکومت اسلامي در دوره بعد از انتخابات است. مردم تا همين جا مهر خود را بر اين انتخابات زده اند. تمام اين آشفتگيها و بهم ريختگيهائي که در صفوف حکومت و جناحهايش شاهديم نتيجه مستقيم مبارزات انقلابي مردم عليه حکومت و مشخصا جنبش تعرضي آنان بر عليه مضحکه انتخابات است. رفسنجاني گل سر سبد کانديداهاي رژيم در همان قدم اول در اول مه از جانب کارگران تو دهني محکمي خورد و همين تعرض سر آغاز و الهام بخش حرکت وسيعتر اقشار مختلف مردم بر عليه مضحکه انتخاباتي بود. اعتراض اول مه در عين حال بيانگر خصلت و جوهر مقابله مردم و حکومت در دوره بعد از انتخابات است. اين تعرض بايد در سطح وسيعتري ادامه پيدا کند و دستاوردهاي تا کنوني مردم در مقابله با مضحکه انتخاباتي را به فرجام برساند و تثبيت کند. نبايد اجازه داد حکومت حتي بتواند تظاهر و وانمود کند که به راي مردم متکي است. بايد در دو روز آتي با تمام قوا تعرض به جمهوري اسلامي و مضحکه انتخاباتيش را ادامه داد و حزب ما تمام توان خود را در اين جهت بکار خواهد برد. اما يک چيز از هم اکنون روشن است. در دو روز باقيمانده هر اتفاقي بيافتد و نتيجه انتخابات هر چه باشد اين حکومت و رئيس جمهور آتي اش کوچکترين اعتباري در نزد مردم ندارند. اين را در اول ماه مه امسال طبقه کارگر به نمايندگي اکثريت عظيم جامعه ايران به همه دنيا اعلام کرد. ٭