اطلاعيه حزب کمونيست کارگري در مورد اعلام انتشار آثار منتشر نشده منصور حکمت از جانب منشعبين
به منصور حکمت احترام بگذاريد!
اخيرا جريان انشعابي ازحزب کمونيست کارگري که خود را "حکمتيست" مينامد اعلام داشته آثار منتشر نشده منصور حکمت را چاپ ميکند. اين از نظر حقوقي، اخلاقي و سياسي يک بي پرنسيبي محض و ضديت آشکار با تمام آن ارزشهائي است که منصور حکمت مدافع و نماينده برجسته آن بود.
از لحاظ حقوقي اين اقدام نقض صريح حق آذر ماجدي در انتشار آثار منصور حکمت است. منصور حکمت در آخرين روزهاي حياتش آذر ماجدي را بعنوان ويراستار و منتشر کننده آثارش معرفي کرد. و حزب ما نيز در پلنوم شانزدهم باتفاق آرا اين وصيت منصور حکمت را محترم شمرد و اين حق را براي آذر ماجدي محفوظ دانست. اعضا و رهبران جريان انشعابي بخوبي از اين واقعيت آگاه اند، و خود تا زماني که عضو حزب ما بودند اين حق را برسميت ميشناختند و رعايت ميکردند. اين را هم بخوبي ميدانند که نقض اين حق بر مبناي قوانين "کپي رايت" يا حق تاليف در تمام جوامعي که حق وحقوق در آن معنائي دارد جرم محسوب ميشود. اگر وصيت منصور حکمت به شکل کتبي و رسمي وجود داشت سران حزب منشعب مجرم و قابل تعقيب قانوني بودند. اينکه اين وصيتنامه به شکل کتبي وجود ندارد در جرم منشعبين تخفيفي نميدهد، آنرا تشديد ميکند. بي پرنسيبي و غير قابل اعتماد بودن را نيز به آن اضافه ميکند. بي گمان اگر منصور حکمت ميدانست آخرين خواست و وصيت شفاهي او از جانب کورش مدرسي، يکي از کساني که مستقيما اين وصيت را شنيده، زير پا گذاشته ميشود اين خواست را مينوشت و به آن رسميت قانوني ميداد. او به رفقايش اعتماد کرد و منشعبين نشان دادند که شايسته اين اعتماد نبوده اند.
اما حتي اگر قوانين حق تاليف وجود نميداشت هم اين اقدام منشعبين از نظر اخلاقي و انساني تماما محکوم بود. جرياني که خود را "حکمتيست" مينامد صريحا و آشکارا اعلام ميکند که براي خواست و وصيت منصور حکمت کمترين ارزشي قائل نيست و حاضر است بر اساس حسابگريهاي خرد و حقير سياسي به همه تعهدات خود به منصور حکمت پشت پا بزند. شايد نبايد توقع ديگري ميداشتيم. اتفاق عجيبي نيفتاده است. جرياني که در نظرات و سياستها بروشني آنتي حکمتيست است امروز اعلام ميکند که از لحاظ پرنسيبهاي اخلاقي و انساني نيز از منصور حکمت انشعاب کرده است. حزب منشعبين، حزب منسجمي است!
اما مهمترين جنبه ضد حکمتيستي اين اقدام منشعبين جنبه سياسي آنست. اديت و ويراستاري آثار منتشر نشده منصور حکمت، بويژه با توجه با اينکه تقريبا تمامي اين آثار سخنراني ها و سمينارهاي منصور حکمت و به شکل شفاهي است، يک کار صرفا ادبي و انشائي نيست بلکه امري اساسا سياسي است. موضع و نظرات ويراستار مستقيما بر انتخاب و يا عدم انتخاب و ترتيب و اولويت انتشار، و نحوه اديت اين اسناد و گفتارها، و فرمولبنديها و جمله بنديهاي نسخه نهائي و کتبي آنها، و حتي مقدمه اي که بر آنها نوشته ميشود، تماما تاثير ميگذارد. بخصوص در زبان فارسي که شکل شفاهي و کتبي آن بسيار متفاوت است نسخه کتبي ميتواند شکل کاملا تحريف شده اي از بحث شفاهي باشد. بي شک وقتي منصور حکمت آذر ماجدي را ويراستار آثارش معرفي کرد تمام اين جنبه ها را نيز مد نظر داشته است. اين يک وصيت سياسي است و نه صرفا حقوقي و ادبي. با اين وصيت منصور حکمت در واقع اعلام کرده است که محتوا و مضمون آثاري که بوسيله آذر ماجدي اديت و منتشر نشده باشد و يا مورد تاييد او نباشد قابل اتکا و اعتماد نميداند. لذا اين نوع انتشارات غير مجاز نه تنها از نقطه نظر قانوني و اخلاقي، بلکه از لحاظ مضمون سياسي نيز نميتواند اثر منصور حکمت، آنچنانکه اگر خود او زنده ميبود منتشر ميکرد، قلمداد شود. همانطور که اگر جلد دوم و سوم کاپيتال توسط هر شخص ديگري بجز انگلس، و يا مورد تاييد او، اديت و منتشر ميشد از لحاظ مضموني قابل اتکا نميبود. حزب منشعب نشان داده است که از لحاظ نظري و سياسي آنتي حکمتيست است، (در اين مورد کاپيتال را ميخواهد آقاي دورينگ منتشر کند!) اما حتي اگر چنين نميبود اديت و چاپ آثار منصور حکمت بوسيله اين جريان اعتبار سياسي نميداشت. حتي از نقطه نظر خواننده بيطرف اين آثار، کسي که موضعي نسبت به حزب ما و يا منشعبين ندارد، آثاري که بوسيله آذر ماجدي، مستقل از اينکه نظرات امروزي وي چيست و يا به چه حزبي متعلق است، اديت و منتشر و يا تاييد نشده باشد از لحاظ مضموني معتبر نيست. هر کس براي منصور حکمت و نظرات و مواضع و تصميمات سياسي اش اندک احترامي قائل باشد موضعي جز اين نخواهد داشت.
با توجه به تمام نکات فوق ما اقدام منشعبين براي انتشار آثار منصور حکمت را نقض پايه اي ترين اصول حقوقي و اخلاقي و سياسي ميدانيم و آنرا محکوم ميکنيم.
حزب کمونيست کارگري ايران
١٣ مه ٢٠٠٥