انترناسيونال شماره ٨٦

علي ماند و حوضش!

استقبال جانانه کارگران از نماينده سرمايه داران!

محسن ابراهيمي

بي ترديد رفسنجاني يکي از چهره هاي بسيار شاخص نظام اسلامي است. در حرکات و سکنات موقعيت و افت وخيزها و تناقضات رفسنجاني ميتوان بخوبي آثار برجسته اي از افت و خيزها و تناقضات جمهوري اسلامي را مشاهده کرد. رفسنجاني ميلياردري است که روي اقيانوس ثروت لم داده است اما مدعي است که با در آمد ناقابل يک باغ پسته ناقابل امرار معاش ميکند! به مرموزترين سياست باز و شياد حرفه اي پشت صحنه حکومت اسلامي ملقب شده است اما خود را صادقترين عنصر مافياي اسلامي ميداند. مشهور است که زيرکترين سياستمدار جمهوري اسلامي است اما سفاهت خيره کننده اي از خود بروز ميدهد. مرتجع است و ميخواهد مدرن جلوه کند. يکي از مظاهر خيره کننده نفرت مردم است اما از اداي شخصيت محبوب در آوردن کوتاه نمي آِيد. در تباه کردن سازمان يافته جسم و روح زنان جزو سرکردگان است اما براي ورزشدوستي زنان ابراز شعف ميکند. در همه جنايتهاي جمهوري اسلامي جزو سردسته ها بوده است ولي هر از گاهي از امام حسين هم مظلومتر جلوه ميکند. آنقدر بي آبروست که حتي به مجلس اسلامي خودشان راه پيدا نميکند اما ميگويد مجبور شده است داروي تلخ رياست جمهوري را سربکشد چون نظام به آدمهاي مورد اعتماد مردم نياز دارد. نماينده استيصال حکومت اسلامي است و ميخواهد رئيس جمهور مقتدر اسلامي شود.

در يک کلمه، اين ميلياردر "فقير"، منفور "محبوب"، شياد صادق، حقه باز بي آبرو، آدمکش "مظلوم"، ضد زن "طرفدار ورزش زنان"، ضد کارگر "کارگر دوست"، مرتجع "مدرن" و ابله "باهوش"، زيرک سفيه، مستاصل "مقتدر" محل تلاقي همه تناقضات خود جمهوري اسلامي است. و البته تناقضات همه شخصيتهاي جمهوري اسلامي انعکاسي از تناقض تاريخي، اجتماعي و سياسي جمهوري اسلامي است، نظامي که خود زير تناقضات بنيادي اش دارد خرد ميشود. اينها شخصيتهايي هستند که ميخواهند در اول قرن بيست و يک، عمر يک ارتجاع اسلامي سرمايه داري را در مقابل يک جنبش آگاه و آزاديخواه و برابري طلب حفظ کنند و مثل همه ديکتاتورهاي سرمايه داري در اوج خود فريبي زير جنبش پيشرو کارگران و مردم خرد خواهند شد.

نه رفتار رفسنجاني با اول مه را ميتوان دست کم گرفت و نه رفتار اول مه با رفسنجاني را. دو تصويري که در صفحه اول همين شماره انترناسيونال چاپ شده اند گوشه شور انگيزي از اتفاقات اول مه در ايران را نشان ميدهند. خوب در اين دو تصوير نگاه کنيد. چه مي بينيد؟ ورزشگاه آزادي در صبح اول مه البته با فاصله زماني اي کوتاه. در يکي کارگران با طنزي گزنده شوراي عالي کار (شوراي عالي سرمايه) را به مصاف مي طلبند. سرمايه داري و حکومت و خدايش را به ريشخند ميگيرند. و اين تصوير مربوط به لحظاتي است که هنوز خبر تشريف فرمايي مفتخور حکومت اسلامي يعني هاشمي رفسنجاني داغ نشده است. تصوير دوم مربوط به لحظاتي است که اوباشان اسلامي ميخواهند در ميان کارگران آنهم در روز کارگر تنور "انتخاباتي" يکي از ثروتمندترين سرمايه داران جهان، يکي از مسببين تيره روزي کارگران را داغ کنند. در اين تصوير چه ميبينيد؟ آن بالا: پلاکارد بزرگ "هاشمي، هاشمي، حمايتت ميکنيم". آن پايين: صندليهاي خالي! گزارشها چه ميگويند؟ صبح روز اول مه اعلام ميشود رفسنجاني عازم ورزشگاه است تا براي کارگران عزيز سخنراني کند. لحظاتي بعد: هاشمي رفسنجاني دست از پا درازتر از نيمه راه برميگردد. چرا؟ جواب را از زبان خود علي اکبر بشنويد: "چون در آن جلسه برخي افراد نفوذي عليه دولت، مجلس و ديگر قواي نظام شعار ميدادند، بنابر اين مناسب نبود در جلسه اي که اين طور به دولت و مجلس هتاکي ميشود و برخي قصد سوء استفاده از آن را دارند، شرکت کنم." و بعدا خبرنگاران نظرش را در باره توهين به نظام مي پرسند و جواب مي گيرند: "من به هيچ وجه موافق توهين و هتاکي به قواي نظام نيستم. ... البته اين توهينها از سوي عوامل نفوذي که در ميان جمعيت نشسته بودند انجام شد زيرا همه ميدانند که کارگران جزو وفادارترين قشرها به نظام و قواي سه گانه هستند."! آري صندليهايي که از فرط نفرت و براي اعتراض به نظام خالي شده اند به خوبي نشان ميدهند که "کارگران جزو وفادارترين قشرها به نظام و قواي سه گانه هستند!"

مطمئنا کارگراني که اين خزعبلات وقيحانه را در صبحگاه اول مه شنيدند يک بار ديگر به ريش اين نماينده سفاهت اسلامي خنديدند. کارگراني که خود خالقين اين صحنه هيجان انگيز براي کارگران و خفت بار براي حکومت اسلامي بودند خوب ميدانند که نفوذيها يا مشغول آويزان کردن پلاکارد "هاشمي، هاشمي ..." بودند و يا موبايل بدست و سراسيمه و سرگردان عمليات بازگرداندن سالم هاشمي از نيمه راه بودند. دنبال راهي براي رها شدن از خشم و نفرت طبقاتي کارگران بودند. اين کارگران خوب ميدانند که رفسنجاني نماز صبحش را به جا آورده بود و شايد هم فريب استخاره بعد از نمازش را خورده بود و عازم استاديوم شده بود تا کارگران را به سکوي پرش خود تبديل کند و کارگران اين سکو را از زير پايش با موفقيت کنار زده بودند. نه تنها اين بلکه حتي اين حماقت روباه دربار اسلامي را به سکوي پرش خودشان تبديل کرده بودند. رفسنجاني ميخواسته براي کارگران اشک تسماح بريزد؛ کارگران اشک واقعي بر چشمانش جاري کرده بودند. ميخواسته چشم در چشم کارگران بدوزد و به رويشان نيشخند بزند؛ ريشخند تحويلش داده بودند. ميخواسته روز کارگران را به روز رفسنجاني و جمهوري اسلامي و مضحکه انتخاباتي آتي تبديل کند (اين ديگر اوج حماقت است)؛ کارگران به آن مضحکه آتي نقدا جواب دندان شکن داده بودند. ميخواسته محبت بگيرد، نفرت تحويلش داده بودند. رفسنجاني با بوي کباب به سمت استاديوم آزادي راه افتاده بود، خبر دار شده بود که دارند خر داغ ميکنند.

اتفاقي که در صبح روز اول مه در استاديوم ورزشي آزادي رخ داد لحظه اي فراموش نشدني از کل آن رويارويي عظيم طبقه کارگر ايران با حکومت اسلامي است که در اول مه امسال در کارخانه ها و خيابانها به نمايش در آمد. اين اتقاق قدرت کارگران در مقابل استيصال سرمايه داران، تيزهوشي کارگران در مقابل سفاهت رهبران جمهوري اسلامي را به نمايش گذاشت. اين اتفاق در کنار نمايشات اعتراضي کارگران در تبريز، تهران، اهواز، سنندج و دهها شهر و کارخانه و خيابان در سراسر ايران با شعارهايشان عليه سرمايه داري، عليه حکومت اسلامي، اول مه سال ٨٤ را به لحظه مهمي در روند رويارويي مردم با جمهوري اسلامي تبديل کرد. و همه اينها جايگاه تعيين کننده جنبش کارگري در جنبش سرنگوني حکومت اسلامي، در جنبش رهايي از نظام سرمايه داري را تثبيت کرد. اين اتفاق براي مردم شور انگيز، براي حکومت اسلامي رقت انگيز بود. اين اتفاق نشان داد که دست کم گرفتن ابلهانه کارگران آنهم در روز جهانيشان چه هزينه سنگيني دارد! علي اکبر با دم شير بازي کرد. کارگران علي را با حوضش تنها گذاشتند.