حميد تقوايي
دولت قومي-مذهبي
زمينه ساز کشمکشها و تخاصمات حادتر در عراق!
در حاشيه انتخاب رئيس جمهور و نخست وزير دولت موقت عراق
مصاحبه با حميد تقوايي
محسن ابراهيمي: بعد از مدتها معامله پشت پرده، دولت آمريکا و جريانات اسلامي و قومي درگير در اوضاع عراق بر سر رئيس جمهور و نخست وزير توافق کرده اند. ابراهيم جعفري، از حزب الدعوه به پست نخست وزيري و جلال طالباني رهبر اتحاديه ميهني کردستان به پست رياست جمهوري گمارده شده اند. آمريکا اين اتفاق را به عنوان پيروزي طرح صدور دمکراسي به کشورهاي خاورميانه در بوق و کرنا کرده است. ميگويند اين نشان از موفقيت طرح خاورميانه بزرگ است. ميگويند لشکرکشي آمريکا دارد بار ميدهد. نظرتان در اين مورد اين ادعا چيست؟
حميد تقوايي: اتفاقات عراق را ميتوان نشان موفقيت "طرح صدور دموکراسي" دانست، اما مساله اينست که اين دموکراسي هيچ ربطي به آزادي و رهائي مردم عراق ندارد. ديروز همين دولتها و رسانه هاي بورژوازي غرب حکومت امثال پينوشه و پاپادوک و ديگر ديکتاتوريهاي طرفدار خود را دموکراسي ميناميدند و امروز به دولتهاي قومي-مذهبي افغانستان و عراق دموکراسي اطلاق ميشود. نفي هويت انساني و حقوق شهروندان و سازماندادن جامعه و دولت بر مبناي مذهب و قوميت اساس دموکراسي مورد نظر غرب در دوره پس از جنگ سرد است و امروز عراق جامعه ايست که خصلت عميقا ارتجاعي و ضد انساني اين دموکراسي را به عيان به همگان نشان ميدهد. دولتي که در عراق سر هم کرده اند بر اساس يک سازش و موازنه موقت بين نيروهاي کرد و سني و شيعه شکل گرفته است. اتحاديه ميهني، حزب الدعوه و شوراي عالي انقلاب اسلامي که رهبران آن رياست جمهوري و نخست وزيري و رياست مجلس و معاونت رئيس جمهور و ديگر مقامات بالاي دولتي را ميان خود تقسيم کرده اند همگي تا دندان مسلحند، و بهمراه نيروهاي آمريکائي در قتل و کشتار مردم و ايجاد شرايط سياهي که تمام عراق را در بر گرفته مستقيما نقش داشته اند. رابطه بين خود اين نيروها با يکديگر نيز کاملا رقابت آميز و خصمانه است. بعد از سقوط صدام کينه و نفرت و تخاصم تاريخي ميان ناسيوناليسم کرد و عرب از يکسو و نيروهاي سني و شيعه از سوي ديگر حدت و شدت بيشتري پيدا کرده است. اين نيروها امروز در سياست ميداندار شده اند و بعنوان نمايندگان مذهب و قوم و قبيله خود در دولت حضور يافته اند. دولت موقت حاصل يک تعادل کاملا ناپايدار بين اين نيروهاي قومي-مذهبي است و لذا نه تنها نميتواند در شرايط نابسامان و آشفته امروز عراق بهبودي بوجود بياورد بلکه بي شک خود عامل و منشا تنشها و انفجارهاي بعدي خواهد بود.
محسن ابراهيمي: دولت آمريکا ادعا ميکند با ترکيب قومي و مذهبي سران دولت، در حقيقت همه اقشار جامعه در حکومت نمايندگي ميشوند و تنشهاي قومي و مذهبي کاهش مي يابد و همه اينها به پي ريزي دموکراسي کمک ميکند. پاسخ شما به اين ادعا چيست؟ آيا سازش و اتئلاف ميان نيروهاي قومي و مذهبي در دولت موقت عاملي در جهت تنش زدائي و آرام کردن جامعه و رفتن بطرف يک جامعه متعارف نيست؟
حميد تقوايي: جامعه جنگلي از اقوام و مذاهب مختلف نيست که با ايجاد توازني ميان آنها آرام و متعارف بشود. بشريت قرنهاست دوره قرون وسطي و جوامع کاستي و ملوک الطوايفي و مذهبي-قبيله اي اين دوران سياه تاريخ خود را پشت سر گذاشته است. جامعه دوران ما، جامعه مدني است که با نقد و نفي تقسيم بنديهاي قومي و مذهبي و ايلات و عشايري در جوامع فئودالي بوجود آمده است. مدتهاست در فرهنگ سياسي دنيا و در افکار عمومي جهاني اين اصل پذيرفته شده که جامعه مجموعه اي از همه شهروندان متساوي الحقوق است و همه اعضاي آن صرف نظر از مذهب و قوميت و نژاد و جنسيت بايد حقوق برابر داشته باشند. اما امروز، در دوره افسار گسيختگي سرمايه داري بازار آزاد پس از ختم جنگ سرد، اين اصل بديهي هم از لحاظ نظري و هم در پراتيک سياسي ازجانب دولتها و فرهنگ و فلسفه سياسي رسمي غرب کنار گذاشته شده و مذهب و نژاد و قوميت به بستر اصلي سياست و مبناي تعريف جوامع و دولتها بدل شده است. حتي در خود جوامع غربي هم در سياست و فرهنگ رسمي هويت انساني افراد جامعه را تحت الشعاع مذهب و نژاد و مليت آنها قرار ميدهند. اين نگرش و نحوه برخورد به جامعه و دولت پايه نظم نوين جهاني است که آمريکا براي تثبت سلطه خود در دنياي پس از شوروي پرچمش را بدست گرفته و اساس سياست خارجي خود بويژه در خاورميانه قرار داده است. در اروپاي شرقي، در آفريقا، در جمهوري هاي سابق شوروي، و در افغانستان ما شاهد اين نقش برجسته مذهب و نژاد و قوميت در تحولات سياسي بوده ايم و بويژه آنچه امروز در عراق ميگذرد حاصل و نتيجه اجتناب ناپذير اين سياست است. دولت ملي-مذهبي که در عراق روي کار آورده اند هم حاصل کشمکشها و تنشهاي قومي مذهبي در عراق است و هم خود زمينه ساز تنشها و کشمکشهاي حادتري در آينده خواهد بود. سازش و اتئلاف فعلي مقدمه ايست براي سهم خواهي بيشتر هر يک از فرقه هاي قومي و مذهبي که در دولت موقت شرکت داده شده و يا از قدرت بيرون گذاشته شده اند. حضور نظامي آمريکا در عراق هم چسب اتئلاف دولت موقت است و هم زمينه ساز تجزيه و انهدام آن. بدون حضور نظامي آمريکا اين دولت توان حفظ خود را ندارد و به سرعت در مقابل شورشيان بعثي و تخاصم دروني ميان نيروهاي تشکيل دهنده اش منهدم خواهد شد و تا زماني هم که ارتش آمريکا در عراق هست مقاومت و مقابله نظامي نيروهاي بعثي و اسلامي عليه آمريکا و دولت دست نشانده اش ادامه خواهد داشت و در هر صورت سخني از ثبات و عاديسازي و متعارف شدن جامعه نميتواند در ميان باشد. دولت موقت نيز عينا مانند هجوم نظامي و حضور ارتش آمريکا، راه حل مساله جامعه عراق نيست، بلکه خود بخشي از مساله مردم و موجد و تشديد کننده سناريوي سياهي است که زندگي مردم اين کشور را در چنگال خود ميفشارد.
محسن ابراهيمي: مردم کردستان تحت شديدترين ستمها بوده اند. شهروند درجه چندم محسوب شده اند و حتي از بيحقوق ترين بخش مردم در يک کشور تحت نظام ديکتاتوري سرمايه داري محرومتر بوده اند. ادعا ميشود که رئيس جمهور شدن يک رهبر جنبش ملي کردستان هم ستم ملي و هم مسئله ملي در عراق را حل خواهد کرد. شما چه نظري داريد؟
حميد تقوايي: رياست جمهوري يک رهبر ناسيوناليست کرد در دولت موقتي که آمريکا سر هم کرده است ربطي به مساله ستم ملي ندارد. ستم ملي را با برسميت شناسي حقوق مساوي براي همه شهروندان ميتوان به معناي واقعي بر طرف کرد. در جامعه امروز عراق نه تنها اين حقوق برسميت شناخته نشده، بلکه حقوق شهروندي همه شهروندان از کرد و عرب زير پا گذاشته شده است و فعلا نه عملا دولتي وجود دارد و نه جامعه متعارف و مدني اي که اصولا بتوان از رفع ستم ملي بر اقليتها سخني بميان آورد. البته بين مساله ملي و ستم ملي بايد تفاوت قائل شد. از نقطه نظر بورژوازي ملت فرودست، مساله ملي با شريک شدن در قدت سياسي حل ميشود و به اين معنا ناسيوناليسم کرد از مقطع جنگ اول خليج و بقدرت رسيدن در منطقه کردستان عراق تحت پوشش هوائي نيروهاي غرب، به مشروطه اش رسيده بود و نه مساله ملي داشت و نه ستم ملي برايش مطرح بود. بويژه امروز که رهبر اتحاديه ميهني به رياست جمهوري کل عراق رسيده ديگر بوژوازي کرد مساله اي با حکومت مرکزي ندارد. اما حتي همين راه حل مساله ملي نيز با دوام نيست. روي کار آمدن آقاي طالباني محصول سازشها و معاملاتي است که هر آن ممکن است بهم بخورد و تنها بعنوان يک پيروزي گذرا و کوتاه مدت در کارنامه ناسيوناليسم کرد قابل رجوع باشد و بس. اين کاملا محتمل است که مساله ملي کرد دوباره در ابعاد وسيعتري در عراق عود کند. بويژه بايد توجه داشت که در دهساله اخير نفرت ملي بين بورژوازي کرد و عرب، اساسا بخاطر عملکرد نيروهاي ناسيوناليست کرد بعنوان زائده نظامي آمريکا و غرب، بمراتب تشديد شده است و اين باروتي است که با اندک بهم خوردن توازن شکننده فعلي ميان نيروهاي قومي مذهبي مسلح در عراق ميتواند منفجر شود. در يک سطح کلي و پايه اي تر ميتوان گفت اين موقعيت انفجاري ناسيوناليسمهاي بومي در تحولات منطقه اي به يک روند عمومي در دنياي امروز بدل شده است. کنه مساله اينجاست که مساله ملي و ستم ملي در دوره نظم نوين جهاني ابعاد و مضمون سياسي متفاوتي از حالت کلاسيک رابطه ملتهاي فرودست و بالا دست پيدا کرده است. حقوق اقليتهاي ملي يک مفهوم مدني است و وجود جامعه مدني مبتني بر حقوق مساوي همه شهروندان پيش فرض آنست. وقتي قرار باشد مدنيت در کل نفي شود و نفس مليت و قوميت مبناي تعريف جامعه قرار بگيرد آنوقت نه رفع و از بين بردن تفاوتها و تبعيضات قومي و ملي و مذهبي بلکه برجسته کردن و حصار ملي و کشوري ساختن از آنها به هدف و آرمان سياسي ناسيوناليستها تبديل ميشود. اين تحولي است که در يوگسلاوي و چکسلواکي و گرجستان و قرقيزستان و چچنيا و غيره و غيره اتفاق افتاد و امروز هم در عراق در حال جريان است. بيجهت نيست که بخشي از هيات حاکمه و استراتژيستهاي سياسي آمريکا از جمله آقاي هنري کيسينجر تجزيه عراق به سه کشور سني و شيعي و کرد را راه نهائي مساله عراق ميدانند. وضعيت امروز جامعه عراق، هم با توجه به شرايط جهاني و هم معادلات منطقه اي، به سمت تجزيه حرکت ميکند و نه وحدت اقليتهاي ملي و قومي و مذهبي با يکديگر.
محسن ابراهيمي: در شرايط حاضر و با توجه به همين معاملات سياسي در شکل دادن به يک حکومت قومي و مذهبي در عراق، در مورد کردستان عراق چه فکر ميکنيد؟ ماندن در چهارچوب عراق يا استقلال؟ کدام به نفع حقوق انساني مردم کردستان است؟ کدام يک راه رسيدن مردم کردستان به حقوق شهروندي و رفع ستم ملي اين مردم است؟
حميد تقوايي: ما در دوره بعد از جنگ اول خليج، دوره اي که همين نيروهاي ناسيوناليست کرد تحت محافظت نيروي هوائي آمريکا و متحدينش در کردستان عراق به حاکميت رسيده بودند، جدائي را راه رهائي مردم کردستان ميدانستيم و توصيه ميکرديم. به نظر من امروز هم جدائي راه کوتاه تر و کم مشقت تري براي رسيدن به يک جامعه مدني در کردستان است. در کل عراق شيرازه جامعه از هم گسيخته است و هرج و مرج و نا امني و بيحقوقي بيداد ميکند، در اين ميان بوژوازي کرد نيز بعنوان عاملي در ايجاد اين شرايط نقش برجسته اي بعهده گرفته است. پيشمرگ کرد که سنتا نيروي جنگ چريکي عليه دولت مرکزي و براي احقاق حق ملي بود امروز در بغداد نقش ميليشاي رئيس جمهور در برابر نيروهاي سني-بعثي مخالف آمريکا و وزنه توازن نظامي با نيروهاي مسلح شيعه شريک در حکومت را بعهده گرفته است. اين وضعيت همانطور که در بالا اشاره کردم قابل دوام نيست و ميتواند زمينه ساز تنشها و جنگهاي به مراتب شديد تر قومي در آينده اي نزديک باشد. کارگران و مردم زحمتکش کردستان عراق محکوم به چنين سرنوشتي نيستند.
راه حل مردم عراق براي برون رفت از اين وضعيت مبارزه براي يک جامعه مدني و دولت سکولار و غير قومي و غير مذهبي است و راه مردم در کردستان عراق هم همين است. ولي آنها ميتوانند با جدائي به شيوه سريعتر و با مشقت کمتري به اين هدف برسند. جدائي راه حلي است که مساله ملي ظرف و امکان آنرا تاريخا بوجود آورده است و پرولتاريا و مردم زحمتکش در کردستان ميتوانند و بايد از اين ظرفيت استفاده کند. راه حل ما کمونيستها براي مساله ملي روشن است: همزيستي با ملل ديگر بعنوان شهروندان متساوي الحقوق و يا جدائي. در مورد کردستان عراق راه حل اول منتفي است. در عراق امروز اصولا جامعه مدني وجود خارجي ندارد، و در چشم انداز نزديک هم قرار ندارد، که بتوان در آن از شهروندان متساوي الحقوق سخن گفت. بنابر اين سريع ترين و کم مشقت ترين راه براي کارگران و زحمتکشان در کردستان عراق جدائي از اين کشور و سازمان دادن يک جامعه آزاد و برابر سوسياليستي است. اين شرايط را براي رهائي و آزادي کل جامعه عراق نيز تسهيل ميکند. اين راه حل ربطي به راه حل سنتي بورژوازي کرد و حتي مساله ملي به معني سنتي و کلاسيک آن ندارد. اين راه حل پرولتارياي کرد براي خلاصي از سناريوي سياه و رسيدن به يک جامعه آزاد و برابر و سوسياليستي در کردستان عراق است. به جز امکان و ظرف تاريخي که مساله ملي کرد بوجود آورده، هيچ عنصر و عامل ويژه ملي و يا کردي در اين راه حل نيست. به يک معنا اين راه حلي است در مقابل بورژوازي کرد که خود در شرايط امروز به يک عامل شکل دهنده به سناريوي سياه تبديل شده است.
محسن ابراهيمي: ميدانيم که دولت جمهوري اسلامي دار و دسته خودش را در عراق دارد که اساسا در مجلس اعلاي انقلاب اسلامي جمع شده اند. با اين وجود خاتمي و محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت تبريکات صميمانه نثار جلال طالباني کرده اند. منافع زميني و واقعي جمهوري اسلامي که در اين اظهار خوشحالي سياسي ابراز ميشود چه ها هستند؟
حميد تقوايي: جمهوري اسلامي رياست جمهوري طالباني را به معناي دست شستن اتحاديه ميهني و کلا ناسيوناليسم کرد از شعار استقلال و خودمختاري ميداند و ازينرو آنرا تحول مثبتي ارزيابي ميکند. عدم شرکت کردها در حکومت بالقوه ميتوانست طرح مساله خود مختاري و يا استقلال کردستان عراق را بدنبال داشته باشد و براي جمهوري اسلامي در رابطه با کردستان در ايران مساله ساز باشد. دولت ترکيه هم دقيقا به همين دليل از رياست جمهوري طالباني استقبال کرد. بعلاوه طالباني با جمهوري اسلامي از مدتها قبل روابط نزديک و دوستانه اي داشته است و در دوره پس ازجنگ اول خليج و روي کار آمدن در کردستان عراق نيز همکاري هاي نزديکي با نيروهاي نظامي رژيم اسلامي عليه نيروهاي اپوزيسيون جمهوري اسلامي در منطقه داشته است. طبعا انتصاب چنين فردي، در مقايسه با شخصيتهاي ناشناخته و بي رابطه با حکومت ايران که ميتوانستند به رياست جمهوري عراق برسند از جانب حکومت اسلامي در ايران بفال نيک گرفته ميشود.
. يک دليل ديگر ابراز خرسندي جمهوري اسلامي البته نقش نيروهاي شيعه در دولت موقت است. گرچه ناسيوناليستهاي کرد پست رياست جمهوري را اشغال کرده اند اما نخست وزير که نقش برجسته تر و مهم تري دارد از شيعيان انتخاب شده و بنابر اين "اسلاميت" رژيم عراق تا حد زيادي تامين شده است. بالاخره بايد به اين فاکتور هم اشاره کرد که تاييد حکومت موقت بعنوان نوعي مانور ديپلماتيک و زدن چراغ سبز به آمريکا ميتواند مزاياي ويژه اي براي جمهور اسلاي در بر داشته باشد. در انتخابات ماه ژانويه عراق نيز جمهوري اسلامي در شهرهاي ايران صندوق انتخابات گذاشت و در واقع مشروعيت دولت موقت را از پيش قبول کرد. ظاهرا جمهوري اسلامي اميدوارست با اين نوع موضعگيريها فشار آمريکا بر سر مساله سلاحهاي اتمي و تهديد رژيم چنج را تخفيف بدهد و منتفي کند.
محسن ابراهيمي: به برخي از نيروهاي اپوزيسيون در ايران هم احساس شعف دست داده است و گماردن جلال طالباني به پست رياست جمهوري را به نفع اوضاع سياسي ايران تلقي کرده اند. در طيف راست اميد قدرت گيري توسط دخالت آمريکا دو باره گل کرده است و در طيف "چپ"، هيئت سياسي-اجرايي سازمان اکثريت اين واقعه را "نويد بخش استقرار حاکميت مبتني بر تفاهم ملي و دموکراسي در عراق" ناميده است. چه زمينه مشترکي منجر به اين تبريکات صميمانه از طرف سران حکومت و اظهار شعف از طرف سران اپوزيسيون راست و "چپ" شده است؟
حميد تقوايي: هم جمهوري اسلامي و هم اپوزيسيون ملي-مذهبي و سلطنت-جمهوريخواه آن، که نيروهاي چپ مورد اشاره شما را هم تماما در بر ميگيرد، سياستها و موضعگيريهايشان را در چارچوب روندهاي سياسي ملي-قومي-مذهبي حاکم بر دنياي امروز تعيين و اتخاذ ميکنند. همه اين نيروها، چه در کنار آمريکا و غرب و چه در مقابل آن، چه در حکومت و چه در اپوزيسيون، در تحليل نهائي در کمپ بورژوازي جهاني قرار ميگيرند و تلاش ميکنند تا با اتکا به مذهب و قوميت و مليت وزن بيشتري در اين کمپ و در سياست منطقه اي و سراسري بورژوازي جهاني پيدا کنند. جمهوري اسلامي در پي تثبيت موقعيت خود در عرصه بين المللي است و اپوزيسيون راست آن به سناريوهاي انقلاب مخملي و رژيم چنج آمريکا براي رسيدن بقدرت اميد بسته است. جمهوري اسلامي در تحولات عراق امکان رشد نفوذ خود در منطقه و رسيدن به يک نقطه سازش قابل قبول با آمريکا را ميبينيد و اپوزيسيون ملي-مذهبي و سلطنت-جمهوريخواه آن امکان سهيم شدن در قدرت سياسي را.
وقتي سازماني مثل اکثريت از "حاکميت ملي" و "دموکراسي" صحبت ميکند منظورش معناي قومي-مذهبي امروزي اين اصطلاحات است. مدتهاست اين نيروها طرح فدراليسم و فدرالي کردن جامعه ايران را بعنوان يک راه حل دموکراتيک براي اداره جامعه ايران مطرح ميکنند. و اين در واقع نسخه اي براي از هم پاشاندن جامعه ايران بر اساس تفاوتها و شکافها و تعصبات ملي و قومي است. معناي زميني و واقعي دموکراسي و تفاهم ملي مورد نظر اين نيروها را همين امروز در جامعه از هم گسيخته عراق ميبينيم و همين خواب را دارند براي فرداي ايران ميبينند. اميدوارند با اتکا بر فشارها و دخالتهاي آمريکا راهي براي رسيدن بقدرت سياسي پيدا کنند و مانند طالباني به "دموکراسي" و "حاکميت ملي" شان برسند. اما اين سناريو در ايران قابل پياده شدن نيست. ٢٥ سال حاکميت جمهوري اسلامي و رشد جنبش سرنگوني با تمايلات قوي چپ و آزاديخواهانه و برابري طلبانه در مقابل آن، جاي چنداني براي اين نوع سناريوهاي ملي-مذهبي باقي نگذاشته است. اين فرق اساسي اوضاع سياسي ايران با جوامعي نظير عراق و افغانستان است.
محسن ابراهيمي: با توجه به همه اين تحولات، موقعيت سکولاريسم عموما و جنبش کمونيسم کارگري مشخصا چگونه خواهد بود؟
حميد تقوايي: مساله محوري و عاجل مردم عراق خلاصي از وضعيت آشفته و سياه امروز و استقرار يک حکومت غير قومي و غير مذهبي در عراق است و نيروي رسيدن به اين هدف تنها جنبش کمونيسم کارگري است. در عراق امروز هيچ حزب و نيروي سياسي محلي و بين المللي ديگري نه ميخواهد و نه قادر است که يک جامعه و دولت سکولار و مدني را سازمان بدهد و مستقر کند. تنها نيروئي ميتواند حتي حداقلي از امنيت و رفاه و شرايط متعارف يک جامعه مدني را در عراق متحقق کند که در برابر نظم نوين جهاني و نيروهاي تروريسم دولتي و تروريسم مذهبي و قومي آن بايستد و بقول منصور حکمت جهان متمدن را در برابر اين دو قطب تروريسم جهاني نمايندگي کند. اين نيرو تنها و تنها کمونيسم کارگري است. نيروهاي ملي مذهبي موافق و يا مخالف آمريکا در عراق خود جزئي از ماتريال و عوامل ايجاد کننده و دامن زننده به شرايط سناريوي سياه هستند و راه خلاصي از اين شرايط از مقابله با اين نيروها ميگذرد.
تنها سوسياليسم و جمهوري سوسياليستي ميتواند يک نظام سکولار و مدني و غير قومي و غير مذهبي را در عراق مستقر کند و اين حقيقتي است که مردم عراق در تجربه هر روزه خود بيش از پيش لمس ميکنند. تجربه هرروزه به کارگران و مردم عراق بروشني نشان ميدهد که اولين قدم در راه آزادي مردم عراق، همانطور که حزب کمونيست کارگري چپ عراق اعلام داشته، خروج نيروهاي نظامي آمريکا و متحدينش و خلع سلاح همزمان نيروهاي قومي و مذهبي محلي است. و اين اهدافي است که ميتوان و بايد با اتکا به کارگران و مردم عراق، و با توسل به مردم و نهادهاي کارگري و آزاديخواه و افکار عمومي مردم سراسر جهان به آن دست يافت. بخصوص در سطح جهاني سياستهاي ميليتاريستي آمريکا در ميان بخش وسيعي از مردم کشورهاي مختلف کاملا رسوا و بي آبرو شده است و شرايط را براي شکل دادن به يک جنبش ضد جنگ با خواست خروج فوري نيروهاي اشغالگر از عراق فراهم کرده است. در خود عراق نيز سازماندهي دانشجويان و کارگران و زنان و آزاديخواهان حول مدنيت و رفاه و آزادي و برابري زمينه وسيعي دارد. تجربه جمهوري اسلامي در ايران و جنبش چپ و انقلابي رو برشد مردم ايران عليه جمهوري اسلامي نيز عاملي است که بنوبه خود زمينه را براي رشد آرمانهاي سکولاريستي و ضد قومي و ضد مذهبي در عراق فراهم ميسازد. از مجموعه اين عوامل بايد سود جست و يک جنبش قدرتمند سکولار و آزاديخواهانه را براي خلاصي از شرايط سياه حاضر و حول پرچم سوسياليسم و جمهوري سوسياليستي در عراق سازمان داد.