ستون اول انترناسيونال

اعتراض انساني، ارتجاع ناسيوناليستي!

در حاشيه اتفاقات خوزستان

محسن ابراهيمي

اعتراضات مردم در خوزستان بدون ترديد يکي ديگر از صحنه هاي نبرد ميان مردم و جمهوري اسلامي است. اين خشم فروخورده ٢٦ ساله مردم محروم است که عليه بانيان فقر و بيحقوقيشان شعله ور ميشود. اين اعتراضي است عليه فقر دهشتناک، عليه بيحقوقي سياسي، عليه اخنتاق فرهنگي، و در يک کلام عليه حکومت اسلامي و براي رهايي از اسارت اين رژيم. اين شورشي است در کنار دهها و دهها اعتراضات وسيع که در سالهاي گذشته با کوچکترين بهانه ها عليه حکومت اسلامي راه افتاده است. اين اعتراضي است در کنار مبارزه مردم خاتون آباد و کارگران نساجي سنندج و زحمتکشان ايذه و فريدون کنار. اين اعتراضي است در کنار اعتراض دختران و پسراني که هم با برد و هم با باخت تيم ايران استاديوم ورزشي را روي سررژيم خراب ميکنند، هم در شام غريبان و هم در چهارشنبه سوري عليه رژيم فستيوال اعتراضي راه مي اندازند ... اين حلقه اي است از زنجيره تلاش و مبارزه روزمره مردم ايران براي رهايي از شر حکومت اسلامي.

هم حکومت اسلامي و هم دسته هاي ناسيونال-شوينيستي در اپوزيسيون بشدت تلاش کردند که به اين اعتراض رنگ قومي و ملي و مذهبي بزنند. دم گرفتند که در ادامه انتشار نامه منتسب به ابطحي معاون سابق خاتمي که در آن از تغيير ترکيب جمعيت خوزستان به ضرر عرب زبانها صحبت شده است، اعراب و فارسها در مقابل هم قرار گرفته اند و در حقيقت تلاش کردند که اين اتفاق بيافتد. تلاش کردند اعتراضات مردم که از محلات فقير نشين خشايار و کوت عبدالله و شيلنگ آباد اهواز به کمبود آب و نبود برق شروع شده بود را به خشم و اختلاف قومي تبديل کنند. چگونه و چرا؟

جمهوري اسلامي از يکطرف با بيرحمي تمام لشکر اسلامي اش را براي سرکوب مردم خوزستان فرستاد و از طرفي به شيپور "هويت شيعي عربهاي خوزستان" دميد. معلوم شد که "مردم اين استان دروازه ورود اسلام و شيعه به کشور هستند" (خامنه اي). معلوم شد که "اعراب خوزستان در دفاع از انقلاب، اسلام، روحانيت، سادات، شيعه و کشور داراي ويژگيهاي برجسته، ممتاز و بي بديل در مقايسه با ساير اقوام ايراني هستند". معلوم شد که "نخستين شهداي جنگ شهداي عرب بوده اند". که "اعراب نه منافق دارند و نه ضد انقلاب، اعراب خوزستان دست از شيعه گري بر نميدارند و عليه حکومتي که شيعه است تحريک نميکنند." (شمخاني وزير دفاع و يا به قول راديو فردا وزير دفاع عرب تبار ايران!). معلوم شد که خود شمخاني "به عنوان يک عرب در عاليترين سطح نظام و در سري ترين تصميمات نظام شرکت دارد" و معلوم شد که اصلا "هر حکومتي جز حکومت اسلامي اعراب را ريشه کن خواهد کرد." (باز هم شمخاني) و البته ميدانيم که عين همين خزعبلات به نوبت در مورد "آذريها" و "کردها" و "بلوچها" گفته شده است وقتي که مردم در استانهاي ديگر عليه حکومت اسلامي به پاخاسته اند.

جمهوري اسلامي در اين چند روز در اين شبيه خواني ملي و قومي تنها نبود. دسته هاي ناسيونال-شوينيستي آريايي شاهپرست از يکطرف و دسته هاي ناسيوناليست عرب از طرف ديگر در سايتهاي اينترنيشان با وقاحت تمام بر شيپور غيرت ملي فارس و عرب دميدند. ناسيونال-شوينيستها ياد اين افتادند که اصلا خوزستان همان ايلام سابق است که اقوام آريايي در آنجا سکنا گزيدند و آنجا سنگر اول نبرد ميان نيروهاي روشنايي و تاريکي است. ناسيوناليستهاي پان عرب از "هشتادمين سالگرد اشغال الاحواز توسط نيروهاي ايراني" صحبت کردند. و هر دو با بيشرمي شايسته همه ناسيونال-شوينيستهاي محصول نظم نوين براي ريختن خون همديگر رجز خواندند! و جالب است که تمام اين ها در لحظاتي اتفاق مي افتد که کارگران و پرستاران و معلمان و مردم محروم نقاط مختلف کشور در چند سال گذشته عليه يک هدف مشترک، يعني جمهوري اسلامي، مبارزه جانانه اي پيش برده اند.

و اين يک هشدار جدي به تمام مردم معترض عليه نظام اسلامي است. اينکه جمهوري اسلامي و دسته هايي در اپوزيسيون درست در لحظاتي که تقابل مردم با اين نظام عميقتر و وسيعتر ميشود ميخواهند اين مسير را منحرف کنند. ميخواهند تقابل مردم با جمهوري اسلامي را به تقابل و کشمکش اقوام تبديل کنند. و دقيقا يک زمينه مشترک است که اينها را به اين جهت گيري مشترک در مقابل اعتراضات مردم سوق ميدهد: اين زمينه مشترک نگراني عميق هم جمهوري اسلامي و هم اين دسته هاي ناسيوناليست و شوينيست در اپوزيسيون از انقلاب مردم عليه حکومت اسلامي و براي جامعه بي تبعيض است. جمهوري اسلامي که خود هدف چنين انقلابي است و معلوم است که بايد در مقابلش بايستد. دسته هاي ناسيونال-شوينيستي هم خوب ميدانند که در يک مبارزه سرراست مردم ايران عليه جمهوري اسلامي و به خاطر حقوق انساني بشدت ضرر خواهند کرد. ميدانند که از کلاه چنين مبارزه اي براي قوم پرستان نمدي نميشود. ميدانند که مبارزه مردم براي حقوق شهروندي همه انسانها جايي براي سلحشوران قوم پرست اين اپوزيسيون باقي نميگذارد. ميدانند که روياي ملبس شدن به کلاه و شنل ملي اجداد و تبديل شدن به جنگ سالاران ملي، تبديل شدن به آرکان ها و اصلان مسقط اوف ها در چنين شرايطي دود ميشود و به هوا ميرود. ميدانند که در چنين شرايطي به جاي تبديل شدن به رهبران خودگمارده دسته هاي مسلح قومي بايد بنشينند و مگس بپرانند. ميدانند که هر چقدر محتواي مبارزه مردم با جمهوري اسلامي عليه بيحقوقي و براي حقوق انساني باشد همانقدر ميدان براي هويت ملي و قومي و مذهبي ساختن براي انسانها بي معنا ميشود.

جمهوري اسلامي به عنوان يک حکومت مذهبي سرمايه ٢٦ سال است که يک تبعيض تمام عيار بر مردم ايران تحميل کرده است. تقسيم مردم به هويتهاي جنسي، مذهبي، ملي، قومي و انکار هويت انساني مردم يکي از شناخته شده ترين و شنيع ترين شگردها و ابزارهاي اين حکومت براي تداوم حياتش بوده است. در نقطه مقابل، مردم ايران با اين حکومت ميجنگند تا هويت انسانيشان را بازيابند. تا به زندگي شايسته انسان برسند. تا به رفاه، آزادي، امنيت، آرامش، تفريح براي همه دست بيابند. دختران و پسران چهارشنبه سوري و شام غريبان، معلمان و پرستاران معترض، کارگراني که براي ٤٥٠ هزار تومان حداقل دستمزد مبارزه ميکنند، آنهايي که فستيوال قابل تحسين آدم برفي در کردستان را راه انداختند، معترضين نساجي کردستان و فريدون کنار و ممسني و ايذه، همه و همه دارند براي يک زندگي انساني ميجنگند. زندگي انساني که در آن سهم انسان از زندگي به خاطر فقط انسان بودنش رفاه و آزادي و امنيت است. که در آن، آنهايي که در خوزستان به زبان عربي صحبت ميکنند همانقدر انسانند و صاحب حقند که در آذربايجان به زبان ترکي و در تهران به زبان فارسي و در کردستان به زبان کردي و در هر جاي ديگر به هرزبان ديگري تکلم ميکنند. اين مردم بارها ديده اند که فقر زده هاي اهل خوزستان و تهران در کنار هم براي فروش کليه صف ميکشند. ديده اند که بردگان جنسي جوان اهل ايران در امارات متحده عربي به زبانهاي مختلف تکلم ميکنند. ديده اند که کارگران خاتون آباد و نساجي کردستان و مردم اهواز و اروميه و سنندج و بانه و فريدون کنار با زبانهاي مختلف اما عليه يک دشمن سياسي صف کشيده اند. براي کساني که در اين سنگرها عليه يک حکومت سراپا تبعيض مبارزه ميکنند ماليخولياي ناسيونال-شوينستي احزاب و گروههاي قوم پرست ذره اي ارزش ندارد.

بي ترديد جمهوري اسلامي از جوش و خروش جريانات ناسيوناليستي و قوم پرست خوشحال است. خوشحال است چون در تلاشهاي ناسيوناليستي اين اپوزيسيون، تضعيف قدرت اعتراض متحد مردم را سراغ ميگيرد. خوشحال است چون ميخواهد به هر طريقي جنبش سرنگوني طلبانه رو به گسترش مردم را منحرف کند. ميخواهد به اعتراضات قدرتمند مردم عليه حکومت اسلامي با شکافهاي قومي و ملي لطمه زند. مردم معترض عليه جمهوري اسلامي، مردمي که مصممند اين حکومت را بزير بکشند، بايد در مقابل تقلاهاي قومپرستانه بايستند. به اين خاطر که اولا هدفشان رها شدن از هر گونه تبعيض از جمله تبعيض قومي و ملي است؛ ثانيا براي رهايي از اين تبعيضات بايد از شر حکومت اسلامي رها شوند؛ و ثالثا براي رهايي از شر حکومت اسلامي نبايد اجازه دهند شکافهاي ملي و قومي به صف متحد انسانيشان خدشه وارد کند. بايد در مبارزه عليه نکبت اسلامي با تمام قدرت صف متحد انسانيمان را متحدتر کنيم. بايد اجازه ندهيم ارتجاع ناسيونال-شوينيستي، ارتجاع قوم پرستانه کوچکترين خللي در مبارزه مان عليه ارتجاع اسلامي وارد کند.