جنبش کارگري وارد مرحله تعرضي شده است!
به بهانه نامه اعتراضي "کميته پيگيري ايجاد تشکلهاي آزاد کارگري در ايران"
ناصر اصغري
ظاهرا اعتراض کارگران به پرداخت نشدن دستمزدها و رواج کار قراردادي، از نوع اعتراضات دفاعي کارگران هستند. يعني طبقه کارگر از آنچه که در حال حاضر دارد، در برابر حمله طبقه و دولت سرمايه دفاع مي کند. خواسته هايي از قبيل تشکيل تشکل کارگري، کاهش ساعات کار، بالا رفتن دستمزدها، کنترل کارگري بر محيط کار، کلا خواسته هايي که طبقه کارگر از موضع قدرت آنها را مطرح مي کند در چارچوب خواسته هاي تعرضي کارگران مي گنجند. از طرف ديگر، اعتراض به بالا رفتن ساعات کار، اعتراض به نپرداختن دستمزدها، اعتراض به اخراج کارگران (چه کارگران مبارز و چه بيکارسازي ها)، اعتراض به کار قراردادي، اعتراض به فشار مديريت (چه دولتي و چه خصوصي) براي منحل کردن تشکل موجود کارگري و غيره نيز از جمله اعتراضات دفاعي بحساب مي آيند. اما آنچه را که امروز در ايران تحت نام اعتراض به عدم پرداخت دستمزدها و اعتراض به کار قراردادي شکل گرفته است، از شکل دفاعي خارج شده و بنابر يک سري مشخصات، به يک جنبش تعرضي تبديل شده است.
طبقه کارگر تاريخا اعتراضات خود را بنابر توازن قوا مطرح کرده است. آنجا که در ضعف قرار داشته به اعتراض دفاعي بسنده کرده و آنجا که دولت سرمايه را در موضع ضعف ديده، طبقه کارگر به اعتراض تعرضي روي آورده است. امروزه اعتراض به رواج يافتن کار قراردي و جنبش اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهاي به تعويق افتاده به يک يا چند کارگاه و کارخانه محدود نمانده و اکنون ديگر تقريبا به تمامي واحدهاي توليدي سرايت کرده است. چنان شدت گرفته که روزي نيست چند اعتراض اينچنيني کارگري سد سانسور رژيم را نشکند و در مطبوعات مجاز ايران بازتاب نيابند. نه تنها هيچ جناحي از رژيم، بلکه حتي هيچ فردي از اين جناح ها هم به خود جرأت حمله به هيچکدام از اين اعتراضات کارگري را نداده است. اين از سر رأفت و مرحمت اين رژيم نيست، بلکه از سر "زمخت" بودن برحقي اين اعتراضات است. کارگران تا کندن ميله هاي مجلس اسلامي هم به پيش رفته اند و مطالبات ديگري از قبيل تشکيل شوراهاي غيردولتي و انحلال انجمن و شوراهاي اسلامي را نيز مطرح مي کنند؛ همچنين يک قدم جلوتر رفته و به بند و بست آي ال او با جمهوري اسلامي نيز اعتراض دارند. تئوريسينها و استراتژيستهاي رژيم با تحليل و تفسير بحران رژيم، با اولتيماتوم به کارگران مي گويند که مجلس خانه ملت است و کارگران مي توانند خواسته هاي خود را از طرق قانوني به گوش مسئولان برسانند! البته کارگران مي خواهند اعتراض خود را به گوش ديگر اقشار جامعه نيز برسانند. از يکطرف مسئولان رژيم به خوبي به اين موضوع واقفند و از طرف ديگر کارگران نيز خوب مي دانند که مجلس خانه مشتي حزب اللهي و جيره خوار رژيم است و ربطي به کسي که کار کرده و دستمزدي دريافت نکرده، ندارد.
آنچنانکه از وسعت اين اعتراضات برمي آيد، وجود يک شبکه ارتباطي نسبتا قوي بين کارخانه ها و کارگاه ها است. کارگران سريعا مجمع عمومي تشکيل مي دهند و تقريبا اين اعتراضات همزمان و با يک محتوا، در شکل و طرح خواسته ها، بوقوع مي پيوندند. اين هنوز کم است. کارگران تمام واحدها بايد سريعا به هر اتفاقي عکس العمل نشان دهند. از شنيدن هر اعتراضي به عدم پرداخت به موقع دستمزدها، کارگران واحدهاي ديگر بايد سريعا و علنا اعلام پشتيباني کرده و نامه حمايتي براي آنها بفرستند. جالب است که وقتي رژيم اين تلاشهاي کارگري را به راديوهاي "بيگانه" و "ضدانقلاب" نسبت ميدهد تا آنها را مثلا تضعيف کند، جواب دندان شکن "حقوق ما را بدهيد، تا ديگران دخالت نکنند" ميگيرد! قدرت دستگيري و اخراج فعالين کارگري هم از رژيم سلب شده است و تنها کاري که توانسته بکند، اين است که بگويد "استفاده سياسي از اين اعتراضات مي شود."
اما جامعه هنوز يک فعال پيشرو کارگري را جلوي اين صف نمي شناسد! پيشروان جنبش کارگري بايد به جلوي صحنه بيايند و مستقيما و با نام و نشان خود، بخش هر چه وسيعتري از کارگران را مورد خطاب قرار دهند. طبقه کارگر بايد با يک سياست طبقاتي وارد کارزار با اين رژيم بشود و کار آن را يکسره کند. سرنگوني رژيم اولين قدم مهم براي رسيدن به جامعه اي است که رهايي کامل کارگران را نويد ميدهد.