شبح کمونيسم بر فراز حکام اسلامي سرمايه!
گاهي اوقات حقايق زنده سياسي را به سرراست ترين شکلش ميتوان از زبان نمايندگان طبقات حاکم شنيد. آنها ميتوانند با غريزه طبقاتيشان، خطرات سياسي عليه نظم موجود را پيشتر حس کنند و به عنوان يک هشدار طبقاتي آن خطرات را حتي بر زبان بياورند. و وقتي بر زبان مي آورند نشان دهنده اين است که آن خطر آنقدر جدي است که در گوش طبقات حاکم هم طنين انداخته است.
براي مثال:
سالها پيش، نمايندگان خدا در زمين که به چيزي کمتر از صدور اسلام عزيز به سرتاسر کره ارض رضايت نميدادند، که يک ماشين عظيم حکومتي براي تربيت نسلي از جوانان خرافه پرست راه انداخته بودند، با دلهره عجيبي از به خطر افتادن اسلام در ميان جوانان سخن گفتند. با چنين هشدار در باره به لرزه افتادن ارکان اسلام توسط متوليان اصلي اش، ديگر بايد حتي پخمه ترين بادمجان دورقاب چينها در صفوف اکثريت و توده و ژورناليستهاي اسلام پناه غرب که به اندازه عمر جمهوري اسلامي براي حقنه کردن جامعه ايران به عنوان يک جامعه اسلامي عرق ريخته بودند باورشان ميشد که مردم ايران نه تنها اسلامي نيستند بلکه دارند گور اسلام و حکومتش را در همان همان ايران ميکنند.
چند سال پيش موسوي اردبيلي، از مهره هاي درشت رژيم اسلامي به هم طبقه اي هاي اسلاميش هشدار داد که اين مردم "ما را به زباله دان تاريخ پرت خواهند کرد". با اين اعتراف غريزي صادقانه به يک حقيقت سياسي، حقيقت سرنگوني، نه تنها دوم خرداديهاي سر به حکومت بلکه حتي خود فريب ترين مبلغين دوم خرداد در اپوزيسيون هم بايد زباله دان تاريخ را در در يک چشم انداز نه چندان دور تاريخي مشاهده ميکردند!
وقتي شاه گفت "صداي انقلاب مردم را شنيدم"، معنايش اين بود که صداي انقلاب به نزديکي کاخ شاهنشاهي رسيده است. و يادتان باشد اين همان شاهي بود که زير سلطه اش حتي با برزبان آوردن کلمه انقلاب ممکن بود پايتان به تخت شکنجه ساواک کشيده شود. به همين ترتيب، وقتي ميبينيم که مدتهاست حکام اسلامي از "خطر انقلاب" حرف ميزنند فقط يک معنا دارد: صداي انقلاب آنقدر قدرتمند شده است که به گوش ضد انقلاب اسلامي حاکم که روي صندلي شاه براي ادامه سرکوب انقلاب جلوس کرده بود هم رسيده است!
و اما سوسياليسم و کمونيسم؟! اين يکي ديگر شوخي نيست. اين کلمات را بايد فقط براي سرکوب تعقيب و اعدام بر زبان آورد. ضديت با اسلام، سرنگوني و انقلاب همه يک طرف، سوسياليسم و کمونيسم يک طرف! اينجا ديگر بحث بر سر زدودن مذهب از جامعه نيست، پرت کردن سران اسلامي به زباله دان تاريخ نيست، بحث بر سر هر انقلابي علي العموم نيست، همه ارکان يک نظام سراپا ضد انساني، نظام سرمايه داري با مذهب و خرافات و دولت و مالکيت خصوصي و کار مزدي اش در خطر است. وقتي نمايندگان طبقات حاکم صداي کمونيسم را ميشنوند، خطر کمونيسم را به کارگران عزيز ياد آور ميشوند، کارگران را از خطر کمونيسم برحذر ميکنند، براستي بايد ابله ترين دشمنان کمونيسم هم باورشان شود که خبري هست، که کمونيسم دارد محبوب ميشود، که کمونيسم مردم و مخصوصا کارگران را رم نميدهد، که شبحي بر فراز سر حکام اسلامي سرمايه در گشت و گذار است: شبح کمونيسم!
پيام رفسنجاني به دومين کنگره خانه کارگر استان همدان يک هشدار غريزي-طبقاتي جدي در باره همين شبح است: "کارگران فريب شعارهاي کمونيستي و سوسياليستي را نميخورند ... و براي افزايش توليد کشور تلاش کرده و خواهند کرد." اين پيام به کارگران نيست. هشدار به سرمايه داران است.
افزايش توليد؟! اين يک خودفريبي سفيهانه است. وقتي کسي که روي عظيم ترين ثروت محصول کارگران چنگ انداخته است به کارگراني که براي خريد داروي فرزندانشان به کليه فروشي روي مي آورند پيام ميدهد به افزايش توليد ادامه دهند فقط نفرت طبقاتي آنها را گسترده تر و عميقتر ميکند.
و اما در بخش اول اين پيام يک حقيقت "تلخ" سياسي نهفته است. حقيقتي که نمايندگان سرمايه، دشمنان دنياي آزاد و برابر کمونيستي، آنهايي که براي زدودن حتي نام کمونيسم از جامعه اقيانوس خون براه انداختند حاضر نيستند بسادگي بر زبان بياورند. "کارگران فريب شعارهاي کمونيستي را نميخورند" يک واکنش غريزي-طبقاتي نمايندگان سرمايه به موج اعتصابات کارگري است. به اين واقعيت است که در ماههاي گذشته کارگران فرياد اعتراض خود را از تلويزيون انترناسيونال به گوش ميليونها مردم رساندند؛ که کارگران دارند برفراز سر اصلاح طلبان اسلامي و خانه کارگرهاي رنگارنگش، به نام خودشان، از طريق رسانه هاي خودشان و مستقيم و سرراست بر عليه دشمنان طبقاتيشان حرف ميزنند.
اين شعار آزادي و برابري، شعار نان و آزادي براي همه در ١٦ آذر، اعتراض کارگران نساجي کردستان، فستيوال آدم برفيها و غرش تلويزيون انترناسيونال، سخنگوي اين اعتراضات است که در گوش حکام اسلامي سرمايه طنين انداخته است. "کارگران فريب شعارهاي کمونيستي را نميخورند" بيان ديگري از اين حقيقت "خطرناک" و هشدار دهنده است که کارگران فريب احزاب و جبنشهاي طبقاتي سرمايه داران را نميخورند. که کارگران دارند با اتکا به جنبش خودشان، جنبش کمونيسم کارگري در مقابل جنبش طبقات ديگر ابراز وجود ميکنند. که کارگران دارند روي پاي خودشان، روي جنبش خودشان راه ميروند.
"کارگران فريب شعارهاي کمونيستي را نميخورند" يک هشدار طبقاتي از سر استيصال است.