کاظم نيکخواه
در حاشيه ملاقات شارون و محمود عباس
صحنه دست دادن آريل شارون و محمود عباس که بخاطر وجود يک ميز بزرگ ناچار شدند فشار زيادي به خود بياورند تا از دوسوي ميز دستهايشان را بزور به هم برسانند بطور سمبليکي مشکلات دو طرف و شکاف عميق موجود را منعکس ميکرد. ملاقات روز چهارشنبه اين هفته سران اسرائيل و فلسطين در مصر که حسني مبارک و ملک عبدالله و شخصيتهاي ديپلماتيک متعدد عرب در آن شرکت داشتند با يک توافق آتش بس پايان يافت. اين اولين بار پس از چهارسال جنگ خونين و کشتار مردم فلسطين و ترورهاي خونين عليه مردم اسرائيل بود که ملاقاتي ميان سران آنچه "دولت خودگردان فلسطين" خوانده ميشود و اسرائيل صورت گرفت. گروه تروريستي "حماس" اعلام کرده است که خود را متعهد به اين آتش بس نميداند اما "جهاد اسلامي" ميگويد منتظر اطلاع از مفاد توافق طرفين است. دولت بوش و شارون به هيچ وجه حاضر به مذاکره با ياسر عرفات نشدند و او را حامي تروريستها معرفي کردند. اکنون که عرفات از صحنه کنار رفته است ظاهرا فضا براي آشتي آماده تر شده است. اما مساله اصلي در واقع ياسرعرفات نبود و نيست. اين حکومت فوق دست راستي اسرائيل و با چراغ سبز آمريکا بوده است که با حملات و فشارهاي هرروزه خود به مردم محروم فلسطين، عملا فضاي جنگ و ترور را داغ نگه داشته و به تروريستهاي حزب الله و جهاد و امثال آنها نيز بهانه داده است که زن و مرد و کودک اسرائيلي را لت و پار کنند. اکنون در دور دوم رياست جمهوري بوش، حکومت آمريکا نياز دارد که کمي چهره خونين خود را که در اين چند ساله با جنگ و لشکر کشي و ترور و کشتار در همه جا ظاهر شده است رنگ و لعابي ملايم تر و صلح آميز تر بزند. هوا کردن فيل صلح در فلسطين براي شکستن بن بست سياست آمريکا در عراق و کم کردن فشار داخلي بر حکومتهاي پرو آمريکائي خاورميانه و آب کردن يخ هاي ايجاد شده در روابط في مابين و همچنين تاثير گذاشتن بر جو ضد آمريکائي در جهان بسيار ضروري شده است و بنابرين فشار بر حکومت شارون براي گام گذاشتن در اين جهت از جانب آمريکا افزايش يافته است. قطعا مردم فلسطين که شيرازه زندگي شان با جنگ و کشتار هرروزه از هم گسيخته است از صلح و سازش در هرسطحي استقبال ميکنند. مردم اسرائيل نيز که در کوچه و خيابان و صف اتوبوس و مدرسه و همه جا با بمبهاي تروريستهاي اسلامي با بيرحمي به خون کشيده ميشوند، از هر اقدامي که اين کشتار را حتي بطور موقت هم شده متوقف کند استقبال خواهند کرد. اما طرفهاي متعدد درگير در اين مسابقه ترور و کشتار و بويژه دولت دست راستي اسرائيل و تروريستهاي اسلامي حماس و جهاد و حزب الله که موجوديت خود را با پايان جنگ در خطر مي بينند ميتوانند بهانه هاي "موجهي" براي ادامه کشتار به دست يکديگر بدهند. حکومت آمريکا اما بيش از آن درگير "سرگرمي" نظامي در گوشه و کنار جهان است که مايل به ادامه اين بازي خونين و مزمن در اين گوشه خاورميانه باشد. و همين مهمترين عاملي است که آريل شارون را مجبور به قبول زحمت دست دادن به محمود عباس نموده است.
راهپيمايي ٣٠٠ هزار نفر در دفاع از ٣٥ ساعت کار در هفته
روز شنبه ٥ فوريه بيش از سيصد هزار نفر در شهرهاي فرانسه در دفاع از ٣٥ ساعت کار در هفته که قانون فعلي کار است تظاهرات کردند. در پاريس بيش از صد هزار نفر دست به راهپيمايي زدند و در شهرهاي "تولوز"، "ليون"، "بوردو"، "رنه"، "متز" و "سن اتين" نيز تظاهرات هاي دهها هزار نفره اي در اعتراض به طرح افزايش ساعت کار صورت گرفت. بنا به نظر سنجي ها قريب ٧٠ در صد مردم فرانسه از کارگران تظاهر کننده حمايت ميکنند و به تلاش دولت رافارين نخست وزير دولت دست راستي فرانسه اعتراض دارند. رافارين طرحي را به پارلمان اين کشور ارائه داده است که يکي از بندهاي آن معلق کردن قانون ٣٥ ساعت کار در هفته براي مدتي نا معين است. بهانه افزايش ساعت کار تلاش براي کاهش کسري بودجه فرانسه است که بنا به مقررات اتحاديه اروپا بايد زير ٣ درصد باشد. اما کارگران و اتحاديه هاي کارگري اين را تلاشي براي پس گرفتن دستاورد کارگران براي کاهش ساعت کار ميدانند و اعلام کرده اند که اگر دولت اين طرح را پس نگيرد به تظاهرات و اعتراضات و اعتصابات ادامه خواهند داد. تظاهرات بسيار گسترده و بي سابقه کارگران و حمايت اکثريت عظيم مردم که بي توجه به سياست اروپاي واحد به عقب گرد جامعه و فشار بر کارگران معترضند، ضربه بزرگي به سياست حکومت رافارين و شيراک است.
با تشکيل اتحاديه اروپا و ايجاد بازار واحد اروپايي صاحبان سرمايه دست بازتري براي فشار برکارگران پيدا کرده اند و در تمام کشورهاي صنعتي تهديد انتقال توليد به کشورهايي که دستمزدها و شرايط کار پايين تر است چون شمشير داموکلس بالاي سر همه کارگران قرار گرفته است و به باز پس گرفتن بسياري از دستاوردهاي جنبش کارگري منجر شده است. طبقه کارگر اروپا که تاکنون نتوانسته است پا بپاي سرمايه داران صفوف خود را در سطح بين المللي و اروپايي متحد تر کند، هرروز اين نياز تشکل را بيش از پيش در برابر خود مي بيند. در غياب چنين صف متحدي، کارگران بجاي اينکه بتوانند از باز شدن مرزها به نفع خود استفاده کنند تا حد زيادي ضربه پذير تر ميشوند. اما اعتصابات و تظاهرات با شکوه و بي سابقه اين هفته در فرانسه و حمايت وسيع مردم از اين اعتراضات که به دنبال تظاهراتهاي وسيع در ايتاليا و آلمان در ماههاي اخير صورت گرفت نشان ميدهد که عقب راندن طبقه کارگر اروپا براي سرمايه داران امر ساده اي نيست. اگر اين راديکاليسم بتواند خلاء اتحاد و تشکل بين المللي را نيز پر کند ( که اقدامات مشخصي در اين زمينه نيز در جريان است) ميتوان اميدوار بود که ايجاد سنگر عبور ناپذيري در برابر دست درازيهاي صاحبان سرمايه و دولتهايشان امر غير ممکني نيست. ٣٥ ساعت کار در هفته که در آلمان و فرانسه چهار سال پيش به اجرا گذاشته شد و در برخي کشورهاي ديگر نيز بحث آن گشوده شد، يک دستاورد مهم کارگرن در آغاز قرن اخير است که دفاع از آن براي پيشروي هاي بعدي کارگري بسيار حياتي است.
٩ فوريه ٢٠٠٥