الگوهاي تازه در مقابل جنبش کارگري (بخش اول)

اصغر کريمي

محسن ابراهيمي: اخيرا نوشته ات تحت عنوان "اعتصاب مدرسه انقلاب است" به صورت ضميمه انترناسيونال ٧٢ منتشر شده است. اين جزوه به کارگران نساجي کردستان تقديم شده است. هدفت از نوشتن اين مطلب در اين مقطع چيست؟

اصغر کريمي: از سازماندهي همبستگي بين المللي تا سازماندهي همبستگي و حمايت از اعتصابات يکديگر در داخل کشور راه درازي پيموده ايم. اين مسير بايد نوشته ميشد، بررسي و جمعبندي ميشد و در اختيار فعالين کارگري قرار ميگرفت. علاوه بر اين گسترش جنبش اعتصابي در ميان کارگران و همينطور معلمان و پرستاران و تلاش براي ارتقاي اين اعتصابات تاکيد ديگري بود بر ضرورت بحث در اين زمينه. اما ضرورت عاجل اين مساله از اعتصاب کارگران نساجي کردستان در سنندج براي من مطرح شد. اين اعتصاب را از نزديک و لحظه به لحظه دنبال ميکردم که حاوي تجارت و درسهاي مهمي بود و مرا واداشت اين مجموعه را به تفصيل بنويسم و در اختيار فعالين کارگري قرار دهم. تلاش من در جزوه "اعتصاب مدرسه انقلاب است"، ارائه الگوئي براي يک اعتصاب با ديدگاهي تازه بود، ديدگاهي که من فکر ميکنم دارد جاي خود را باز ميکند و بسرعت همه گير ميشود. نکات بسيار زياد ديگري هم درمورد اعتصاب هست که اميدوارم در فرصت ديگري به آنها بپردازم. بعلاوه فکر ميکنم بيش از هروقت ضروري است که فعالين کارگري و رهبران اعتصابات تجارب مستقيم خود را بنويسند و در اختيار جنبش کارگري قرار دهند. در اين مقطع بويژه لازم است که تبادل نظر گسترده اي در اين زمينه شروع شود. جنبش کارگري امروز عميقا نياز به بررسي تجارت تاکنوني خود و ارتقاي اشکال مبارزه خود دارد.

محسن ابراهيمي: ٢٦ سال از عمر جمهوري اسلامي ميگذرد. در يک مقايسه ساده اوضاع امروز با سالهاي اول حکومت اسلامي و حتي ١٠ سال پيش، ميتوان مشاهده کرد که تغييرات مهمي در روندهاي سياسي، در موقعيت جمهوري اسلامي، موقعيت اپوزيسيون، موقعيت حزب کمونيست کارگري و موقعيت جنبش کارگري رخ داده است. بعدا سوالاتي در مورد جوانب مختلف اين موضوع مطرح خواهم کرد. اينجا فقط در اين مورد صحبت کنيد که در يک نگاه عمومي، جنبش کارگري امروز، در قياس با سالهاي قبل چه تغييراتي کرده است؟

اصغر کريمي: طبقه کارگر هم بعنوان يک طبقه اجتماعي از همه اين روندهائي که شما به آن اشاره ميکنيد تاثير گرفته است و يا بهتر است گفته شود يکي از پرسوناژهاي اين تحولات بوده است. بررسي موقعيت امروز جنبش کارگري بدون در نظر گرفتن اين روندها پوچ و بي معني است. سالهاي شصت به بعد که انقلاب در هم کوبيده شد طبقه کارگر و رهبران آن و احزاب چپ و کمونيست هم در هم کوبيده شدند و به عقب رانده شدند و امروز که جنبش سرنگوني به جلو صحنه ميايد و رژيم را عقب ميراند جنبش کارگري هم بمثابه بخشي از اين جنبش دارد جلو صحنه ميايد و موقعيت تعرضي تري پيدا ميکند. جنبش کارگري در يکسال اخير گامهاي مهمي به جلو برداشته است. از نظر اقتصادي ٢٦ سال است بي وقفه طبقه کارگر را عقب رانده اند، زندگي فلاکت باري که به طبقه کارگر تحميل شده است ضربه سنگيني هم از نقطه نظر انساني و سياسي و حتي با توجه به بيکارسازيهاي وسيع و تبديل کار استخدامي به کار قراردادي ضربه اي به ساختار طبقه کارگر وارد کرده است. کارگران موقعيت اقتصادي وخيم تري پيدا کرده اند، بيکاري بطور تصاعدي افزايش يافته است، کار قراردادي دامنه وسيعتري پيدا کرده است، مراکز بيشتري تعطيل شده و يا در شرف تعطيل اند و ناامني شغلي همه جا حاکم شده است و بازتاب منفي عميقي بر صفوف طبقه کارگر باقي گذاشته است. با اينهمه و عليرغم اين عقب راندنها سطح توقعات مرتب بالا رفته است و جنبش کارگري به جلو آمده و تعرضي تر شده است. اين يک طغيان کور در مقابل غيرقابل تحمل شدن زندگي نيست، بلکه از هميشه پخته تر است. اينروزها زياد ميشنويم که کارگران در اعتراض به تبعيض و نابرابري حقوق خود را با حقوق مديران مقايسه ميکنند، قبلا معلمان حقوقشان را با حقوق نمايندگان مجلس مقايسه کرده بودند. کارگران سنگ معدن البرز قرارداد مدير عامل اين شرکت با اعضاي هيات مديره را رو کردند که بر طبق آن مدير عامل ماهيانه بالاي سه ميليون حقوق ميگيرد و کارگران حقوق ناچيز خود را با مدير عامل مقايسه ميکنند. کارگران پارس مينو ميگويند در حالي که مديران شرکت ميليونها تومان درآمد دارند دستمزد يک کارگر با سابقه کمتر از ١٦٠ هزار تومان است. کارگران قراردادي ايران خودرو که از حمايت کارگران رسمي اين شرکت هم برخوردارند ميگويند در حاليکه کارگران رسمي در برخي کارخانجات از بسياري مزايا برخور دارند چرا ما از اين مزايا برخوردار نيستيم. کارگران نساجي کردستان آنقدر بر خواست حقوق روزهاي اعتصاب پافشاري کردند تا آنرا از اداره کار و مديريت گرفتند. کارگران فومنات در اعتراض به سرکوب خود گفتند که بايد معلوم شود نيروهاي انتظامي يگان ضدشورش را براي سرکوب چه کسي فرستاده اند و بدنبال تکذيب نيروهاي انتظامي شواهد و مدارک کافي نشان دادند تا آنها را سکه يک پول کنند. ميگفتند اگر آنروز اسلحه را از دست سربازان ميگرفتيم خون به پا ميشد. اين زباني است که کارگران با آن حرف ميزنند، اينرا هيچوقت به اين شکل نديده بوديم. کارگران دارند تلاش ميکنند تا مسائلشان در رسانه ها منعکس شود، به سازمانهاي کارگري بين المللي نامه مينويسند، در مقابل دادگاه و بازجوئي با روحيه کاملا متفاوتي ظاهر ميشوند، حتي در زندان دست به اعتراض ميزنند و از فعاليت هاي خود دفاع ميکنند و کوتاه نمي آيند. فعالين کارگري دارند در ابعاد اجتماعي هويت پيدا ميکنند و به چهره هاي سرشناس تبديل ميشوند، به اسم خود اطلاعيه ميدهند، فراخوان ميدهند و اين عرصه را دارند از انحصار شخصيت هاي طبقات حاکم در مياورند. اينها تغييرات مهمي است که در مقياس گسترده اي دارد صورت ميگيرد. يک فاکتور مهم در ايجاد اين فضا حضور تبليغاتي و تشکيلاتي حزب کمونيست کارگري و رهنمودهاي هرروزه حزب است. حزب در صحنه سياسي کشور حضور فعال و برجسته اي دارد و طبقه کارگر را در سياست نمايندگي ميکند. جامعه را به چپ ميچرخانه و جامعه که به چپ ميچرخد يک پارامتر مهم به نفع پيشروي طبقه کارگر محسوب ميشود. بي دليل نيست که در اوج تعرض اقتصادي و تحميل شرايط غيرقابل توصيف اقتصادي به طبقه کارگر و در اوج ناامني شغلي اعتصابات اينچنين رشد ميکند و طولاني مدت تر و پخته تر و سازمان يافته تر ميشود. اين مساله بويژه روي رشد خودآگاهي طبقه کارگر و طيف پيشرو و راديکال در جنبش کارگري تاثيرات محسوسي باقي گذاشته است، سطح توقع و انتظارش بشدت بالا رفته است، دست به اشکال موثرتر و مدرن تري از مبارزه ميزند، مطالبات پيشروتري طرح ميکند، بهتر نيروي کارگران را به ميدان مياورد، محدودنگري سابق را ندارد و به همه مسائل مربوط به کارگر و جامعه و مسائل بين المللي حساس است و عکس العمل نشان ميدهد. طيف پيشرو جنبش کارگري در مقايسه با مقطع انقلاب ٥٧ و حتي در مقايسه با دو سال قبل عميقا رشد کرده است، بسيار هوشيارانه تر عمل ميکند، بسيار اجتماعي تر و طبقاتي تر و سياسي تر به روندهاي سياسي و فکري جامعه و نقش و موقعيت خود طبقه کارگر نگاه ميکند و اين طبعا بر جنبش کارگري تاثيرات عميق و مهمي بر جاي ميگذارد. اين يک اتفاق بسيار مهم سياسي در تاريخ اين کشور است.

محسن ابراهيمي: برجسته ترين مطالبات کارگران در حال حاضر چه ها هستند؟ نسبت به قبل چه فرقي کرده اند؟ کداميک از اين مطالبات کارگران خصلت سراسري دارند؟ و کلا سراسري شدن مطالبات کارگران و مبارزه سراسري براي تحميل آنها به کارفرمايان و حکومت چه جايگاهي در کل مبارزه کارگري دارد؟

اصغر کريمي: بگذاريد قبل از هرچيز يک نکته را توضيح دهم و آن اينکه آنچه کارگران در اعتراضات و اعتصابات خود و در ميزهاي مذاکره و در تومارها و نامه هاي اعتراضي شان مطرح ميکنند و به زبان مياورند با آنچه واقعا ميخواهند تفاوت دارد. آنچه رسما در اعتراضات بعنوان خواست مطرح ميکنند همه مطالباتي نيست که همين امروز به آن عميقا باور دارند. توازن قوا اجازه طرح بسياري از مطالبات را به طبقه کارگر، و همينطور به ساير جنبشهاي اجتماعي، نميدهد. اگر اختناق نبود همين امروز شعار سرنگوني جمهوري اسلامي و آزادي زندانيان سياسي و دهها خواست و شعار مهم سياسي و اقتصادي در همين سطح در اعتصابات مطرح ميشد. اما آنچه به اشکال مختلف در اعتراضات طبقه کارگر در حال حاضر بيان ميشود حق تشکل و اعتصاب، افزايش دستمزد، بيمه بيکاري، لغو کار قراردادي، توقف اخراجها و بازگرداندن کارگران اخراجي، پرداخت فوري حقوق معوقه، حقوق ايام اعتصاب، کمک هزينه مسکن، بيمه هاي اجتماعي و درماني، بهبود ايمني و بهداشت محيط کار است که اين خواستها کم و بيش همه خصلت سراسري دارند و مربوط به يک کارخانه معين نيستند. شايد برخي از اين خواستها تنها در يک اعتصاب معين طرح شده باشد اما اين به معني غيرسراسري بودن آن خواست نيست.

محسن ابراهيمي: لازم است همين مقايسه در رابطه با اشکال مبارزه کارگري انجام شود. کارگران در ٢٦ سال گذشته به دهها شکل مبارزه متوسل شده اند. اما اين اشکال منظما تغيير کرده اند. برجسته ترين اشکال مبارزه کارگري در حال حاضر که متفاوت از گذشته است چه ها هستند؟ کداميک از اين شيوه هاي مبارزه، کارگران را در موقعيت قدرتمندتري براي تحميل مطالباتشان قرار ميدهد؟

اصغر کريمي: اعتصاب هنوز هم مهمترين حربه طبقه کارگر است. نقطه قدرت طبقه کارگر اين است که اهرمهاي توليد را در دست دارد و اگر اراده کند همه چرخها از حرکت ميايستد. اعتصاب يعني بکار گرفتن اين نقطه قدرت. بورژوا مزد کارگر و در واقع کار و زندگي کارگر را در گرو خود دارد اما کارگر هم چرخهاي توليد و حتي زندگي خود بورژوا را در دست دارد و هروقت اراده کند همه را ميخواباند و کل جامعه را تکان ميدهد. تغيير مهمي که در ماههاي اخير صورت گرفته گسترش کمي اعتصابات و کشيده شدن اعتصاب در ابعادي وسيعتر به برخي مراکز مهم صنعتي از يکطرف و از طرف ديگر طولاني تر شدن اعتصابات، پافشاري بيشتر براي تحقق مطالبات بطوريکه در برخي مراکز در عرض يک ماه حداقل سه بار اعتصاب شده است و بر خواستها پافشاري شده است. بعد از اعتصاب شانزده روزه نساجي کردستان در سنندج، کارگران رينگ سازي مشهد، کارگران پارس مينو، کارگران ذغال سنگ البرز غربي هم به اعتصابات متعدد و طولاني مدت روي آورده اند. اتکا به نظرات و راي کارگران از طريق مجمع عمومي، اتکا به حمايت بين المللي و نيز به همبستگي ساير کارگران وجه ديگر اين تغييرات است. اينها يک جهش کيفي را نشان ميدهد که به همت رهبران کارگري و طيف کارگران کمونيست متحقق شده است. مساله مهم سرايت دادن اين تغييرات به ساير مراکز کارگري و جوش دادن مراکز مختلف به يکديگر است. گام بعدي در جنبش کارگري، حاکم شدن اين تغييرات به همه اعتصابات و شکل گيري اعتصابات فراکارخانه اي و منطقه اي است. حزب به سهم خود مشغول تلاش گسترده اي در اين راستا است و دست همه فعالين کارگري را که در اين حرکت سهيم هستند به گرمي ميفشارد.

محسن ابراهيمي: کارگران ايران از حق تشکل برخوردار نيستند. از تشکلهاي توده اي محرومند. اين وضعيت، مخصوصا در دوره هايي که دستگاه سرکوب کارايي بالايي دارد کار سازماندهي اعتصابات و اعتراضات کارگري را به طور جدي مشکل ميکند. اما با اين وجود در سالهاي اخير ما شاهد اعتراضات وسيع کارگري بوده ايم که بدون ترديد هيچکدام بدون تکيه کردن به درجاتي و اشکالي از سازماندهي امکانپذير نميشد. کمي در مورد ابعاد اين مشکل و اينکه کارگران تا چه حد توانسته اند بر آن فائق آيند صحبت کنيد.

اصغر کريمي: کارگران حق تشکل ندارند اما تلاش براي متشکل شدن، امروز به يک جنبش گسترده در ميان کارگران تبديل شده است. اينرا همه جا ميتوان مشاهده کرد. متشکل شدن و متشکل کردن به يک مشغله مهم فعالين کارگري تبديل شده است. شوراهاي اسلامي مدتهاي طولاني است که جائي در ميان کارگران ندارند، و محافل کارگري در تلاش گسترده براي ايجاد سازمانهاي کارگري مستقل از دولت اند. توماري که به تازگي از طرف جمعهائي از فعالين کارگري منتشر شده و هزاران نفر آنرا امضا کرده اند نشانه اي از يک تلاش گسترده براي متشکل شدن است.

در عين حال طبقه کارگر فاقد هرگونه تشکلي نيست. محافل و شبکه هاي مبارزاتي بسيار زيادي در ميان کارگران وجود دارد که اعتصابات و مبارزات را عملي ميکنند. همه شواهد دال بر آن است که شبکه هاي کارگري در سالهاي اخير گسترده تر و فراکارخانه اي تر و فراشهري تر شده و همين امکان همبستگي ها و تومارها را فراهم کرده است. بعلاوه بسياري از اعتصابات بر مجمع عمومي کارگري متکي است که امکان دخالت مستقيم توده کارگر را فراهم ميکند و پايه شوراهاي کارگري را ميسازد. اعتصاباتي که بر مجمع عمومي متکي است، در مقايسه با ساير اعتصابات بسيار متحدتر، قدرتمندتر و موثرتر است، بر خواستهاي اساسي تري تکيه ميکند و بيشتر به نتيجه ميرسد. يک تجربه موفق و قابل ذکر، اعتصاب کارگران نساجي کردستان بود که بر مجمع عمومي و راي گيري از کارگران متکي بود و اين نقطه قوت مهم اين اعتصاب و يک دليل پيروزي آن بود. مجمع عمومي را بايد همه جا براه انداخت. بايد جنبش مجمع عمومي را دامن زد. بايد طوري شود که با هراتفاقي کارگران بگويند جمع ميشويم و تصميم ميگيريم. بايد کاري کرد که هر تعرض کارفرما خودبخود کارگران را به ياد تشکيل مجمع عمومي بيندازد.

محسن ابراهيمي: تقابل ميان مردم و جمهوري اسلامي افت و خيز داشته اما نسبت به قبل هميشه پيشروي داشته است. در خيلي از اعتراضات سالهاي گذشته (مشخصا در سالگردهاي ١٨ تير و ١٦ آذر) مردم علنا و به اشکال مختلف شعار سرنگوني جمهوري اسلامي داده اند. مسلما کارگران هم در اين اعتراضات به عنوان آحادي از مردم شرکت داشته اند. با اين وجود اعتصابات کارگري عموما بر سر خواستهاي کارگري و يا به عبارتي صنفي بوده است اگر چه در موارد زيادي اين اعتصابات به کشمکش و تقابل با ارگانهاي دولتي و دستگاه سرکوب حکومت اسلامي منجر شده است و به اين معنا سياسي شده است. اگر اين يک تصوير واقعي است، در اينصورت، اعتصابات و اعتراضات کارگري براي مطالبات صنفي، چه نقشي در کل کشمکش سرنگوني طلبانه مردم با جمهوري اسلامي دارد؟

اصغر کريمي: دو قطبي مبارزه سياسي و صنفي لااقل در شرايط ايران موضوعيت ندارد. اگر قبول داريم که در جمهوري اسلامي فوتبال و موسيقي و رقص و حجاب و پوشش و روابط جنسي ميان آدمها سياسي است و هرکدام از اينها دهها بحران سياسي براي حکومت ايجاد کرده است، مسلم است که اعتصاب کارگر هم صنفي نمي ماند، سپاه بلافاصله با آن طرف ميشود و فورا سياسي ميشود، آنجا هم که دولت وارد نشود بشدت آنرا زير نظر دارد و مراقب است که از کنترل خارج نشود. در فرانسه امکان دارد ده هزار کارگر وارد اعتصاب شوند و مساله در چهارچوب رابطه اتحاديه هاي کارگري با اتحاديه کارفرمايان، و به اين معني در يک چهارچوب صنفي، حل و فصل شود اما در ايران اگر ده هزار کارگر وارد اعتصاب شوند بلافاصله فضاي سياسي کشور تغيير ميکند و از پائين ترين تا بالاترين سطوح ارگانهاي رژيم وارد ميدان ميشوند تا آنرا بخوابانند و اگر صدهزار کارگر حول دستمزد دست به اعتصاب بزنند همه ميفهمند که اين مقدمه قيام و انقلاب است.

بعلاوه طبقه کارگر بيش از هرطبقه ديگري خواهان سرنگوني فوري جمهوري اسلامي است. اين اختناق است که اجازه طرح صريح و علني سرنگوني را به طبقه کارگر نميدهد. اما اينرا به سادگي و به همين شکل الزاما نميتوان به همه کشورهاي اروپائي تعميم داد. توده هاي وسيع کارگر ميدانند و ترديدي در اين ندارند که بهبود شرايط اقتصادي آنها در گرو سرنگوني رژيم است و نه انتخابات و عوض شدن دولت و کابينه و بازيهاي مشابه. به اين معني مبارزه کارگر کاملا سياسي است. رژيم در مقابل اعتصابات مي ايستد و به همين دليل تحميل عقب نشيني به دولت و کارفرما هم يک پيروزي سياسي براي کارگران و براي کل جامعه محسوب ميشود. با توجه به اين توضيحات اعتصابات و مبارزات امروز کارگران بخشي از مبارزه عمومي مردم براي سرنگوني حکومت است، به آن نيرو ميدهد و از آن نيرو ميگيرد. اما مبارزه کارگر با دانشجو فرق دارد. دانشجو ميتواند تظاهرات کند و شعار سرنگوني بدهد و فردا به دانشگاه برگردد. کارگر نميتواند. اين موقعيت را ندارد. اين ريسک را نميتواند بکند. زماني شعار سرنگوني و مستقيما سياسي ميدهد که مطمئن باشد که کار رژيم تمام است. اعتصابات کارگري بخشي از مبارزه عمومي مردم براي سرنگوني جمهوري اسلامي است و کم و بيش همراه با آن افت و خيز ميکند.

محسن ابراهيمي: اخيرا با گسترش اعتراضات کارگري مشاهده ميشود که شوراهاي اسلامي تعرضي تر در مقابل جمهوري اسلامي حرف ميزنند و نيروهاي انتظامي به عنوان غمخوار کارگران ظاهر ميشوند. حتي يکي از مقامات دستگاه سرکوب در رشت در رابطه با اعتصاب کارگران نساجي فومنات براي کارگران اشک تمساح ميريخت که نيروهاي انتظامي در مقابل اين قشر رنجديده قرار نميگيرد. موضوع چيست؟

اصغر کريمي: استيصال رژيم. رژيمي که بيست سال قبل روزي صد و دويست اعدام ميکرد و با افتخار از رسانه هايش اعلام ميکرد، رژيمي که به اعتصاب کارگر براي بهبود شرايط زندگي اش مارک تحريکات ضدانقلاب و شيطان بزرگ ميزد و سرکوب ميکرد، امروز ديگر جرات سرکوب خيلي آشکار ندارد. اين به معني اينکه سرکوب نميکند و فعالين کارگري را تحت فشار نميگذارد و تهديد نميکند نيست. بلکه دامنه سرکوب بشدت کاهش يافته است، دستگيري فعالين کارگري خيلي کم اتفاق ميافتد، رجزخواني تمام شده است، و هرمورد دستگيري و سرکوبي بيشتر از اينکه کسي را بترساند براي رژيم توليد دردسر ميکند. محاکمه فعالين اول مه سقز را نگاه کنيد، هر از چندگاهي يکي را محاکمه ميکنند، سه بار به بهانه اينکه قاضي در سفر است يا سرماخوردگي دارد محاکمه را عقب مياندازند و بعد که محاکمه ميکنند تصميمي نميتوانند بگيرند و پرونده روي دستشان مانده است. نساجي کردستان را نگاه کنيد بارها سراغ کارگران رفتند و گفتند حزب کمونيست کارگري در اين اعتصاب دست دارد اما کسي تکذيب نکرد و مرعوب نشد. گفتند به خواسته هايمان جواب دهيد تا کسي دخالت نکند. آنها را خواستند بترسانند که هر روز اخبارتان روي سايتها ميرود. کارگري گفته بود عصر قاطر سواري نيست عصر اينترنت است. درمورد نساجي فومنات موضوع بسيار قابل توجه است. کارگران گوئي دنبال نيروهاي انتظامي گذاشته اند! نيروي انتظامي سرکوب "کارگران عزيز" را تکذيب کرد، اما کارگران با شواهد و مدارک و با جزئيات نشان دادند که چند نفر و از کدام ناحيه مجروح شده اند و در کدام بيمارستان بستري شده اند، و خواستند بدانند که نيروي انتظامي يگان ويژه را براي سرکوب چه کسي فرستاده است؟ نيروي انتظامي جوابي نداد. نميدانست چه بگويد. چنان فضا اعتراضي است و سرکوب با اعتراض پاسخ ميگيرد که حتي شوراهاي اسلامي منطقه خواهان محاکمه و مجازات عوامل سرکوب شدند و کانون عالي شوراهاي اسلامي که بخشي از پيکره رژيم است گفتند اگر سرکوب کارگران تکرار شود به مجامع بين المللي شکايت ميکنند. اين بخوبي اوضاع کنوني، توازن قواي فعلي، موقعيت ضعيف رژيم، و شرايط مناسب براي پيشروي طبقه کارگر را نشان ميدهد. اوضاع کنوني به هزار زبان دارد کارگران را فراميخواند که به ميدان بيايند و سريعا خود را متشکل سازند.

پايان بخش اول

بخش دوم در شماره بعدي خواهد آمد