انتخابات، مساله حاکميت و آلترناتيو کمونيسم کارگري در عراق
مصاحبه با حميد تقوايي درباره شرايط فاجعه بار عراق و راه برون رفت از اين شرايط
انترناسيونال: تهاجم آمريکا به عراق يک سناريوي سياه تمام عيار بر عراق حاکم کرده است. ابتدايي ترين مشخصات يک جامعه مدني هم ديگر در عراق وجود ندارد. قبل از طرح سئوالات ديگر لطفا در مورد مشخصات سناريوي سياه در عراق، دلايل و نتايج آن در زندگي سياسي و اجتماعي مردم عراق کمي صحبت کنيد.
حميد تقوايي: شرايط سياسي اجتماعي که در ادبيات حزب ما سناريوي سياه ناميده ميشود يکي از نتايج مستقيم دنياي پس از جنگ سرد و نظم نويني است که سرمايه داري بازار آزاد و مشخصا بورژوازي آمريکا تلاش دارد بر جهان حاکم کند. اصطلاح سناريوي سياه را اولين بار منصور حکمت در تحليل درخشانش از وضعيت سياسي و صفبندي نيروها در ايران (مقاله روياهاي ممنوع مجاهد، انترناسيونال شماره ١٥، سپتامبر ١٩٩٤) به کار برد. در آن زمان وضعيت بوسنيا يک نمونه چنين وضعيتي بود و منصور حکمت در نوشته اش سناريوي محتملي را که ممکن است شرايط بوسنيا در ايران تکرار شود و راه ممانعت از تحقق اين سناريوي سياه را مورد بحث قرار ميدهد. امروز وضعيت عراق نمونه بارز سناريوي سياه است و قبل از آن هم افعانستان و برخي جمهوري هاي سابق شوروي به چنين وضعيتي دچار شدند. امروز تحليل و پيش بيني منصور حکمت در مورد سناريوي سياه بعنوان يکي از خصوصيات يکه تازي سرمايه داري بازار آزاد در دنياي پس از جنگ سرد صحت خود را نشان داده، و بايد گفت متاسفانه، در نقاط مختلفي از دنيا بوقوع پيوسته است.
در مورد عراق مشخصا سناريوي سياه نتيجه مستقيم حمله نظامي آمريکا و متحدينش به اين کشور است. علاوه بر اين که اين يورش نظامي مباني و زير ساخت مادي جامعه عراق، يعني شهرها و خانه ها و جاده ها و مدارس و بيمارستانها را وحشيانه در هم کوبيد، از لحاظ سياسي نيز به نيروهاي فوق ارتجاعي قومي و مذهبي زمينه رشد و فعاليت داد و به اين ترتيب تمام ماتريال لازم براي ويرانسازي اجتماعي و سياسي جامعه عراق را فراهم آورد. عراق امروز جامعه ايست که نا امني و فقر و محروميت از ابتدائي ترين امکانات يک جامعه مدني در آن بيداد ميکند. کار نيست، نان نيست، دوا و درمان و بهداشت و مدرسه و بيمارستان نيست و قانون و نظم و امنيت هم بکلي از جامعه رخت بر بسته است.
از سوي ديگر بازيگران اصلي سناريوي سياه در ديگر نقاط دنيا، يعني نيروهاي قومي و مذهبي و سران ايلات و عشاير در کنار نيروهاي نظامي آمريکا و متحدينش زندگي روزمره مردم عراق را به خون کشيده اند. اسلام سياسي، شيعيان و سني ها، بقاياي بعث، نيروهاي ناسيوناليست کرد و عرب، و احزاب و گروههاي متعدد قومي و عشيرتي در مقابل نيروهاي اشغالگر و يا در کنار آنها فعال شده اند، بجان يکديگر افتاده اند، و نشانه اي از مدنيت و انسانيت در عراق بجا نگذاشته اند.
اين يک سناريوي سياه تمام عيار در دنياي پس از ١١ سپتامبر است. وضعيت امروز جامعه عراق نمونه بارز و گويائي است از نقش و عملکرد تروريسم دولتي آمريکا و تروريسم اسلامي، تقابل ميان اين دو قطب تروريستي و در عين حال توجيه و زمينه سياسي و اجتماعي بخشيدن آنها بيکديگر در جهان سرمايه داري امروز.
انترناسيونال: عليرغم اين وضعيت سياه، دولت آمريکا و متحدينش ادعا ميکنند انتخابات در آخر اين ماه برگزار خواهد شد و گويا از اين طريق مردم دولت مورد نظر خود را انتخاب خواهند کرد. ادعاي انتخابات سياسي در عراق چقدر واقعي است؟ و چه موضعي در مقابل اين به اصطلاح انتخابات بايد گرفت؟
حميد تقوايي: انتخابات حلقه اي در سياست خارجي آمريکا در عراق و اقدامي در چهارچوب همان سياستهائي است که وضعيت سناريوي سياه را بوجود آورده است. نه پيش شرطهاي انجام انتخاباتي که حتي با ابتدائي ترين استانداردها بشود آنرا انتخابات ناميد در عراق وجود دارد و نه نتيجه چنين انتخاباتي به جنگ و تنش ميان نيروهاي مسبب سناريوي سياه پايان خواهد داد. بر عکس، به احتمال زياد جنگ و کشمکش و نا آراميهاي قومي و ملي و مذهبي در عراق گسترش پيدا خواهد کرد. همچنان که تا کنون صرف طرح و تدارک اين "انتخابات" به اين کشمکشها دامن زده و عمليات نظامي و تروريستي از جانب نيروهاي اشغالگر و بقاياي بعث و نيروهاي سني و شيعه را گسترش داده است. دولت محصول چنين انتخاباتي خود مرکز و باني درگيريهاي تازه سياسي و نظامي بين اين نيروها خواهد بود. طرح انتخاباتي آمريکا راه پايان بخشيدن و يا حتي تخفيف دادن به وضعيت جنگزده و درهم ريخته جامعه عراق و باز گرداندن مدنيت به اين جامعه نيست. هدف آمريکا و متخدينش از اين طرح اساسا نوعي مشروعيت بخشيدن به يک دولت قومي-مذهبي و با ترکيبي از همين نيروهاي اسلامي ناسيوناليستي پرو آمريکا در دولت موقت موجود است. به نظر من حتي نيروهاي نظامي آمريکا و متحدينش تماما عراق را ترک نخواهند کرد. ممکن است ديگر در جلوي صحنه نباشند اما باحتمال زياد تحت نام و پوشش دولت جديد و اين بار به بهانه کمک به دولت "منتخب" مردم همچنان حضور نظامي خود را حفظ خواهند کرد. بعبارت ديگر طرح انتخاباتي آمريکا ربطي به رجوع به راي مردم در تعيين دولت و "دموکراسي" حتي به معني متعارف غربي آن ندارد. اين تنها ادامه سياستهاي آمريکا و غرب و وضعيت سناريوي سياه منتج از آن در پوشش ظاهرالصلاح تر و عوامفريبانه تري است. به همين دليل هر نيروئي که واقعا خواهان ختم سناريوي سياه و تشکيل يک دولت غير قومي و غير مذهبي و شکل گرفتن يک جامعه مدني در عراق باشد نبايد اين انتخابات را برسميت بشناسد.
انترناسيونال: پيش از پرداختن به سئوالات مشخص ديگر، به اين سئوال پايه اي تر جواب بدهيد که تفاوت يک وضعيت انقلابي و يک وضعيت سناريوي سياهي در چيست؟ مبارزه براي آزادي و برابري در اين دو وضعيت چه تفاوتهايي دارد؟
حميد تقوايي: هم در شرايط انقلابي و هم در وضعيت سناريوي سياه شرايط متعارف جامعه در هم مي ريزد اما به دو شيوه و در اثر عواملي کاملا متفاوت و ١٨٠ درجه مقابل يکديگر. در شرايط انقلابي، مردم، کارگران و زحمتکشاني که از شرايط متعارف موجود به تنگ آمده اند، عامل و نيروي محرکه تغيير شرايط هستند اما در سناريوي سياه مردم قربانيان تغيير شرايط اند. سناريوي سياه از بالا و بوسيله نيروهاي ارتجاعي جهاني و محلي به جامعه تحميل ميشود، و موجي از احساس استيصال و بي افقي و نوميدي را با خود بهمراه ميآورد. در سناريوي سياه نيز مانند شرايط انقلابي دولت و نظم و قوانين متعارف جامعه در هم مي ريزد اما نه براي رسيدن به يک دولت و نظم و قوانين و کلا جامعه پيشرو تر و انساني تر بلکه براي استقرار حاکميت و فعال مايشائي نيروهاي مادون ارتجاعي قومي و مذهبي و به قهقرا بردن جامعه به شرايط قرون وسطائي و ماقبل مدنيت.
سناريوي سياه از هر نقطه نظر نقطه مقابل انقلاب و شرايط انقلابي است. در شرايط انقلابي مردم براي به زير کشيدن دولت موجود بپا ميخيزند اما در سناريوي سياه اساسا دولتي موجود نيست که بشود بزيرش کشيد. در انقلاب مردم براي رهائي از اختناق و فقر و ناربربري و تبعيض و رسيدن به آزادي و برابري به حرکت در مي آيند اما در سناريوي سياه نفس بقا و برخورداري از حداقل معيشت و ابتدائي ترين شرايط لازم براي حفظ خود و احياي شرايط يک جامعه مدني متعارف، به مساله عاجل و مبرم همگان تبديل ميشود. در اين شرايط ديگر نه آرمان آزادي و برابري و مبارزه براي رسيدن به يک جامعه بهتر و انساني تر، بلکه بازگشت به وضعيت متعارف قبل از سناريوي سياه به يک خواست عمومي تبديل ميشود. انقلاب تحولي عميقا انساني و سازنده و ارتقا دهنده و رو بجلوست. و سناريوي سياه فاجعه اي ضدانساني و مخرب و قهقرائي و بغايت ارتجاعي. سناريوي سياه مظهر تمام نماي توحش سرمايه داري عصر ماست.
انترناسيونال: آيا امکان اين هست که به اين وضعيت سناريوي سياه در عراق خاتمه داد؟ آيا دولت آمريکا و متحدينش اصولا ميخواهند به اين وضعيت خاتمه دهند؟ آيا ميتوانند به آن خاتمه دهند؟ و همچنين آيا آمريکا و متحدينش قادر هستند يک دولت سکولار در عراق مستقر کنند؟
حميد تقوايي: دولت آمريکا و متحدينش خود از عوامل اصلي ايجاد اين وضعيت و جزئي از صورت مساله هستند و نه راه حل آن. برون رفت از اين وضعيت مستلزم آنست که اولا نيروهاي اشغالگر فورا ازعراق خارج شوند و ثانيا همه نيروهاي مذهبي و قومي اعم از نيروهاي بعثي و نيروهاي اسلامي شيعه و سني و ناسيوناليستهاي کرد و عرب و غيره که در شکل دادن به فاجعه انساني عراق دست داشته اند خلع سلاح شوند. تحقق همزمان هردو اين شرايط براي خاتمه بخشيدن به سناريوي سياه و ايجاد زمينه هاي سياسي و اجتماعي شکل گيري يک حکومت سکولار و غير قومي و غير مذهبي مطلقا ضروريست. اين امکان، هر چند بسيار ضعيف، وجود دارد که جنگ داخلي و سناريوي سياه به شکل فاجعه بار امروز آن، در چهارچوب سياستهاي آمريکا و غرب خاتمه پيدا کند، اما سازمان دادن يک جامعه مدني و سکولار و تشکيل يک حکومت غير قومي و غير مذهبي در عراق، در چهارچوب سياستهاي آمريکا و غرب غير ممکن است. سرمايه داري بازار آزاد پس از جنگ سرد و نظم جهاني مطلوب او نه ميتواند و نه قادر است منشا و اشاعه دهنده مدنيت و سکولاريسم باشد. سير قهقرايي به شرايط مادون مدنيت و انسانيت حتي در خود جوامع غربي از حتي قبل از فروريختن ديوار برلين شروع شده است و آنچه ديروز در بوسنيا و افغانستان و امروز در عراق شاهدش هستيم ادامه اين سير قهقرائي، يا بعبارت دقيقتر صدور "دموکراسي غربي" بمعناي سرمايه داري بازار آزاد و نظم نويني آن، به کشورهاي جهان سومي است.
مذهب و قوم پرستي و ناسيوناليسم جزء لايتجزاي نظم سياسي-اجتماعي نوين سرمايه داري دوران ماست و اين واقعيت به درجات و در اشکال متفاوت هم در خود جوامع غربي قابل مشاهده است و و هم در جوامع آسيائي وآفريقائي که مستقيم و يا غير مستقيم از نتايج و عوارض نظم نوين جهاني بي بهره نمانده اند. سناريوي سياه تنها فاجعه بارترين شکل اين گرايش عمومي سرمايه داري دوران ما به مذهب و قوم پرستي و ناسيوناليسم افراطي است. ميدان پيدا کردن اسلام سياسي در خاورميانه و شمال آفريقا و حتي در خود اروپا و غرب بعنوان يک آلترناتيو اجتماعي و حکومتي و روي کار آمدن رژيم وحشي جنايتکاري نظير جمهوري اسلامي در ايران اشکال ديگر بروز اين فاجعه انساني است.
وقتي وضعيت عراق را بر متن اين شرايط عمومي در نظر بگيريد روشن ميشود که آمريکا و متحدينش و کلا سرمايه داري غرب و سرمايه داري بومي در خود عراق قادر به ايجاد يک جامعه مدني و سکولار در عراق نيستند. سناريوي سياه در واقع بن بست و استيصال کامل سرمايه داري دوران ما را در سازماندهي و اداره جامعه مدني به نمايش ميگذارد. امروزه دفاع از مدنيت و سکولاريسم و مبارزه براي برخورداري از يک حکومت و نظام غير قومي غير مذهبي و يک نظام مدني و سکولار در جامعه عراق، همچنان که در ايران، در بسياري از کشورهاي اسلامزده دنيا و حتي در خود جوامع غربي ( نمونه: کمپين ما عليه تصويب قوانين و تشکيل دادگاههاي اسلامي در کانادا) تماما بعهده سوسياليستها و جنبش کمونيسم کارگري قرار گرفته است. تنها يک حکومت و نظام سوسياليستي در عراق ميتواند به معناي واقعي کلمه مدني و سکولار باشد.
انترناسيونال: راه رها شدن از اين وضعيت چيست؟ کدام نيرو ميتواند به اين وضعيت خاتمه دهد و دولت سکولار مستقر کند؟ استراتژي رهايي از اين اوضاع چيست؟
حميد تقوايي: راه برون رفت از اين وضعيت بسيج و بحرکت در آوردن نيروي عظيم مردم است. تنها نيروي جهان متمدن، نيروي سومي که منصور حکمت آنرا در مقابل دو قطب تروريسم دولتي ناتو و تروريسم اسلامي بميدان فراخواند، ميتواند اين توحش و تعرض جهاني به تمدن و انسانيت را به عقب براند. بطور مشخص در رابطه با مساله عراق بايد در قدم اول نيروي مردم را هم در خود عراق و هم در سطح جهاني براي تحقق پيش شرطهاي ايجاد يک جامعه و دولت سکولار بميدان آورد. اين پيش شرطها همانطور که در بالا اشاره کردم اخراج نيروهاي اشغالگر از عراق و خلع سلاح نيروهاي قومي و مذهبي است.
بايد کارگران و جوانان و زنان را حول اين خواستها سازمان داد و بسيج کرد. در عراق شرايط انقلابي وجود ندارد ولي ضرورت دفاع از خود زندگي، تلاش براي بقا و تامين حداقل معيشت و سرپناه و نان و امنيت و اشتغال انگيزه و قوه محرکه نيرومندي است که ميتواند مبناي سازماندهي و بحرکت در آوردن کارگران و زنان و دانشجويان و روشنفکران سکولار و مترقي در جامعه عراق قرار بگيرد. از سوي ديگر در سطح جهاني ميتوان و بايد اتحاديه ها و نهادهاي کارگري و احزاب و سازمانهاي مترقي و انساندوست و ضد جنگ را براي اعمال فشار به آمريکا و متحدينش بسيج کرد. بويژه با توجه به شرايط نامساعد سياسي و اجتماعي در عراق سازماندهي و پيشبرد يک کمپين بين المللي براي خاتمه بخشيدن به سناريوي سياه در عراق نقش برجسته و تعيين کننده اي پيدا ميکند.
انترناسيونال: در رابطه با مبارزه براي اخراج نيروهاي اشغالگر و خلع سلاح نيروهاي اسلامي و قومي يک نکته واقعي مطرح است. اين نيروها تا دندان مسلحند و در توحش و آدمکشي و جنايت کردن براي اهدافشان چيزي از همديگر کم ندارند. با توجه به اين، به طور واقعي چگونه ميتوان اين نيروها را عقب زد و به اولين شرط برقراري يک نظام سکولار دست يافت؟
حميد تقوايي: همانطور که اشاره کردم کليد حل مساله سازماندادن و بسيج مردم و بميدان آوردن جهان متمدن، مردم آزاديخواه و طرفدار يک نظام و جامعه سکولار و مدني در خود عراق و در سطح جهاني است. بايد خواست خروج بدون قيد و شرط نيروهاي اشغالگر و خلع سلاح نيروهاي مذهبي و قومي و ملي در خود عراق به يک مطالبه جهاني تبديل شود. همان نيروي عظيمي که در فوريه ٢٠٠٢ در مخالفت با تهاجم عراق در چهار کوشه جهان به خيابانها ريخت را ميتوان و بايد براي تحقق اين مطالبات سازمان داد و بسيج کرد. در خود عراق شرايط واقعي زندگي هرروز بخش وسيعتري از جامعه را به کمپ سکولاريسم و مدنيت ميراند. به نظر من بايد مشخصا خواستار آن شد که ارتش آمريکا و متحدينش فورا از عراق خارج شوند و يک مرجع بين المللي مثل سازمان ملل امر خلع سلاح نيروهاي مذهبي و قومي در عراق را بعهده بگيرد. نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل، با ترکيبي که نيروهاي آمريکا و انگليس و ديگر کشورهاي مهاجم به عراق و همچنين نيروهاي دول اسلامي جزء آن نباشند، ميتواند عملا خلع سلاح اسلاميون و بعثي ها و ديگر نيروهاي ملي و قومي را به انجام برساند. روشن است که سازمان ملل يک نهاد مستقل و بي طرف نيست، اما تماما هم وابسته به آمريکا و متحدينش در عراق نيست. بخصوص با توجه به اختلافات بين اروپاي واحد و آمريکا در رابطه با وضعيت عراق و کلا خاورميانه، و بن بست و استيصالي که نيروهاي اشغالگر در عراق با آن روبرو شده اند، به کرسي نشاندن خواست خروج نيروهاي اشغالگر و اعزام نيروهاي حافظ صلح براي خلع سلاح احزاب و نيروهاي ملي و مذهبي امر ناممکني نيست. اين البته خودبخود و با ابتکار بالائيها اتفاق نخواهد افتاد. انجام اين امر، همانطور که اشاره کردم، در گرو بسيج و بميدان آوردن نيروي عظيم صلحدوست، سکولار و آزاديخواه در جامعه عراق و در سطح بين المللي است و اين وظيفه فوري و عاجل جنبش کمونيسم کارگري و مشخصا حزب کمونيست کارگري چپ عراق براي برون رفت از وضعيت موجود در عراق است.
انترناسيونال: در پاسخ به سئوالات قبل گفتيد که تنها يک دولت و نظام سوسياليستي در عراق ميتواند به معناي واقعي کلمه غير مذهبي و غير قومي و مدني و سکولار باشد. آيا از اين تز بايد اين نتيجه را گرفت که پاسخ شما به شرايط مشخص حاضر، برقراري فوري جمهوري سوسياليستي است ؟ آيا با توجه به وضعيت سناريوي سياه و شرايط غير انقلابي در جامعه عراق اين يک هدف دست نيافتني و غير عملي نيست؟
حميد تقوائي: ما کمونيستها هميشه و همه جا خواهان برقراري فوري سوسياليسم هستيم و در هر شرايطي بقدرت برسيم حکومت و نظام سوسياليستي را اعلام و مستقر خواهيم کرد. اما در عين حال براي هر مساله و شرايط مشخص نيز پاسخ و راه حل عملي معيني داريم که هم در آن شرايط امکانپذير و رفع کننده آن مساله مشخص است و هم ما را يک گام به تحقق هدف استراتژيک تصرف قدرت و برقراري جمهوري سوسياليستي نزديک تر ميکند.
اين مساله مشخص در شرايط امروز عراق فاجعه سناريوي سياه در آن جامعه است که در مورد راه حل مشخص کمونيسم کارگري در قبال اين مساله به تفصيل توضيح دادم. روشن است که تنها سوسياليستها ميتوانند اين راه حل را در برابر جامعه بگذارند و رهبر و نيروي فعاله تحقق آن باشند. از سوي ديگر گرچه جمهوري سوسياليستي پاسخ ما به مساله مشخص ختم سناريوي سياه در عراق نيست، اما آلترناتيو ما براي حل مساله حاکميت در عراق هست. همانطور که در بالا تاکيد کردم هيچ نوع حکومتي بجز جمهوري سوسياليستي نميتواند يک نظام و جامعه سکولار و مدني و غير قومي و غير مذهبي را در عراق بوجود آورد. به اين معنا در پاسخ به مساله حکومت در دل همين شرايط سناريوي سياه نيز بطور عيني و واقعي راه حل ديگري بجز سوسياليسم وجود ندارد. بقول منصور حکمت دنيا بدون افق سوسياليسم و بدون اميد و "خطر" سوسياليسم منجلابي بيش نخواهد بود و امروز در عراق که اين منجلاب باتمام کثافت و تعفن اش جامعه را در خود کشيده، برافراشتن افق و اميد سوسياليسم به يک ضرورت روز تبديل شده است.
شرايط سناريوي سياه در عين حال راه پاسخگوئي به اين ضرورت را در برابر ما قرار ميدهد. در وضعيت امروز عراق گرچه شرايط انقلابي وجود ندارد اما مساله دولت و قدرت سياسي يک مساله محوري در جامعه است. دولت قبلي را با يورش نظامي در هم کوبيده اند و اکنون بيش از يکسال است که پر کردن خلا قدرت سياسي و تشکيل حکومت به يک سئوال باز در جامعه تبديل شده است. از سوي ديگر آمريکا و ديگر نيروهاي مهاجم به عراق و احزاب و نيروهاي بورژوائي بومي در خود عراق نشان داه اند که قادر به تشکيل يک دولت غير قومي و غير مذهبي و استقرار يک جامعه مدني و سکولار در عراق نيستند. انجام اين امر تنها از عهده آن نيروي اجتماعي و سياسي ساخته است که منتقد عميق و راديکال نظم نوين جهاني بورژوازي و نيروهاي سياسي مذهبي و قومي نشات گرفته از آن باشد. و اين نيروي اجتماعي و سياسي طبقه کارگر و جنبش و حزب طبقاتي اوست. زماني لنين ميگفت هر دموکرات پيگيري بايد سوسيال دموکرات باشد و در عراق، و کلا در دنياي امروز، بايد گفت هر سکولار و آزاديخواه و طرفدار مدنيت پيگيري بايد سوسياليست باشد.
وظيفه کمونيسم کارگري در عراق در قدم اول خاتمه بخشيدن به سناريوي سياه و ايجاد شرايطي است که در آن تشکيل يک دولت سکولار و مدني امکان پذير باشد. به اين معنا پاسخ مشخص ما به سناريوي سياه در عراق، يعني خروج نيروهاي اشغالگر و خلع سلاح نيروهاي مذهبي و ناسيوناليست در خود عراق، پيش شرط رسيدن به يک دولت و جامعه سکولار مدني نيز هست. وظيفه ما اينست که ضرورت و خصلت کاپيتاليستي و نظم نويني شرايط فاجعه بار عراق را برملا کنيم، اين حقيقت را به همه نشان بدهيم که تنها يک دولت و نظام سوسياليستي ميتواند در عراق به معناي واقعي کلمه و عملا سکولار و مدني باشد، و کارگران و توده مردم را براي رسيدن به اين هدف سازمان بدهيم. شکل مشخص اين سازماندهي در شرايط حاضر متشکل ساختن و بسيج مردم هر جا و در هرسطح ممکن، در محلات و مناطق و شهرها براي بيرون راندن نيروهاي اشغالگر و نيروهاي بعثي و اسلامي و ديگر نيروهاي مرتجع بومي از محل زيست و کار خود و کنترل محل و اداره امور بدست خود مردم است. اين نيز در عين پاسخ گفتن به مسائل عاجل گريبانگير مردم، آنان را براي اعمال قدرت مستقيم بعنوان دولت آماده ميسازد.
انجام پيگير مجموعه اين وظايف ميتواند به سناريوي سياه با دخالت فعال و اعمال اراده مستقيم مردم خاتمه بدهد و شرايط سياسي واجتماعي مساعدي براي نفوذ و توده گير شدن آلترناتيو چپ و کمونيستي در جامعه عراق بوجود بياورد.
ما معتقديم اگر جامعه عراق از شرايط فاجعه بار حاضر خلاصي بيابد و آزاديهاي سياسي براي فعاليت همه احزاب فراهم شود آنگاه در هر انتخابات آزاد و برابر و منصفانه اي اکثريت عظيم مردم آلترناتيو چپ و سوسياليستي را انتخاب خواهند کرد. منصور حکمت در سخنراني معروفش "آيا کمونيسم در ايران پيروز ميشود"، اعلام کرد که اين امکان وجود دارد که چه در يک انتخابات آزاد و چه از طريق انقلاب کمونيستها در ايران به پيروزي برسند. به نظر من در عراق نيز اين امر صادق است. امروز ايجاد حکومتي که به معناي واقعي سکولار و مدني و غير قومي و غير مذهبي باشد از لحاظ عيني و بطور ابژکتيو به بقدرت رسيدن کمونيستها در عراق گره خورده است و اين خود عامل مثبتي براي گسترش نفوذ و پيروزي کمونيسم در عراق است.