در حاشيه رويدادها، سياوش دانشور
سالروز جنايت خاتون آباد
سال گذشته در چهارم بهمن ماه رژيم اسلامي صف کارگران معترض و گرسنه خاتون آباد را بگلوله بست. پرونده قتل عام خاتون آباد و شهر بابک پرونده اي مفتوح است. خاتون آباد اولين صحنه شليک به کارگران در رژيم اسلامي نبود. اولين بار در سال ٥٨ بود که رژيم اسلامي تظاهرات کارگران بيکار در اصفهان را به گلوله بست. در ٢٥ سال گذشته تعداد زيادي از فعالين کارگري شکنجه و اعدام شدند. اين پرونده ماننده صدها پرونده جنايت و سبعيت رژيم اسلامي، بندي از کيفرخواست کارگران و مردم محروم عليه سران و دست اندرکاران اين حکومت است. سال گذشته در مطلبي پيرامون اين واقعه نوشتم:
"از نظر کارگران واقعه خاتون آباد به مرگ پيمان رضي لو و اميد اولادي و پنجاه هزار قرباني زلزله بم ميچسپد. براي کارگران صنعت نفت و پتروشيمي، براي کارگران ماشين سازي اراک، براي کارگران ايران خورو و نساجيها، براي ميليونها خانواده کارگري که ناني در سفره ندارند، حقوق کارشان پرداخت نميشود و يا دسته دسته اخراج ميشوند، اين واقعه مبناي تصميمي جديد براي روياروئي با حکومت اسلامي سرمايه داران محسوب ميشود. بيش از پيش روشن ميشود که کارگران ايران، بعنوان يک طبقه، ناگزيرند که براي بقا خود و براي نجات خود و کل جامعه، انفجار محتوم را نزديک تر کنند. جمهوري اسلامي با کشتار خاتون آباد آغاز يک دوره جديد از نبرد برسر قدرت سياسي و سرنوشت آن در ايران را آغاز کرد. براي رژيم اسلامي، از نقطه نظر شتاب روندهاي سياسي در ايران، ممکن نيست که به قبل از واقعه خاتون آباد و شهر بابک برگردد. به گلوله بستن کارگران در سال ٥٨ در اصفهان و در سال ٨٢ در خاتون آباد، دو مقطع مهم در دوره هاي عروج و افول رژيم اسلامي و دو مقطع از دعوا برسر بقا حکومت سرمايه داري در ايران است. کشتار خاتون آباد، بعنوان تجربه اي از روياروئي کارگران و سرمايه داران، عزم طبقه کارگر براي نفي نظام موجود و تلاش براي برپائي سوسياليسم و حکومت کارگري را تعميق کرد".
مجموعه اوضاع و احوال سياسي و تغيير تناسب قواي مردم و رژيم اسلامي، پيروزي اخير کارگران نساجي سنندج و ايران خودرو، ١٦ آذر سرخ و سوسياليستي، فرياد شعار "سوسياليسم بپاخيز براي رفع تبعيض"، به ميدان آمدن گسترده تر صف همبستگي کارگري در ايران و جهان، و عروج حزب کمونيست کارگري و تريبونهاي کارگري و سوسياليستي اش در ميان ميليونها خانواده کارگري و مردم آزاديخواه ايران، نشان ميدهند که کشتار خاتون آباد نه فقط به اهداف خود نرسيده است بلکه روياروئي کارگران و سرمايه داران را تعميق کرده است. در سالگرد اين جنايت رژيم اسلامي لازم است بخشهاي مختلف جنبش کارگري و مردم آزاديخواه عليه جمهوري اسلامي اقدامات متنوعي را در دستور بگذارند. کمونيستها جان باختگان خود را در هاله اي از ابهام و توهم خرافي و مذهبي نمي پيچند، اما بايد از دريچه واقعه خاتون آباد ادعانامه کارگري و همبستگي طبقاتي عليه وضع موجود در ابعاد سراسري قد علم کند. ياد کارگران خاتون آباد را گرامي بداريم!
آنتي رفراندوم
صف بورژوازي ايران ديدني است. صفي متشتت، درهم ريخته، ورشکسته، بي افق، و وحشت زده از انقلاب عليه وضع موجود! موقعيت جنبشها و سنتهاي سياسي بورژاوزي ايران چه در حاشيه حکومت و چه در بيرون حکومت، انعکاس آينده اي است که اين طبقه براي مردم و طبقه کارگر ايران ترسيم ميکند. اين جماعت عادت دارد که هر گندابي را مزمزه کند، به هر ريسمان پوسيده اي چنگ بزند، به هر روشي که شايد جنبش آزادي و برابري و انقلاب و سوسياليسم را عقب براند متوسل شود. "گفتمان رفراندوم" اين مرتجعين سياسي ادامه حمايت از "خميني ضد امپرياليست" است، ادامه روياي "ايران ژاپن ميشود" رفسنجاني است، ادامه دو خرداد و اصلاحات ديني و "پروتستانتيسم اسلامي" است، ادامه پروژه دو هفته اي نوبل است، ادامه تناقض پايه اي رژيم سرمايه داري در ايران و ناتواني آن براي تبديل شدن به يک حکومت متعارف است، ادامه مقابله با انقلاب ٥٧ است که با قساوت بخونش کشيدند اما امروز قويتر قد علم کرده است.
جنبش و مردمي که طي اين سالها و در شرايط سخت و پيچيده "نه" گفته است امروز نيز به اين کمدي تراژدي جديد "نه" ميگويد. اين جنبش محق و مخير نيست که بايستد، بايد وضع موجود را نفي کند، نيروهاي بازدارنده را کنار بزند، و صف مستقل و طبقاتي خود را براي الغا و درهم شکستن همه جانبه شرايط و اوضاع و احوال سياسي و اجتماعي و اقتصادي موجود قويتر به ميدان بياورد. در دوره هاي انقلابي و شرايطي که بورژوازي به روشهاي قديم نميتواند حکومت کند و مردم ديگر نميخواهند بپذيرند، صف بورژوازي ديدني است. بيشتر از هر سيرک و فيلم کمدي ديدني است. چهره ها و شخصيت هائي که بسرعت رنگ ميبازند و به پشت صحنه ميروند، شعارها و مقولاتي که ارزش مصرفشان کمتر از شير پاستوريزه سوپرمارکتها ميشود، "نوکران بي اختياري" که نيامده دود ميشوند و به هوا ميروند، و مردمي که قبول نميکنند و بجز نخواستن و نخواستن انگار چيزي "سرشان نميشود"! رفراندوم اين فرزند ناقض الخلقه بورژوازي که قرار است از ترس انقلاب، "انقلابي" شود اما لباس مخملي بپوشد، بدنيا نيامده مرحوم ميشود! انقلاب و ضد انقلاب در قامت روشنتر و طبقاتي تر و کلاسيک تري در مقابل هم قرار ميگيرند و کل پرده ساتر و حجاب اختناقي که بر سياست کشيده شده به کناري ميرود! دمکراتها و "ليبرالها"ي ديروزي طرفدار جناب سرهنگ ها و ساواکي ها ميشوند و شکنجه گران و طراحان سپاه مخوف پاسداران اسلام به مرض "گفتمان دمکراتيک" مبتلا ميشوند! از شاهزاده و آيت الله و مصدقي نيمه جمهوريخواه تا سلطنت طلب و مسلمان دگر انديش، از هزيمت کردگان دو خرداد تا کساني که با قپه قلابي "لائيک و سکولار" دوره اي نان خوردند، در صفي کنار هم قرار ميگيرند تا اعلام کنند که عليرغم هر مشکل خانوادگي و جنبشي، نقطه اشتراکي واحد دارند: آنتي انقلاب!
در مقابل اين صف مفلوک که هر روز به لباسي ارتجاعي و بوگندو ملبس ميشود، صف نفي وضع موجود بايد راه طوفان انقلاب و سوسياليسم را بکويد و هموار کند. اين صف نيز که ماهيت جست و خيز و آرايش جديد راست را خوب ميشناسد، بايد روشن و بي ابهام بگويد که آنتي رفراندوم يعني نقطه سازش جديد نميخواهيم! يعني مقابله قاطع در قلمرو سياست سراسري با ضد انقلابي که بار ديگر در مقابل تلاش کارگر و انسان محروم براي آزادي به ميدان آمده است! يعني جدال طبقاتي و استراتژيک سوسياليسم و رهائي با بربريت سرمايه داري به مراحل تعيين کننده ميرسد! يعني پيروزي کارگر و نان و آزادي براي همه از مسير نفي رژيم سرمايه داري در ايران و مدافعينش در اين صف ميگذرد!