بارقه اي در جنبش کارگري ايران
نگاهي به اعتصاب کارگران نساجي
بيش از دو هفته است که اعتصاب پيگير و متحد و استوار کارگران نساجي سنندج ادامه دارد. اين اعتصاب هم از نقطه نظر تداوم و درجه تشکل و همبستگي آن و نحوه مواجهه با دولت و مديريت و هم از نقطه نظر نقش و تاثير حزب کمونيست کارگري، خصوصيات ويژه و برجسته اي دارد و ميتواند سر فصل جديدي در جنبش کارگري در ايران باشد. خواستها و مطالبات اين اعتصاب نظير تمديد قراردادهاي کار و استخدام کارگران قراردادي، ارتقا و بهبود شرايط بهداشتي و ايمني محيط کار، بازگرداندن کارگران اخراجي و غيره مطالبات بر حق و پايه اي کارگران در سراسر ايران است و تا کنون بر سرهمين نوع خواستها اعتراضات و اعتصابات بسياري در کارخانه هاي مختلف صورت گرفته است. اين خصوصيت گرچه نشانه اهميت سراسري اين اعتصاب است، جايگاه ويژه اي به آن نميدهد. آنچه به اين اعتصاب ويژگي ميبخشد قبل از هر چيز درجه تشکل و همبستگي کارگران اعتصابي است. تشکيل جلسات متعدد مجمع عمومي در طي اعتصاب و برخورد متشکل و يکپارچه کارگران به دولت و کارفرما با اتکا به مجمع عمومي يک خصوصت بارز اين اعتصاب است. نمايندگان کارگران منظما در مجمع عمومي حاضر ميشوند و نتيجه مذاکرات خود با مديريت و نمايندگان دولت را به اطلاع همه کارگران ميرسانند و نظر کارگران را جويا ميشوند. نمايندگان دولت و مديريت در مقطعي از کارگران خواستند که از هر شيفت چند نماينده براي مذاکره بفرستند، و اين ترفند و کوشش موذيانه اي براي بخش بخش کردن کارگران و تفرقه انداختن بين آنان بود. اما تشکيل جلسات مجمع عمومي کارخانه که کارگران همه شيفتها را در بر ميگيرد و اتکاي نمايندگان کارگران به مجمع عمومي اجازه نداد که دولت و کارفرما در اين تفرقه اندازي موفق شوند. پاسخ کارگران اين بود: اجازه نميدهيم نمايندگان ما را دور بزنيد، هر حرفي داريد به آنها بزنيد. در چند مورد نيز نمايندگان دولت و کارفرما ناگزير شدند مستقيما در مجمع عمومي حاضر شوند و قاطعيت و سازش ناپذيري کارگران را مستقيما و بدون واسطه تجربه کنند. مسلما نجفي مدير عامل کارخانه که بعد از خط و نشان کشيدن براي کارگران در مجمع عمومي کارگران به گريه افتاد و ناگزير به استعفا شد، اين تجربه تلخ را هرگز فراموش نميکند.
حزب ما هميشه بر امکان پذيري و مطلوبيت و کارآئي مجامع عمومي کارخانه در مبارز کارگري تاکيد داشته است و اعتصاب کارگران سنندج، تا همينجا و به هرنتيجه اي منجر شود، يک نمونه برجسته و موفق از نقش و تاثير مجمع عمومي در مبارزات کارگري را بدست داده است که ميتواند و بايد الگوي اعتصابات و اعتراضات کارگري در سراسر ايران قرار بگيرد.
ويژگي برجسته ديگر طرح مطالبه پرداخت حقوق ايام اعتصاب و تشکيل صندوق کمک مالي به اعتصاب است. يک نقطه ضعف و پاشنه آشيل اعتصابات کارگري، بويژه وقتي طولاني شوند، فشار فزاينده مالي به کارگران اعتصابي و خانواده آنانست. تشکيل صندوق کمک مالي و مطالبه حقوق ايام اعتصاب يک اقدام و حرکت آگاهانه براي جبران اين نقطه ضعف است و بايد کوشيد تا به يک سنت جا افتاده در همه اعتصابات کارگري تبديل شود. مطالبه حقوق ايام اعتصاب در عين حال يک مطالبه تعرضي و رو بجلوست که در صورت همه گير شدن آغازگر فاز تازه اي در مبارزات کارگري که عمدتا جنبه تدافعي و مقابله با تعرضات دولت وکارفرما دارد، خواهد بود.
بالاخره بايد به تشکيل کميته حمايت از اعتصاب و ابراز پشتيباني نسبتا وسيع بخش ها و جمع هاي متعدد کارگري از شهرهاي مختلف اشاره کرد. امروز ديگر اعلام حمايت اتحاديه ها و سازمانهاي کارگري در خارج کشور از مبارزات کارگري در ايران، به کوشش حزب ما، به يک نرم و اتفاق متعارف تبديل شده است. در مورد اعتصاب جاري کارگران سنندج نيز تا کنون اتحاديه هاي مختلفي از کشورهاي اروپائي و آمريکاي شمالي حمايت خود را اعلام داشته اند، اما علاوه بر آن و آنچه کمتر سابقه داشته است، حمايت کارخانه ها و جمعهاي مختلف کارگري در خود ايران از اين اعتصاب است. تا کنون از نزديک به ٢٠ کارخانه از شهرهاي مختلف ايران، از کرمانشاه و آبادان و کرج تا تهران و ساوه و ماهشهر و سقز و تبريز، جمعهاي کارگري در پيامهاي پر شوري از اعتصاب کارگران سنندج حمايت کرده اند، در مواردي کارگران به نوشتن تومار حمايتي و جمع آوري امضا دست زده اند، و در يک مورد، که نمونه گويائي از مدرنيسم و ابتکار عمل کارگران است، جمعي از کارگران کارخانه شاهو سنندج آهنگي از يک گروه موزيک پاپ غربي را بعنوان همبستگي به کارگران نساجي تقديم کردند. اين درجه از اعلام حمايت و همبستگي هم از لحاظ وسعت و هم اشکال و کيفيت ابراز پشتيباني، بيسابقه است و نشانه اميد بخشي است از همبستگي و اتحاد مبارزاتي کارگران مراکز مختلف در يک مقياس سراسري.
اما در کنار اين دستاورها و نقاط قوت، اعتصاب کارگران سنندج از يک نقطه نظر ديگر نيز ويژه و اميد بخش است: از نقطه نظر نقش و تاثير عملي حزب ما و بخصوص حضور و دخالتگري علني و اجتماعي حزب بر جريان اعتصاب. حزب و تلويزيون حزب بعنوان سخنگو و تريبون منعکس کننده اين اعتصاب و حامي آن در برابر مديريت و دولت، و عامل راهگشا و رهنمود دهنده به اعتصاب کارگران عمل کرده است و اين در يک سطح علني و اجتماعي و رو در رو با رژيم اسلامي انجام پذيرفته. تاکنون در موارد متعددي عوامل دولت و مديريت از نقش حزب کمونيست کارگري در اعتصاب شکوه کرده اند و با اين پاسخ کارگران مواجه شده اند که حق ما را بدهيد تا آنها هم دخالت نکنند! بدون فعاليتهاي ما بيشک خبر و گزارشات اعتصاب در چنين وسعتي پخش نميشد (بقول يکي از مقامات، "اينهمه سر و صدا به پا نميکرد") و اساسا وزن و جايگاه و ابعاد فعلي را در جامعه و در ميان کارگران پيدا نميکرد. اين تجربه، در جنبش کارگري ايران، يکي از اولين نمونه هاي ظاهر شدن يک پارچه و همبسته کارگران و حزب طبقاتيشان در يک مصاف معين در برابر دولت و کارفرمايان است. اين تجربه بخصوص نشاندهنده توازن قوا و مناسبات جديدي در رابطه بين دولت، طبقه کارگر و حزب طبقه است. در جامعه ايران بيسابقه بوده است که عوامل دولت در در جريان يک اعتصاب و خطاب به کارگران از دخالت يک حزب کمونيست معين صحبت کنند بي آنکه جرات داشته باشند و بتوانند بر آن نام "توطئه" و "دخالت بيگانگان" و غيره بگذارند و در مقابل، کارگران اعتصابي نه تنها مرعوب نشوند و از خود "رفع اتهام" نکنند، بلکه روشن و صريح و قاطع پاسخ بدهند که "حقمان را بدهيد تا حزب کمونيست کارگري دخالت نکند!" يا بعبارت ديگر "دردتان چيست؟ حزب دارد از حق ما دفاع ميکند"!
در جوامع اروپائي و کشورهائي که کارگران در سطح حزبي و توده اي بسيار متشکل تر از طبقه کارگر ايران هستند حضور و طرح نام احزاب در مذاکرات بين کارگران اعتصابي و دولت و کارفرمايان و برسميت شناسي نقش و دخالت احزاب در اعتصابات امر عادي و هرروزه ايست. ولي در ايران اخنتاقزده ديروز شاهنشاهي و امروز اسلامي، مطرح شدن نام حزب کمونيست در يک اعتصاب جاري بي آنکه کسي بتواند مرعوب کند و بي آنکه کسي مرعوب شود، يک گام بلند بجلو و طليعه دوره تازه اي در مناسبات بين دولت و طبقه کارگر و حزب اوست. اين به نوبه خود نشاندهنده موقعيت قدرتمند چپ و مشخصا حزب کمونيست کارگري در کل جامعه ايران علي العموم و بويژه در کردستان است. اين نشاندهنده نقش و نفوذ حزب ما در يک ابعاد اجتماعي و با استفاده از مکانيسمها و اهرمهاي اجتماعي نظير راديو و تلويزيون است. براي اولين بار، اولين بار نه تنها در ايران بلکه در تاريخ مبارزات کارگري در سراسر دنيا، يک اعتصاب در حال جريان کارگري توانست صدا و فرياد اعتراض خود را از تريبون تلويزيون بگوش مليونها نفر برساند، و براي اولين بار رهبران و فعالين يک حزب کمونيست انقلابي توانستند در يک برنامه زنده تلويزيوني چندين ساعت از يک مبارزه جاري کارگران سخن بگويند، حمايت جلب کنند، رهنمود بدهند و با مردم و کارگران در داخل و خارج ايران بطور زنده ارتباط بر قرار کنند. اين اتفاق در يک مقياس جهاني امر بيسابقه ايست. اين دستاورد عظيمي ايست که تکنولوژي امروز، وضعيت سياسي عمومي در ايران، و وجود و حضور حزب راديکال و انقلابي و دخالتگر و موثري که ميداند چطور بايد اين تکنولوژي را بر عليه نظام سرمايه داري بکار بگيرد ممکن و عملي کرده است. اين مهمترين ويژگي و نقطه قوت اعتصاب کارگران سنندج، و جنبش کارگري و طبقه کارگر در سراسر ايران است. نقطه قدرتي که بزودي پرچم سوسياليسم و طبقه کارگر را در پيشاپيش صفوف انقلابي که بزودي فرا خواهد رسيد، به اهتزاز در خواهدآورد.