کاظم نيکخواه
زلزله اقيانوس هند يک فاجعه عظيم انساني
شمار تلفات زلزله اقيانوس هند که امواج سهمگين آن در چندين کشور فاجعه آفريد هر لحظه افزايش مي يابد. طي چند ساعت آمار تلفات از ٤٠ هزار نفر به بالاي ١٢٠ هزار نفر رسيده است که يک سوم آن کودکان هستند و قطعا اين رقم هنوز با واقعيت فاصله اي بسيار دارد. مرکز زلزله ٩ ريشتري در کف اقيانوس هند در نزديکي استان "آچه" واقع در جزيره "سوماترا" بود که يکي از جزاير تشکيل دهنده اندونزي است. اين زمين لزره باعث تلاطم امواج دريا و حرکت امواج سهمگين به سوي سواحل کشورهاي منطقه شد و هزاران نفر در سيلابها غرق شدند و ميليونها نفر بيخانمان و آواره گرديدند. بيشترين تلفات مربوط به اندونزي و سريلانکاست که تا کنون بيش از ٨٠ هزار نفر کشته در اندونزي و ٣٠ هزار نفر در سريلانکا گزارش شده است. اين زمين لرزه در هندوستان و تايلند نيز تلفات زيادي را بدنبال داشته است. خبرگزاريهاي جهان از صحنه هاي تکان دهنده اي در اين کشورها که اجساد بيشماري هنوز در ميان خرابه ها و بر سطح آبها و در همه جا بچشم ميخورند سخن ميگويند. گفته ميشود بيش از ٥ ميليون نفر در اثر اين زلزله از ابتدايي ترين امکانات زيستي و حتي از آب نوشيدني محروم شده اند و براي زنده ماندن به کمکهاي غذايي و دارويي فوري نياز دارند. بازماندگان زلزله تا کنون کمک بسيار اندکي دريافت کرده اند. خطر وقوع بيماريهاي واگير دار جان هزاران نفر از باقيماندگان اين زمين لزره يا "دريا لرزه" را تهديد ميکند. مناطق و جزاير بسياري در اقيانوس هند وجود دارند که هنوز گزارشي از تلفات آنها و يا رسيدن کمک به آنها نرسيده است.
بنا به گزارشها مراکز هشدار دهنده زلزله در آمريکا و ژاپن و هند يک روز قبل امکان زلزله و حرکت امواج در اين منطقه را هشدار داده بودند اما تلاش چنداني براي هشدار به ساکنين اين مناطق و اقدامات پيشگيرانه صورت نگرفته است.
يک سال قبل در چنين روزهايي جهان با شوک زلزله بم که آمار تلفاتش تا ٧٠ و ٨٠ هزار نفر رسيده بود دست و پنجه نرم ميکرد. امروز زلزله اي عظيم تر شمار عظيم تري از مردم را به کام مرگ کشيد و ميليونها نفر را از هستي ساقط کرد. در چند سال اخير بلاياي طبيعي بارها جمعيتهاي بزرگي از مردم را به کام مرگ و نيستي کشانده است. اين فجايع "طبيعي" درست در اوج پيشرفت بشر در شناخت قوانين طبيعت روي ميدهد و اين سوال را در برابر همگان قرار ميدهد که آيا دستاوردهاي بشري در خدمت زندگي خود بشر قرار ميگيرد؟ هرچه در واقعيت براي يافتن پاسخي به اين سوال کنکاش کنيد، بيشتر مطمئن خواهيد شد که پاسخ منفي است. در دوره اي که علم و تکنيک به آنچنان پيشرفتهايي رسيده است که هيچ گوشه و زاويه اي از طبيعت براي بشر ناشناخته نيست، فجايع اين چنين را نبايد طبيعي تلقي کرد. جبران تلفات اين فجايع غير ممکن است. عزيزاني که از دست رفته اند، زندگيهايي که از هم پاشيده است، کودکاني که بي کس و بي پناه رها شده اند، غم و درد و زخمهايي که هميشه بر قلب هر انساني باقي خواهد ماند، اينها را نميتوان جبران کرد. معمولا پس از هر فاجعه اي معلوم ميشود که دولتها و مقامات دست اندرکار و تصميم گيرندگان و آنها که قدرت حقوقي و سياسي و اقتصادي انجام کاري براي نجات جان انسانها را در دست داشته اند، "سهل انگاري" کرده اند و به موقع براي پيشگيري از خطر اقدام نکرده اند. در مورد زلزله اقيانوس هند نيز از هم اکنون روشن است که ميشد مانع شد اين زلزله در اين ابعاد عظيم فاجعه بيافريند. معمولا گناه را به گردن اين يا آن وزير و مدير و صاحب منصب مي اندازند و بعد از مدتي آبها از آسياب مي افتد و همه چيز به فراموشي سپرده ميشود و قربانيان به حال خود رها ميشوند تا با دردهاي جانکاه خويش دست و پنجه نرم کنند. بازماندگان فاجعه بم از اين نظر نمونه اي زنده در پيش چشم ما هستند. اما تکرار اين فجايع بايد اين سوال را در برابر هر انساني قرار دهد که چه عاملي مسبب اين فجايع است؟ ميشود از فاکتهاي زنده و عيني شروع کرد. هم اکنون کانونهاي زلزله خيز با دقت رياضي شناخته شده هستند. براي جلوگيري از فجايع بعدي بايد دولتها اقدامات جدي اي مثل ساختن شهرهاي جديد و جابجايي ها و تغيير سيستم ساختمان سازي و غيره را در دستور بگذارند. اين بودجه را از کجا بايد تامين کرد؟ همينجا مساله اصلي شروع ميشود. بودجه اي که صرف تجهيزات جنگي و ارتشها و پليس و دستگاههاي بوروکراتيک و زندانها و کل دستگاه به بند کشيدن اکثريت مردم ميشود بسيار و به مراتب عظيم تر از آن بودجه اي است که بايد براي نجات جان صد هزار نفر صرف کرد. در همه کشورهاي سرمايه داري اين فرض است که بودجه اول را بايد بي بروبرگرد صرف کرد تا دم و دستگاه سرکوب و کشتار را با مدرنترين تجهيزات مجهز کرد اما براي جلوگيري از سيل و زلزله و خطراتي که زندگي مردم را تهديد ميکند بايد منتظر ماند که چه چيزي "ته کاسه" باقي ميماند. دقيقا همينجاست که وارونگي مناسبات موجود به وضوح خود را نشان ميدهد. هميجاست که معلوم ميشود که آنچه بلاياي طبيعي خوانده ميشود چندان هم به طبيعت مربوط نيست بلکه به مناسبات موجود ميان خود انسانها مربوط ميشود. اينجاست که مسبب فجايعي اينچنين را ميشود بوضوح شناسايي کرد.
هم اکنون براي نمونه روشن است که شهر تهران با جمعيتي بالاي ده ميليون روي خط زلزله قرار دارد. يکي از مقامات حکومت اسلامي اخيرا اعتراف کرد که اگر زلزله اي با قدرت ٦ ريشتر در تهران به وقوع بپيوندد بين ٧٠٠ هزار تا يک ميليون نفر تلفات خواهد داشت. از خود بپرسيم که چه اقدامات جدي اي براي جلوگيري از چنين فاجعه وحشتناکي عملا در دستور قرار گرفته است؟ هيچ. بودجه کلاني بايد صرف نجات جان اين صدها هزار انسان در تهران و شهرهاي ديگر بشود. اقدامات اضطراري اي بايد در دستور قرار گيرد. نيرويي جدي براي چاره انديشي بايد بسيج شود و غيره. اما مطئنا اين بودجه با گوشه اي از پولي که صرف سپاه پاسداران و حوزه هاي علميه و زندانها و ارتش و خريد دستگاه توليد سلاحهاي اتمي و امثال اينها ميشود قابل تامين است. اما چنين انتظاري را از حکومت اسلامي سرمايه داران نميتوان داشت که از بودجه دم و دستگاه سرکوب و پليس و دستگاههاي تحميق و ترورش بزند و صرف نجات زندگي مردم کند. چه رسد به اينکه بخواهد از جيب حاج آقاهاي ميلياردر شده و صاحب کارخانه ها و بانکها و موسسات چيزي کم کند. حساب جمهوري اسلامي بعنوان هارترين و ضد انساني ترين دولت طبقه سرمايه دار روشن است. تفاوت زلزله بم که با قدرتي به مراتب کمتر تنها در يک شهر ٨٠-٧٠ هزار نفر را نابود ميکند با زلزله ٩ ريشتري در اقيانوس هند نيز بر هيچکس پوشيده نيست. اما اساس مساله در مورد دولتها و حکومتهاي ديگر سرمايه داري نيز همين است که اينها نيز حافظ نظامي هستند که اساس آن بر سود اندوزي و سرمايه استوار است و کارشان در انقياد نگه داشتن اکثريت مردم در چارچوب نظم ضد انساني سرمايه داري است. در اين نظام است که ميشود بودجه هاي سرسام آوري را صرف ارتشها و جنگها و کشورگشايي ها کرد، در اين نظام است که يک اقليت ٥ در صدي قريب ٨٠ در صد ثروتهاي جامعه را در چنگال خود دارد، و در اين نظام است که تنها چيزي که ارزش ندارد انسان بعنوان انسان است.
هر کس به منطق حاکميت و عملکرد سرمايه فکر کند بسادگي ميتواند بفهمد که چرا در اول قرن بيست و يکم و عصر فتح ستارگان، انسانها از گرسنگي هزار هزار ميميرند. از سرما در خيابانهاي تهران و نيويورک يخ ميزنند. از امراضي مثل ديفتري و مالاريا هزار هزار تلف ميشوند. و سيل و زلزله و طوفان هر سال زندگي صدها هزار نفر را در کشورهاي مختلف نابود ميکند. بشر راهي ندارد جز اين که اين سوال را در پيش روي خود قرار دهد و به آن پاسخي روشن بدهد و براي تغيير اين منطق حاکم در همه جاي جهان دست به کار شود. براي جلوگيري از کشتار و نابود سازي عوامل طبيعي نيز بايد مناسبات و نظام را انساني کرد و در خدمت انسان ها قرار داد.
زلزله اقيانوس هند يک فاجعه تکان دهنده ديگر است که ابعاد آن قابل تصور نيست. قربانيانش قابل شمارش نيستند. عوارض درد آورش قابل وصف نيستند. بايد به هر شکل ممکن به ياري بازماندگانش شتافت. با اين اميد که اين فاجعه بشريت را بيش از پيش براي جلوگيري از فجايع بعدي به ميدان آورد.