کاظم نيکخواه
در حاشيه رويدادها
اين خبر را بخوانيد!
خبرگزاري جمهوري اسلامي "ايسنا" در گوشه اي از اخبار خود در روز ١٨ آذر خبر داد که "اجساد ده نفر کارتن خواب ديگر طي دوشب گذشته در خيابانهاي تهران کشف شد". همين خبرگزاري اضافه کرده است که "به اين ترتيب با ادامه مرگ بيخانمانها شمار اجساد کشف شده آنها طي ١٩ روز گذشته به ٣٣ تن رسيد". خبر گوياست... آيا نبايد از اين که در چنين جامعه و چنين دوره اي زندگي ميکنيم که انسان ها را اينچنين به زباله تبديل کرده اند احساس شرم کنيم؟ اگر دست روي دست بگذاريم و ناظر خاموش اين تراژديهاي باورنکردني در دل قرن پيشرفت علم و توليد انبوه ثروت باشيم، چرا. اين يک جهنم واقعي است. و انسانهاي واقعي ميتوانند آنرا ويران سازند. بانيان و محافظين و آتش بيارانش بعنوان صاحب سرمايه و زمامدار حکومت، جلوي چشممان هستند. خشم مان را فرو نخوريم! اين قربانيان بي نام و نشان را که بخاطر عدم وجود هيچگونه تامين اجتماعي بنا به آمار همين روزنامه هاي دولتي در ابعاد هزاران نفري در سرماي زير صفر در کوچه ها و پس کوچه ها و خيابانها شب را به صبح ميرسانند و حتي بعد از مرگ نيز "کارتن خواب" شان مينامند، فراموش نکنيم!...
خاتمي چرا به دانشگاه رفت؟
انسان از خود مي پرسد خاتمي چرا روز ١٦ آذر که معلوم بود اوضاع شلوغ خواهد شد به سرش زد که راهي دانشگاه بشود و با دانشجويان حرف بزند و با آن آبرو ريزي روبرو شود؟ آيا اين هم از حماقتهاي سيد خندان بود يا فکر بکري پشت آن بود. در واقع اين تلاشي مذبوحانه از جانب حکومت اسلامي بود که شايد بتواند جلوي اينکه يک بار ديگر ١٦ آذر به روزي در جنبش سرنگوني تبديل شود را بگيرد. خاتمي را جلو انداختند به اين اميد که دانشجويان به احترام او شعار "آزادي انديشه با ريش و پشم نميشه" و "آزادي و برابري" را سر ندهند. اما يک بار ديگر فهميدند که ارزش مصرف خاتمي و دوم خرداد مدتهاست تمام شده است. جناب خاتمي در ميان شعارها و اعتراضات راديکال دانشجويان مجبور شد در برود. ١٦ آذر امسال با پلاکارد سرخ "نان و آزادي براي همه" و "آزادي و برابري" و "توپ تانک بسيجي ديگر اثر ندارد" و "آزادي زن آزادي همگان است" اعلام کرد که کل حکومت اسلامي بايد گورش را گم کند و آنانکه هنوز به امامزاده خاتمي و امثال او براي نجات اسلام و قوانين اسلامي دخيل بسته اند بايد هرچه زودتر فکري براي بيرون کشيدن گليم خويش از طوفان انقلاب مردم بکنند.
کنترل کارخانه در آرژانتين: يک نمونه کوچک
اين هفته در ميان اخبار کارگري بين المللي طوماري را ديدم که در حمايت از کارگران "زانون" در آرژانتين بود و حدود ١٢ هزار نفر از کشورهاي مختلف آنرا امضا کرده بودند. کارگران سراميک سازي "زانون" کنترل کارخانه را سه سال است در دست گرفته اند اما تهديد مصادره کارخانه و اخراج همچنان بالاي سر آنها قرار دارد. در اين طومار از رئيس جمهور و مقامات ديگر خواسته شده است که تهديد اخراج را از بالاي سر کارگران بردارند و اقدام کارگران را قانوني اعلام کنند. جنبش مصادره کارخانه هاي ورشکسته توسط کارگران براي حفظ اشتغال و زندگي خود، يک جنبش وسيع و منحصر بفرد در آرژانتين است. با گسترش بحران اقتصادي در آرژانتين بسياري از کارخانه ها به ورشکستگي کشيده شدند و شروع به اخراج کارگران کردند و يا به بهانه بحران از پرداخت دستمزدهاي کارگران سر باز زدند. در برخي مناطق کارگراني که اخراج شده بودند و دستمزدهايشان بالا کشيده شده بود، اين کارخانه ها را بطور جمعي و تعاوني در دست گرفتند و شروع به توليد کردند. در آرشيو اخبار سال گذشته خواندم که خبرگزاري "اسوشيتد فرانس پرس" گزارش داده بود که بيش از ٢٠٠ کارخانه به همين شکل توسط کارگران مصادره شده و بصورت تعاوني اداره ميشوند. کارخانه سراميک "زانون" يکي از اين کارخانه هاست که همچنان در دست کارگران است. ٣٠٠ نفر از کارگران اين کارخانه سه سال پيش توسط کارفرما اخراج شدند. اما اين کارگران دسته جمعي به کارخانه اي که قرار بود بسته شود برگشتند، کار را به دست خود گرفتند، توليد را راه انداختند و ١٥٠ نفر کارگر جديد را نيز به استخدام در آوردند و توليد را چندين برابر افزايش دادند. طي اين مدت کشاکش با مقامات البته زياد بوده است و چند حقوقدان دفاع از اين کارگران و کارگران کارخانه هاي مشابه را به عهده گرفته اند و مانع اين شده اند که پليس کارگران را از کارخانه بيرون بيندازد. با ادامه توليد در آمدها آنچنان بالا رفت که کارگران حتي بخشي را به ايجاد خدمات عمومي مثل مدارس و بيمارستان و امثال اينها در شهرک محل کارخانه اختصاص داده اند. آخرين اقدام کارگران "زانون" ايجاد يک مرکز درماني در يک محله فقير نشين در نزديکي کارخانه بوده است.
شور و شوق و رضايتي که کنترل کارخانه توسط کارگران در منطقه ايجاد کرده و اميدي را که به ميان کارگران و مردم باز آورده توصيف کردني نيست و همين عامل باعث شده است که دولت جرئت نکند کارخانه را از دست کارگران بيرون بياورد. کارگران و مردم احساس ميکنند ميشود به گونه اي ديگر جز آنکه تا کنون به آن عادت داده شده اند زندگي کرد. روشن است که اين جنبش بدون دست بردن به قدرت سياسي طبقه سرمايه دار نميتواند در دراز مدت موفق و ادامه کار باشد. بقول يکي از کارگران اين "نه سوسياليسم است و نه سرمايه داري" اما يک نمونه زنده و گوياست براي نشان دادن اينکه کنار زدن و محو نظم و قانون و سيستم سرمايه داري براي دستيابي بشر به زندگي انساني امري حياتي و فوري است.
٩ دسامبر ٢٠٠٤