بنجل فروشي رفراندم!
رفراندم براي تدوين قانون اساسي! اين عنواني است که روي حرکتشان گذاشته اند. ميگويند معلوم شده است که ديگر نميتوان در چهارچوب قانون اساسي جمهوري اسلامي اصلاحات انجام داد! ميگويند اين فراخوان نقطه اختتامي بر پروژه اصلاح طلبي گذاشته است! در شکستن فضاي ياس پس از شکست دوم خرداد موثر شده است! گام مثبتي در راديکال کردن فضاي سياسي جامعه برداشته شده است! ميگويند براي اولين بار طيف ملي و اسلامي و جمهوريخواه و سطلنت طلب، طيف راست و "چپ" دور هم جمع شده اند و فرصت گرانبهايي براي يک جنبش ميليوني بدست آمده است. باز هم "انقلاب مخملي" ورد زبانشان شده است و لابد هر کدام شب را با روياي واسلاوهال و کوشچنکف شدن سر بر بالين ميگذارند!
شوخي نفرماييد حضرات. روحيات و خلقيات و ياسها و اميدها و افقهاي سياسي الکنتان را به حساب مردم نگذاريد. نقطه اختتامي بر پروژه اصلاح طلبي؟ اصلاح جمهوري اسلامي پروژه قديمي خود شما بود و مردم سرنگوني طلب قبلا بارها و بارها در ١٨ تيرها و ١٦ آذرها بر پروژه شما "نقطه اختتام" گذاشته بودند. شکستن فضاي ياس؟ شکست دوم خرداد، صاحبانش يعني رفراندمچيهاي امروز را مايوس کرده بود نه مردمي را که با اعتراض هر روزه به کل حکومت اسلامي پروژه حفظ و اصلاح جمهوري اسلامي را به شکست کشاندند. راديکال کردن فضاي سياسي جامعه؟ اين ديگر يک شوخي بسيار بيشرمانه است. مردم شغل قديمي سياسي شما را فراموش نکرده اند. مردم يادشان هست که چگونه در هر لحظه از پيشروي سياسيشان دور هم جمع شديد تا اعتراض راديکالشان را کند کنيد؛ که هميشه صد قدم عقبتر از مردم سلانه سلانه قدم برداشته ايد آنهم نه براي همقدم شدن با آنها بلکه براي تيپا زدن زير پايشان، براي سست کردن قدمهاي سياسيشان، براي سد کردن جنبش سرنگوني طلبانه شان.
انصافا بايد گفت در ميان ادعاهاي بالا يکي حقيقت دارد: شخصيتهاي طيف راست و "چپ" دور هم جمع شده اند. اما نه براي اولين بار؟ مردم فراموش نکرده اند که همين گردانندگان رفراندم براي تدوين قانون اساسي زماني نه چندان دور براي رفراندمي ديگر، رفراندم براي اصلاح همين قانون اساسي در چهارچوب جمهوري اسلامي حضور بهم رسانده بودند. مردم قبلا ديده بودند که شخصيتهاي همين صف چگونه براي گردگيري از خاتمي از سر و کول هم بالا ميرفتند. چگونه در تئاتر "اسلام با حقوق بشر تناقض ندارد" شيرين عبادي حيرت زده کنار هم نشسته بودند. مردم قبلا تحکيم وحدتيها و داريوش همايون و فرخ نگهدار را بارها کنار هم ديده بودند. مردم با اين بازار و اين مغازه و اين بساط سياسي و اجناس بنجلش خوب آشنا هستند. نه تنها آشنا هستند بلکه خودشان در بهم ريختن اين بساط سياسي سهم اصلي را داشته اند. مردم معرکه خاتمي و معرکه گيرانش را با "شش روزي که ايران را لرزاند" به هم زده بودند. مردم با اين مغازه بنجل فروشي رفراندم به خوبي آشنا هستند. ميدانند شما ميخواهيد براي چندمين بار همان بساط و همان مغازه را توسط همان پشت دخل نشينها و حسابداران و حسابگران آشنا منتهي با تابلوي جديد راه بياندازيد. مردم هميشه مجبور بوده اند در دو جبهه با جمهوري اسلامي مبارزه کنند. با خود حکومت اسلامي و با شما که چوب لاي چرخ مبارزه شان براي سرنگوني جمهوري اسلامي ميگذاريد.
و اين تمام فلسفه پشت تقلاي سياسي رفراندمچيهاست: مقابله با جنبش سرنگوني عليه جمهوري اسلامي. اينها از انقلاب بيشتر از ارتجاع ميترسند. ترس از انقلاب، ترس از دخالت گسترده مردم در تعيين سرنوشت سياسيشان، ترس از زير و رو شدن کل نظام طبقاتي حاکم. اين تقابل با جنبش سرنگوني طلبانه مردم، انقلاب مردم براي رفاه و آزادي و برابري هميشه اينها را کنار هم چيده است و امروز هم دقيقا به همين دليل کنار هم هستند. اگر فاکتور انقلاب مردم علي العموم کافي است اين صف را متحد کند امروز يک فاکتور جديد هم وارد صحنه سياسي و محاسبات اينها شده است. فاکتوري که همين ديروز در ١٦ آذر مجددا با پرچمهاي سرخ "آزادي و برابري"، با پلاکاردهاي "نان و آزادي براي همه" رخ نشان داد: فاکتور چپ، کمونيسم کارگري و حزب کمونيست کارگري. اينها مجددا در مقابل جنبش مردم براي سرنگوني، قدرت گيري چپ و کمونيسم کارگري در اين جنبش صف آرايي کرده اند. کارگران، زنان و جوانان، کمونيسم کارگري و حزب کمونيست کارگري که عزم کرده اند کل نظام اسلامي را سرنگون کنند، عزم کرده اند نظام طبقاتي حاکم را زير و رو کنند، عزم کرده اند روي ويرانه هاي اين نظام، جامعه اي مرفه، آزاد و برابر بنا کنند، بسرعت اين معرکه سياسي تازه در مقابل جنبششان را برهم خواهند زد.