دوئل بر سر خليج

آي آدمها بهوش باشيد! اتفاقي افتاده است. اتفاقي بسيار حياتي! جنايتي رخ داده است. غيرتها بيدار شده اند. رگها متورم شده اند. خونها به جوش آمده اند. شاهپرستان، گروه ضربت خليج فارس تشکيل داده اند. سايت ميهن پرستان طومار جمع ميکند. ناسيونالسيم عظمت طلب دوشادوش سران حکومت اسلامي اعلام کرده اند اين تجاوز به خاک ورجاوند را بي پاسخ نخواهند گذاشت. جمهوري اسلامي فعاليت خبرنگاران موسسه نشنال جئوگرافيک را ممنوع کرده است. ميهن پرستان، اطلس جديد را بايکوت کرده اند. اعلاميه داده اند که "آي آدمها خليج فارس از روز اول با نام ايران بود و جاودان خواهد بود." حزب مرز پرگهر مطالبات اش را اعلام کرده است: همه نسخه هاي اطلس جديد بايد جمع شوند! موسسه نشنال جئوگرافيک بايد از پيشگاه مردم ميهن پرست ايران پوزش بخواهد!

چه اتفاقي افتاده است؟ به کجا تجاوز شده است؟ کدام جنايت اينچنين شاه پرستان را به آغوش خداپرستان انداخته است؟ باز هم دختري نوجوان مورد تجاوز قرار گرفته است و بالاي دار رفته است؟ نه خير، همين ديروز قاضي الله در شهر نکا به عاطفه رجبي تجاوز کرد و پاسداران خدا بالاي دارش برد اما رگ اين جان نثاران شاه و ميهن حتي مرتعش هم نشد! آيا باز هم نوجواني زير ضربات شلاق اسلام جان سپرد؟ نه خير. همين ديروز ميرغضبهاي اسلام به مناسبت "ماه مبارک رمضان" جان نوجوان ١٤ ساله اي را در کردستان گرفتند اما قلب اين عشاق ايران بدرد نيامد! اتفاق غم انگيزي رخ داده است؟ نه خير. داستان غم انگيز فروش دختران فقر زده در بازارهاي حاشيه خليج همچنان توسط باندهاي حکومت اسلامي پيش ميرود و شما طوماري از پاسداران "خليج هميشه فارس" نديده ايد! آيا اينها قلب ندارند؟ نه خير. قلوب اينها آنچنان رئوف است که حتي براي مردم خارج از مرزهاي اين مرز پرگهر تاپ تاپ ميکند! در اطلاعيه هاشان آرزو کرده اند: "اميد است زبان شيرين فارسي زبان دوم شيخ نشينان خليج فارس شود!"

موضوع چيست؟

موسسه نشنال جئوگرافيک در اطلس جديدش هفده هزار تغيير وارد کرده است. نپرسيد اين تغييرات چه ها هستند. اصلا اين مهم نيست. مهم اينست که در ميان اين همه تغييرات يک جنايت غير قابل گذشت رخ داده است: در مقابل نام "هميشه جاودان" خليج فارس پارانتزي باز شده و داخلش نوشته شده است: خليج عربي! همين. و آيا همين براي طوفان بپا کردن در اردوي سلحشوران خدا و شاه و ميهن کافي نيست؟

جمهوري اسلامي چندي پيش اعلام کرده بود که اين خليج اصلا نه خليج فارس است و نه خليج عربي. اين "خليج اسلامي" است! و ناسيوناليسم عرب هم البته در بوق خليج هميشه عربي ميدمد. ميبيند که اين رزم ناسيوناليستي سه سر دارد: ژنرالهاي آريايي، پاسداران اسلامي و شمشيرزنان عربي! اين ديگر يک دوئل تمام عيار ناسيوناليستي-اسلامي ميان عمامه پوشان و شنل بدوشان و لباده داران است. حقيقتا اگر زيانشان به ديگران نميرسيد ميبايست اين دوئل چيان مرتجع را به حال خود رها ميکرديم و چکاچک شمشير اين غيرتمندان ارتجاع ناسيوناليستي ايراني-عربي-اسلامي را فقط با طوفان خنده استقبال ميکيرديم. اما اينها دار و دسته دو جنبش بسيار ارتجاعي هستند: جنبش اسلامي و جنبش ناسيوناليستي و جنب و جوششان هميشه به حال بشريت مضر است.

اين جنگي بر سر اسامي فارسي يا عربي يا اسلامي نيست. اين عنوانها فقط قالبهايي براي شعله ور کردن هيجانات کور ملي هستند. بورژوازي، چه عربي، چه اسلامي و چه "پارسي"، هميشه پشت هيجانات کور ملي منفعت آگاهانه زميني را دنبال کرده است. اين بار هم پشت اين عناوين منفعت زميني و واقعي بورژوازي "فارس" و "عرب" و "اسلامي" قرار دارد که زبانشان متفاوت است و منفعتشان مشابه. اشک ناسيوناليستي که اينچنين بر آبهاي خليج جاري ميشود نه براي "آب پاک" است و نه براي "خاک پاک." همه اين اشکريزان غيور در روياي اختصاص بيشتر طلاي سياه منطقه در خدمت بوژوازي خودي شيون ميکنند. از هر طرف، اين اشکي براي افزودن بر شمش طلاهاي زرد متعلق به خود، يعني حکام اسلامي و بازماندگان آريامهري و شيوخ عرب در صندوقهاي امن بانکهاي سويس است. و اين شمشهاي بي زبان نه نماز ميخوانند، نه زبان شيرين فارسي بلدند و نه عربي تکلم ميکنند. نه بسم الله و نه تاج و نه شمشير بر رويشان حک شده است. و اين همان منفعت مشابه بورژواهاي متفاوت است.

جالب است بدانيد که سايت ميهن پرستان همراه طومارشان در دفاع از تماميت ارضي ايران عکسهايي از رنجرهاي نيروي دريايي آمريکا که کودکان عراقي را در آغوش کشيده اند را پست کرده اند! يعني اين عشاق تماميت ارضي منتظرند فانتومهاي ارتش آمريکا بمب خوشه اي بر سر مردم بريزند و خليج را از دست نمايندگان اسلامي بورژوازي بگيرند و به دست نمايندگان آريامهريش بسپارند.

فقط يک چيز بايد هميشه جاودان باشد: رفاه، سعادت و خوشبختي انسان. خاک مقدس نيست، انسان مقدس است. مرزها هيچ موقع جاودان نبوده اند و هيچ موقع هم نخواهند بود. خود بورژوازي خاک پاک پرست هر جا لازم ديده مرزها را به هم زده است. بخش مهمي از آن هفده هزار تغيير در اطلس جديد انعکاس به هم ريختن و تغيير توازن قوا در ميان بوروژوازي کشورهاي مختلف بعد از پايان جنگ سرد است. براي بورژوازي، تقدس تماميت ارضي از تقدس پول و سرمايه نشات ميگيرد. اگر پول و سرمايه ضروري کند "تماميت ارضي" را برهم ميريزند و اگر باز هم پول و سرمايه ضروري کند، "تماميت ارضي" براي سرکيسه کردن کارگران در داخل مرزهاي معين مقدس ميشود.

خليج و منابع و ثروتهايش نه به شيوخ عرب، نه به حکام اسلامي و نه به ژنرالهاي نوستالژيک آريامهري، به هيچکدام تعلق ندارد. از نظر کارگران خليج، از نظر مردم منطقه، بايد بساط حکام اسلامي و شيوخ عرب را برچيد و منابع خليج را براي ساختن مدرسه و بيمارستان و خانه و محل تفريح و رفاه مردم منطقه، رفاه کارگران مهاجر بکار برد. و اين البته هنوز کافي نيست. در جهاني که روي قاعده اش بنا شود، منابع و ثروتها متعلق به همه است. خلاقيت مردم جهان را بايد براي رفاه تمام مردم جهان سازمان داد. اين البته از نظر مفتخوران بورژواي ناسيوناليست اسلامي و آريايي و عربي نفرت انگيز است.