انترناسيونال: خشونت عليه زنان مخصوصا در کشورهاي اسلام زده بيداد ميکند. بخشي از اسلاميون تبليغات وسيعي راه انداخته اند که خشونت عليه زنان اولا يک امر فرهنگي است و ثانيا "اسلام معتدل" مخالف خشونت عليه زنان است. نظرتان در اين مورد چيست؟

آذر ماجدي: خشونت عليه زنان محصول نظام زن ستيز و مردسالار حاکم است. يک وجه مهم موقعيت تحت ستم زن در جامعه خشونتي است که بطور سيستماتيک عليه او اعمال مي شود. موقعيت پايين تر زن در قانون و در جامعه بطور کلي و تبعيض و تحقيري که به زن در جامعه و محيط کار اعمال مي شود يک وجه مساله است و خشونت در خانواده يک وجه مهم ديگر آن. ايدئولوژي و ديدگاهي که زن را «جنس ضعيف» مي شناسد و براي او مرتبه و جايگاه برابر قائل نيست، لاجرم تحقير زن و اعمال زور بر او را تشويق و تجويز مي کند. هر چه اين زن ستيزي شديدتر و جاافتاده تر باشد خشونت عليه زن نيز بيشتر و پيچيده تر خواهد بود. اسلام يک ايدئولوژي شديدا مردسالار و زن ستيز است. از ديدگاه اسلام زن هيچ موجوديت مستقلي ندارد و حکم برده مرد را دارد. زن از ديدگاه اسلام مايملک مرد است. اين ديدگاه عمومي اسلام نسبت به زن و جايگاه زن در اسلام است. درک عامه خشونت را صرفا در ضرب و شتم و تجاوز و قتل خلاصه مي کند. درحاليکه خشونت به تعرض جسمي خلاصه نمي شود، تعرض روحي، تحقير و تبعيض رسمي و فشارهاي روحي ديگر نيز خشونت محسوب مي شوند و جزئي از خشونت سازمانيافته عليه زن در جامعه اند. حجاب يک خشونت آشکار و يک تعرض عريان به روح و جسم زن است. اين وجوه از خشونت معمولا ناديده گرفته مي شود.

اسلام علاوه بر اين تحقير رسمي و صريح زن، خشونت فيزيکي عليه او را نيز تشويق مي کند. به مردان توصيه مي شود که زنان نافرمان را با کتک بسر عقل بياورند. زني که باصطلاح دست از پا خطا کند و خارج از ازدواج رابطه جنسي برقرار کند بشديدترين شکل و خشن ترين صورت تنبيه مي شود. آيا اسلام «معتدل تر» مخالف خشونت عليه زن است؟ خير. چراکه اسلام همانطور که اشاره کردم يک ايدئولوژي شديدا مردسالار و زن ستيز است. اسلام «معتدل تر» ممکن است ميزان و شدت خشونت را کمي کاهش دهد ولي در اصل مطلب تفاوت چنداني نمي گذارد. مساله اينجاست که بايد ديدگاه و ايدئولوژي مردسالار و زن ستيز کاملا بمصاف طلبيده شود تا خشونت عليه زن ريشه کن شود.

آيا خشونت عليه زنان امري فرهنگي است؟ امر فرهنگي هم هست. در جامعه اي که مردسالاري نظام حاکم است، روشن است که اين ديدگاه در فرهنگ حاکم بر جامعه نيز بروز مي يابد. ولي اسلاميون و هواداران آنها از اعلام اين مساله يک هدف و نيت سياسي را دنبال مي کنند. مي گويند فرهنگي است که بگويند به اسلام ربطي ندارد. همان کساني که اعلام مي کنند: «اسلام با حقوق زن تناقض ندارد» ضمنا مي گويند که اسلام مرد سالار نيست، بلکه فرهنگ حاکم مردسالار است و موجب تعبيرات مردسالارانه از اسلام مي شود. بايد از آنها پرسيد، فرض کنيم که مردسالاري امري کاملا فرهنگي باشد، آيا فرهنگ حاکم بر جامعه ايران يک فرهنگ نشات گرفته از اسلام و سنن اسلامي نيست؟ اسلام زن ستيز و مردسالار است، و فرهنگ حاکم بر جامعه نيز با نشات گرفتن از ايدئولوژي حاکم، يک فرهنگ مردسالار است. ولي مبارزه با مردسالاري را از فرهنگ آغاز نمي کنيم. تا آنجا که به ايران برمي گردد بايد رژيم و نظام حاکم را سرنگون کنيم، يک نظام سکولار مبتني بر برسميت شناسي آزادي زن و برابري زن و مرد مستقر کنيم و امر مذهب زدائي را بطور فعال به پيش ببريم. اينها پيش شرط مبارزه با خشونت عليه زنان است.