ستون اول

دمکراسي در مقابل آزادي!

در حاشيه انتخابات آمريکا

محسن ابراهيمي

ظاهرا هر چهار سال يکبار مردم آمريکا آزادانه سرنوشت سياسي خود را تعيين ميکنند. حقيقتا مردم آمريکا هر چهار سال يکبار براي مدت چهار سال از دخالت در سرنوشت سياسي خود محروم ميشوند. به طور ساده، معمولا ٣٠ درصد واجدين شرايط پاي صندوقها ميروند و معمولا رئيس جمهور آمريکا با حدودا نصف همين ٣٠ درصد يعني ١٥ درصد واجدين شرايط براي راي دادن انتخاب ميشود. اين حقيقت ساده آماري به نحوي گويا نشان ميدهد که "حکومت مردم بر مردم از طريق مردم" يک دروغ سياسي بزرگ است. اما اين هنوز تصوير کاملي از آن اتفاقي که زير نام انتخابات آزاد مي افتد ارائه نميدهد.

در انتخابات آمريکا، مثل ساير دمکراسيهاي کشورهاي سرمايه داري، احزاب متعلق به يک طبقه، طبقه حاکم سرمايه دار باهم رقابت ميکنند. اين يک رقابت درون طبقه اي براي بدست گرفتن سازماندهي اقتصاد سرمايه داري اگر چه با روشهاي مختلف است. خود اين تفاوت در روشها هم البته مدتهاست ديگر واقعيت ندارد. تا دهه هشتاد، احزاب طبقه حاکم در روش سازماندهي اقتصاد سرمايه داري تفاوت داشتند. احزابي مثل حزب کارگر انگلستان و حزب دمکرات آمريکا، نماينده درجه معيني از حفظ دخالت دولت در اقتصاد بودند تا از انفجار اجتماعي ناشي از شکاف بزرگ ميان دو طبقه اصلي جامعه جلوگيري کند. همين سطح تفاوت هم امروز ديگر به تاريخ گذشته تعلق دارد. حزب کارگر انگلستان، چه در سياست داخلي و چه در سياست خارجي ميراث دار مارگارت تاچر شده است و حزب دمکرات آمريکا ميراث دار ريگان. بي دليل نيست توني بلير به پادوي سياسي ميليتاريسم نظم نويني آمريکا تبديل شده است.

انتخابات آمريکا، هميشه صحنه خيره کننده اي از فريب سياسي بوده است. در جهان بعد از جنگ سرد، در جهان تقابل تروريسم دولتي آمريکا و تروريسم اسلام سياسي، ارعاب سياسي هم به فريب سياسي اضافه شده است. در انتخابات امسال، ارعاب سياسي مکان مرکزي داشت. مدتهاست که تروريسم دولتي آمريکا و تروريسم جنبش اسلامي همديگر را تغذيه کرده اند و جهان را به صحنه آدمکشي متقابل تبديل کرده اند. در انتخابات آمريکا هر دو رقيب، جانيان اسلامي را نشان مردم دادند، مدالهاي جنگي خود را به رخ همديگر کشيدند (مدالهاي جان کري در جنگ ويتنام و مدالهاي جرج بوش در تهاجم نظامي به عراق)، و به اين ترتيب تلاش کردند در خلال خود انتخابات صحنه را براي ادامه ميليتاريسم نظم نويني آمريکا در آينده آماده تر کنند.

جرج بوش در کاخ سفيد ماند. اما اگر جان کري هم جاي او را ميگرفت در اين حقيقت تغييري نميداد که سياستهاي اساسي در آمريکا توسل محافل بسيار قدرتمندي تعيين ميشوند که به طور کامل تحت تسلط قدرتمندترين و بانفوذترين صاحبان سرمايه هستند. جرج بوش يا جان کري مهره هاي سياسي سرمايه داري آمريکا هستند. نقش و وظيفه شان مشابه است: در سياست داخلي سازماندهي بهره کشي از کارگران و در سياست بين الملي به پايان رساندن پروژه نظم نوين جهاني، تامين جايگاه آمريکا به عنوان تنها ابرقدرت پايان جهان دوقطبي. اين تشابه را جان کري در جريان رقابت انتخاباتي به خوبي نشان ميداد. انتقادش به جرج بوش اين بود که قادر نشده است ائتلاف بزرگي براي تهاجم نظامي به عراق شکل دهد! کشورهايي را که در جنگ شرکت نکرده اند را به خوبي تنبيه نکرده است! به خوبي مانع شريک شدنشان در بازسازي عراق (يعني بهره کشي از کارگران عراق) نشده است!

در امريکا، کارگران و اقشار محروم جامعه در حزب سياسي اي که منفعت اقتصادي و سياسيشان را نمايندگي کند وجود ندارد. طبقه کارگر در کل اين سيستم به هيچ معنايي نمايندگي نميشود. در دمکراسي آمريکا، مثل همه دمکراسي هاي جهان سرمايه داري، کارگر در بهترين حالت به عنوان يک فرد، ناگزير از انتخاب فردي از احزاب طبقه حاکم است. "آزاد" است هر چهار سال يکبار اسم يکي از نمايندگان احزاب مدافع سرمايه داري را روي ورقه رايش بنويسد و در صندوق بياندازد و به محيط کارش برگردد و تا چهار سال ديگر حق هيچگونه دخالت در تعيين سياستها نداشته باشد. اين تمام "حقوق سياسي" کارگر براي "دخالت" در سرنوشت سياسي اش است. کارگر فقط و فقط يک راي است براي جابجايي احزابي که منافع طبقه اي ديگر را نمايندگي ميکنند. منافع طبقه سرمايه دار که در عرصه اقتصاد حاکم است. دمکراسي آمريکا، پوششي براي بيحقوق نگه داشتن طبقه کارگر است.

٩٠ سال پيش، جوهيل، ترانه سراي محبوب کارگران، پيش از به خاک افتادن توسط جوخه آتش دموکراسي آمريکا فرياد زد: "عزا نگيريد متشکل شويد!" کارگران آمريکا بيش از هر زمان ديگر نياز دارند به اين نداي هشيارانه ترانه سرايشان جواب بدهند. در حزب سياسي خودشان متشکل شوند. به عنوان نيروي رهاييبخش کارگران و مردم آمريکا از نظام سرمايه داري به ميدان بيايند. به نمايش فريب و ارعاب دوره اي دمکراسي سرمايه داري خاتمه دهند. دخالت واقعي طبقات فرودست جامعه براي اداره جامعه را تامين کنند.