انجمنهاي آزادي برابري را برپا کنيد!

حميد تقوايي

انجمنهاي آزادي برابري! اين پاسخ ما به چه بايد کرد مردم در شرايط حاضر است. مردم ايران آزادي و برابري ميخواهند. خواستار آزادي انديشه و بيان و قلم و تشکل و تحزب و اعتصاب هستند. جامعه اي ميخواهند بدور از سلطه مذهب و تعصب و اختناق مذهبي و بدور از هر نوع تبعيض و نابرابري. ميخواهند اعدام نباشد، سنگسار و قصاص و شکنجه نباشد، زن موجودي فرودست و نيمه انسان بحساب نيايد، تبعيض و نابرابري و فقر و استثمار بر بيافتد و عده قليلي مفتخور نتوانند زندگي زير خط فقر را به اکثريت عظيم جامعه تحميل کنند. مردم ايران نميخواهند و ديگر نميتوانند وضعيت موجود را تحمل کنند. جنبش وسيع اعتراضي کارگران و دانشجويان و زنان و معلمان و پرستاران و ساير بخشهاي معترض جامعه و شورشهاي عمومي که متناوبا در شهرهاي مختلف در ميگيرد همه و همه نشانگر اين وقعيت پايه ايست که اکثريت قريب به اتفاق مردم نه تنها خواهان تغيير وضعيت موجود هستند بلکه براي تغيير اين وضعيت دست بکار شده اند. قدم بميدان گذاشته اند و اعتراض ميکنند.

حزب ما اين جنبش عظيم را از همان آغاز حرکتش، زماني که هنوز تلاش ميکرد به بهانه و با محمل دو خرداد، و بعضا با توهم به آن، امر خود را به پيش ببرد، بعنوان جنبش سرنگوني طلبانه مردم باز شناخت و پرچم آنرا بدوش گرفت. در برابر نقاط ضعف و توهماتش ايستاد و راه پيشروي را به آن نشان داد. امروز ايجاد انجمنهاي آزادي برابري گام ديگري است که حزب ما براي تقويت و متشکل و متحد کردن جنبش اعتراضي مردم در عرصه هاي مختلف مبارزه بجلو بر ميدارد.

طرح انجمنهاي آزادي و برابري محل تلاقي دو بحث و دو سياست پايه اي است که از قبل در دستور کار حزب قرار داشت: مولفه اول بيانيه آزاديهاي سياسي و قطعنامه نقش مردم در تعيين حکومت است که در سال گذشته تصويب شد. اين اسناد امروز نه تنها هنوز موضوعيت خود را از دست نداده است بلکه اهميت و مبرميت بيشتري پيدا کرده است. پايه دوم طرح انجمنهاي آزادي و برابري، تزهاي حزب و جامعه و تعين بخشي به چپ در ايران است که قطعنامه اش در پلنوم بيستم تصويب شد و نقطه عطفي در فعاليت ما در داخل کشور محسوب ميشود. طرح انجمنهاي آزادي و برابري نتيجه منطقي و مشخصي از اين دو مبحث است.

انجمنهاي آزادي برابري و مبحث حزب و جامعه

يک مولفه بحث حزب و جامعه اين بود که فعالين و رهبران عملي در جنبش کارگري و جنبشهاي اعتراضي مردم بايد انواع تشکلها را حول مطالبات مختلف بوجود بياورند. اين تشکلها بايد علني باشند و پايه گذاران و فعالينش شناخته شده باشند و مبارزات و کمپينهاي علني را به پيش ببرند. اين که موضوع اين کمپينها چيست و مسائلي که در دستور ميگذارند کدامند و اين که در کدام عرصه ها فعاليت ميکنند و اينکه از نظر تشکيلاتي چه شکلي بخود ميدهند اينها همه باز است. و بايد هم باز ميبود. در بحث حزب و جامعه در ايران در واقع ما به يک سياست و نکات پايه اي اشاره ميکنيم که مساله علنيت و کمپينها و تشکلها و شخصيتها و کلا هويت اجتماعي بخشيدن به چپ محور آنست، و يک نوع ديگر مبارزه، يک نوع مبارزه متفاوت از شيوه هاي کار چپ سنتي، يک شيوه علني واجتماعي فعاليت و مبارزه را مطرح ميکند. اما در اين مبحث اينکه بطور کنکرت و مشخص چه تشکلهائي بايد ايجاد کرد و چه برنامه اي در دستور ميگذاريم اين ديگر بعهده خود فعالين گذاشته ميشود. فعالين از اين بحث استقبال کردند و ما گزارشهاي مثبتي در اين زمينه داشته ايم. نمونه هائي هم از اين تشکلها ايجاد شد و هر روز در حال بوجود آمدن است. از کمپين دفاع از دستگيرشدگان اول مه سقز تا نهادهاي دفاع از حقوق کودکان که اخيرا در چندين شهر ايجاد شد. يک پايه بحث حزب جامعه در ايران اين بود که اين نهادها از يکديگر حمايت کنند و خواستهاي همديگر را مطرح کنند که جوانه هائي از اين حرکت را هم شاهد بوديم.

امروز با طرح انجمنهاي آزادي و برابري يک گام به پيش ميرويم و يک شکل کنکرت تحقق تزهاي حزب و جامعه در ايران را در دستور ميگذاريم. اينکه اسم معيني به آن ميدهيم با همين اسم داريم نشان ميدهيم که اين شکل تشکل يک خصلت سياسي و سراسري دارد. و فرق ميکند با يک تشکل و يا کميته و يا انجمني که ممکن است بر مبناي بحث حزب و جامعه مثلا کارگران براي دريافت دستمزدهاي عقب افتاده شان و يا بخشهاي ديگر جامعه براي هر مطالبه معين خودشان تشکيل بدهند. و يا نهادهاي مختلفي که مردم براي دفاع از حقوق کودکان ميتوانند تشکيل بدهند و يا تشکلهاي مختلف دانشجوئي و غيره. انجمنهاي آزادي برابري از اين اشکال تشکيلاتي فراتر ميروند و تنها مختص به دانشجويان و يا بخشهاي معين ديگري از جامعه نيست و از نظر مضمون مبارزه و پرچمي هم که بلند ميکند و کمپين و مبارزه اي که به پيش ميبرد مختص مطالبات قشر و طبقه خاصي نيست. خواست ويژه زنان و جوانان و کودکان و کارگران و غيره را مطرح نميکند بلکه تشکلهائي است که پلاتفرمش اساسا آزاديهاي سياسي است که امر همه مردم و همه جامعه است. ما رئوس اين آزاديها را در بيانيه اي در کنار قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت اعلام کرده ايم.

به اين ترتيب دو نکته انجمنهاي آزادي و برابري را از اشکال تشکيلاتي که تا کنون در بحث حزب جامعه طرح ميکرديم متمايز ميکند.

نکته اول اينست که اين انجمنها مختص يک عرصه معين از مبارزه نيستند، تشکلهائي هستند که همه جا و در همه عرصه ها ميتوانند تشکيل بشوند و مطالبات عمومي را مطرح ميکنند که خواست همه مردم جامعه است. مطالباتي نظير آزادي بيقيد و شرط تشکل و بيان و يا لغو مجازات اعدام، برابري کامل زن و مرد، لغو حجاب اجباري، جدائي مذهب از دولت و غيره. اينها خواستهاي اکثريت قريب باتفاق مردم جامعه است و در برآمدهائي نظير ١٨ تيرها و ١٦ آذرها ما شاهد آنيم که اين خواستها در اعتراضات مردم مطرح ميشود. ما رئوس اين خواستها را در بيانيه آزاديهاي سياسي مطرح کرده ايم و همين بيانيه پلاتفرم عملي اين انجمنها خواهد بود. (اين مولفه دوم طرح انجمنهاست که پائين تر بيشتر مورد بحث قرار خواهيم داد).

نکته ديگر ترکيب و عرصه تشکيل اين انجمنهاست. اين انجمنها اساسا محلي و منطقه اي تشکيل ميشوند و در آنها کارگر، دانشجو، زنان و از هر قشري از مردم ميتوانند شرکت داشته باشند. ممکن است انجمن آزادي برابري در کارخانه و دانشگاه و محيطهاي کار هم تشکيل بشود ولي در هر صورت خصلت و پلاتفرمش به نحوي است که يک نوع تشکل شهروندان و مردم علي العموم است. واضح است که انجمن بالاخره در يک منطقه معين، در يک محله و يا کارخانه و اداره و دانشگاه معين تشکيل ميشود ولي به يک جنبش سراسري و عمومي و فرامحله اي و فرامنطقه اي متعلق است و خواستهائي مثل آزادي زندانيان سياسي و لغو آپارتايد جنسي و لغو مجازات اعدام و غيره را دنبال ميکند که خواست عموم مردم است. اينجاست که برنامه عمل اين انجمنها و نقش بيانيه آزاديهاي سياسي و قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت که حزب در سال قبل تصويب و اعلام کرد برجسته ميشود.

انجمنهاي آزادي برابري و بيانيه آزاديهاي سياسي

همانطور که اشاره شد بيانيه آزاديهاي سياسي پايه ديگر طرح انجمنهاي آزادي برابري است.

اين بيانيه که در ٢٥ آذر ١٣٨١ (١٦ دسامبر ٢٠٠٢) تصويب شد مفاد زير را اعلام ميکند.

١- جدائي مذهب از دولت و آموزش و پرورش. لغو کليه قوانين و مقرراتي که منشاء مذهبي دارند. آزادي مذهب و بي مذهبي. ٢- آزادي بي قيد و شرط عقيده، بيان، مطبوعات، اجتماعات، تشکل، تحزب و اعتصاب. ٣- برابري کامل و بي قيد و شرط زن و مرد در حقوق مدني و فردي. لغو کليه قوانين و مقرراتي که ناقض اين اصل است. ٤- برابري کامل حقوق همه شهروندان، صرفنظر از جنسيت، مذهب، مليت، نژاد و تابعيت. ٥- آزادي کليه زندانيان سياسي. ٦- لغو مجازات اعدام. ٧- دسترسي همگاني بويژه احزاب و تشکلها به رسانه هاي جمعي دولتي.

هر انجمن همه و يا بخشي از اين خواستها را در دستور خود قرار ميدهد و براي تحقق آن فعاليت ميکند.

بيانيه آزاديهاي سياسي جزء مکمل قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت است. اين قطعنامه اعلام ميکند که بايد نشست نمايندگان شوراهاي مردم نوع حکومت را تعيين کند و هر نوع دولت و حزب و نيروئي که ادعاي دفاع از مردم و احترام به حق مردم را دارد بايد بر مبناي پلاتفرم آزاديهاي سياسي ارزيابي و قضاوت شود. هر نيروي سياسي که تحت هر عنواني، آزادي و دموکراسي و مردمسالاري و غيره از حقوق مردم صحبت ميکند بايد بيانيه آزاديهاي سياسي را بپذيرد و به آن پايبند باشد. با تشکيل انجمنها اين نقطه عزيمت و سياست در برخورد به نيروهاي سياسي شکل مشخص تر و عملي تري بخود ميگيرد. در واقع انجمنها تشکلهاي توده اي هستند که اين بيانيه آزاديهاي سياسي را نه تنها در مقابل حکومت بلکه در برابر هر نيروي سياسي اپوزيسيون ميگذارند که مدعي دموکراسي و آزاديخواهي و مردم دوستي و مردمسالاري است. انجمنها تشکلهاتي هستند که در مقابل حکومت و کل نيروهاي سياسي پرچم مطالبات معيني را بلند ميکنند و خواهان تحقق فوري و بيقيد وشرط آنها ميشوند. در عين اينکه همين امروز کمپين معيني را مثلا براي آزادي زندانيان سياسي و يا لغو آپارتايد جنسي و يا جدائي مذهب ازدولت به پيش ميبرند، در عين حال اين خواستها را بعنوان شاخصي براي محک زدن نيروهائي که خارج حکومت ادعاي دموکراسي و آزاديخواهي دارند در دست ميگيرند و بکار ميبندند. به اين معنا انجمنها در ادامه قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت و بيانيه آزاديهاي سياسي حزب مطرح ميشود و به اين سياست حزب ما يک شکل معين تشکيلاتي ميدهد.

شيوه فعاليت و سبک کار و ابعاد تشکيلاتي انجمنها

فعاليت انجمنها از همان نوعي است که در بحث حزب وجامعه در ايران تحت عنوان کمپينها مطرح کرده ايم. ( لطفا رجوع کنيد به سري مقالات "حزب و جامعه در ايران" در انترناسيونال شماره هاي ٨ و ٩ و ١٠، از ٢٦ اسفند تا ١٣٨٢ تا ٤ فروردين ١٣٨٣)

فعاليت اين انجمنها علني است. انجمنها با صدور بيانيه و طومار و قطعنامه، ساختن سايتها و وبلاگ ها، کمک خواهي و حمايت طلبي از نهادهاي بين المللي مترقي و انساندوست، و اقداماتي از اين نوع کمپين و مبارزه معيني را که موضوع کار خود قرار داده اند به پيش ميبرند. بعنوان نمونه انجمني که آزادي زندانيان سياسي را امر خود قرار داده ميتواند ليستي از زندانيان سياسي که در مقاطع مشخصي، مثلا در ١٨ تير و يا ١٦ آذر و يا يک اعتصاب و اعتراض مشخص کارگران در يک کارخانه معين دستگير شده اند را بهمراه معرفي کوتاهي از آنها و دلايل دستگيري و نحوه محاکمه شان تهيه و اعلام کند، روي سايتها بگذارد براي مراجع بين المللي بفرستد و خواستار آزادي آنان شود. خواست آزادي زندانيان سياسي يک خواست کلي و انتزاعي است که بايد به آن يک شکل مشخص کنکرت داد. انجمنها ميتوانند مساله آزادي زندانيان سياسي را با طرح اسم و رسم معين زندانيان و با فعاليت به شيوه هائي که گفته شد پيگيري کنند و به پيش ببرند. اخيرا در اي ميلهائي که دريافت ميکنم اطلاعيه اي بود با امضاي اتحاديه دانشجويان مبارز مشهد که در آن آزادي چهار نفر از دانشجويان دانشگاه مشهد را که اخيرا تحت تعقيب قرار گرفته بودند و بازداشت شده بودند را خواستار شده بود. مسلما حزب ما بايد اين امر را دنبال کند اما اين مبارزه وقتي بهتر و موثر تر به پيش ميرود که ده ها انجمن آزادي برابري در ايران وجود داشته باشند که به حمايت از اين دانشجويان برخيزند، اساميشان را مطرح واعلام کنند، طومار و امضا جمع کنند و آزادي آنها را بخواهند. اين تنها يک نمونه است. هر روزه ده ها مورد پيش مي آيد که ميتوان به همين ترتيب حول آنها فعاليتهاي همه جانبه اي را سازمان داد. وقتي روزنامه اي بسته ميشود، زني به سنگسار محکوم ميشود، تعرض تازه اي به زنان "بد حجاب" در خيابانها شروع ميشود، حکم اعدامي صادر ميشود و غيره انجمنها بايد بر اين مسائل متمرکز شوند و آنها را موضوع کارشان قرار بدهند. البته ممکن است يک انجمن همه اين فعاليتها را انجام ندهد ولي در مجموع کل اين نوع فعاليتها بوسيله انجمنهاي مختلف پوشانده ميشود.

نکته ديگر رابطه اين انجمنها با يک ديگر است. ما در بحث حزب و جامعه در ايران نوعي رابطه و همبستگي افقي بين نهادها و جنبشهاي مختلف را مطرح کرديم و گفتيم که با اعلام حمايت کارگران و دانشجويان و معلمان و پرستاران جنبشهاي اعتراضي مختلف در جامعه از مبارزات وخواستهاي يکديگر اين مبازات همبسته و متحد ميشوند. در مورد انجمنها اين نزديکي و همبستگي تا حد زيادي با نفس اعلام انجمن آزادي و برابري انجام شده است. انجمنهاي آزادي برابري بخاطر امر و برنامه واحدي که دارند و بخاطر اعلام هويت بعنوان انجمن آزادي برابري فلان محله و يا دانشکده و يا کارخانه و غيره به يک جنبش متعلق اند و بنا به تعريف مبارزه متحد و همبسته اي را به پيش ميبرند. گر چه هر انجمن معيني ممکن است کمپين متفاوتي را به پيش ببرد اما نفس اينکه همه آنها خود را انجمن آزادي برابري مينامند آنها را در متن يک حرکت جنبش اعتراضي واحد قرار ميدهد. چتري که اين انجمنها را ميپوشاند نام و امر عمومي آزادي و برابري است و هر کمپيني که انجمنها به پيش ببرند از لغو آپارتايد جنسي تا آزادي زندانيان سياسي و لغو حکم اعدام و غيره در هر حال براي آزادي و برابري مبارزه ميکنند. در واقع بيانيه آزاديهاي سياسي ميتواند مبناي يک سازمان چتري باشد و امروز فراخوان ما به فعالين جنبشهاي اعتراضي بخشهاي مختلف جامعه اينست که شاخه هاي مختلف اين سازمان چتري را تحت نام انجمنهاي آزادي برابري ايجاد کنند.

از نظر تشکيلاتي اين انجمنها بوسيله فعالين و پيشروان جنبشهاي اعتراضي تاسيس ميشوند و همه افرادي که برنامه و اهاف انجمنها را قبول دارند ميتوانند به آنها بپيوندند. ازنظر تعداد حدي وجود ندارد و از سه نفر تا صدها نفر ميتوانند عضو يک انجمن باشند. همه اعضا لزوما به يک درجه فعاليت نميکنند و حتي ملزم به انجام کارهاي معيني نيستند. بلکه افرادي هستند که امر و هدف انجمن آزادي برابري را قبول دارند و به فراخوانهاي آن عمل ميکنند. طبعا در انجمنها هم مثل هر تشکل ديگري پيشروان و فعاليني هستند که آستين بالا ميزنند و جلو مي افتند و کارها را سازمان ميدهند. اما تعداد اعضا و گستردگي تشکيلاتي انجمن خود را در حرکتهاي اعتراضي و قدرت بسيجش در اعتراضات و تظاهرات نشان ميدهد.

علنيت انجمنها

انجمنها تشکلهاي علني هستند. اما در اين مورد بايد دو نکته را روشن کرد.

نکته اول در رابطه با علنيت، همانطور که در مبحث حزب و جامعه در ايران توضيح داديم، اينست که فعاليت علني لزوما به معناي بخطر افتادن فعالين نيست بلکه برعکس اگر درست و اصولي به پيش برده شود ميتواند ضامن امنيت و ادامه کاري مبارزه باشد. براي رژيم در توازن قواي فعلي و با توجه به حرکت و جوشش اعتراضي که مداوما در جامعه در جريانست تعقيب و پيگيري فعالين علني و شاخته شده امر سهل و ساده اي نيست. دقيقا سرشناس بودن اين فعالين باعث ميشود دستگيري آنها با عکس العمل جامعه و همرزمانشان روبرو شود و رژيم را بيمناک و محتاط کند. اما چنين بيم و هراسي درمورد مبارزين و فعالين ناشناخته و پنهانکار وجود ندارد. پليس ميتواند براحتي آنها را تعقيب و دستگير کند و آب هم از آب تکان نخورد. اين نظر با تجربه بازداشت فعالين کارگري در اول ماه مه سقز و سپس کمپينهاي موفقي که براي آزادي آنها شکل گرفت صحت خود را نشان داد. چنانچه دستگير شدگان سقز شناخته شده نبودند چه بسا سرنوشت آنها نيز مانند صدها و هزاران فعال ناشناس جنبشهاي اعتراضي مختلف ميبود که امروز در زندانها به سر ميبرند. در مبارزات توده اي و اجتماعي علنيت ضامن امنيت است. در مورد انجمنهاي آزادي برابري بويژه نفس وجود اين تشکلها و هويت و فعاليت علني آنها پوشش قابل اتکائي براي فعالين آنها بوجود ميآورد. يک جزء هميشگي فعاليت انجمنها دفاع از اعضا و فعالين خود و انجمنهاي ديگر در برابر رژيم خواهد بود و دستگيري هر عضو آنها کمپينهاي وسيعي را در دستور کار انجمنها قرار خواهد داد. انجمنها علني فعاليت ميکنند و به همين دليل بقا و ادامه کاري خود را ميتوانند حفظ کنند.

نکته دوم اينکه علنيت انجمنها لزوما بمعناي علني بودن اسم و رسم همه اعضا و فعالين انجمن نيست. انجمنها هويت و فعاليت علني دارند و تنها برخي از فعالين آن ممکن است سرشناس باشند. بايد توجه داشت که پنهانکاري و علنيت يک دو قطبي سياه و سفيد نيست. بويژه امروز با توجه به امکانات مديا و رسانه هاي گروهي و بويژه اينترنت و اي ميل و طومار و امضا اينترنتي جمع کردن و سازماندادن سايت و سمينار و سخنراني اينترنتي تلفيق مخفي کاري و علني کاري مفاهيم تازه اي پيدا ميکند. اين تصور که يا شخصي علني است به اين معنا که اسم و عکس و آدرسش براي پليس سياسي معلوم است و يا کاملا زير زميني است و شبنامه پخش ميکند اگر بيست سال قبل موضوعيتي داست، امروز ديگر در هيچ سطحي از اعتراض و مبارزه صادق نيست. در مورد انجمنها علنيت يعني اينکه انجمن بطور علني اعلام موجوديت کرده است، کمپين هايش علني است، با اسم و رسم بيانيه ها و طومارهايش را امضا ميکند اما اينکه اين اسم و رسمها و امضاها واقعي است و يا خير ديگر بستگي به توازن قوا و شرايط مشخص و نوع فعاليتي دارد که هر انجمن به پيش ميبرد. باين ترتيب يک طيفي از شيوه هاي مختلف کار علني و مخفي و تلفيق آنها وجود دارد که انجمنها بر آن اساس ميتواند فعاليت کنند. فعالين ميتوانند هر جا ممکن و لازمست مخفي بمانند بي آنکه از دامنه فعاليت و کمپينشان کاسته شود و هر جا ممکن است با اسم و رسم بميدان بيايند بي آنکه از نظر امنيتي بخطر بيافتند.

رابطه حزب و انجمنهاي آزادي برابري

روشن است که ايده تشکيل انجمنها را حزب ما مطرح ميکند و در راديو و تلويزيون و رسانه هايش نيز آنرا طرح و تبليغ ميکند. اين توصيه و رهنمود مشخص ماست به همه فعاليني که از داخل کشور هر روز از ما ميپرسند چه بايد کرد. ما تا امروز در برابر اين سوال پاسخ عمومي بر اساس بحث و حزب وجامعه داشتيم و برپا کردن انواع تشکلها و کمپينها را توصيه ميکرديم. البته هنوز هم در يک سطح پايه اي در مورد شيوه هاي فعاليت و مبارزه بايد اين بحث را دنبال کرد و نتايج عملي مختلفي از آن گرفت و بکار بست. امروز بر مبناي بحث حزب جامعه ما انجمن آزادي برابري را طرح ميکنيم. اگر مردم به هر بهانه اي ازجمله کاريکاتوري مثل هخا از اپوزيسيون راست به خيابان ميآيند و شعار سوسياليسم بپا خيز براي رفع تبعيض را مطرح ميکنند آنوقت روش است که صاحب اين شعار يعني حزب کمونيست کارگري بايد جواب و طرح مشخصي در پاسخ به چه بايد کرد مردم داشته باشد. اين پاسخ بايد عملي و قابل اجرا و در عين حال چپ و راديکال باشد و انجمن آزادي برابري چنين رهنمودي است. ما به مردم ميگوئيم همين امروز انجمنهاي آزادي و برابري را برپا کنيد. اين کاملا عملي و ممکن است. اين کار کاملا ممکن است اگر از يکسو تمام تزها و نظرات و منطق و رهنمودهاي بحث حزب و جامعه را بکار ببنديم و از سوي ديگر بر نيرو و قدرت سياسي قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت و بيانيه آزاديهاي سياسي متکي شويم.

بنابراين مکان طرح انجمنهاي آزاي برابري براي ما اين نيست که صرفا يک پلاتفرم و نسخه ديگري براي متشکل کردن مردم ارائه ميکنيم. اين يک برنامه عمل کاملا قابل اتخاذ براي تقويت و به پيش راندن و متحد و همبسته کردن جنبش انقلابي مردم در عرصه هاي مختلف است و ميتواند نقطه عطفي در سير تحول اين جنبش باشد. براي حزب اين يک طرح تشکيلاتي در ميان ده ها طرح ديگر نيست بلکه يک فراخوان معين است.

از سوي ديگر اين تشکلها بايد علني فعاليت کنند. و ممکن است اين سئوال پيش بيايد که در شرايط حاضر تا چه حد امکان دارد که فراخوان يک حزب راديکال و سرنگوني طلب مثل حزب ما از جانب فعالين اتخاذ شود بي آنکه امنيت آنها به خطر بيافتد. پاسخ من به اين ملاحظه اينست که انجمنها از لحاظ سياسي و تشکيلاتي رابطه اي با حزب ما ندارند. انجمنها حول بيانيه آزاديهاي سياسي تشکيل ميشوند که هيچ خواست ويژه کمونيستي در آن نيست. و هر نيروي آزاديخواه و انساندوستي هم که خود را کمونيست نداند با تمام مفاد آن توافق کامل دارد. در اين بيانيه و حتي در قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت از سوسياليسم و حکومت کارگري و جمهوري سوسياليستي حرفي بميان نيامده است. بلکه اينها اسنادي هستند که آزاديهاي پايه اي سياسي و دخالت مردم در تعيين سر نوشت سياسي شان را تضمين ميکنند و به همين اعتبار از حقانيت و اقبال عمومي در سطح کل جامعه برخوردار هستند. درست است که ما کمونيستها اين طرح را ارائه ميکنيم ولي هر نيروي سياسي که خود را طرفدار "دموکراسي و مردمسالاري" ميداند نيز ميتواند کاملا با آن موافق باشد.

به اين معنا مشروعيت و حقانيت درخود انجمنها براي هر فعال آنها قابل دفاع است. خواستها و مطالباتي که مطرح ميکنند مثل آزادي زنداني سياسي، آزاديهاي بي قيد و شرط بيان و قلم و تشکل، لغو آپارتايد جنسي و حتي جدائي مذهب از دولت امروز ديگر شعارهاي يک حزب و جنبش زير زميني نيست، بلکه موضوع يک کشمکش علني ميان رژيم و مردم است که برخي از آنها حتي در برخورد ميان مقامات حکومتي و جناحهاي رژيم نيز مطرح ميشود. انجمنها بر اين بستر عمومي ميتوانند علني فعاليت کنند بي آنکه عملا و بطور واقعي هيچ ارتباط سياسي و تشکيلاتي با حزب ما داشته باشند و مهمتر از آن کاملا حق بجانب و قابل قبول به افکار عمومي و رژيم نشان بدهند که چنين رابطه اي وجود ندارد.

بنابراين حقانيت و عموميت پلاتفرمي که انجمنها به پيش ميبرند به آنها امکان علني کاري را ميدهد. و خود اين علنيت تضميني ميشود براي ادامه کاري آنها و امنيت فعالين آنها.

انجمنهاي آزادي برابري و شوراها

سئوال ديگري که ممکن است پيش بيايد و من به استقبالش ميروم مساله رابطه انجمنها با مجامع عمومي و شوراهاست. حزب ما اخيرا قطعنامه اي براي شکل دان به جنبش شورائي و تشکيل مجامع عمومي را تصويب کرد و شعار پيش بسوي تشکيل شوراها را در دستور خود قرار داد. طرح انجمنهاي آزادي برابري آلترناتيو شوراها ومجامع عمومي نيست. اين دو طرح ناقض يکديگر نيستند بلکه مکمل همديگرند. ما بايد تشکيل شورها را در کارخانه ها و محيطهاي کار و دانشگاهها در دستور قرار بدهيم. بخصوص در جنبش دانشجوئي برپا کردن مجامع عمومي منظم و تشکيل شوراها يک هدف ممکن و قابل حصول است و هم اکنون سازمان جوانان کمونيست اين امر را وظيفه اصلي خودش قرار داده است. در هر حال ما بايد مجامع عمومي و شوراها را هر جا ممکن است تشکيل بدهيم. اين آلترناتيو انجمنهاي آزادي برابري نيست. اين انجمنها اساسا خصلت محلي و منطقه اي دارند در حاليکه مجمع عمومي در محلات در شرايط حاضر نميتواند در دستور کار فوري ما باشد. اما جدا از امکان يا عدم امکان تشکيل هر يک از اين نوع تشکلها، از لحاظ مضمون کار نيز انجمنها با شورا و مجمع عمومي متفاوند. انجمنها حول يک پلاتفرم و کمپين معين تشکيل ميشوند و کساني را در بر ميگيرند که با برنامه و اهداف آن موافق باشند در حاليکه شوراها حول مساله خاصي تشکل نميشوند و همه افراد عرصه خود در محل کار و يا محل سکونت را در بر ميگيرند. بنا براين اين کاملا قابل تصورست که در محيطي شورا و انجمن آزادي برابري هر دو تشکيل بشوند و فعاليت کنند. اينها جاي يکديکر را پر نميکنند، و رقيب و ناقض يکديگر نيستند. ما در عين اينکه مبارزه مان براي تشکيل شوراها را به پيش ميبريم طرح انجمنهاي آزادي برابري براي شکل دادن به جنبش عمومي اعتراضي مردم را هم در دستور ميگذاريم و به پيش ميبريم. اين احتمال وجود دارد که بعضي از انجمنها در ادامه فعاليتهايشان به شوراهاي محلي نزديک بشوند و به شکل هيات موسس شوراي يک محله و يا محيط کار عمل کنند اما اين يک خصلت و ويژگي انجمنها نيست و در تئوري و سياست و اهداف ما در ايجاد انجمنها نقشي ندارد.

همه فعالين و دست اندر کاران جنبشهاي اعتراضي را به تشکيل انجمنها آزادي برابري فرا ميخوانيم.