گفتگو با حميد تقوائي
درباره قرار شورا و جنبش شورائي
انترناسيونال: يک بخش مهم ادبيات حزب درباره شوراها و جنبش شورائي است. همينطور جنبش شورائي يکي از مولفه هاي هويتي کمونيسم کارگري است. چرا اين قرار لازم شده است؟
حميد تقوائي: دقيقا به اين دليل که حزب ما هميشه مدافع و مبلغ شورا بوده است و با شوراها و جنبش شورائي تداعي ميشود، ضروري است در شرايطي که از لحاظ سياسي و توازن قوا شرايط مساعد است پيشقدم تشکيل عملي مجامع عمومي و شوراها باشد. ضرورت قرار شوراها از اينجا ناشي ميشود. اين قرار در واقع از لحاظ مضموني سياست تازه اي را مطرح نميکند بلکه بر اهميت و مبرميت ويژه دامن زدن به جنبش شورائي و تشکل عملي شوراها در شرايط حاضر تاکيد ميکند. اين تاکيد گذاشتن بر جنبه خاصي از سياستها و اهداف مبارزاتي حزب جزئي از سبک کار و شيوه فعاليت هميشگي ماست. برنامه يک دنياي بهتر و سياستها و شعارهاي حزب بسيار جامع است و عرصه هاي وسيع و متنوعي را ميپوشاند. لذا اين يک جزء هميشگي کار رهبري حزب است که در هر مقطع اولويتها را تشخيص بدهد و روشن کند که فعاليت عملي حزب در کدام عرصه ها و بر چه شعارها و اهداف مشخصي بايد متمرکز شود. قرار شوراها در واقع اعلام ميکند که دامن زدن به جنبش شورائي و دست بکار شدن براي تشکيل مجامع عمومي و شورا يکي از اين اولويتها در شرايط حاضر است.
انترناسيونال: قرار اشاره ميکند که "با اوجگيري جنبش سرنگوني عليه رژيم اسلامي سازماندهي توده اي مردم به يک امر روز و عاجل تبديل شده است". آيا سازماندهي توده اي مردم مختص دوره سرنگوني است؟ آيا از اين نکته ممکن نيست چنين استنباط شود که مثلا اتحاديه براي دوره متعارف و شورا براي دوره انقلابي مناسب است؟ منظور چيست؟
حميد تقوائي: قرار بر مبرميت و عاجل بودن سازماندهي توده اي مردم اشاره ميکند. سازماندهي توده اي مردم يک امر هميشگي ماست، ولي در شرايطي که شاهد برآمد و وسعتگيري بيسابقه مبارزات مردم در بخشهاي مختلف جامعه هستيم، اين وظيفه هميشگي در صدر فعاليتهاي ما قرار ميگيرد و بايد بيش از پيش و با تمرکز و صرف انرژي بيشتري براي عملي کردن آن تلاش کنيم. حزب ما هميشه بر تشکيل مجامع عمومي تاکيد داشته است. مجمع عمومي موثرترين و قوي ترين شکل تشکل مبارزاتي است و شورا در واقع چيزي بجز مجامع عمومي منظم نيست. به اين دلايل حزب ما هميشه ضمن طرح و توصيه و حمايت از انواع تشکلهاي مبارزاتي که کارگران و مردم معترض علي العموم ميتوانند و بايد در هر شرايطي تشکيل دهند، مشخصا فعالين و رهبران عملي جنبش کارگري را به تشکيل مجمع عمومي فراخوانده است.
اين تصور که اتحاديه مختص شرايط متعارف و شورا متناسب با شرايط انقلابي است کاملا اشتباه است. شرايط "متعارف" در ايران کاپيتاليستي، تا زمانيکه طبقه سرمايه دار در هيات سلطنت و يا اسلام و يا هر شکل ديگري حاکم باشد، چيزي جز اختناق و ديکتاتوري خشن و عريان نخواهد بود و اين شرايط، سازمانيابي توده اي کارگران و مردم نه تنها در شوراها بلکه در اتحاديه ها و يا هر شکل ديگر را بسيار مشکل ميکند. ما نه در نظام شاهنشاهي شاهد شکل گيري اتحاديه هاي واقعي کارگري بوديم و نه در جمهوري اسلامي. ديکتاتوري "کار ارزان، کارگر خاموش" هيچ تشکل "متعارفي" را برسميت نميشناسد. بايد براي ايجاد تشکلهاي توده اي کارگري جنگيد و آنرا به حکومت تحميل کرد. مقطع انقلاب ٥٧ تا خرداد ٦٠ دوره اي بود که انقلاب ديوارهاي اختناق را شکست و شرايطي را بوجود آورد که کارگران و مردم علي العموم توانستند در سازمانهاي توده اي متشکل شوند. در اين شرايط همه شاهد بوديم که شوراها عموميت پيدا کرد و به شکل غالب تشکليابي کارگران در کارخانه ها و عموم مردم در دانشگاهها و ادارات و ساير محيطهاي کار تبديل شد. علت اين نبود که انقلاب تنها امکان ايجاد شورا را فراهم کرده بود، و يا در شرايط غير متعارف انقلابي تشکيل اتحاديه ها ممکن نبود. موضوع اين بود که کارگران، و دانشجويان و کارمندان نيز، در اولين فرصتي که براي متشکل شدن بدست آمد، به شوراها روي آوردند. بيشک انقلاب شوراها را در يک سطح وسيع اجتماعي مطرح کرد و مطلوبيت و کارآئي آنرا به توده مردم نشان داد، اما از اينجا نميشود نتيجه گرفت که شورا تنها در شرايط انقلابي ممکن است. نتيجه گيري درست و واقعي اينست که هرگاه تناسب قوا تشکيل هر نوع سازمان توده اي را در ايران اجازه بدهد کارگران و مردم به شوراها روي ميآورند. در جامعه اختناقزده اي مثل ايران نميشود شرايطي را تصور کرد که کارگران بتوانند اتحاديه هاي واقعي خود را تشکيل بدهند ولي تشکيل شوراها ممکن يا مطلوب نباشد. آنچه تجربه انقلاب ٥٧ بروشني نشان ميدهد اين واقعيت است که هرگاه بندهاي اختناق سست شود و نفس سازمانيابي توده اي در هر شکلي براي کارگران ممکن شود، ميتوان و بايد تشکيل شوراها را در دستور گذاشت. قرار شوراها وقتي به اوجگيري جنبش سرنگوني اشاره ميکند از همين واقعيت حرکت ميکند. جنبش وسيع مردم عليه جمهوري اسلامي عملا شرايطي را بوجود آورده است که هم سازمانيابي توده اي مردم و بويژه مجامع عمومي و شوراها را امکانپذير ميکند و هم به آن مبرميت ميبخشد.
نکته مهم ديگري که در مورد ضرورت دامن زدن به جنبش شورائي در اين شرايط بايد به آن اشاره کرد رابطه شورا و جنبش شورائي با مساله قدرت سياسي است. امروز مساله قدرت سياسي، سرنگوني حکومت و خلاص شدن از شر جمهوري اسلامي يک مساله و خواست عمومي و عاجل اکثريت قريب باتفاق مردم ايران است. در اين شرايط بلند کردن پرچم شوراها و دامن زدن به جنبش شورائي اين زمينه را فراهم ميکند که ايده حکومت شورائي و حق مردم در دخالت مستقيم و بيواسطه در حکومت را بميان توده کارگران و مردم ببريم و تصوير روشني از جمهوري سوسياليستي بعنوان يک حکومت شورائي در برابر جامعه قرار بدهيم. امروز به يمن مبارزات و فعاليتهاي مستمر حزب روي آوري به افق و آرمان و ايده ها و شعارهاي چپ در جامعه و در جنبش سرنگوني رو به گسترش است. مشخصا در برآمدهاي جنبش اعتراضي مردم ما شاهد طرح شعارهاي چپ در خيابانها هستيم. آخرين نمونه اش طرح شعار "سوسياليسم بپا خيز براي رفع تبعيض" و "سوسياليسم دواي درد مردم" در تظاهرات هفته قبل در تهران بود. بر چنين زمينه مساعدي وظيفه ماست که افق جمهوري سوسياليستي را هر چه ملموس تر و مشخص تر در برابر جامعه قرار بدهيم. بلند کردن پرجم شوراها، تاکيد بر اعمال اراده و نقش مستقيم مردم در حاکميت و به اين اعتبار نقد عميق دموکراسي پارلماني، نه تنها در مقابل جمهوري اسلامي بلکه همچنين در نقد همه آلترناتيوهاي بورژوائي در اپوزيسيون، اينها همه جزئي از مطرح و توده گير کردن سوسياليسم و جمهوري سوسياليستي در ميان کارگران و اقشار وسيع مردم سرنگوني طلب است. اين يکي از حلقه هاي اصلي در استراتژي حزب براي تصرف قدرت سياسي است.
انترناسيونال: تفاوت شورا بعنوان ارگانهاي توده اي مبارزه مردم و طبقه کارگر و شورا بعنوان ارگان جمهوري سوسياليستي کدامند؟
حميد تقوائي: روشن است که مضمون فعاليت و اهداف شورا بعنوان ارگان مبارزه و ارگان حکومت با هم متفاوتند. يکي تشکلي براي اعتراض و مبارزه عليه کارفرما يا دولت و تحقق مطالبات معيني است و ديگري پايه حکومت و ابزار اعمال اراده کارگران و مردم بعنوان دولت است. آنچه باعث ميشود هر دو اين نوع تشکلها را شورا بناميم شکل سازماني آنهاست. شورا اصولا نوعي تشکل است که ميتواند مضمون و اهداف متفاوتي داشته باشد. وجه مشخصه اين شکل تشکل فراگير بودن آن و اعمال اراده مستقيم همه اعضاي آن در تصميم گيريها و عملي کردن اين تصميمات است. اين هم در مورد شورا بعنوان تشکل مبارزاتي صادق است و هم در مود شوراها بعنوان ارگان حکومت. بدنه اصلي و مبناي شورا در هر دو حالت مجمع عمومي اعضاست و همين ويژگي است که اين ارگان را در هر دو ظرفيت به ارگان عمال اراده مستقيم مردم تبديل ميکند، و در هر دو ظرفيت ميتواند بعنوان مناسب و مساعد ترين ظرف تشکيلاتي براي عملي کردن سياستهاي راديکال و سوسياليستي عمل کند. از شورا خودبخود راديکاليسم و سوسياليسم ساطع نميشود ولي شورا و در يک سطح عامتر مجامع عمومي ظرف طبيعي گسترش و توده گير شدن سياستهاي کمونيستي و کسب نفوذ و محبوبيت براي حزبي مثل حزب ماست.
نکته ديگر در فرق بين شورا بعنوان ارگان مبارزه و بعنوان ارگان حکومت، ترکيب اعضا و دامنه شمول اين تشکل است. شوراها بعنوان ارگان حکومت در محل سکونت مردم تشکيل ميشوند و ارگانهائي منطقه اي هستند ولي شوراهاي مبارزاتي در همه سطوح هم در کارخانه ها و محل کار و هم در محل سکونت ميتوانند تشکيل بشوند. اين تفاوت از اينجا ناشي ميشود که حکومت شورائي در جمهوري سوسياليستي بايد کل مردم جامعه را بعنوان شهروند نمايندگي کند و ارگان اعمال اراده تمام شهروندان باشد و لذا تنها ميتواند بر مبناي تقسيمات شهري تشکيل بشود. در حاليکه شوراهاي مبارزاتي در عرصه ها و محيطهائي شکل ميگيرند که موضوع و مساله اي براي اعتراض وجود داشته باشد يعني اساسا در کارخانه ها و محيطهاي کار و دانشگاهها و همينطور با پيشرفت و وسعت گيري مبارزه در محله هاي مسکوني و در سطح شهرها. همانطور که در بالا اشاره کردم وجه مشترک اين شوراها در اتکاي آنها به مجامع عمومي است. و همين خصلت آن را در امر مبارزه و حاکميت هر دو به يک تشکل ايده ال براي فعاليتهاي چپ و کمونيستي تبديل ميکند.
انترناسيونال: معني عملي و فوري دامن زدن به جنبش مجامع عمومي کارگري چيست؟ چه اقدامات عاجلي در دستور فعالين و رهبران عملي کارگري قرار ميگيرد؟ تاکيدها کدامند؟
حميد تقوائي: مجامع عمومي را بايد در دل مبارزات روزمره تشکيل داد. هم اکنون در موارد متعددي در اعتراضات و مبارزات کارگران مجمع عمومي کارخانه و يا بخشي از کارخانه تشکيل ميشود و ميتوان گفت در حال حاضر هر جا کارگران متشکل ميشوند، مجمع عمومي شکل غالب تشکليابي کارگران است. مساله اينست که اولا اين شکل تشکل بايد در سطح گسترده تري تعميم پيدا کند و کارخانه ها و کارگران بمراتب بيشتري را در بر بگيرد و ثانيا به يک سنت مستمر و پايدار تبديل بشود. در حال حاضر مجامع عمومي تنها در رابطه با يک مساله و مبارزه معين تشکيل ميشوند و با اتمام مبارزه عمر مجمع عمومي هم تمام ميشود. اين وضعيت را بايد تغيير داد. اين کاملا طبيعي و قابل انتظارست که شروع کار مجمع عمومي در يک کارخانه سازماندهي يک اعتراض معين باشد ولي فعاليت و مضمون کار آن بايد از آن اعتراض معين فراتر برود. مجامع عمومي را بايد منضما تشکيل داد و در مورد هر مساله اي که کارگران دارند، حتي اگر نخواهند براي حل آن دست به اعتصاب و اعتراض بزنند، به بحث و تبادل نظر پرداخت. طبعا وقتي اعتراض و مبارزه معيني در جريان باشد مجمع عمومي ضرورت و مطلوبيت خود را بيشتر نشان ميدهد و بهمين خاطر اولين وظيفه رهبران عملي و فعالين جنبش کارگري شکل دادن به مجامع عمومي در دل مبارزات جاري در کارخانه هاست اما در کنار پايه گذاري مجامع عمومي در دل مبارزات و همپاي آن بايد براي منظم کردن جلسات مجمع عمومي و ادامه کاري آنها نيز کوشيد. يک دستاورد مهم و نشانه موفقيت هر حرکت اعتراضي در يک کارخانه ميتواند تشکيل مجمع عمومي و تثبيت سنت مجمع عمومي باشد. اين بعهده فعالين جنبش کارگري است که در دل هر اعتراض و مبارزه معين مطلوبيت و ضرروت و امکانپذيري تشکيل مجمع عمومي را به کارگران نشان بدهند و از کارگران بخواهند که منظما در جلسات مجمع عمومي گرد بيايند. اين امر با توجه به شرايط حاضر و جو اعتراضي که در کارخانه ها و در کل جامعه وجود دارد کاملا ممکن و عملي است. به نظر من اصولا با هر توازن قوائي ميشود مجامع عمومي را تشکيل داد. تناسب قوا بين کارگران و حکومت ميتواند مضمون کار و اهداف و خواستهاي مجمع عمومي را تحت تاثير قرار بدهد ولي نفس وجود مجمع عمومي و تشکيل آن در هر شرايطي امکانپذير است.
نکته ديگري که بايد بر آن تاکيد کرد علني بودن فعاليت براي تشکيل مجامع عمومي است. مجمع عمومي خود تشکلي علني است و مبارزه براي تشکيل آن هم بايد به شکل علني صورت بگيرد. فعالين حنبش مجمع عمومي بايد شناخته شده باشند و بطور علني کارگران را به تشکيل مجمع عمومي فرا بخوانند. با فعاليت مخفي نه مجمع عمومي و نه هيچ نوع ديگري از تشکلهاي توده اي را نميتوان سازمان داد. تاکيد بر علنيت بخشي از بحث حزب و جامعه و هويت بخشي به فعالين چپ در ايران است که يک سياست اعلام شده حزب ماست و در شماره هاي قبلي انترناسيونال به تفصيل توضيح داده شده است. در اينجا لازم ميدانم فقط اين نکته را يادآوري کنم که حتي از نقطه نظر امنيتي و مقابله با پليس سياسي کار علني شيوه ادامه کار تر و امن تري از مبارزه است. بويژه در توازن قواي فعلي براي حکومت تعقيب و دستگيري فعالين سرشناس جنبش کارگري بسيار مشکل تر از فعالين مخفي است که چون ناشناسند دستگيري آنها با اعتراض و مقاومت چنداني روبرو نميشود. مورد دستگيري فعالين کارگري در سقز در اول ماه مه امسال و کمپين موفقي که براي آزادي آنها به راه افتاد نمونه روشني از امکانپذيري و کارآئي فعاليت علني است. جنبش مجمع عمومي را هم تنها با چنين شيوه اي ميتوان سازمان داد.
و بالاخره بر همبستگي و يکپارچگي فعاليت در دامن زدن به جنبش مجمع عمومي بايد تاکيد کرد. مجمع عمومي در سطح يک کارخانه تشکيل ميشود اما اين امر به اين معنا نيست که فعالين جنبش مجمع عمومي در هر کارخانه تنها هستند. جنبش مجمع عمومي يک حرکت فرا کارخانه ايست و بايد در همبستگي و اعلام حمايت و حمايت متقابل در کارخانه و بخشهاي مختلف جنبش کارگري به پيش برده شود. کارگران فعال و رهبران عملي در کارخانه ها و بخشهاي مختلف توليدي ميتوانند و بايد در تماس و هماهنگي با يکديگر عمل کنند. در اين مورد هم رهنمودهاي حزب در بحث هويت بخشي به فعالين چپ را بايد مد نظر قرار داد و بکار بست.
انترناسيونال: آيا منظور از اين قرار اينست که در تناسب قواي امروز تشکيل شوراهاي کارگري ممکن است؟ آيا با اين قرار حزب همين امروز فراخوان تشکيل شوراها را ميدهد؟
حميد تقوائي: همانطور که اشاره شد شورا چيزي بيشتر از مجمع عمومي ادامه کار که منظما تشکيل ميشود نيست. در شرايط امروز تشکيل مجامع عمومي کاملا امکان پذير است اما براي تبديل آن به يک تشکل پايدار به وقت بيشتر و مبارزه همه جانبه تري نياز هست. نه تنها به اين خاطر که اختناق مانع ماست، و توازن قوا اجازه نميدهد. اين مانع اصلي نيست، بلکه اساسا به اين دليل که فعالين جنبش شورائي به شکل علني و همبسته عمل نميکنند. پرچم شوراها را بايد علنا در سطح جامعه بلند کرد و تشکيل آنها را در دستور گذاشت. اين خود پيش شرط تغيير توازن قوا به نحوي است که بتوان عملا شوراها را تشکيل داد. تشکيل شورا همين امروز عملي نيست ولي سازماندادن يک جنبش قدرتمند با خواست و براي برپائي شوراها همين امروز و فورا عملي است. تنها کافيست فعالين جنبش کارگري سنتهاي دست و پاگير مخفي کاري را به کنار بگذارند و براي سازماندادن جنبش شورائي بر مبناي رهنمودهاي حزب در بحث حزب و جامعه در ايران دست بکار بشوند. حزب ما تمام توان خود را در خدمت اين امر بکار خواهد کرفت.
انترناسيونال: شعار "زنده باد شورا" و "پيش بسوي تشکيل شوراها" چه پيامي دارد؟ منظور چيست؟
حميد تقوائي: شعار "زنده با شورا" يک شعار آرماني و استراتژيک است. اين شعار در يک سطح عمومي و اجتماعي مطلوبيت شوراها و نقش و اهميت آن در مبارزه کارگران و مردم عليه جمهوري اسلامي را بيان ميکند. اين شعار به شورا بعنوان ارگان حکومت سوسياليستي نيز اشاره دارد. شعار "زنده باد شورا" در کنار شعار "زنده باد جمهوري سوسياليستي"، بيانگر نوع و شيوه حکومت در اين جمهوري است. "زنده باد شورا" يعني نه به دموکراسي پارلماني، نه به حکومت و بوروکراسي ما فوق مردم، و نه به کليت ماشين دولتي بورژوائي. از اين نقطه نظر در شرايطي که مساله دولت و قدرت سياسي به يک معضل عمومي اجتماعي تبديل شده، شعار "زنده باد شورا" در امر سازماندهي و رهبري جنبش سرنگوني و انقلاب جايگاه تعيين کننده اي دارد. هم از اين نقطه نظر و هم بخاطر نقش تعيين کننده اي که شوراها در مبارزات همين امروز کارگران و توده مردم ميتوانند داشته باشند شعار "زنده باد شورا" يکي از شعارهاي اصلي حزب ما در اين دوره خواهد بود.
شعار "پيش بسوي تشکيل شوراها" معناي مشخص تر و عملي تري دارد. اين شعار هدف معين تشکيل شوراها را اعلام ميکند و فعالين و رهبران عملي کارگران و مردم را فرا ميخواند که براي رسيدن به ان هدف دست بکار بشوند. همانطور که در سئوال قبلي اشاره کردم اين هنوز لزوما بمعناي تشکيل فوري شورا نيست ولي به اين معنا هست که جنبش شورائي را ميتوان همين امروز و فورا سازمان داد. اينکه شوراها عملا کي تشکيل ميشوند تماما به فعاليت و شيوه "پيشروي ما بسوي تشکيل شوراها" بستگي دارد. بدون فعاليت آگاهانه و نقشه مند براي برپائي شوراها، شورائي در کار نخواهد بود.
انترناسيونال: براي تشکيل شوراها اصولي قائل هستيد، مثلا شوراها بايد حتما از پائين تشکيل شوند؟ چرا شبکه اي از فعالين کارگري در يک صنعت معين و يا مجموعه صنايع يک منطقه نميتوانند پيشقدم تشکيل شوراها شوند؟
حميد تقوائي: شورا سازماني مبتني بر مجمع عمومي است اما شوراها لزوما از پائين و از دل مجمع عمومي تشکيل نميشوند. اين کاملا ممکن است، و در تجربه انقلاب ٥٧ هم اين را شاهد بوديم، که فعالين جنبش شورائي در سطح يک کارخانه و يا يک صنعت و رشته توليدي شورا را اعلام کنند و بعد توده کارگران را به پيوستن به شورا فرا بخوانند. مجمع عمومي در واقع بدنه اصلي و ساختار تشکيلاتي شوراست و نه لزوما پيش شرط تشکيل آن. روشن است که در صورتيکه شرايط آماده نباشد اعلام شورا روي کاغذ خواهد ماند، اما در صورت فراهم بودن شرايط در بسياري از موارد تشکيل هياتهاي موسس و اعلام شورا تشکيل مجامع عمومي را تسهيل ميکند و کوتاهترين و سريعترين راه براي تشکيل شوراهاست. همه بحث بر سر همين تشخيص درست شرايط و به موقع عمل کردن است. به نظر من در جامعه اي که هر يکي دو هفته يکبار شورشهاي شهري اتفاق ميافتد، و يا کانونهاي دفاع از کودکان در شهرهاي مختلف تشکيل ميشوند، اعلام شوراها و سپس مبتني کردن آنها بر مجمع عمومي هدفي دور از دسترس نيست. لااقل در شهرهاي کردستان که موازنه قواي مساعد تري براي اعتراض و مبارزه وجود دارد تشکيل هياتهاي موسس شوراها و اعلام شورا در کارخانه ها و يا رشته هاي معيني از توليد کاملا امکانپذير است.