بعد از کنگره پنجم
با اعضاي دفتر سياسي حزب
انترناسيونال: يک نگاه به کنگره پنجم و ترکيب شرکت کنندگان آن حاکي از حزبي جوان با ترکيب بالاي زنان است. اين تغيير در بافت حزب را چگونه توضيح ميدهيد؟
آذر ماجدي: حزب کمونيست کارگري اکنون مدتي است که قالب سنتي سازمان هاي چپ را شکسته است. در مجامعي که حزب برگزار مي کند، جلسات سياسي، کنفرانس ها و کنگره ها اين مساله کاملا مشهود است. براي خود من اين پديده جالب و هيجان انگيز است. درست است که بافت سازمان هاي چپ ٢٠ سال پيش همه جوان بودند و دختران بسياري با سازمان هاي چپ فعاليت مي کردند. ولي با گذشت زمان بافت اين سازمان ها بيشتر محدود ماند بهمان جمعيت قديم. سازمان ها بهمراه اعضايشان ميانسال شدند و روي آوري زنان به اين سازمان ها کاهش يافت. سازمان هاي راست اپوزيسيون فعال در خارج کشور که ديگر کاملا مردانه و ميانسال اند.
حزب کمونيست کارگري از اين نظر يک استثناء است. در چند سال اخير روي آوري جوانان به حزب افزايش چشمگيري داشته است. بافت حزب از نظر جنسيتي نيز کاملا مخلوط است. در هيچ مجمع سياسي اپوزيسيون اين تعداد جوان و اين تعداد زن حضور ندارند. اين مساله گوياي موقعيت حزب در جامعه است. حزب کمونيست کارگري يک حزب اجتماعي بمعناي کامل کلمه است. حزبي است که اميال و خواستهاي اکثريت جامعه را بيان مي کند، اهداف و خواست ها و برنامه حزب چکيده خواستهاي نه تنها کارگران، بلکه زنان و جوانان است. آزادي خواهي و برابري طلبي اي که حزب نمايندگي مي کند با اميال اکثريت جامعه خوانايي دارد. مدرنيسم حزب، خصلت ضد مذهبي حزب، مواضع محکم آن در دفاع از حقوق زنان، فرهنگ مدرن و آزاديخواهانه اي که نمايندگي مي کند، همه به حزب جذابيت خاصي ميدهد. بعلاوه حزب، بعنوان يک نيروي بزرگ و مبارز و بعنوان يک آلترناتيو در مقابل جمهوري اسلامي در جامعه مطرح است.
جامعه ايران يک جامعه کاملا سياسي است که روز به روز بيشتر قطبي مي شود. صف بندي راست و چپ در جامعه خطوط روشن تري مي گيرد و از هم تفکيک مي شود. و در چپ، اين حزب کمونيست کارگري است که با سري برافراشته ايستاده است و تمامي آزاديخواهي و برابري طلبي، رفاه و شکوفايي، نوطلبي و ضديت با افکار و ارزش هاي کهنه و پوسيده را به معرض نمايش مي گذارد. پس عجيب نيست که روي آوري به حزب وسيع و از سوي کليه اقشار جامعه باشد. جوانان بسيار پرشور و درگير در مسائل سياسي اند، زنان در هر حرکت روزمره زندگي با رژيم سرشاخ مي شوند و باين اعتبار نيز بسيار سياسي هستند. اين انقلاب رنگ و بوئي عميقا زنانه دارد. و روشن است که اين دو قشر بدنبال يک جريان سياسي بگردند که اميال آنها را براي رسيدن به يک جامعه باز و آزاد و برابر نمايندگي کند. در اين جستجو خيلي سريع حزب کمونيست کارگري را مي يابند.
کنگره ٥ اين تغيير بافت و تغيير موقعيت حزب را کاملا به نمايش مي گذاشت. و نه تنها شرکت کنندگان در کنگره، بلکه کميته مرکزي منتخب کنگره نيز اين خصلت را نشان ميدهد. يک سوم اعضاي کميته مرکزي منخب اين کنگره زن هستند. چنين ترکيبي نه تنها در ايران منحصر بفرد است، بلکه حتي در کشورهاي غربي نيز کمياب است. در بسياري از احزاب غربي اکنون تلاش مي شود که با تعيين سهيمه تعداد زنان را در ارگانهاي رهبري و در ميان کانديداهاي پارلمان بالا ببرند. و با اين وجود هم درصد زنان در بسياري از اين احزاب از اين رقم پايين تر است. در حزب بدون هيچ سهميه بندي ما شاهد اين حضور فعال زنان در ارگان هاي رهبري هستيم. بافت سني کميته مرکزي هم جوان تر شده است. حزب کمونيست کارگري به آينده تعلق دارد و آينده را براي مردم ايران رقم مي زند. کنگره ٥ نيز اين خصلت حزب را در تمام وجوه بخوبي نمايندگي مي کرد.
انترناسيونال: کنگره پنجم پايان يک دوره جدال سياسي درون حزبي و آغاز دور جديدي از تعرض کمونيستي را تبئين کرد. معني عملي و سياسي اين جهتگيري چيست؟
علي جوادي: با برگزاري موفق کنگره پنجم، حزب يک دوره جديد از حيات سياسي - تشکيلاتي خود را آغاز کرد. چکيده اين دوران را شايد بتوان چنين بيان کرد: حزب دوران پر تلاطم و تند پيچ پس از فقدان منصور حکمت را از سر گذراند. سئوالات و ابهامات گفته و ناگفته اي که در مقابل حزب کمونيست کارگري قرار گرفته بودند، ناروشني هايي که حتي خودمان در مورد سرنوشت و آينده حزب در دوران فقدان منصور حکمت در ذهن داشتيم، در اين جدال مطرح شدند و پاسخ گرفتند. ما در اين مبارزه آبديده تر شديم. حزب در مسير روشن و همواري قرار گرفت. خود را باز يافت. متحد و متشکل شد. بار ديگر عزم و اراده خود براي تحقق فوري کليت برنامه حزب کمونيست کارگري، "يک دنياي بهتر" را بطور همه جانبه نشان داد. حزب اکنون سنگهايي که گرايش راست به دست و پايش بسته بود را به کناري زده است. اين جدالي بر سر مباني پايه اي جنبش کمونيسم کارگري و تعرض گرايش راست به اين اهداف بود. حزب اکنون با افق و برنامه روشن و نقشه عملي تاکتيکي منسجم فقط ميتواند و بايد به جلو برود.
معناي عملي و سياسي جهتگيريهاي کنگره پنج چيست؟ حزب دنيايي از مسائل و وظايف رو در روي خود دارد. براي اولين بار در تاريخ تحولات سياسي معاصر ايران، سوسياليسم و طبقه کارگر اين امکان را يافته اند که جامعه اي انساني را بنا نهند. ماتريال سياسي و تشکيلاتي اين تحول تاريخي فراهم است. براي اولين بار در تاريخ احزاب سياسي در ايران، حزبي تماميت خواستها و آرزوهاي مردم را براي خوشبختي و سعادت نمايندگي ميکند. از طرف ديگر انقلابي در ايران در حال شکل گيري است. اين انقلاب با توجه به تمام داده هاي اجتماعي و سياسي فقط ميتواند يک انقلاب کارگري با هدف آزادي و رهايي تمامي جامعه باشد. حزب بايد سازماندهي و پيروزي اين جنبش را به کم مشقت ترين شکل، در گسترده ترين سطح و در سريعترين زمان ممکن تضمين کند. قطعنامه "مباني استراتژي و رئوس وظايف حزب براي سازماندهي انقلاب و کسب قدرت سياسي" تماما به مباني عملي و ملزومات سياسي و تشکيلاتي اين پروسه انگشت ميگذارد و راه را نشان ميدهد.
در پايه اي ترين سطح "حزب بايد در يک سطح اجتماعي از جانب طبقه کارگر و چپ جامعه بعنوان تنها آلترناتيو حکومتي مطلوب و يک نيروي قادر به تصرف و حفظ قدرت سياسي شناخته و انتخاب شود." کنگره ملزومات اين راه را تعريف کرد. اکنون حزب داراي نقشه عمل و استراتژي سازماني روشني براي متحقق کردن ملزومات تصرف قدرت سياسي و استقرار يک جمهوري سوسياليستي است. اهداف روشن اند. مسير و جهت راه تعريف شده اند. اما موانع بسيار است. بايد تلاش کرد. تلاشي هرکولي به اهميت خلاصي جامعه از نظام و مناسباتي که مسبب تيره روزي و فلاکت اکثريت عظيم جامعه است.
انترناسيونال: کميته کل کشور بعد از کنگره پنجم چه پروژه هائي در دست دارد. براي تبديل حزب کمونيست کارگري به حزب متحد کننده وسيعترين رهبران و فعالين کمونيست جنبش کارگري و ديگر جنبشهاي اعتراضي در ايران چه سياستي داريد؟
شهلا دانشفر: ما قبلا هم گفته ايم که حضور سياسي و اجتماعي حزب با حضور تشکيلاتي آن انطباق ندارد. يک پروژه مهم کميته کل کشور در اين دوره ساختار دادن به سازمان حزب در داخل کشور و پايان دادن به اين معضل است.
واقعيت اينست که امروز موقعيت حزب کمونيست کارگري عوض شده است. از طرفي نفوذ اجتماعي حزب بشدت افزايش يافته است و از طرف ديگر بويژه از مقطع کنگره چهارم و سپس پلنوم بيستم و طرح بحث حزب و جامعه در ايران، توجه و تحرک فعالين حزب به مباحث کنگره و پلنوم بيست بشدت جلب شد. و بالاخره در جريان مباحث دروني کادرهاي حزب در داخل کشور بطور جدي و وسيعي در اين مباحث شرکت کردند. اين را در کنگره ٥ و پيامهاي رفقاي داخل به کنگره ديديم. در اصرار رفقايي که يک شب به کنگره مانده زنگ زدند و اصرار داشتند تا امضاي آنان در زير قطعنامه زنده باد شوراها گذاشته شود و در دخالت فعال رفقايمان از داخل در مباحثات اين دوره حزب ديديم. اين شرايط جديدي است که بايد سازمان حزبي ما جوابگوي آن باشد و اولين پروژه کميته کل کشور جواب دادن به اين نياز و به عبارت روشنتر هويت دادن به وجود فعالين حزبي در ساختمان حزب است. حزب ما در داخل کشور بدنه بزرگي دارد بايد به آن شکل و هويت داد. اين بدنه بايد حوزه ها و سلولهاي پايه اي اش روشن باشد و اين حوزه ها بايد بسرعت و وسيعا درست شوند. بايد کادرهاي حزب نقش جدي تري در فعل و انفعالات حزب ايفا کنند. بايد تشکيلات داخل در حيات سياسي حزب نقش واقعي خود را بازيابد. يک بخش مهم تحقق اين پروژه قوام دادن به ساختار حزب در داخل کشور است. بايد ما بتوانيم سازمان حزبي خود در داخل کشور و حوزه هاي حزبي را در محل هاي کار و زيست ايجاد کنيم. حوزه هايي که بطور واقعي مغز متفکر عرصه هاي وسيع فعاليت اجتماعي حزب در داخل هستند.
به درجه اي که حزب را در داخل ميسازيم، بايد گرايش چپ و راديکال در جنبش کارگري و ديگر جنبش هاي اعتراضي در جامعه حضور علني و اجتماعي خود را بازيابد. اين رکن ديگر کار کميته کل کشور است که بايد موازي با ساختن حزب در داخل ايران به پيش رود. در واقع يک کار مهم ديگر کميته کل کشور به اجرا در آوردن قطعنامه مربوط به ابراز وجود اجتماعي رهبران چپ و کمونيست و باز کردن جنبه هاي عملي اين بحث براي فعالين کمونيست در جنبش کارگري و در جنبش هاي اعتراضي ديگر، جنبش زنان، جوانان و غيره است. شما ميدانيد بحث هويت بخشيدن به رهبران چپ و کمونيست در عرصه علني و اجتماعي با استقبال زيادي از سوي رفقاي ما در داخل روبرو شد و بطور واقع دريچه جديدي به روي فعاليت اين رفقا گشود. طي همين مدت کوتاهي که اين بحث از سوي حميد تقوايي مطرح شده، فعالين حزبي مرتبط با ما به لحاظ موقعيت اجتماعي و فعاليتهايشان تغييري کيفي کرده اند. در عرصه عملي نيز نمونه هايي از سنتهايي از نوع ديگر، از نوع اينکه رهبران کارگري در عرصه اجتماعي و علني پا به صحنه ميگذارند را در جنبش کارگري مي بينيم که برجسته ترين آن نمونه کارگران آزاد شده اول مه سقز هستند. کارگراني که امروز نه تنها در شهر خود و در ايران بلکه در سطح جهاني به رهبران و چهره هايي شناخته شده تبديل شده اند. مثال ديگر آن رشد حمايت ها و همبستگي هاست. از جمله بندهاي قطعنامه کارگران در اول مه در حمايت از مبارزات معلمان و در همبستگي با کارگران خاتون آباد، بلند کردن پلاکارد حمايت از کارگران پتروشيمي و اعتصابات کارگران از سوي دانشجويان در ١٦ آذر همه و همه گامهاي اوليه بنا گذاشتن سنتي متفاوت با گذشته است. سنت ابراز وجود اجتماعي کارگر و اينکه کارگر تلاش ميکند صداي اعتراض خود را نه تنها در سطح داخل ايران بلکه در سطح بين المللي انعکاس ميدهد. اين جهتي است که بعد جديدي به کار ما و به فعاليت فعالين ما در داخل کشور داده است. يک کار فوري کميته کل کشور بازکردن جنبه هاي مختلف اين سنت و برداشتن موانع ذهني آنست.
انترناسيونال: سوسياليسم فورا و انقلاب کارگري عليه نظام موجود مفاهيمي بودند که در اين کنگره بطور ويژه بر آن تاکيد شد. اين تاکيد بعد از کنگره پنجم چه مکاني در تبليغات سياسي و فعاليت حزبي پيدا ميکند؟
فاتح بهرامي: سوسياليسم جزو اهداف پايه اي و اساسي حزب کمونيست کارگري و سنت و خط منصور حکمت از ٢٥ سال پيش است که تحقق آن تنها با سازماندهي يک انقلاب کارگري امکانپذير است. اينها اساسا فسلفه وجودي حزب کمونيست کارگري را توضيح ميدهد. حزب ما براي زير و رو کردن وضع موجود، از بين بردن استثمار و لغو کار مزدي، تغيير در زندگي انسانها، و برقراري آزادي و برابري و رفاه در جامعه درست شده است، از اينرو سوسياليسم فورا جزو هويت حزب ماست. بنابراين سوسياليسم فورا و انقلاب کارگري مفاهيمي جديد در حزب ما نيست، اگر در کنگره پنجم تاکيد ويژه اي روي آنها شد به اين دليل بود که هم فوريت سوسياليسم و هم جايگاه انقلاب در متن اختلافاتي که از دو سال پيش در حزب ما جريان داشت زير سوال رفته بودند. کنگره پنجم بدنبال خروج رفقاي منشعب تشکيل شد و لازم بود بار ديگر بر اهداف پايه اي و برنامه اي حزب ما تاکيد شود.
پس از کنگره پنجم نيز مکان تبليغي سوسياليسم فورا همچون سابق در حزب مهم است. اما مساله بر سر تبليغ نيست. انقلاب را بايد سازمان داد، حزب بايد براي تصرف قدرت سياسي آماده تر و قوي تر بشود، طبقه کارگر و مردم زحمتکش و آزاديخواه را بايد متحد کرد و بميدان کشيد و حزب بايد هر چه بيشتر سازمانش را در داخل ايران گسترده تر کند و در سطح اجتماعي قدرتمند تر ابراز وجود کند. جاپاي حزب بايد همه جا معلوم باشد و کادرها و فعالين حزب در داخل بايد هم در سطح اجتماعي و هم درون حزب نقش جدي تر از قبل ايفا کنند. اما کنگره پنجم، در ادامه کنگره چهار، گامهاي بلندتر و مهمتري برداشت. تصويب دو قطعنامه درباره استراتژي حزب براي کسب قدرت سياسي و تاکيد مجدد بر بحث حزب و جامعه در ايران و قطعنامه آن خط و جهت ما را براي رهبري و سازماندهي انقلاب و تصرف قدرت سياسي روشن ميکند و پراتيک گسترده اي را در دستور کار حزب قرار ميدهد. اين قطعنامه ها نه تنها چهارچوب عمومي و رئوس کلي حرکت ما را براي فعاليت حزب پس از کنگره پنجم و در جهت رهبري و سازماندهي انقلاب و برقراري يک جمهوري سوسياليستي روشن ميکند بلکه همچنين استنتاجات پراتيکي جديد و مهمي را از بحث حزب و قدرت سياسي و حزب و جامعه منصور حکمت بدست ميدهد. بحث حزب و قدرت سياسي منصور حکمت از طرف کساني که از حزب خارج شدند از محتوا خالي شده بود و به ديپلماسي و نوعي حرکت چريکي تبديل شده بود. تصرف قدرت سياسي توسط کمونيستها در يک جامعه هفتاد ميليوني با وجود يک رژيم هار سرمايه داري نه با چيز خور کردن آقاي خامنه اي ممکن است نه با شرکت در دولتهاي موقت ائتلافي و نه با حرکت چريکي و خانه سه نفر را گرفتن. قدرت سياسي را در زمين دشمن و با قدرت حزب در راس يک انقلاب عظيم زير و رو کننده ميتوان گرفت و نگهداشت. اين کار حزب کمونيست کارگري ايران است.
کنگره پنجم عزم جزم رهبري و کادرها و اعضاي حزب براي به سرانجام رساندن همين کار مهم بود. کوهي از کار کمونيستي در عرصه هاي مختلف مقابل رهبري حزب و کادرهاي حزب در داخل و خارج ايران و در مقابل کارگران کمونيست و رهبران عملي و فعالين چپ و آزاديخواه که در راس جنبش هاي اجتماعي قرار دارند وجود دارد. همه بايد آستين هايمان را بالا بزنيم و تمام نيرويمان را براي سازماندهي انقلاب کارگري و برقراري يک جمهوري سوسياليستي بهم گره بزنيم.
انترناسيونال: جوانان در اين کنگره همه جا درگير بودند. از سازماندهي و دخالت در فعاليتهاي تدارکاتي تا مباحث سياسي و مباحث ويژه سازمان جوانان تا پيامهايشان از ايران. کار شما و سازمان جوانان کمونيست بعد از کنگره چيست و چه تفاوتي با قبل از کنگره خواهد داشت؟
مصطفي صابر: همانطور که در کنگره هم گفتم انشعابي که در حزب کمونيست کارگري صورت گرفت و بويژه کنگره پنجم در واقع پيش درآمد انقلاب در ايران بود. يک انقلاب عظيم توده اي که براي تحقق اهدافش فقط ميتواند کمونيستي باشد. فقط کمونيسم ميتواند آنرا به پيروزي برساند. نيروي محرکه اين انقلاب (فکر ميکنم مثل هر انقلاب ديگري) نسل جوان آن جامعه است. و اين نسل جوان در ايران امروز به حزب کمونيست کارگري و تحولاتش به شدت توجه دارد. در اين شش هفت سال هر کنگره ما از آن قبلي جوانتر بوده است. يعني شرکت کنندگان جوان درصد رو به افزايشي را تشکيل ميداده اند. کنگره ٥ يک تحول کيفي را نسبت به حتي کنگره چهار نشان ميداد. اين در هر گوشه کنگره محسوس بود. اين حضور بيش از پيش جوانان در صفوف حزب کمونيست کارگري نشان ميدهد که چه ظرفيت عظيمي براي جذب جوانان به ايده هاي کمونيسم کارگري و جنبش ما وجود دارد. در ورک شاپي که سازمان جوانان در کنگره داشت تاکيد کردم که واقعيت سازمان جوانان کمونيست نسبت به آنچه که ميتواند باشد غير قابل رضايت است. ما بايد بتوانيم به سازمان توده اي همه جوانان راديکال، سوسياليست و آزاديخواه تبديل شويم. اين يک جهت گيري است که همه مصوبات و جهت گيري ها و حتي فضاي کنگره و نقش جوانان بر آن تاکيد مجدد گذاشت.
خاصيت ديگر کنگره پنجم اين بود که متکي بر راي مستقيم اعضاء بود. اين خود زمينه واقعي دخالت وسيع جوانان در کنگره بود. ما بايد قادر شويم زمينه و فضاي اين دخالتگري را بويژه در سازمان جوانان کمونيست فراهم آوريم. متاسفانه در اين زمينه قبلا مشکلات و موانع سبک کاري و بينشي و منشي معيني وجود داشته که به جاي خود بايد به آن پرداخت. در يکي دو سال گذشته چهره هايي که از بين خود جوانان مطرح شدند ولي عمدتا بعنوان نويسندگان و قلم زنان نشريه جوانان کمونيست بود. بايد اين وضعيت را عوض کرد. اين چهره ها بايد بسيار افزايش يابد. بايد رهبران کمونيست سراسري جوانان را به جامعه عرضه کرد. همينطور بايد شکل مناسبات دروني سازمان جوانان بسيار دمکراتيک تر و فضاي دخالت براي جوانان کمونيست بسيار فراهم تر شود. اين کاري است که در عين حفظ انسجام و استحکام مارکسيستي و نظري سازمان جوانان کمونيست بايد بطور جدي تر انجام داد.
سازمان جوانان کمونيست يک سازمان مهم وابسته به حزب کمونيست کارگري است که ميتواند نقش بسيار تعيين کننده در انقلاب آتي ايران، در سرنگوني جمهوري اسلامي و برقراري جمهوري سوسياليستي و در تمامي مراحل اين مبارزه ايفاء کند. چه در خارج و چه در داخل. سازمان جوانان کمونيست بايد پيکان تيز کمونيسم کارگري و جنبش منصور حکمت باشد. به نظر من اين تحول هنوز صورت نگرفته است. هنوز سازمان جوانان کمونيست، عليرغم برخي پيشروي ها در يکي دو سال اخير، در اين قامت ظاهر نشده است. کنگره پنجم ضرورت اين تحول را آشکارتر از هميشه جلوي ما گذاشت.
انترناسيونال: حزب در خارج بعد از کنگره پنجم چه برنامه اي دارد؟ تصوير فعاليت حزب در خارج کشور و ابعاد و نوع آن بدنبال کنگره پنجم چه تغييراتي ميکند؟
کاظم نيکخواه: جهتگيري ما براي فعاليت در خارج کشور با کنگره پنجم تغيير نکرده است بلکه کنگره راه عملي کردن آن را بسيار هموار تر کرد و در نتيجه ديگر هيچ عذر و بهانه اي وجود ندارد براي اينکه تشکيلاتي مستحکم، قابل دسترس براي همه ايرانيان، و با استخوان بندي قوي مارکسيستي بسازيم که تاثير گذاري سياسي وسيع و همه جانبه و غير قابل انکاري بر محيط فعاليت خويش داشته باشد. پيش از کنگره اختلافات درون رهبري، در فعاليت حزب در خارج کشور نيز درکهاي متفاوتي را منعکس ميکرد و پيشروي و قدرت مانور و ارتقاي تشکيلات را بشدت کند ميکرد. بعلاوه نفس کنگره اي با اين عظمت و شفافيت و هم نظري فضاي آماده تري را براي تغيير و سرعت بخشيدن به کارها ايجاد ميکند. شخصا بسيار اميدوارم که بتوانيم در فاصله زماني اي نه چندان دور گامهاي بزرگي چه از نظر گسترش بيشتر تشکيلات و چه وسعت بخشيدن به فعاليتهاي سياسي و چه از نظر ارتقا و استحکام تشکيلاتي برداريم.
يکي از مشخصات ويژه تشکيلات ما اينست که مثل ساير گروههاي اپوزيسيون خارج کشور خود را پشت جبهه "داخل" تعريف نميکند بلکه بعنوان يک نيروي کمونيست تلاش ميکند در جوامع محل فعاليت خود نيز منشا اثر و دخيل در تحولات و مبارزات کارگران و مردم باشد. از اين نظر نمونه ديگري را من در ميان سازمانهاي اپوزيسيوني در خارج کشور بياد نمي آورم. منظورم فقط سازمانهاي ايراني نيست بلکه همه سازمانها و احزاب از گوشه و کنار دنيا را مد نظر دارم. ما در واقع تنها حزبي هستيم که در مسائل مربوط به کارگران، زنان، کودکان، و کلا حقوق اجتماعي و غيره در حد توان خود فعالانه در همه کشورهايي که حضور داريم، دخالت کرده ايم و آنها را امر خود ميدانيم. شمار قابل توجهي از کادرهاي حزب در کشورهاي محل اقامت خود شخصيتهاي شناخته شده اي هستند. اين به ما امکان ميدهد که در دفاع از مبارزات کارگران و مردم در ايران نيز بتوانيم حمايت زيادي را جلب کنيم. با اشاره به اين خصوصيت بسيار مثبت و اساسي حزب که تشکيلات خارج در آن نقش اصلي را دارد، ميخواهم در عين حال نارضايتي خودم را از همين جنبه از کارمان نيز ابراز کنم. تجربه خود ما نشان ميدهد که ما هر گامي که در اين جهت برداشته ايم با استقبال بسيار وسيعي از جانب مردم، چه ايرانيان چه به اصطلاح مردم خود اين کشورها، قرار گرفته ايم. در واقع راديکاليسم و سياست چپ زمينه بسيار خوبي در همه جا دارد. اما تشکيلات ما از تجربيات خوب و مثبت خود براي گسترش هرچه بيشتر فعاليتهايش و تبديل پيشرويهايش به گسترش هرچه بيشتر سازماني بخوبي استفاده نکرده است. ما براي بيشتر مردم قابل دسترس نيستيم. تبليغات ما در ميان مردم بسيار از حد انتظار خودمان محدود تر است. نه فقط براي جذب مردم به حزب فعاليت محدودي داريم بلکه با اعضاي موجود تشکيلاتمان نيز ارتباط فعالي نداريم و امر ارتقا و جذب هرچه بيشتر آنها را نصفه نيمه کاره انجام ميدهيم. معايب تشکيلات در اين زمينه ها زياد است. ميخواهم بگويم که تصوير من از تشکيلات حزب در خارج کشور تشکيلاتي است که همه اين کارها و بسياري کارهاي ديگر را که اينجا فرصت پرداختن به آنها نيست، با شتاب کافي و بخوبي انجام ميدهد و در عين حال با يک فعاليت پرشتاب سياسي فضا را در خارج کشور بر حکومت کثيف اسلامي تنگ ميکند، خواستهاي کارگران و زنان و دانشجويان و همه مردم ايران را به افکار عمومي دنيا ميشناسد و حمايت گسترده از مبارزات آنها جلب ميکند و در عين حال يک پاي اصلي دفاع از حقوق انساني در خارج کشور است.
ما بايد به يک سازمان پرنفوذ، با استخوان بندي کادري توانا و مارکسيست و قوي و از نظر سياسي حاضر در وسط صحنه سياسي در خارج کشور تبديل شويم. در اين جهت طي سالهاي گذشته گامهاي زيادي به جلو آمده ايم، اکنون بعد از کنگره ميتوانيم و بايد جهشي بلندتر به پيش برداريم.
انترناسيونال: حزب چگونه بايد موقعيتش را در راس جنبش سرنگوني در خارج کشور تثبيت کند. پروژه هاي مشخص کميته خارج حزب در ايندوره کدامند؟
خليل کيوان: لازم ميبينم که با اشاره اي به اوضاع سياسي و موقعيت حزب پاسخ اين سئولات را بدهم. روند اوضاع سياسي ايران حاکي از آن است که جمهوري اسلامي با انقلابي که در حال شکل گيري است سرنگون خواهد شد. فاکتور مداخلات خارجي و ايستگاه هاي بين راه را فعلا از اين موضوع انتزاع ميکنم. ديگر بايد براي هر ناظر روشن بيني ثابت شده باشد که وجود حزب يک فاکتور اساسي در صف بندي هاي فعلي سياسي ايران و شکل گيري انقلاب جاري بوده و ميباشد. شکست پروژه هاي سياسي راست در جامعه و جلوگيري از به انحراف کشاندن مبارزات و انقلابي که در راه است بدون حزب و حضور مستمر آن ممکن نبوده است - و بايد تاکيد کرد که بدون فعاليت هاي پيگير و مستمر حزب در خارج اين موقعيت ممکن نبوده است. فعاليت حزب در خارج در پيشروي جنبش سرنگوني و شکل گيري انقلاب تعيين کننده است. به يمن همين فعاليت ها امروز ديگر موقعيت داخل کشوري حزب به مراتب گسترده تر از حزب در خارج شده است، بطوريکه اکنون نه فقط حزب از خارج بلکه حزب از داخل هم در روند تحولات موثر شده است. سرعت رشد حزب در داخل سير تصاعدي دارد. بنابراين ما بايد نقظه قوت خودمان در داخل را به سکوي پرش و رشد بيشتر سازمان خارج کشور حزب بدل کنيم. راه هاي آن را بايد پيدا کنيم. موقعيت و نفوذ رو به گسترش حزب در داخل بايد موجب روي آوري وسيعتر مردم به حزب در خارج گردد. واقعيت اين است که روي آوري به سازمانهاي سياسي در ابعادي گسترده در خارج هنوز اتفاق نيفتاده است و اين دلايل مختلفي دارد که اينجا بررسي آن هدف نيست. اما با نرم هاي کنوني و مقايسه با احزاب ديگر اپوزيسيون، حزب کمونيست کارگري در خارج موجوديت عظيمي است. چه به لحاظ تعداد عضو و کادرهاي توانا و چه به جهت سنن و تحرک سياسي آنها. کمتر عرصه اي است که بتوان نام برد که حزب در آن حضور موثر نداشته است. با اين وصف ما با انتظاراتمان هنوز فاصله زيادي داريم. مردم زيادي بايد حزب را از آن خود بدانند، به آن کمک مالي کنند و عضو آن شوند، سازمان حزب بايد دائما گسترش يابد. هر جا عده اي جمع اند بايد حضور حزب، هم از نظر سياسي و هم به جهت سازماني تضمين شود. براي اين امر ما کارهاي زيادي بايد انجام دهيم.
براي تحقق اين اهداف جهت گيريهاي تا کنوني و سياست هائي که دنبال ميکرديم به قوت خود باقي است. آنچه ميبايد اکنون پس از تحولات اخير در حزب و برگزاري کنگره در دستور ما قرار گيرد، بنظرم آن روش هائي است که بتواند ما را در ابعاد ماکروتر نزد مردم ببرد. توجه آنها را جلب کند و آنها را به روي آوري به حزب و سياست هاي آن جلب نمايد. بنظرم از اين جهت بايد خودمان را بازبيني کنيم. حقيقت اين است که بايد دائما اين کار صورت گيرد اما اکنون ضرورت آن برجسته تر از هميشه است. اما عليرغم همه اينها، من فکر ميکنم موقعيت حزب در راس جنبش سرنگوني در خارج تثبيت شده است. سئوالي که پيش روي ماست اين است که چگونه حزب به لحاظ افقي، يعني گسترش وسيع در ميان مردم رشد ميکند؟ چطور مردم بيشتري، بسيار بيشتر از امروز، حزب را از آن خود ميدانند؟ به آن سمپاتي نشان ميدهند، خواهان تماس با حزب شوند و به آن کمک ميکنند؟ کسي اگر به نيروها و سازمانهاي اپوزيسيون نگاه کند مينبيند که حزب با حضور دائمي خود در عرصه هاي مختلف، از تبليغ و آکسيون تا افشاگري و مقابله با دوم خرداد، از دفاع از حقوق زن و کودک تا مقابله با قتل هاي ناموسي و حضور فعال در مجادلاتي در باره حجاب و اسلام سياسي و جنگ و غيره اين موقعيت را تثبيت کرده است. سئوالي اگر مطرح باشد اين است که چگونه توجه ده ها هزار از مردم را جلب کند؟ چگونه ميتوان در خارج کشور دهها هزار نفر را حزب به گرد خود بياورد؟ براي اينکار بايد فورا کارهائي در دستور قرار گيرد. ما امروز از امکانات خوبي برخورداريم. براي اولين بار چپ داراي مدياي تصويري است. ما کانال جديد را داريم. استفاده از تلويزيون براي دسترسي به مردم در خارج بايد در محور کار ما قرار گيرد. پخش زنده برنامه ها يک گام اساسي در اين راه است. و نکته بعدي اين است که يک بررسي و جمعبندي از کار سازماني تا کنوني و رفع نواقص و يافتن راه ها و روش هاي موثرتر، مدرن و راه گشا بنحوي که هم راه رشد سازماني ممکن گردد و هم کارها راحت و ساده شود از اهم وظايف اين دوره ماست. خلاصه کنم، ما دو پروژه اساسي بايد در دست داشته باشيم. يکم؛ دسترسي به مردم و جلب آنها در ابعادي ماکرو به حزب و دوم؛ ساختن سازمان حزبي مدرن و ساده و استاندارد کردن کارها بنحوي که يک عضو جديد پس يکدوره کوتاه بتواند از پس وظايف يک کادر برآيد و احساس نشاط و غرور کند که عضو حزب شده است و برود يک عده اي را تشويق کند که عضو شوند. ايجاد و يا بهبود فونکسيونهائي که امر تماس با مردم را بسيار گسترش دهد. براي انجام آنها بايد فورا دست بکار شويم.
انترناسيونال: تبديل شدن به يک حزب سياسي اجتماعي مارکسيستي الگو و هدفي است که در قلمرو ساختن حزب سياسي دنبال کرديم. آموزش و کادرسازي در دوره اخير چه اهميتي دارد و حزب چه برنامه اي براي آن دارد؟
سياوش مدرسي: اساساً احزاب اجتماعي کاري بجز اين نميکنند که توده هرچه وسيعتري را حول شعارها و مطالبات سياسيشان گرد آورند. در واقع تغيير و تحولات اجتماعي براي احزابي از جنس ما که نه به بالا، که به نيروي متحول کننده در اعماق و پائين جامعه چشم دوخته اند بجز نيروي اجتماعي و اعتراضي طبقه کارگر، زنان، جوانان، معلمين و پرستارها و ديگر مردم تحت ستم نيست. در واقع ميزان گرد آمدن مردم بدور شعارها و مطالبات حزب ما، نشان دهنده ميزان موفقيت ما نيز هست.
اما ما در عين حال يک حزب مارکسيستي هستيم. يعني نقد ما به نظام سرمايه داري نقدي ريشه اي و بنيادي است. ما خواهان تغيير نظام سرمايه داري به نظامي برابر و آزاد و انساني هستيم. نظامي که در آن بقول مارکس آزادي هر فرد شرط آزادي همگان است. ميدانيد که با حسن نيت ترين ليبرالها سعي ميکنند کمونيسم را يک هدف آرماني و يک روياي غير قابل دسترس معرفي کنند. که البته اين از نظر ما پوچ و بي معني است، مارکسيسم يک نقد و يک علم است و بر آخرين دستاوردهاي دانش بشري چه در زمان مارکس و چه امروز متکي بوده و هست، اين حقيقتي غير قابل کتمان است.
بهرحال حزب ما بايد به مرکز ترويج، تدريس و اشاعه نقد مارکسيستي جامعه معاصر تبديل شود، نقد ما به نظام سرمايه داري به نقد مارکس و نقد اقتصاد سياسي او متکي است و به انتقاد او در زمينه فلسفه و مبارزه اجتماعي و طبقاتي. در تمام اين زمينه ها از مارکس ادبيات بسيار غني بجاي مانده است. منصور حکمت بحق انتقاد مارکسيستي دوران ما را نمايندگي ميکند و درافزودهاي قابل توجهي به اين علم دارد. و در اين زمينه هم گنجينه گرانبهايي براي ما بجاي گذاشته است. حزب ما بايد به بدنه کادري مارکسيست و استواري متکي باشد و رهبري حزب بايد پرورش اين کادرها را در دستور کار خود بگذارد. چه روبه تشکيلات و چه رو به جامعه.
در مورد برنامه هاي رهبري در زمينه آموزش، من و رفيق اصغر کريمي قراري به کنگره پيشنهاد کرديم، کليت قرار تصويب شد و قرار است در اولين فرصت برنامه عملي کردن آن را هم در دفتر سياسي و هم کميته مرکزي تدقيق کنيم. بنابراين در اين فرصت من نظرات خودم را مطرح ميکنم. من فکر ميکنم رهبري حزب لازم است که در عاليترين مراجع حزب فونکسيوني براي اجراي اين امر را سازمان بدهد. چاپ و توزيع آثار کليدي مارکس، تدريس اين آثار مارکس و منصور حکمت چه در سطح کلاسهاي آموزشي در درون تشکيلات، و چه داشتن برنامه هاي تلويزيوني در اين زمينه رو به جامعه لازم است در دستور کار ما قرار بگيرد. من اميدوارم با تدقيق قرار پيشنهادي و جمعبندي نظرات رفقا به برنامه جامعي در اين زمينه برسيم و سريعاً ملزومات اجرايي آن را فراهم کنيم.
انترناسيونال: جنبش آزادي زن، جنبش ضد آپارتايد جنسي در ايران جنبش عظيمي است. چه کاري بايد کرد که مردم دنيا جمهوري اسلامي را بعنوان حکومت آپارتايد جنسي (درست مانند دولت آفريقاي جنوبي بعنوان حکومت آپارتايد) بشناسند؟ چه برنامه اي در اين زمينه داريد؟
مينا احدي: بخش اعظم مردم دنيا همين امروز هم جمهوري اسلامي را بعنوان يک حکومت ضد زن به رسميت مي شناسند. اين به يمن، مبارزات و اعتراضات زنان در ايران و در عين حال به يمن فعاليت جنبش ما و بطور مشخص حزب ما بوده است. فعالين جريان ما در مجموعه کمپين هايي که سازمان داده اند و نهادهايي که ايجاد کرده اند، تلاش عظيمي را براي شناساندن جنبش برابري طلبانه زنان در ايران کرده اند. ما در اين مجموعه فعاليتهاي اجتماعي و بين المللي، آپارتايد جنسي را افشا و محکوم کرده ايم. ما در اين فعاليتها چهره ضد زن و کريه حکومت اسلامي و اسلام سياسي را افشا کرده و صداي اعتراض زنان را به گوش جهانيان رسانده ايم.
يک واقعيت را نبايد فراموش کرد که زمين زير پاي ما هموار نبوده و نيست. ما بايد با يک تصوير و با يک عينک که به چشم جامعه زده اند، ابتدا تعيين تکليف ميکرديم. تقسيم دنيا به جوامع اسلامي و غير اسلامي و تقسيم انسانها به مسلمان و غير مسلمان و چسباندن مارک مسلمان به پيشاني هر کسي که مثلا در ايران متولد شده، يک تلاش سياسي هدف دار بوده که در مبارزات ما همچون سد و مانع بزرگي عمل کرده است. دولتهاي غربي به دليل دفاع و مماشات با حکومت اسلامي با دستگاههاي عظيم تبليغاتي شان، پاسيويسم آشکاري را در مقابل درد و رنج و مشکلات ميليونها زن متولد کشورهاي اسلام زده در جوامع غربي دامن زده و به اين ترتيب عملا بر روي جهانشمولي حقوق انساني و حقوق زنان خط بطلان کشيدند. مبارزه عليه آپارتايد نژادي در شرايطي کاملا متفاوت و با اوضاع سياسي ديگري بود. اما با وجود همه اينها بايد بگويم که ما در اين زمينه کاملا پيشرو و موفق عمل کرده ايم و امروز بايد ضمن استفاده از تجارب مبارزات اجتماعي و وسيع عليه آپارتايد نژادي، همين فعاليتهاي خودمان را گسترده تر و وسيعتر به پيش ببريم.
انترناسيونال: شما در کنگره پنجم از جانب بخشي از رفقايتان فراکسيون چپ در حزب کمونيست کارگري عراق را اعلام کرديد. عکس العمل حزب کمونيست کارگري عراق در قبال اين فراکسيون چه بوده است؟
عصام شکري: مايلم اول اشاره کنم که اعلام فراکسيون در داخل کنگره را بايد به مثابه بخشي از يک سري رويدادها نگاه کرد. رويدادهايي که بعد از تصميم جانبدار و خطرناک دفتر سياسي حزب کمونيست کارگري عراق عليه همرزم قديمي خود يعني حزب کمونيست کارگري ايران و به نفع انشعابيون از اين حزب که بر اساساس تزهاي راست جدا شدند رخ دادند. مايلم خطاب به خوانندگاني که مبارزه دروني حزب کمونيست کارگري عراق را دنبال نکرده اند توضيح دهم که فراکسيون پيشنهادي ما ابزاري براي پيشبرد يک پلاتفرم سياسي در داخل حزب بود. از نظر رهبري، با اين وجود، تمام مسئله يک توطئه براي تخريب حزب، رفتار تخريبي و بي ديسيپلين کادرها و غيره بود. از نظر ما فراکسيون يک ضرورت سياسي براي مقابله با موضع راستي بود که رهبري حزب گرفته بود. به اين دليل ويژه، يعني براي جلوگيري از نيرو گرفتن نظرات چپ و در نتيجه حفظ وضع موجود و تبديل کردن وضع موجود به يک واقعيت غير قابل تغيير، آنها فراکسيون چپ را ناديده گرفتند و عليه اش مبارزه کردند. قبل از اعلام عمومي فراکسيون چپ از طريق کنگره، ما نامه اي به رهبري حزب کمونيست کارگري عراق فرستاديم که در آن کتبا فراکسيون اعلام شده بود. در آن نامه - بيانيه، ما پلاتفرم سياسيمان را در جزئيات و همچنين تعهد اصوليمان به وحدت حزب را مطرح کرده بوديم. ما آرزوي صميمانه مان براي حفظ وحدت حزب را نشان داده بوديم. ما تاکيد کرده بوديم که داشتن فراکسيون بهترين راه ممکن براي رسيدن به وحدت تحت شرايط حاضر بود.
ما از رهبري خواسته بوديم که بيانيه فراکسيون تحت عنوان "فراکسيون براي دفاع از خط منصور حکمت" را سريعا در درون حزب منتشر کند و آنرا برسميت بشناسد. رهبري حزب نه سريعا به ما جواب داد و نه سريعا آنرا در ميان اعضا منتشر کرد. عملا ٥ روز بعد بيانيه ما در فرم درخواست و جواب در کنار هم، يکي اطلاعيه فراکسيون ما و يکي هم جواب دفتر سياسي به آن منتشر شد. به عبارت ديگر، آنها نامه ما را منتشر نکردند تا زمانيکه جوابشان را آماده کرده باشند. براي ما روشن بود که اين يک عقب انداختن آگاهانه و يک موضع جانبدارانه بود. در هر صورت جواب رهبري رد فراکسيون بود. آنها تذکر دادند که قوانين و مقررات، اجازه داشتن چنين فراکسيوني را نميدهد. که ما موضع سياسي نداريم و فقط ميخواهيم دفتري براي يک حزب ديگر در داخل حزب باز کنيم. که نامي که ما انتخاب کرده ايم گمراه کننده است چون اين معنا را ميدهد که گويا خط حزب ديگر خط منصور حکمت نيست و غيره.
بعد از اعلام عمومي فراکسيون چپ در کنگره حزب کمونيست کارگري ايران، نامه اي از طرف رهبري خطاب به تمام اعضا ارسال شد که در آن اعلام شده بود که پنج کادر حزب "دستورات" رهبري را که در آن دستور داده شده بود در کنگره حزب کمونيست کارگري ايران شرکت نکنند زير پا گذاشته اند. و به طور غير قانوني و يکجانبه فراکسيون اعلام کرده اند. در آن نامه قول داده شده بود که خواست "خيلي" از اعضا براي "تنبيه ما" به مورد اجرا گذاشته خواهد شد. گويا نامه هايي از اعضا و کادرها ميامد که اخراج اين خطاکاران را درخواست ميکرد و غيره. رهبري حزب جوي پر از کلماتي مانند تنبيه، اخراج و انتقام راه انداخته بود و صريحا آنرا تشويق ميکرد. ديگر براي ما آشکار شده بود که رهبري مصمم بود فراکسيون را برسميت نشناسد و علاوه بر آن رهبري شرکت ما در کنگره و کانديد شدن ما به رهبري حزب منصور حکمت را يک توطئه شيطاني براي تخريب حزب کمونيست کارگري عراق تلقي کرد.
متاسفانه آنها قول خودشان به انتقام جويان را به سرانجام رساندند و سه نفر از بهترين رفقاي کمونيست را که به کميته مرکزي حزب کمونيست کارگري ايران انتخاب شده بودند را اخراج کردند. و مسئوليتهاي مرا هم تا پلنوم بعدي معلق کردند. اين واکنش آنها بود به درخواست ما براي يک تلاش باز و شفاف و صميمانه در جهت روشن کردن تفاوتهايمان و بحث در باره آنها و دفاع از کمونيسم کارگري منصور حکمت در داخل حزب. آنها گفتند که ما خودمان را از حزب خارج گذاشته ايم. در حاليکه با اين مواضع اين آنها بودند که خودشان را به خارج از کل گرايش کمونيسم کارگري بردند.
انترناسيونال: اگر شما عکسي از کنگره پنجم بگيريد، چه تصويري بدست مي آيد؟ اين چگونه کنگره اي بود؟
محسن ابراهيمي: قبل از هر چيز کنگره پنجم حزب نشان داد که هيچ جايي براي خوشحالي طبقه سرمايه دار و حکومت اسلاميش وجود ندارد. آنهايي که دلشان را خوش کرده بودند که گويا با انشعاب اخير در حزب، اين حزب کمر خم ميکند متوجه شدند که اعضا و کادرها و رهبري حزب همچنان مصمم و منسجم و متشکل و محکم سرجايشان هستند و مبارزه شان براي اهداف انساني خود، براي جامعه سوسياليستي را پيش ميبرند.
کنگره پنجم نشان داد که حزب کمونيست کارگري يک حزب سياسي ريشه دار است که با هر بادي نميلرزد. حزب کمونيست کارگري بخش متشکل و منسجم يک جنبش اجتماعي و سياسي است: جنبش کمونيسم کارگري. و جنبش کمونيسم کارگري جنبش يک طبقه اجتماعي است: طبقه کارگر. اين تفاوت مهم حزب کمونيست کارگري با فرقه هاي سياسي است که انشعابات و حتي ورود و خروج اشخاص ميتواند تماما برهمشان بزند. حزب کمونيست کارگري دقيقا به اين خاطر که بخش متشکل جنبش سياسي يک طبقه اجتماعي رها کننده است و به اين معنا ريشه دار است، توانست با قدرت و انسجام در قبال انشعاب اخير از راست سربلند کند. کنگره پنجم مجددا اين حقيقت را تاکيد کرد. کنگره پنجم نشان داد که حزب صف عظيمي از اعضا و کادرها و رهبري را دارد که يک ذره، حتي يک ذره از استراتژي روشن منصور حکمت براي رهبري انقلاب سوسياليستي، براي کسب قدرت سياسي و براي برقراري فوري جامعه سوسياليستي کوتاه نميايند. نشان داد که منصور حکمت، اهدافش، سنتهايش، سياستهايش همچنان زنده است و توسط تعداد زيادي انسان روشن بين پراتيک ميشود.
از هر گوشه و از هر مقطعي از کنگره پنجم عکس بگيري چهره کمونيستهاي جوان دختر و پسر را ميبيني که در سالهاي اخير به حزب پيوسته اند. نسلي که مصمم اند حکومت اسلامي را از جامعه ايران جارو کنند. مصمم اند فقر و بيکاري و تبعيض و مذهب را از جامعه ريشه کن کنند. نسلي که به کنگره آمده اند تا از حزب منصور حکمت، از تلاش اين حزب براي قرار گرفتن بر راس جنبش سرنگوني، از مبارزه حزب براي رهبري انقلاب سوسياليستي و استقرار فوري جامعه سوسياليستي دفاع کنند. صف بزرگ اين نسل جوان در حزب کمونيست کارگري به خوبي نشان ميدهد که جنبش کمونيسم کارگري تعداد زيادي رهبران پرشور و روشن بين آتي را در ميان خود پرورش ميدهد. رهبراني که جامعه انساني و برابر و آزاد سوسياليستي فردا را سازمان خواهند داد. با ديدن اين کنگره نبايد ديگر کسي ترديد کند که حزب منصور حکمت آنچنان ريشه دوانده که نميتوان از جا کندش. آنچنان روشن بين است که نميتوان مسير سياسي اش را کج کرد.
انترناسيونال: حزب بعد از "کنگره سوسياليسم و انقلاب" چگونه حزبي بايد باشد؟
سياوش دانشور: حزبي براي همين کار. حزبي که همينطور به خود و وظايفش نگاه ميکند. حزب رهبران کمونيستي که ميخواهند زندگي و آينده يک جامعه هفتاد ميليوني را تغيير دهند و به اين اعتبار در يک جهان چند ميلياردي منشا اثر براي نسلهاي متمادي باشند. حزبي که با اشتها و اعتماد بنفس به قلب جامعه ميزند و در صف اول جدال برسر آزادي و رفاه و حق و عدالت حاضر است. حزبي که نقد مارکسيستي و کمونيستي کارگري به جهان معاصر را برافراشته و در همان ابعادي که بورژوازي افکار را ميسازد، بتواند و بخواهد نقد خود را به وضع موجود به نقد جامعه تبديل کند. حزبي که رهبر بلامنازع اردوي آزادي و انقلاب است، حزبي که سر سازش با بورژوازي و دشمنان طبقه کارگر و مردم محروم را ندارد، حزبي که مصمم است پرچم کمونيسم را در جدال تاريخساز سياسي ايندوره پيروز کند. حزبي که قلب مردم را تسخير کرده است، در ابعاد وسيع دوستش دارند و به آن ميپيوندند. حزبي اجتماعي و مارکسيستي که الگوي کمونيسم قرن بيست و يکمي را به جهان بشناساند. حزبي بزرگ و قوي با امکانات و اعضاي بيشمار، بقول منصور حکمت "بايد آنقدر قوي بشود که بورژوازي امروز در جهان را خود او شکست بدهد". حزب کمونيستي بايد چنين حزبي باشد و مدام تلاش کند که به چنين حزبي تبديل شود.
حزب کمونيست کارگري در يک تلاقي مهم تاريخي قرار گرفته است. در تاريخ يکصد سال گذشته ايران تلاش و مبارزه براي جامعه اي مدرن و سکولار، مبارزه با مذهب و خرافه، برخورداري از آزادي و برابري و رفاه اقتصادي، خلاصي فرهنگي از سنن شرقي و جهان سومي، تجدد و پيشرفت موضوع جدال بودند. از انقلاب مشروطيت تا انقلاب ٥٧ ايران رگه هائي از عدالتخواهي و پيشرفت تلاش کردند چهره جامعه را عوض کنند و هر دوره از ارتجاع ملي و اسلامي شکست خورده اند. حتي در انقلاب ٥٧، که خروش "کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما" جهانيان را متوجه تحولات ايران ميکند، اين آرمانها و آرزوهاي ديرينه مردم توسط ارتجاع اسلامي بخون کشيده شد. امروز تمام اين روندهاي تاريخي، که ضرورتا خصلتي "ايراني" ندارند، در تحولات ايران به هم رسيده اند. مهمتر اينکه حزبي که پرچمدار اين آرمانها و آمال دهها ميليوني مردم باشد وجود دارد. اين حزب محصول جنبش شورائي کارگري انقلاب ٥٧ ايران و عروج نقد مارکسيستي به نظام استثمارگر سرمايه داري است. در انقلاب ٥٧ کارگر در ميدان بود اما کمونيسم و حزب کمونيستي طبقه کارگر که بتواند در مقياس سراسري و در قلمرو سياست پرچم انقلاب و طبقه انقلابي را برافراشته نگهدارد نبود. امروز همه چيز فرق ميکند.
بار ديگر انقلاب، قيام، سرنگوني، دولت، قدرت سياسي، و نبرد برسر آزادي و عدالت به مرکز توجه جامعه رانده شده اند. حزب بعنوان يک جز لاينفک سياست در ايران که به روند تحولات تاثير ميگذارد و آن را ميسازد تثبيت شده است. جامعه ايران در دوره اخير با رهبري حزب کمونيست کارگري به چپ چرخيده است. حزب بعنوان نقطه اميد مردم محروم در ابعاد وسيع معرفه است. امروز در ايران، حزب مساوي کمونيسم است و کمونيسم مساوي حزب. اگر اين حزب را از صحنه سياست ايران حذف کنيد، انقلاب و آزادي و خوشبختي براي دهها سال به عقب رانده خواهد شد. مسئله به همين سادگي است و وظايفي که در مقابل ما قرار گرفته به همين بزرگي و پيچيدگي است. حزب کمونيست کارگري بايد نشان دهد که رهبري لايق و صالح براي تحقق آرمانها و آرزوهاي چند نسل مردم است. حزب بايد نشان دهد که از اين آزمايش تاريخي پيروز بيرون مي آيد. حزب و بويژه صف وسيع رهبري و کادرهاي آن در داخل و خارج بايد به موقعيت خودش، نقشي که بايد ايفا کند، و انتظاراتي که در مقابل اش صف کشيده اند آگاه باشد. مسئله براي ما روشن است: ما يا بورژوازي؟ پيروزي کارگري در ايران چهره جهان را عوض ميکند. حزب انقلاب و سوسياليسم بايد چهره جهان را دگرگون کند. بقول مارکس؛ گل همينحاست، همينجا برقص!