ستون اول
سياوش دانشور
دانشگاه و کمونيسم
با آغاز سال تحصيلي جديد، مراکز آموزشي و دانشگاههاي کشور به صحنه اعتراض و اعتصاب و تجمع تبديل شده است. خواستها روشن و اساسي اند: اعتراض به جداسازي و آپارتايد اسلامي، اعتراض به فضاي مختنق و دخالت نيروي سرکوب انتظامي و بسيجي، اعتراض به وضعيت نابسامان خوابگاه، اعتراض به کنترل فوق برنامه و محدوديت عبور و مرور، اعتراض به قطع تلفن و برق و کيفيت بد غذا و غيره. اعتراضات اخير در دانشگاههاي کشور (به نمونه هائي از گزارشات در همين شماره مراجعه کنيد) همراه با اعتصاب گسترده معلمان، اعتصابات روزمره کارگري، اجتماع پرستاران در ١٩ مهر، شورش در نورآباد ممسني، تظاهرات در تهران و سنندج و اصفهان و جاهاي ديگر يک حکم ساده را بيان ميکند: سياست رژيم اسلامي براي ارعاب مردم تماما شکست خورد. جمهوري اسلامي در تقابل با اعتراض رو به گسترش مردم ناتوان است. نه دو خرداد و نه جناح وحشي تر حکومت قادر به کنترل اوضاع نيست. اين دور به نفع مردم و به ضرر رژيم تمام شد. اين را هم رژيم و هم مردم ميدانند.
تا به دانشگاه مربوط است، يک مرور ساده اين اعتراضات و روحيه تعرضي دانشجويان با خواستها و شعارهايشان بيانگر دوره جديدي از تحرک جنبش دانشجوئي است. برخلاف تحکيم وحدتي هاي ورشکسته که تلاش ميکنند تصويري بدهند که گويا دانشجويان در "سرخوردگي" بسر ميبرند و يا حجاريان که دانشجويان را دنبال نخود سياه "کار تئوريک" ميفرستد، دانشجويان با روحيه اي بالا و با سياستهاي روشن و خواستهاي مشروع و برحق، دانشگاهها را به صحنه کشمکش با رژيم اسلامي تبديل کرده اند. دانشگاه مثل کل جامعه ايران به چپ چرخيده است. چپگرائي در دانشگاه زمينه روشني دارد. در يک محيط علمي و آموزشي نميتوان با خرافه و عقب ماندگي پيش رفت. وضعيت امروز سند شکست تمام عيار جمهوري اسلامي در دانشگاه است. در "انقلاب فرهنگي" جناب سروش و شرکا، دانشگاههاي کشور را به ميدان جنگ تبديل کردند، بعد از دوره اي قتل و جنايت و نسل کشي از کمونيستها همين جريانات دستگاهي تحکيم و شوراهاي اسلامي و امثالهم را علم کردند تا بين "دانشگاه و حوزه" پيوند برقرار کنند!؟ محيط علمي و آموزشي را خواستند با دنياي جهالت و حماقت آخوندي پيوند بزنند! نتوانستند. مهمتر اينکه به قول منصور حکمت دانشگاه در کشورهاي استبدادي بطور طبيعي محلي براي رشد عقايد آزاديخواهانه و پيشرو و در راس آنها کمونيسم است.
کمونيسم در صحنه دانشگاهها با رهبري اين اعتراضات برحق و مشروع دانشجويان است که ميتواند مهر خود را بر اوضاع بکويد. خواستهاي رفاهي دانشجويان خواستهائي واقعي و اساسي اند. اعتراض برعليه جداسازي و آپارتايد اسلامي، اعتراض برعليه فضاي مختنق و بساط بسيجي و حراست حرف دل اکثر عظيم مردم است. دانشجويان چپ و کمونيست امروز بايد در متن اين مبارزات روشهائي را اتخاذ کنند که تماما علني، توده اي و قابل دوام باشد. رهبراني که در ابعاد وسيع و اجتماعي در ميان دانشجويان محبوب اند و تمايلات و خواستهاي دانشجويان را در سراسر کشور نمايندگي ميکنند. هر دوره جنبش دانشجوئي با رهبران و گرايشات سياسي معيني نمايندگي ميشود. ايندوره دوره کمونيستهاست. دوره هژموني چپ است. يک شرط تثبيت و پيشروي چرخش به چپ در دانشگاهها داشتن چهره اي اجتماعي و توده اي است. رهبران نوين جنبش دانشجوئي بايد تضمين کنند که در دانشگاه کمونيسم حرف اول را ميزند.