مضحکه "هخا"
افتضاح اپوزيسيون راست!
علي جوادي
"هخا" برخلاف تصورات ساده انگارانه برخي در اپوزيسيون فقط يک عوامفريب يا يک شارلاتان سياسي نبود. اين توصيف ناقصي از "هخا" است. اين توصيف به اهداف و جوهر ماهيت سياسي پروژه اين موجود ناقص الخلقه نمي پردازد. "هخا" يک پروژه سياسي بود! اما يک پروژه مضحک سياسي. اگر بررسي اين مضحکه سياسي اهميتي داشته باشد، نه از آنروست که حرکت و دست و پا زدنهاي يک شارلاتان سياسي را بشناسيم، بلکه از آنروست که اين ارزيابي به ما امکان ميدهد که يکبار ديگر به بررسي تلاشهاي اپوزيسيون راست و جوهر آلترناتيوهاي آن در اين برهه از تحولات سياسي جامعه بپردازيم و مختصات حرکت کنوني اين اپوزيسيون را مورد بررسي و نقد قرار دهيم.
"هخا" محصول نوين گرايش راست
"هخا" با تمام وجوهاتش بيانگر موقعيت کنوني آلترناتيو راست محافظه کار و پرو غربي در جامعه است. نه تنها تمامي مختصات عمومي و تاريخي داده شده اين گرايش ضد انقلابي در اپوزيسيون را در خود دارد بلکه ويژگي هاي معاصر اين اپوزيسيون دست راستي را، پس از تحولاتي که منجر به چرخش جامعه به "چپ" شده است، نيز بيان ميکند. هخا نمونه امروزي گرايش راست در اپوزيسيون است. محصول و توليد جديد اين اپوزيسيون است. از دريچه بررسي پروژه "هخا" ميتوان به دنياي دروني و تمايلات کنوني اين طيف دست راستي در شرايط حاضر بيشتر پي برد. يک ويژگي عمومي گرايش کنسرواتيو و دست راستي اپوزيسيون، عظمت طلبي و ناسيوناليسم بغايت نژادپرستانه آن است. "هخا" اين ويژگي را به حد مذهبش در خود داشت. يک ناسيوناليست افراطي بود. ناسيوناليسم خود يک گرايش سياسي ارتجاعي و عقب مانده است. کهنه و ضد انساني است. ناقض برابري جهانشمول انسانهاست. "هخا" اما يک ناسيوناليست افراطي است. زشتي و کراهت سياسي و اجتماعي ناسيوناليسم را به عرش اعلي رسانده است. مبلغ يک نژاد پرستي عريان آريايي طوق است. "هخا" از اين لحاظ استثنايي در جنبش ناسيوناليستي نبود. مکنونات قلبي بخشهاي وسيعي از اپوزيسيون دست راستي را بيان ميکرد. اپوزيسيون محافظه کار علي العموم نژاد پرست و عظمت طلب و افراطي است.
در سطح جهاني، گرايش راست طرفدار سياستهاي دول مرتجع و دست راستي غرب و آمريکا است. طرفدار بي قيد و شرط هژموني سياسي و اقتصادي و نظامي غرب در تحولات سياسي ايران است. به اين اعتبار طرفدار غرب است. بيانگر و نماينده ارتجاع کاپيتاليسم جهاني و آمريکا است. هخا بطور زمختي اين سياست را بيان ميکرد. آشکارا خواهان مداخله نظامي آمريکا در تحولات سياسي و لشکر کشي به ايران بود. سرمايه سياسي اش بر پايه هاي تخاصم دول آمريکا و غرب با رژيم اسلامي استوار بود. "تفنگداران آمريکايي" آن نيروي "رهائي بخشي" بودند که قرار بود "هخا" را به ايران برسانند. "هخا" دنباله روي و دفاع علني و همه جانبه اين جريانات راست از سياستهاي آمريکا را به التماس و استغاثه از هيات حاکمه آمريکا براي حمايت از پروژه راست تبديل کرد. اين شتاب بيش از هر چيز نشان استيصال جريانات راست در مواجهه با تحولات سياسي ايران است. زمان عليه شان در حرکت است.
يک ويژگي عمومي تمامي گرايشات دست راستي جامعه بازگشت به گذشته سياسي تاريخ سياسي ايران است. ميکوشند تا گذشته و دوران سياه سپري شده را از تاريخ بيرون بکشند و در مقابل آينده جامعه قرار دهند. "هخا" اين گرايش را تماما منعکس ميکرد. هخا خود را سلطنت طلب ميدانست. به سلطنت و نظام استبدادي سلطنت پاي بند و وفادار بود. اراجيف "هخا" قرار بود تا مشروعيتي بر جريان سلطنت طلبي در جامعه باشد. "حکومت سايه خدا" جايگزين "حکومت خدا" شود. اما به همان اندازه بي شانسي و بي افقي جريان سلطنت طلبي را در متن بيزاري ريشه دار مردم از پديده سلطنت نشان ميداد. "هخا" مانند تمامي گرايش راست، ضد انقلاب و تحول راديکال مردم بود. غير از اين هم نميتوانست باشد. لازم نيست دانشمند علوم سياسي بود تا به اين واقعيت سياسي پي برد. رفراندوم و نافرماني مدني دو رکن اساسي سياست راست و بورژوايي در رو در رويي با انقلاب و سرنگوني انقلابي رژيم اسلامي است. نافرماني مدني قالب و ظرفي براي مقابله با انقلاب و اراده مستقيم کارگر و مردم آزاديخواه در تحولات حاضر است. از نقطه نظر اين گرايشات مبارزات مردم نبايد بنيادهاي سياسي و اقتصادي مناسبات حاکم را زير ضرب خود قرار دهند. بايد اين مناسبات با حداقل تغيير و زير و رو شدن به جناح ديگري از نمايندگان سياسي طبقه داراي جامعه منتقل شوند. "هخا" مانند هر عوامفريب پوپوليستي به مردم رجوع ميکند تا مردم را سکوي پرش آلترناتيو راست براي پيشروي در جامعه قرار دهد.
"هخا" يک سمبل ارتجاع مذهبي و خرافي بود. مذهبي ديگر و خرافاتي از نوع ديگر. اگر اسلام زير ضربات مردمي قرار دارد که خواهان بزير کشيدن حکومت اسلام هستند، اگر اسلام زدايي يک واقعيت عظيم و انکار ناپذير در تحولات سياسي جامعه است، اگر مذهب رسمي کنوني حنايش رنگي ندارد، نتيجتا بايد با بسته بندي و زرورق ارتجاع مذهبي ديگري وارد ميدان شد. "خداي ايران"، "خداي اهورا"، "انرژي هخا"، آن مجموعه مزخرفاتي است که قرار است نقش اسلام را در تحميق و تسليم مردم ايفا کند. مردم را به تسليم در مقابل تقديري که جريانات راست در مقابل جامعه قرار ميدهند، وادار کند. گويا آرامگاه کورش و داريوش بايد جايگزين مقبره محمد و علي و حسين شود. اما "هخا" در عين حال محصولي تازه و نو در جنبش کنسرواتيو راست است. "هخا" ظرفيتهاي جديد راست را در شرايط حاضر عريان کرد. در عين حال ابعادي جديد به اين ظرفيتها بخشيد. عوامفريبي و استيصال افراطي. کودني سياسي بي حد و حصر. ضديت و مقابله آشکار و عميق با برابري طلبي و آزاديخواهي جامعه. "هخا" محصول دوران پس از ١٨ تير ٨٢ و پس از شکست سياست رژيم چنج آمريکا است. جامعه اي که به چپ چرخيده است. از اينرو مستاصل و زبون است. جامعه اي که امثال "هخا" در آن فقط ميتواند در بهترين حالت يک سرگرمي سياسي، يک دروغ سيزده، در دوران حاکميت تباهي باشند. هخا آينده تحرکات سياسي راست جامعه را نشان ميدهد.
"هخا" يا دور جديدي از اعتراضات
"هخا" آغازگر و موجد اعتراضي نبود. يک بهانه کميک براي اعتراض بود. در جامعه اي که يک تصادف رانندگي ساده به قول دوم خرداديها منجر به تظاهرات و جاده بندان عليه رژيم اسلامي ميشود، هخا فقط ميتوانست بهانه اي تمسخر آميز باشد. آن جريانات کودن سياسي که از تحرک سياسي "هخا" به هراس افتادند، جامعه و ديناميسم تحولات آن را نشناخته اند. مردم و موقعيت جنبشهاي اجتماعي را نميشناسند. واقعيت اين است که جامعه ايران مدتهاست در تب و تاب مبارزه ميسوزد. در يک بحران و فلج اقتصادي و سياسي و فرهنگي بسر ميبرند. مترصد فرصتي براي ابراز وجود و اعتراض است. رژيم اسلامي توانست با سرکوب و بگير و ببند ١٨ تير را سالم از سر بگذراند. گرفت و اعدام کرد. شلاق زد و به زندان انداخت، اما قادر نشد مرعوب کند. و با بازگشايي مراکز تحصيلي دور جديدي از اعتراضات شکل گرفت. بخشهاي مختلف جامعه دست به اعتراض زدند. شهرهاي مختلف اکنون شاهد اعتراضات معلمان، شورشهاي زحمتکشان شهري، و تظاهراتهاي جوانان هستند. حتي تولد "مهدي موعود" هم بهانه اي براي درگيري با رژيم مهدي و امام زمان است. هخا ميکوشيد بر اين اعتراضات سوار شود تا خود و آلترناتيو راست را مطرح کند. تا بار ديگر با استيصال جهشي به جلو کنند و عقب ماندگي خود را جبران کنند. تا مجوزي براي تحرک و توجه دول غربي از پروژه راست فراهم کند. "هخا" بر خلاف تصور ساده لوحان سياسي از منظر مردم بيانگر آمال و آرزوي هيچ بخشي براي آزادي و برابري نبود. مردمي که دست رد بر سينه خدا و پيغمبر و اسلام و امام زمان زده اند، مردمي که هر روز قوانين اسلامي را زير پا له ميکنند، مردمي که از حجاب و اختناق اسلامي بيزارند، به دنبال امام زمان ديگري نيستند. حکومت سايه خدا را هم نميخواهند. جامعه را نبايد با دارالمجانين اشتباه گرفت. مردم توهمي به هخا نداشتند. هخا برايشان يک بازيچه سياسي بود. همانگونه که توهمي به مباني حرکت دوم خرداد نداشتند. اين رويدادها براي مردم نقش ابزاري دارند. هدف نيستند. مردم توهمي به هخا نداشتند. سرگرم شدند. اما بخشهايي از اپوزيسيون کودن، نگران و مضطرب در هراس از تقلاهاي "هخا" به مواضعي کاملا ارتجاعي درغلطيدند. فراخوان عدم اعتراض براي مردم صادر کردند. خانه نشينان از مردم خواستند که خود خانه نشين شوند.
درسهاي يک تجربه
"هخا" به سرعتي که آغاز کرده بود به همان سرعت هم تمام شد. سريعتر از برفهاي بهاري. سرنوشت "هخا" سرنوشت بسياري از پروژه هاي دست راستي و تقلاهاي آنها در جامعه است. آلترناتيو "هخا" نشان استيصال و زبوني جريانات دست راستي و ناسيوناليست است. "هخا" پروژه اي مضحک بود نه از آن رو که مرزهاي عوامفريبي و شارلاتانيسم مخدوش و تيره اند، بلکه به اين علت که تنها شکل ارائه آلترناتيوي که مردم دست رد به سينه آن زده اند، فقط ميتواند اشکالي کميک و مضحک باشد. جريانات راست چاره اي جز ظاهر شدن در اين قالبها و موتاسيونهاي از اين نوع ندارند. بايد مضحک باشند تا شايد جايي در ذهن مردم بازي کنند. پروژه "هخا" نشان داد که به هر ميزان که مردم جرياني را طرد ميکنند، دست رد بر سينه اش ميزنند، اين جريانات براي ابراز وجود قالبهاي ارتجاعي تر، عقب مانده تر و عوامفريبانه تر بخود ميگيرند. هخا شکست خورد. چرا که سمبل حرکت و اقدامي براي مردم آزاديخواه نبود. بهانه بود. کسي وقعي به جست و خيزش نگذاشت. "هخا" تلاشي براي طرح مجدد جريان راست در بستر اصلي مبارزه سياسي ايران بود.
هخا شکست خورد. شکست هخا اما شکستي براي جريانات دست راستي و افراطي بود. آن جريانات فاشيستي سلطنت طلبي که به دنبال "انرژي" "هخا" براه افتادند، به همراه "هخا" و در "انرژي" هخا سوختند. هخا تمام شد. يکي ديگر از پروژه هاي سياسي راست برچيده شد.