از انترناسيونال ۵۵ ضميمه،  جمعه  ۱۰  مهر  ۱۳۸۳ -  ۱ اکتبر ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

مصوب کنگره پنجم به اتفاق آرا

قطعنامه در مورد انشعاب راست از حزب

١) انشعابي که در اواخر اوت ٢٠٠٤ در حزب کمونيست کارگري ايران صورت گرفت، انعکاس واقعيت هاي سياسي پايه اي و اساسي در جامعه ايران است. جامعه ايران براي حل بحران و بن بست جمهوري بيش از پيش به انقلاب و آلترناتيو چپ روي مي آورد و در قطب مقابل، آلترناتيو راست در برابر انقلاب قرار ميگيرد. آلترناتيو راست ميکوشد تا از طريق کنار گذاشتن جمهوري اسلامي از بالا و يا با دخالت هرچه محدوتر مردم انقلابي و حل و فصل مساله قدرت از بالاي سر آنها، بحران انقلابي حاضر را مهار کند و نظام سرمايه داري را از تهديد يک انقلاب اجتماعي عظيم برهاند. آلترناتيو چپ برعکس، ميکوشد تا جمهوري اسلامي را به نيروي انقلابي مردم سرنگون کند، بيشترين عرصه دخالت مستقيم توده هاي وسيع کارگران و مردم را فراهم آورد، سرنگوني جمهوري اسلامي را به يک انقلاب اجتماعي تمام عيار تبديل کند و با برقراري جمهوري سوسياليستي پيروزي قاطع و همه جانبه بر جمهوري اسلامي و سرمايه داري را تضمين کند. اين جدال اجتماعي بين چپ و راست در حزب کمونيست کارگري منعکس شد و اکثريت قاطع حزب خط رسمي و تاکنوني حزب يعني آلترناتيو چپ را انتخاب کرد.

٢- مباحث و اختلاف نظرات درون حزب پس از در گذشت منصور حکمت عمدتا بر سر همين مساله اساسي در مقابل جامعه ايران يعني بر سر استراتژي حزب براي تصرف قدرت سياسي و حل انقلابي بحران جمهوري اسلامي صورت گرفت. اين اختلافات اساسا حول ديدگاهي بوجود آمد که بوسيله رفيق کورش مدرسي در حزب مطرح شد. در اين ديدگاه انقلاب به بهانه هاي مختلف از استراتژي تصرف قدرت سياسي حذف ميشود و بجاي آن ديپلماسي قدرت و تشکيل دولتهاي اتتلافي قرار ميگيرد. توهم به تصرف قدرت بدون انقلاب عملا به دست شستن از تغيير نظام اجتماعي و تحقق سوسياليسم منجر ميشود. ائتلاف وسازش طبقاتي و يا آوانتوريسم از نتايج گريز ناپذير اين نوع خيره شدن بقدرت و ناديده گرفتن انقلاب است.

٣- مواضع و تزهائي نظير حذف انقلاب از استراتژي تصرف قدرت، عدم امکان بقدرت رسيدن کمونيستها در مبارزات و جنبش انقلابي جاري عليه جمهوري اسلامي، طفره رفتن از سازماندهي انقلاب سوسياليستي و کلا دست شستن از انقلاب، توهم به سرنگون کردن رژيم با حمله به خانه سه نفر از مقامات حکومتي، جانشين کردن جمهوري سوسياليستي با حکومت حزب، طرح اين نظر که قيام خشونت است و راه متمدنانه تصرف قدرت مجلس موسسان و رفراندوم است، طرح اينکه در شرايط حاضر مردم از سوسياليسم رم ميکنند و در صورت کسب قدرت حزب بايد از اعلام سوسياليسم خودداري کند، و مواضع مشابهي که صريحا از جانب منشعبين در مباحثات درون حزبي مطرح شد آشکارا با کمونيسم کارگري، برنامه و سياستهاي حزب و مصوبات کنگره هاي قبلي در تناقض کامل قرار دارد.

٤- بيانيه اي که در تاريخ ١١ اوت به امضاي ٢١ تن از منشعبين منتشر شد بيانيه اي بغايت راست و ضد کمونيستي است. اين بيانيه يک ادعانامه تماما جنگ سردي و مک کارتيستي عليه حزب و مملو از افترا، اهانت و ترور شخصيت است و اتهامات "کلاسيکي" که عليه حزب طرح ميکند ساخته و پرداخته دستگاه هاي تبليغي غرب در دوره جنگ سرد است. اتهامات و ادعاهاي اين بيانيه عليه حزب و شخصيتهاي حزبي تماما بي پايه و کذب محض است.

با توجه به نکات فوق کنگره انشعاب اخير از حزب را يک انشعاب از راست ميداند، و اعلام ميکند حزبي که منشعبين تاسيس کرده اند اگر اين نظرات را مبناي سياستها و فعاليتهاي خود قرار بدهد، جائي در جنبش کمونيسم کارگري نخواهد داشت.

کنگره همچنين اعلام ميدارد که مبارزه همه جانبه نظري که حول اين نظرات در درون حزب درگرفت و نقد آنها از جانب بخش وسيعي از رهبري و کادرها اکنون حزب ما را به مراتب براي انجام وظيفه تاريخي اش يعني قرار گرفتن در پيشاپيش جنبش کارگران، زنان و جوانان و توده هاي مردم و براي سرنگوني جمهوري اسلامي و برقراري جمهوري سوسياليستي و تحقق آزادي و برابري و رفاه آماده تر، منسجم تر و مصمم تر ساخته است.

٭٭٭