کنگره پنجم کنگره سوسياليسم و انقلاب
گفتگو با حميد تقوائي ليدر حزب در باره کنگره پنجم
انترناسيونال: ارزيابي شما از جايگاه و اهميت سياسي کنگره پنجم حزب چيست؟
حميد تقوائي: کنگره پنجم از هرنظر يک کنگره ويژه و استثنائي بود. هم از نقطه نظر شرايط و نحوه برگزاريش و هم بخصوص از لحاظ سياسي و مضمون قطعنامه ها و مباحثش و درجه دخالتگري بدنه حزب از خارج و داخل کشور در اين مباحثات.
اين کنگره بدنبال يک دوره مجادله نظري در حزب بر سر مسائل اساسي اي نظير انقلاب و سوسياليسم و سياست و استراتژي عملي حزب براي سرنگوني حکومت اسلامي و برقراري جمهوري سوسياليستي تشکيل ميشد و لذا هم از نظر نحوه برگزاري و هم مضمون مباحث مهر اين دوره را بر خود داشت. از لحاظ شکل برگزاري اين کنگره مستقيم اعضا و کادرها بود. نيمي از کميته مرکزي، رفقائي که انشعاب کردند، با تشکيل کنگره مخالف بودند دقيقا به اين دليل که ميدانستند اکثريت بالائي از کادرها و اعضا با نظرات آنها مخالفند. به اين دليل که ميدانستند کنگره تزها و نظرات آنها را رد خواهد کرد و باحتمال زياد بسياري از آنان به کميته مرکزي انتخاب نخواهند شد. در مقابل، اکثريت اعضا و کادرهاي حزب خواهان برگزاري کنگره بودند. براي به سرانجام رساندن سياسي و تشکيلاتي اختلاف نظرات و مجادلاتي که در کميته مرکزي وجود داشت و کميته مرکزي را به دو نيم تقسيم کرده و رهبري حزب را عملا فلج کرده بود راهي بجز توسل به عاليترين ارگان حزبي يعني کنگره وجود نداشت و اکثريت حزب اين ضرورت را تشخيص ميداد. به همين دليل من بعنوان دبير کميته مرکزي و با اتکا به خواست اکثريت اعضا و کادرها و اکثريت دفتر سياسي حزب کنگره پنجم را فراخواندم و از همه رفقا خواستم در آن شرکت کنند. رفقائي که نظرات راست را نمايندگي ميکردند، عليرغم دعوت و اصرار ما، ترجيح دادند حزب را ترک کنند و به کنگره نيايند. اما اگر هم شرکت ميکردند در نتايج سياسي و تشکيلاتي کنگره فرق چنداني داده نميشد.
از لحاظ مضمون مباحث و مصوبات، کنگره پنج يک کنگره چپ و راديکال بود که بر اساسي ترين اهداف و بايد بگويم ويژگي هاي پايه اي و خصلت نماي کمونيسم کارگري تاکيد گذاشت، بر سازماندهي و رهبري انقلاب و اعلام فوري جمهوري سوسياليستي پاي فشرد و در واقع بر مبنا و در ادامه برنامه يک دنياي بهتر و سياستها و مصوبات کنگره هاي قبلي حزب يگ گام بلند بجلو برداشت. کنگره پنج در واقع کنگره تاکيد بر ويژگيهاي کمونيسم کارگري در تقابل با کمونيسم هاي نوع ديگر بود. اين کنگره سوسياليسم و انقلاب به روايت منصور حکمت بود.
انترناسيونال: چرا بر ويژگي کنگره پنجم تاکيد داريد و معاني سياسي و عملي اين ويژگي براي فعاليت حزب کدامند؟
حميد تقوائي: همانطور که گفتم ويژگي کنگره پنج ويژگي جنبش و حزب کمونيسم کارگري است. يعني راديکاليسم و ماکسيماليسمي که همواره خصلت نماي خط و سياست منصور حکمت بوده است، آنچه بقول خود منصور حکمت ما را به "چپ افراطي" جامعه تبديل ميکند. گرايش راست در حزب ما اين ويژگيها را بزير سئوال برد. اعضا و کادرهاي حزب در واقع در برابر گرايش راست و براي دفاع از موجوديت و خصلت وجودي خود و حزب و جنبششان به کنگره آمده بودند. آمده بودند تا بگويند سوسياليست و انقلابي هستند، "خلاف جريان"، "کله شق" و "افراطي" هستند، آمده بودند اعلام کنند که در برابر تحقير انقلاب و احاله سوسياليسم به آينده نامعلوم قاطعانه مي ايستند و اجازه نميدهند حزب و جنبش ما به يک حزب و جنبش متعارف تنزل پيدا کند. کنگره از لحظه شروع تا خاتمه اش با قاطعيت و روشني و يکصدا همه اينها را اعلام کرد و به اين ترتيب موقعيت يگانه و نفوذ و محبوبيت حزب در جامعه و در جنبش انقلابي مردم را حفظ و تضمين کرد. اهميت سياسي کنگره نيز به نظر من در همين نهفته بود. "چپهاي افراطي" دور هم گرد آمدند تا بر افراطي بودن خود دوباره تاکيد کنند و به دنيا اعلام کنند که حزب منصور حکمت همچنان نقطه اتکا و مرجع و رهبر محبوب کارگران و زنان و جوانان در جامعه انقلابي ايران است. اين حزب سوسياليسم فورا و حزب رهبر و سازمانده انقلاب است و حزبي است که براي به پيروزي رساندن انقلاب و برقراري جمهوري سوسياليستي استوار تر و متحد تر و منسجم تر از هميشه سر بر افراشته است و قاطعانه به پيش ميرود.
انترناسيونال: در کنگره اشاره کرديد که حزب پرونده جدائي اخير را ميبندد. منظور چيست؟
حميد تقوائي: با کنگره ٥ حزب ما يک دوره را پشت سر گذاشت: دوره بحث و مجادله نظري با گرايش راست در حزب. منظورم تنها از لحاظ تقويمي نيست. کنگره از لحاظ سياسي اختلاف نظري که بيش از دوسال در رهبري حزب وجود داشت را با نقد و طرد نظرات راست به سرانجام رساند. در اين کنگره، حزب هم تبيين و نقد خودش را از اين گرايش اعلام کرد و هم راه پيشرفت به جلو در تداوم خط سازماندهي و رهبري انقلاب، سياستي که از طرف گرايش راست به زير سئوال رفته بود، را مشخص نمود و فرا راه حزب قرار داد. با اين ترتيب ما يک نبرد ديگر با گرايش راست را با موفقيت پشت سر گذاشتيم و اکنون بايد بر وظايف متنوع و وسيعي که پيش رو داريم متمرکز شويم. البته مسائل و مباحث مورد مجادله در اين دوره منبع و مرجع غني اي براي بازخواني و درک و شناخت کمونيسم کارگري و بويژه مباحث "حزب و قدرت سياسي"، "حزب و جامعه"، "دولت در دوره هاي انقلابي" و مبحث "سلبي واثباتي" منصور حکمت فراهم ميکند. هميشه مارکسيسم را در نقد نظرات ديگر بهتر ميشود درک کرد. و در اين مورد نيز همين طور است. نسل من مارکسيسم انقلابي را با نقد پوپوليسم آموخت و امروز جواناني که به ما روي مي آورند ميتوانند در نقد کمونيسم غير کارگري که گرايش راست در حزب ما نمايندگي کرد، و بايد گفت تا آنجا که به انقلاب و سوسياليسم مربوط ميشود نقاط مشترک زيادي با همان پوپوليسم قديمي دارد، کمونيسم کارگري منصور حکمت را بهتر و عميقتر بشناسند و فرا بگيرند. در جريان مجادله اخير حجم زيادي از مباحث کتبي و شفاهي در نقد اين نظرات گفته و نوشته شده که بخشي از ادبيات حزب ما در نقد کمونيسم غيرکارگري محسوب ميشود و از اين نقطه نظر ارزش آموزشي بالائي دارد. اين اسناد روي سايتهاي حزب هست. ما بزودي آنها را به شکل يک مجموعه کلاسه و فهرستبندي شده به نحوي که بيشتر براي همگان قابل استفاده و رجوع باشد چاپ و منتشر خواهيم کرد.
انترناسيونال: منشعبين در نشريات حزبي که تشکيل داده اند مرتب مشغول حمله به حزب وکادرها و شخصيتهاي حزب ما هستند. آيا پشت سر گذاشتن انشعاب به اين معناست که شما به اين حملات پاسخ نميدهيد؟
حميد تقوائي: ما سعي کرديم که حساب منشعبين و بحثها و برخوردهايشان را از حزبي که تاسيس کرده اند جدا کنيم و اين را هم در بيانيه حزب رسما اعلام کرديم. ولي متاسفانه اينطور به نظر ميرسد که حزب آنان دارد خود را با مخالفت با رهبري و کادرهاي حزب ما تعريف ميکند. بخش عمده اي از مقالات اولين شماره نشرياتشان و مصاحبه ها و اطلاعيه هايشان به تهمت و افترا و ترور شخصيت عليه ما، يعني رفقا و همرزمان سابقشان اختصاص يافته است. در واقع دارند همان خط بغايت راست، ضدکمونيستي و تماما بي پايه و خالي از حقيقت بيانيه ٢١ نفره را دنبال ميکنند. اين راه آخر و عاقبت خوشي ندارد. هيچ حزبي نميتواند با نفرت پراکني عليه حزب ما، و کلا هر حزب ديگري در اپوزيسيون، دوام بياورد. اين راه را قبلا طي کرده اند و بجائي نرسيده اند. اميدوارم رفقا هم هر چه زودتر انشعاب را پشت سر بگذارند و راه ديگري براي تعريف حزب خود بيابند. گرچه فکر ميکنم اين خصومت با حزب ما به نوعي به آنها تحميل شده است. تحميل شده است باين خاطر که حزب جديد با بحران هويت و تعريف خود روبروست. اگر قرار باشد برنامه يک دنياي بهتر و جمهوري سوسياليستي و سوسياليسم فورا پلاتفرم آنان نيز باشد و تزهاي راستي که تمام بحثهاي دورني حزب ما در دوسال اخير را موجب شد مسکوت و کنار گذاشته شود آنوقت اين سئوال براي همه مطرح خواهد شد که چرا انشعاب کرديد؟ اگر انقلاب دموکراتيک و سوسياليسم بعدا و هنوز نوبت ما نرسيده و ما اقليتيم و نظرات مشعشعي از اين قبيل پلاتفرم شما نيست، پس تمايزتان با حزبي که از آن جدا شديد در چيست؟ بايد پاسخي براي اين سئوال پيدا کنند. و پاسخ در موقعيت غير قابل دفاعي که براي خود ساخته اند تنها ميتواند بيانيه ٢١ نفره و حمله شخصي به شخصيتهاي حزب ما باشد. و دقيقا در تبليغات و نشرياتشان دارند همين کار را ميکنند. اگر اين نشريات به ثبت رسيده بود همه آنها را ميشد بخاطر هتک حرمت و افترا زدن به افراد تحت تعقيب قرار داد. اين حزب جديد علت وجوديش سياسي نيست. با حرف نميزنم و نظر نميدهم و تفتيش عقايد نکنيد نميشود حزب ساخت.
براي ما مساله کاملا در سطح ديگري مطرح است. ما نه قبل و نه بعد از انشعاب وارد بحث در مورد خصوصيات فردي و حمله به اشخاص نشديم و به چنين حملاتي پاسخ نداديم. اصولا نيازي به اين کار نداشتيم. پلاتفرم و بحث سياسي روشني داشتيم که نميخواستيم از کسي پنهان کنيم، نقد راديکال و صريح و عميقي به نظرات راست داشتيم که ميخواستيم همه از آن با خبر باشند و با صداي بلند اين نقد را مطرح کرديم. ما نميخواستيم اين رفقا از حزب بروند، هدف ما تنها نقد و طرد مواضع و سياستهاي آنها بود و اين امر نيز با موفقيت به انجام رسيد. اکنون که اين رفقا رفته اند و حزب خودشان را ساخته اند مساله از نظر ما پايان يافته است. هر اندازه هم که حزب جديد به ما بتازد ما در اين عرصه با آنها مقابله نخواهيم کرد. ما تنها به سياستها و مواضع حزب جديد حساسيم و مسلما هرگاه لازم باشد به آن برخورد خواهيم کرد ولي حملات شخصي و تهمتها و افتراها از نظر ما قابل پاسخ گفتن نيستند. اميدوارم اين رفقا سريع تر راه و روش ديگر و سياسي تري براي تعريف و توضيح هويت حزب جديدشان پيدا کند و از حملات غير سياسي به حزب و شخصيتهاي حزب ما دست بردارند. اين قبل از هر چيز به نفع خودشان است.
انترناسيونال: کنگره قطعنامه اي در مورد سياست رهبري حزب کمونيست کارگري عراق در قبال اين جدائي و همينطور حمايت از فراکسيون چپ در اين حزب تصويب کرد. چه وظايفي در اين زمينه در دستور حزب کمونيست کارگري ايران قرار ميگيرند؟
حميد تقوائي: اولين وظيفه ما مطلع ساختن اعضا و کادرهاي حزب عراق و کلا آگاه کردن جنبش کمونيسم کارگري و مردمي که در عراق اين حزب و جنبش را دنبال ميکنند، از مضمون بحثها و اختلاف نظراتيست که به انشعاب اخير در حزب ما منجر شد. دفتر سياسي حزب کمونيست کارگري عراق از يکسو در مورد مضمون کاملا راست نظرات منشعبين سکوت کرده است و از سوي ديگر به حزب ما پشت کرده و يکسره و تماما به حمايت يکجانبه از حزب منشعبين برخاسته است. دفتر سياسي حزب عراق مدعي است پرچم منصور حکمت در دست حزب جديد التاسيس است و مردم ايران را فرا ميخواند که به اين حزب بپيوندند. يعني عملا دارد به تزهاي بغايت و آشکارا راست نظير "سوسياليسم مردم را رم ميدهد" و "قيام خشونت است" و "انقلابي در ايران در کار نيست" و احاله انقلاب به بعد از تصرف قدرت و غيره مهر تاييد ميزند. اين موضع گيري، حزب و کل جنبش کمونيسم کارگري در عراق را در معرض چرخش به راست قرار داده است. به همين دليل اولين وظيفه ما ترجمه کردن مباحث و قابل دسترس کردن آن براي اعضا و کادرهاي حزب و جامعه عراق است. ما تلاش خواهيم کرد به کمک رفقاي فراکسيون چپ در حزب عراق اين کار هر چه سريعتر عملي شود. نکته ديگر اينست که مستقل از نظرات و سياستهاي منشعبين، چرخش ناگهاني دفتر سياسي حزب عراق به حمايت يکجانبه از آنها عملي کاملا غير اصولي و غير قابل دفاع است. دو حزب کمونيست کارگري در ايران و عراق، از همان بدو تشکيل حزب عراق که اساسا با رهبري و همت و پيگيري منصور حکمت صورت گرفت، روابط بسيار نزديک و گرمي داشته اند. اعضائي از کميته مرکزي هر دو حزب در کميته مرکزي حزب ديگر عضو بودند، اعضاي رهبري در پلنومها و کنگره هاي يکديگر شرکت ميکردند، کميته ها و تشکيلاتهاي حزبي در خارج کشور کمپينها و اتحاد عملهاي وسيع و متنوعي در عرصه هاي مختلف مبارزه داشتند و غيره. امروز دفتر سياسي حزب عراق سعي ميکند اين روابط را تماما قطع کند. نمونه بارز اين امر که من در کنگره هم به آن اشاره کردم برخورد رهبري اين حزب به بيانيه مشترکي است که حدود سه هفته قبل کميته هاي تشکيلات کانادا هر دو حزب منتشر کردند. اين رفقا مدتهاست که کمپين مشترکي را براي رسميت يافتن اول ماه مه بعنوان روز کارگر در کانادا به پيش ميبرند. چندي پيش کنگره کار کانادا پيشنهاد کرد اول مه بعنوان روز کارگر برسميت شناخته شود. و به همين مناسبت کميته هر دو حزب پيام مشترکي خطاب به اين سازمان منتشر کردند و ضمن اشاره به کمپين مشترک خود براي رسميت دادن به اول مه از اين پيشنهاد کنگره کار کانادا استقبال کردند. رهبري حزب کمونيست کارگري عراق در عکس العمل به اين اقدام در يک دستورالعمل داخلي هر نوع همکاري بين تشکلهاي دو حزب در خارج را ممنوع اعلام کرد! آيا در اين برخورد واقعا مصالح و منافع جنبش کارگري در کانادا مد نظر رفقا بوده است؟!
نمونه ديگر برخورد دفتر سياسي حزب عراق به کنگره ما بود. اين رفقا نه تنها به دعوت ما پاسخ منفي دادند، بلکه اعضا و کادرهايشان را هم از شرکت در کنگره بازداشتند و به شديدترين برخورد انضباطي تهديديشان کردند. اين نوع عملکردها با هيچ منطق و بهانه اي قابل توضيح نيست. دفتر سياسي حزب عراق در واقع دارد بعنوان بخشي از منشعبين حزب ما عمل ميکند. از بحث سياسي طفره ميرود، در مورد نظرات و مواضع آشکارا متناقض با کمونيسم کارگري سکوت ميکند و در عوض در بيانيه ها و نامه هاي سرگشاده اش، با لحن و مضموني که چندان از نوشته هاي منشعبين قابل تميز نيست، به حزب ما ميتازد و در برابر همکاري و همراهي دو حزب در ميتينگها و کمپينهاي حزبي مي ايستد.
فراکسيون چپ در حزب عراق دقيقا در نقد همين نوع سياستها تشکيل شده است. موضع ما در قبال اين فراکسيون همانست که اتحاد مبارزان در قبال فراکسيون مارکسيسم انقلابي در سازمانهاي پوپوليست آن زمان دنبال ميکرد. ما در هيچ سطحي خواهان تضعيف و خدشه وارد شدن به وحدت حزب عراق نيستيم. هدف ما ممانعت از چرخش به راست حزب کمونيست کارگري عراق و تفوق خط و سياست کمونيسم کارگري در اين حزب است. ما اين هدف خود را از طريق نقد سياسي و مبارزه نظري آشکار به پيش خواهيم برد.
انترناسيونال: مهمترين بحث کنگره دو قطعنامه در باره استراتژي حزب براي کسب قدرت سياسي بود. در کنگره چهارم نيز در قطعنامه "حزب کمونيست کارگري و چشم انداز انقلاب در ايران" رئوس وظايف حزب در همين رابطه تعيين شده بود. ضرورت تصويب قطعنامه ديگري در کنگره پنجم چه بود؟ تفاوت اين قطعنامه ها در چيست؟
حميد تقوائي: قطعنامه کنگره چهار اساسا به انقلابي که در ايران در حال شکل گيري است ميپردازد. مضمون اين قطعنامه اساسا عبارت است از اعلام سرنگوني حکومت اسلامي بقدرت انقلاب مردم بعنوان محتمل ترين سناريوي سقوط رژيم، تاکيد بر پيشرويهاي جنبش سرنگوني و راديکاليزه شدن اين جنبش، رابطه دول غربي و نيروهاي اپوزيسيون با انقلاب، نقش تاکنوني حزب در تحولات سياسي ايران و خطوط عمده وظايف آن براي رهبري و سازماندهي انقلاب. بعبارت ديگر موضوع محوري اين قطعنامه انقلاب ايران است. قطعنامه کنگره پنج با همين ديدگاه به مساله کسب قدرت سياسي ميپردازد. اين قطعنامه در واقع ادامه همين جهت گيري در عرصه مشخص وظايف عملي حزب در دو سطح سراسري و محلي براي سازماندهي انقلاب و کسب قدرت سياسي است. در سه بند اول اين قطعنامه مباني استراتژي حزب توضيح داده شده است. بر اين تاکيد شده که هدف و شعار ما در رابطه با قدرت سياسي برقراري جمهوري سوسياليستي است و حزب اين هدف را از طريق سازماندهي و رهبري تحولات انقلابي که هم اکنون در جامعه در حال جريان است دنبال ميکند. تاکيد شده است که مبارزه ما براي سرنگوني حکومت اسلامي از مبارزه براي برقراري جمهوري سوسياليستي جدا نيست و تا زمان کسب قدرت سياسي و بر قراري جمهوري سوسياليستي حزب از طريق سازماندهي انقلاب عليه حکومت اسلامي و يا هر حکومت بورژوائي ديگر جانشين آن براي تصرف قدرت سياسي مبارزه ميکند. اينها مباني استراتژي حزب هستند. همين خط و سياست در قطعنامه "حزب و قدرت سياسي بعد از سرنگوني جمهوري اسلامي" بيشتر باز شده و سياست حزب در قبال سناريوهاي مختلفي که ممکن است اتفاق بيافتد توضيح داده شده است.
اساس اين سياست که در اين دو قطعنامه بطور موجز بيان شده اين اصل پايه ايست که حزب ما در تمام لحظات فعاليتش مشغول سازماندهي انقلاب سوسياليستي است، و براي حزب ما هر انقلاب و تحول انقلابي، خصلت ومضموني سوسياليستي دارد. بدون ايفاي نفش حزب ما و سازماندهي و رهبري حزب ما نه انقلابي در کار خواهد بود و نه حتي اگر رژيم در نتيجه هر نوع تحولي سقوط کند مردم به رهائي و پيروزي خواهند رسيد. رهائي و آزادي مردم تنها با برقراري جمهوري سوسياليستي و سوسياليسم امکان پذيرست.
نکته پايه اي ديگري که در قطعنامه تصريح شده اينست که حزب ما به محض بقدرت رسيدن جمهوري سوسياليستي را اعلام ميکند و برنامه يک دنياي بهتر را به اجرا ميگذارد. اين نکات پايه اي در واقع حرف تازه اي نيست و از مباني نظري و فکري کمونيسم کارگري و ميتوانيم بگويم کمونيسم منصور حکمت از همان آغاز پا بعرصه گذاشتن مارکسيسم انقلابي بوده است. در قطعنامه هاي "مباني استراتژي .." و "حزب و قدرت سياسي بعد از سرنگوني ..." اين مباني نظري جنبش ما بطور موجزي فرموله شده و بعنوان مباني استراتژيک ما براي کسب قدرت سياسي بر آن تاکيد شده است.
در بند چهارم قطعنامه استراتژي مشخصا به رئوس وظايف حزب براي سازماندهي و رهبري انقلاب ميپردازد. در قسمت الف وظايف سراسري حزب توضيح داده شده. به نظر من ويژگي بحث حزب و قدرت سياسي منصور حکمت در تبديل حزب به يک آلترناتيو و انتخاب اجتماعي کارگران و کلا مردم آزاديخواه و انقلابي، در مقابل جمهوري اسلامي و بعنوان جانشين آنست. منصور حکمت بر اين تاکيد داشت که حزب بايد بعنوان نيروي قادر به کسب قدرت و حفظ قدرت سياسي در يک سطح وسيع در جامعه شناخته شود. و اين امريست که بايد با اتکا به رهبران و شخصيتهاي حزبي، با استفاده از راديوها و تلويزيونها و رسانه هاي جمعي و با برجسته کردن چهره راديکال و انساني و ماکسيماليست حزب متحقق شود. "حزب بايد پرچم سوسياليسم را در ميدان شهر بکوبد" و اجتماعا از جانب طبقه کارگر و توده هاي مردم انتخاب شود. اين ويژگي کمونيسم کارگري و تفاوت اساسي آن از چپ سنتي بي ربط به قدرت سياسي است. اين ويژگي در بخش وظايف سراسري حزب به وظايف مشخص ترجمه شده است. وظايفي که مستقيما بايد از طرف خود رهبري انجام شود و نقش بسيار تعيين کننده اي در امر رهبري انقلاب ايفا ميکند. در بخش ديگر وظايف حزب در رهبري محلي مبارزات، در اعتراضات و مبارزات جاري توصيح داده شده است. اين بخش اساسا بر بحث حزب و جامعه و مشخصا قطعنامه "ابراز وجود اجتماعي فعالين چپ ..." مصوب پلنوم بيستم مبتني است. در کنگره چهارم هنوز بحث "ابراز وجود اجتماعي..." مطرح نشده بود و لذا لازم بود که نتايج عملي مشخص اين بحث و رابطه آن با سازماندهي انقلاب توضيح داد شود. در بخش رهبري محلي مبارزات به اين ضروروت پاسخ گفته شده است. در مجموع ميتوان گفت که در دو قطعنامه مصوب کنگره پنجم در رابطه با استراتژي حزب مباني نظري و رئوس وظايف ما در رابطه با رهبري انقلاب و تصرف قدرت سياسي به نحو جامع و مشروحي بيان شده و نقشه عمل روشني در عرصه هاي مختلف مبارزه در مقابل رهبري و کل بدنه حزب و همچنين همه فعالين چپ در جامعه قرار داده شده است.
انترناسيونال: تا چه حد مباحث واختلاف نظرات جاري حزب در تدوين و طرح اين قطعنامه ها تاثير داشته است؟ آيا رد پاي اين مباحث در قطعنامه ها هست؟
حميد تقوائي: ضرورت طرح و تصويب قطعنامه هاي کنگره پنجم روشن کردن وظايف عاجلي است که حزب ما رو به جامعه و در رابطه با انقلاب در ايران پيش رو دارد. از اينرو طرح و تصويب اين اسناد مستقيما به مباحثات و اختلافات نظري اخير در حزب مربوط نميشود. اما از آنجا که در محور اين مباحثات استراتژي حزب براي تصرف قدرت سياسي و جنبش انقلابي در ايران قرار داشت در تزها و احکام پايه اي اين قطعنامه ها خواه ناخواه نقد ديدگاه راست در برخورد به انقلاب و سوسياليسم نيز مستتر است. ما شاهد آن بوديم که در مباحث دروني حتي قطعنامه چشم انداز انقلاب مصوب کنگره چهارم از جانب گرايش راست بزير سئوال رفت. گفته شد انقلابي در کار نيست و اگر هم باشد کمونيستها را بقدرت نميرساند. يک وظيفه کنگره پنجم تعيين تکليف با اين نوع نظرات بود. کنگره قطعنامه مشخصي در رابطه با انشعاب راست و در نقد اين نظرات تصويب کرد. اما قطعنامه هاي مربوط به استراتژي حزب را نيز ميشود پاسخ عملي و اجتماعي حزب به نظرات راست دانست. اين قطعنامه ها اثباتا و با تاکيد بر فوريت سوسياليسم و سازماندهي انقلاب سوسياليستي در واقع بر پراتيک انقلابي و کمونيستي تاکنوني حزب پاي فشردند و افق و چشم انداز راست را در عرصه عملکرد و پراتيک حزب نيز نقد و طرد کردند.
انترناسيونال: چرا مطلوبترين راه سرنگوني رژيم اسلامي انقلاب تحت رهبري حزب است؟ اگر روند رويدادها با اين سناريوي مطلوب حزب پيش نرود، چه ميزان آمادگي براي سناريوهاي ديگر در استراتژي حزب منظور شده است؟
حميد تقوائي: انقلاب مطلوب ترين راه است به اين دليل که نيروي محرکه و تعيين کننده آنرا خود مردم بجان آمده از جمهوري اسلامي، کارگران و زنان و جوانان تشکيل ميدهند. بخاطر آنکه آمال و اهداف مردم، آزادي و برابري و رفاه و تنها نظامي که ميتواند اين اهداف را متحقق کند، يعني جمهوري سوسياليستي، تنها ميتواند به همت و اراده کارگران و مردم متشکل و آگاه حول آلترناتيو کارگران ايجاد شود و نتيجه يک انقلاب پيروزمند باشد. هيچ تحول ديگر و هيچ نوع دست بدست شدن قدرت بدون انقلاب و بدون ايفاي نقش وسيع کارگران و توده مردم به آزادي و رهائي مردم منجر نخواهد شد. اين تنها يک ادعا نيست وضعيت عيني سياسي و اقتصادي و اجتماعي در جامعه ايران چنين حکم ميکند. انقلاب بهترين راه است به اين خاطر که بر خلاف آنچه اپوزيسيون راست تبليغ ميکند مسالمت آميز ترين و متمدنانه ترين راه سرنگوني جمهوري اسلامي نيز هست. هر نوع تغييري در قدرت سياسي که از بالاي سر مردم و بدون ايفاي نقش آنها صورت بگيرد يا جامعه را بطرف سناريوي سياه سوق خواهد داد و يا در بهترين حالت به يک نوع حکومت خشن پليسي و ميليتاريستي منجر خواهد شد که سرکوب مردم و به بند کشيدن جامعه اولين هدفش خواهد بود. به همين خاطر قطعنامه هاي مصوب کنگره بر تداوم انقلاب و در صحنه نگاهداشتن مردم و مقابله انقلابي با هر حکومت بورژوائي که ممکن است بجاي جمهوري اسلامي بنشيند تاکيد ميکند.
در رابطه با بخش دوم سئوالتان در مورد آمادگي براي مقابله با سناريوهاي ديگر همانطور که در قطعنامه "حزب و قدرت سياسي بعد از سرنگوني..." تصريح شده حزب ما در هر شرايطي سازماندهي انقلاب براي خلع يد سياسي و اقتصادي از بورژوازي را تعقيب ميکند. بعبارت ديگر انجام وظايفي که در قطعنامه استراتژي بيان شده نه تنها براي انقلاب بلکه براي وقوع هر احتمال ديگري ما را آماده و در صحنه نگاه ميدارد. ما تنها با آماده شدن براي تحقق سناريوي مطلوب خود ميتوانيم هم اين احتمال را به واقعيت بدل کنيم و هم براي هر شرايطي ديگري آماده باشيم. در هر سناريوي ديگري که منجر به سقوط حکومت اسلامي شود باحتمال زياد حکومت جانشين آن براحتي و به سرعت قادر به کنترل و مهار جامعه و مردم معترض نخواهد بود و نوعي فضاي باز در جامعه ايجاد خواهد شد، و اين به حزب ما امکان ميدهد فعاليتهاي خود را در امر سازماندهي و رهبري مردم سريعتر و در ابعاد وسيعتري به پيش ببرد. ما اجازه نخواهيم داد هيچ نوع حکومت بورژوائي در ايران خود را تثبيت کند و دوباره بساط ديکتاتوري کار ارزان و کار خاموش را در جامعه پهن کند. جمهوري اسلامي وحشي ترين، فجيع ترين و شنيع ترين حکومت بورژوازي ايران است، بايد آخرين آن نيز باشد.
انترناسيونال: بحث شما در باره حزب و جامعه در ايران و تعين بخشي به رهبران چپ و سوسياليست بازتاب بسيار مثبتي در ايران داشته است. مرتبا از جانب فعالين حزب در داخل کشور مطرح ميشود که حزب بايد اين بحث را دنبال کند. آيا بايد مراحل دقيقتري در اين زمينه تعريف و تبيين شوند يا جوانب پراتيکي تري بايد هنوز اتخاذ شود؟
حميد تقوائي: به نظر من از لحاظ نظري مباني و اجزاي اين بحث به اندازه کافي توضيح داده شده است. و همانطور که اشاره کرديد در سطح عملي نيز از جانب فعالين چپ بويژه در جنبش کارگري اتخاذ شده و مانند نمونه کمپين عليه دستگيري فعالين کارگري در اول مه در سقز، به نتايج مثبتي نيز رسيده است. اکنون بايد از اين سطح فراتر رفت و در ابعاد وسيع تري اين نقشه عمل را پياده کرد. يک اقدام عاجل حزب در اين جهت، بدست دادن الگوها و نمونه هاي عملي و قابل اجرا در شرايط مشخص امروز است. مسائل مشخصي که ميتوانند موضوع کمپينها و تشکلها باشند، طرح خواستها و مطالبات معين در رابطه با اين مسائل در بيانيه ها و قطعنامه هاي علني، انتشار وسيع آنها و جلب حمايت از سازمانهاي کارگري و مترقي و انساندوست بين المللي و غيره و غيره، تمام اين جوانب مشخص کار ميتواند و بايد راسا بوسيله حزب ما مطرح شود و اجزاي عملي آن به فعالين توضيح داده شود. نمونه تعقيب قاتلين کارگران خاتون آباد، پيگيري مساله زلزله زدگان بم، پيگيري موارد مشخص صدمات جاني و جسمي و رواني که به کارگران در حين کار وارد مي آيد، اعلام نام و مشخصات کساني که در اعتراضات و در شورشهاي شهري جان خود را از دست ميدهند که آخرين نمونه اش همين دو روز قبل در نورآباد ممسني اتفاق افتاد و ده ها مورد ديگر، همه اينها ميتوانند موضوع کمپينها، ايجاد کميته ها و مجامع عمومي و انواع تشکلهاي مبارزاتي، و محمل مرتبط کردن و متشکل کردن مردم معترض در عرصه هاي مختلف و در يک سطح نسبتا وسيع باشند. حزب ما بايد بيش از گذشته فعاليت خود را بر چنين نمونه هاي عملي متمرکز کند و به اين ترتيب راه پيشروي را به فعالين در جنبش کارگري و در مبارزه جوانان و زنان و معلمان و پرستاران و ديگر بخشهاي معترض جامعه نشان بدهد و هموار سازد.
انترناسيونال: پيام و فراخوان کنگره پنجم خطاب به جنبش آزادي و برابري چه بود؟
حميد تقوائي: پيام کنگره در يک جمله گرد آمدن به دور پرچم حزب براي ساختن انقلاب آتي در ايران بود. کنگره اين پرچم و نحوه گرد آمدن حول آنرا در سطح مشخص تر و دقيقتري از گذشته تعريف و اعلام کرد. انقلاب و سوسياليسم و نحوه تحقق و به پيروزي رساندن آن مضمون مباحث و قطعنامه هاي کنگره بود. کنگره بر سوسياليسم بعنوان راه حل عاجل، عملي و فوري مسائل و مشکلات مردم ايران و بر انقلاب بعنوان يگانه راه رسيدن به سوسياليسم، تاکيد کرد. کنگره نشان داد که چگونه ميتوان و بايد از همين امروز دست اندرکار ساختن و رهبري کردن انقلاب براي سرنگوني حکومت اسلامي و برقراري جمهوري سوسياليستي شد و در قطعنامه ها و نقشه عملهاي روشني اين راه را قدم بقدم تعريف و تدقيق کرد. به نظر من نفس وجود چنين کنگره اي با شور و اشتياق شرکت کنندگانش، با پيامهاي گرمي که از فعالين حزبي در نقاط مختلف ايران از قبل از برگزاري و در حين کنگره بدست ما ميرسيد و با سخنرانيها و مصوبات راديکال و شفاف و روشن اش يک گام بزرگ در پيشروي جنبش آزادي و برابري در ايران به شمار ميرود. اين در واقع کنگره جنبش آزادي و برابري، کنگره انقلاب و کنگره بشارت دهنده سوسياليسم در ايران بود. من از جانب کنگره پنجم همه فعالين و دست اندر کاران جنبش کارگري و جنبش هاي اعتراضي ديگر را به پيوستن به حزب و سازماندهي انقلاب حول پرچم حزب فرا ميخوانم.