از انترناسيونال ۵۳،  جمعه  ۲۷  شهريور  ۱۳۸۳ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

بيانيه دفتر سياسي حزب کمونيست کارگري ايران:

در محکوميت شعار فدراليسم

١- در ماههاي اخير شعار فدراليسم جاي برجسته تري در تبليغات احزاب و گرايشات اپوزيسيون ملي و ناسيوناليست، شامل برخي جريانات باصطلاح چپ، يافته است. در تبليغات اين جريانات برقراري يک سيستم فدرالي، گامي در جهت "عدم تمرکز قدرت" و "دموکراتيزه" کردن سيستم اداري کشور قلمداد مي شود. اما واقعيت اينست که شعار فدراليسم در ايران نه فقط متضمن گسترش آزادي هاي سياسي و مدني مردم نيست، بلکه بر عکس، يک شعار عميقا ارتجاعي، ضد مردمي و ضد کارگري است که علاوه بر عقب گردهاي سياسي و فکري و فرهنگي تعيين کننده اي که به جامعه تحميل مي کند، مي تواند آغازگر يکي از خونين ترين و مشقت بارترين دوره ها در تاريخ معاصر جامعه ايران باشد.

٢- طرح شعار فدراليسم از جانب اين احزاب از اين رو نيست که گويا چنين خواستي در ميان مردم وجود دارد و يا جنبش و حرکت قابل لمسي در خود جامعه براي برقراري يک نظام فدرال در جريان است. هيچ نشاني از وجود تقابل و کشمکشي قابل ذکر در مقياس سراسري در جامعه ميان باصطلاح "ملل و اقوام متشکله کشور" و يا حتي احساس تعلق ملي و قومي غليظ و علاج ناپذيري در ميان مردم که اساسا بهانه اي براي طرح چنين سياستي بدست بدهد ديده نمي شود. مطالبه يک جامعه فدرال در هيچ يک از تلاطم هاي سياسي تاريخ کشور حتي طرح نشده و فاقد هر نوع پيشينه و زمينه در تاريخ معاصر کشور است.

حقيقت اينست که شعار فدراليسم يک شعار دست ساز و ابتدا به ساکن خود اين گروههاست که بعنوان فرمولي در مصالحه و معامله ميان ناسيوناليست ها و عظمت طلبان ايراني با جريانات خودمختاري طلب کرد و در راس آنها حزب دموکرات کردستان به پيش کشيده شده است. اين فرمولي است که هر دو جريان براي اجتناب از راه حل واقعي مساله کرد و دور زدن اراده مستقيم مردم کردستان، و براي بند و بست از بالاي سر مردم و تقسيم قدرت ميان خويش يافته اند.

ناسيوناليسم عظمت طلب ايراني و شاخه هاي مختلف اپوزيسيون ملي، در شعار فدراليسم اين امکان را مي بينند که با انکار مساله کرد، و ضمن تضمين "تماميت ارضي"، دريچه اي براي معامله با احزاب خودمختاري طلب باز کنند. احزاب خودمختاري طلب کرد متقابلا فدراليسم را شعاري مي بينند که با تعميم خواست خودمختاري به مقياس سراسري و طرح آن تحت پوشش مطالبه نظام سياسي - اداري فدرال براي کل کشور، آنها را از اتهام تجزبه طلبي مبرا مي کند و مقاومت دولت مرکزي و احزاب ناسيوناليست ايراني در برابر خواست خودمختاري را کاهش مي دهد.

٣- خصلت ارتجاعي شعار فدراليسم و عواقب سياسي و اجتماعي فوق العاده زيانبار آن براي مردم و جامعه بسيار عيان است. فدراليسم به معناي تقسيم قومي رسمي مردم کشور و تراشيدن هويت هاي ملي و قومي کاذب براي مردم و صدور شناسنامه هاي قومي براي ميليون ها انساني است که در ايران زندگي و کار مي کنند. فدراليسم به معناي عقب کشيدن خودآگاهي سياسي مردم و فرهنگ سياسي جامعه و برجسته کردن قومي گري و نژادپرستي در ذهنيت مردم و نهادها و قوانين اجتماعي است. فدراليسم به معناي رسميت دادن و تعميم بخشيدن به تبعيضات سياسي و اقتصادي و فرهنگي ميان مردم برحسب برچسب هاي ملي و قومي، پاکسازي هاي قومي در مناطق مختلف کشور، رهبر تراشيدن از ميان مرتجع ترين احزاب و افراد براي مردم مناطق مختلف و به عقب راندن جنبش ها و نيروهايي است که براي يک کشور سکولار غيرمذهبي و غيرقومي و برابري همه اهالي کشور مستقل از جنسيت و نژاد و مذهب و قوميت تلاش مي کنند. شعار فدراليسم نسخه اي براي ايجاد عميق ترين شکاف ها و تفرقه هاي قومي در صفوف طبقه کارگر کشور است. شعار فدراليسم شعاري ضد کارگري و ضد سوسياليستي است.

٤- از نظر عملي، شعار فدراليسم، زمينه ساز يک کشمکش خونبار و طولاني در سطح کل کشور است. در بخش اعظم مراکز پرجمعيت و صنعتي و در راس همه در شهر دوازده ميليوني تهران، هيچ رابطه يک به يکي ميان "اقوام" با سرزمين وجود ندارد. هر نوع تلاش براي تراشيدن هويت قومي براي مردم و تقسيم سرزمين و تعريف حاکميت منطقه اي بر حسب قوميت، به يک جنگ خونين و عظيم ميان جريانات قومي منجر مي شود که بناگزير کل مردم را به کام خود مي کشد. ابعاد فاجعه اي که تحقق اين افق ارتجاعي قوم پرستانه مي تواند در ايران ايجاد کند، چنان عظيم خواهد بود که رويدادهاي سال هاي اخير يوگسلاوي در قياس با آن رنگ مي بازد و بيروت و کابل و سارايوو در مقايسه با تهران پس از فاجعه "فدراليسم"، کانون هاي امنيت و ثبات جلوه خواهند کرد.

٥- انقلاب آزاديخواهانه مردم در سال ٥٧، تحت لواي حکومت اسلامي و اصالت دين به بيراهه و به خون کشيده شد. خواست فدراليسم مجددا همين سرنوشت را اينبار بنام اصالت قوميت و مليت و حکومت مبتني بر هويت ملي و قومي گري براي مردم تدارک مي بيند. حزب کمونيست کارگري شعار فدراليسم را بعنوان يک شعار ارتجاعي، ضد کارگري و مغاير با آزادي و برابري مردم بشدت محکوم مي کند. هرچند همه گير شدن و موضوعيت يافتن اين شعار در جامعه ايران امري نامحتمل است، حزب کمونيست کارگري ايران در هر حال وظيفه خود مي داند که در برابر هر حرکت احزاب ناسيوناليست براي تحميل اين افق و اين آينده تاريک به مردم قاطعانه بايستد. حزب کمونيست کارگري با هر تلاش ارتجاعي براي مبتني کردن دولت و نظام اداري در کشور بر مذهب، قوميت، و مليت مقابله خواهد کرد. حزب کمونيست کارگري ايران تمام آن نيروها و جرياناتي که چه از سر واپس گرايي قومي و چه از سر حماقت و کوته نظري سياسي، مردم را به اين پرتگاه هولناک مي رانند، پيگيرانه افشاء خواهد کرد.

٦- حزب کمونيست کارگري براي برقراري يک نظام سياسي و اداري سکولار غيرقومي و غيرمذهبي تلاش مي کند که در آن برابري حقوقي کليه اهالي و ساکنين کشور، مستقل از قوميت، جنسيت، نژاد، مذهب، اعتقادات، و غيره تضمين شده باشد.

٧- در رابطه با مساله کرد، حزب کمونيست کارگري ايران يکبار ديگر بر موضع اصولي خود تاکيد مي کند. اين تنها خود مردم کردستان هستند که حق دارند و بايد در يک رفراندم آزاد تصميم خود را درباره جدايي کردستان و يا باقي ماندن در چهارچوب کشور بعنوان شهروندان متساوي الحقوق کشور اعلام کنند. هر نوع بند و بست نيروهاي سياسي و هر نوع توافقي از بالاي سر مردم ميان دولت مرکزي و احزاب خودمختاري طلب کرد در مورد آينده سياسي و اداري کردستان فاقد مشروعيت سياسي و قانوني است.

دفتر سياسي حزب کمونيست کارگري ايران

ارديبهشت ١٣٧٥ - مه ١٩٩٦