اين بيانيه ضد حزبي - ضد کمونيستي را پس بگيريد!
خليل کيوان
بيانيه ٢١ نفر از اعضاي کميته مرکزي ادعا دارد بحران حزب را توضيح ميدهد، راه برون رفت نشان ميدهد و نگران وحدت حزب است. اما، يک به يک نشان ميدهد که در هيچکدام موفق نيست. در عوض، اين سند يک نمونه کامل از اتهام زني، پرخاشگري، يک سند غير اصولي از توضيح واقعيات دو سال گذشته تا امروز، و يک شاهکار غير علمي به لحاظ متد است. از جهت لحن، تند و از لحاظ مضمون راست است. ضد کمونيستي و ضد حزبي است. اين سند براي حملات ضد کمونيستي چيزي کم ندارد. يک "سند جديد براي آرشيوي کهنه است". رفيق محسن ابراهيمي در اين رابطه توضيحات دقيق و کافي داده است. قرار است اگر رفقا، حزب را ترک کنند، مطبوعات ضد کمونيستي، تکرار تبليغات تهوع آور دنياي بورژوازي عليه کمونيست ها را، اينبار از زبان خودشان منتشر کنند. به اين دليل، صرفنظر از منازعات تا کنوني ما، اين اقدام رفقا، اين بيانيه، خدمتي به ارتجاع است و بايد محکوم شود.
پيام اين سند آشکار است: يا حزب را بدست ما مي سپاريد و يا ميرويم و نامه از درون (بيانيه) عليه آن منتشر ميکنيم. يا ما يا هيچ. اين ارعاب است. اين باج گيري است. ادعا ميشود اگر آنها رهبر باشند اين حزب خوب است، اگر نباشد اين حزب پوپوليست است، مائوئيست است، استالينست است، چپ سنتي است، جمع دوروغگويان است، فرقه رياکاران است، مجاهد است، فدائي است، مداح است، اپورتونيست است، انقلاب ايدئولوژيک کرده است، تسويه گر است و ...
راجع به حزب کمونيست شوروي دهه سي و چهل و شخص استالين هم خيلي بيش از اينها نميگويند. آيا در ميان اين ٢١ نفر کسي پيدا نشد همين حقيقت ساده را درک کند و براي امضاي اين بيانه تعمق کند؟ ياد بهمن شفيق افتادم. اول تزهائي براي ايجاد انترناسيونال آورد، وقتي تزهايش نقد شد، به حزبي که ميخواست پايه انترناسيوناليسم او بشود، هر چه در توان داشت، دشنام نثار کرد.
متد بيانيه در باره اختلاف
گرچه بايد اذعان کرد که رفقا متد منصور حکمت در بررسي پديده ها را ميشناسند و در همين بيانيه نيز ميگويند که در بررسي اختلافات دورني حزب بلشويک توسط منصور حکمت نيز، تحولات سياسي اجتماعي مبنا بوده است، اما در بيانيه در کاربست اين متد براي توضيح اختلافات کنوني و حتي جريان مستعفيون در سال ٩٩ ميلادي از اين متد عدول ميکنند. براي بررسي اختلافات درون حزب به تاريخ گرايشات حزب ميپردازند و معلوم هم نيست چرا، در اين تاريخ، خودشان معلم و آموزگار بوده اند و عده اي ناقلين ميکروب هاي سياسي چپ سنتي و مائويسم. خودشان اصول گرا، طرف مقابل محفل گرا.
خير اين متد درست نيست. نه جريان مستعفيون و نه اختلافات امروز با تاريخ حزب قابل توضيح نيستند. حرکت مستعفيون انعکاس تلاطمات سياسي جامعه در حزب بود. با پيدايش جنبش دوم خرداد، بسياري از سازمانهاي اپوزيسيون از آن تاثير گرفتند. حزب ما هم که ديوار چيني با جامعه ندارد، از اين تحولات تاثير گرفت و نتيجه آن شد که عده اي گفتند تحولات بورژاوئي در شرف وقوع است. رژيم متعارف ميشود. عکس مصدق توي جيب مردم پيدا ميکردند. کمونيست ها و کارگران را به سازمانيابي در اين فرصت، براي چانه زني براي موقعيت بهتر فراخواندند. سير وقايع، پوچي گرايش دوم خرداد و آرزوهاي مستعفيون را دود کرد. پس ميبينيم که، اساس حرکت مستعفيون، تحولات سياسي جامعه بود. امروز هم همان متد درست است. بر متن اوضاع جديد، و اينبار با فقدان منصور حکمت، سئولات تازه و پاسخ هاي جديد همين صف بندي را دارد در بين ما دامن ميزند، يا زده است. انقلاب يا فروپاشي؟ حکومت حزب يا حکومت سوسياليستي؟ سرنگوني تمام عيار جمهوري اسلامي يا دولت موقت؟ مجلس موسسان يا کنگره نمايندگان شوراها؟ رفراندم يا سازماندهي انقلاب؟ حزب گرايش کمونيسم کارگري يا حزب تعدد نظرات و ...
اين سئولات و پاسخ به آنها حزب را به جوشش آورده است. صفبندي هر چقدر هم که نادقيق و ناروشن باشد، اساسا حول همين سئولات ايجاد شده است. وضعيت امروز را بايد بر همين متن قرار داد و بررسي کرد. از اينرو، متد بيانيه ابژکتيو نيست. اختياري است. متافيزيک است. براي مصارف ديگر ابداع شده است.
اما بيانيه در يک پاراگراف به استراتژي حزب براي قدرت سياسي بعنوان پايه اختلافات اشاره ميکند. و عجيب اينکه به آن نمي پردازد. چرا بيانيه از اين مساله طفره رفته است؟ جواب: به همان دليل که تا بحال از يک مجادله سالم بر سر همين مساله و سئوالات کليدي ديگر طفره رفته اند. به اين دليل که نظرات سياسي ليدر بلوک ٢١ نفره، در بحث سياسي سالم تاب نمي آورد.
بيانيه در فاز تحريف و پرخاشگري
در روانشناسي ترمي هست بنام فرا افکني. چيزهائي که بخودت ميچسبد به ديگران پرتاب کن. ميگويند حمله بهترين دفاع است. بيانيه همين کار را ميکند. انگ ميزند، جعل ميکند، تحريف ميکند. فراافکني ميکند. در خيلي موارد ميشود نشان داد و تا کنون هم در سمينارها و در نوشته ها نشان داده شده است. از جمله ميتوان پرسيد: کيست که کنگره ٤ را کنگره انقلاب خواند و بعد آنرا کودتا ناميد؟ آفريندگان اسکاندال پلنوم ١٨ پشت کدام سند هستند؟ چه کساني پولپوت و استالين و تواب را در حزب پژواک دادند و يا در مورد کار برد آنها در حزب سکوت کردند؟ چه کساني در بحث سياسي به سابقه رجوع ميکنند؟ تبريکات و تمجيدات متقابل را چه کساني در اين حزب جاري کردند؟ کساني که نميگذاشتند بخشي از کميته مرکزي از اختلافات مطلع باشند کجا سنگر گرفته اند؟ و ...
صدور بياينه و فاز جديد اختلافات
با صدور اين بيانيه رفقا وارد مرحله تازه اي شدند. متاسفانه قطار اين رفقا سر بسمت ته دره گرفته است. سرنشينانش هم خواب تشريف دارند. اين خود يک دليل ديگر که بايد به کنگره رفت. تکليف بحث ها را آنجا روشن کرد. يک جهت و يک راننده انتخاب کرد. لازم نيست کسي هم پياده شود. هر کس بر اساس جايگاه، نظر و افقش در حزب، جاي خود را بيابد. ترکيب کنوني کميته مرکزي اين تناسب را ندارد. ما هم تلاش ميکنيم کسي به دره سقوط نکند. کسي هم پياده نشود. اما تلاش ما مشروط است. کسي که تصميم قاطع گرفته ته دره برود ما کاري نميتوانيم برايش بکنيم. اميدوارم هنوز رفقائي باشند که از اين تصميم منصرف بشوند.
رفقا
بيانيه شما چماقي است بر بالاي سر کميته مرکزي براي ارعاب و باجگيري. در عين حال، نامه اي از درون است اگر نمانديد. در بيرون از حزب هم بازار خوبي دارد. مطمئن باشيد براي انتشار آن ده ها روزنامه و سايت دست راستي جا باز ميکنند. از اين رو، ادعاي برقراري وحدت حزب پوچ است. در اوضاع فعلي يک شوخي بي مزه است. روش تان حزب شکنانه و غير اصولي است. براي من که شما را کمونيست هاي با ارزشي ارزيابي ميکنم، اين کارتان فقط حيرت انگيز جلوه ميکند. شخصا دلم نميخواهد کسي از اين حزب برود. تسليم هم ممکن نيست. اما اگر قرار باشد بين تسليم به بيانيه و يا جدائي يکي را انتخاب کنيم، بي شک دومي را انتخاب ميکنيم. دومي تلخ اما اصولي است. اگر وحدت حزب براي شما مهم است بايد اين بيانيه ضد حزبي - ضد کمونيستي را پس بگيريد!
رفقاي کادر
راه حل رفقاي ٢١ نفر، يا حزب دست آنها يا خروج از حزب است. اگر حزب در دست آنها باشد وضع از اينهم بدتر خواهد شد و در نتيجه حزب شورش ميکند. و اگر خارج شوند قطعا لطماتي بر حزب وارد خواهد شد اما حزب به حکم شرايط سياسي ايران و جهان و نياز جامعه به کمونيسم راديکال، به حکم موقعيت بسيار مناسبي که کمونيسم منصور حکمت در جامعه پيدا کرده است و به حکم تصميم قاطع اکثريت کادرها اين مانع را هم پشت سر خواهد گذاشت و پيش خواهد رفت. نبايد از رفتن کسي خوشحال بود. اما نبايد به اتحاد دروغين هم تن داد.
همه ميدانند کميته مرکزي تقريبا دو نيمه است. رهبري کنوني حزب آچمز است. پلنوم هر تصميمي بگيرد، به هر طرفي متمايل گردد، باز صورت مساله باقي است. بنابراين، کنگره تنها راه است. کنگره پنج بايد هم از جهت سياسي، يعني رد و يا تائيد مصوبات تاکنوني، و هم از جهت ترکيب رهبري حزب، تصميم بگيرد. ادامه وضع موجود يا پيروزي يک طرف (با اختلاف احتمالا يک راي) اضمحلال حزب است. هيچ کدام از طرفين در شرايط کنوني قادر به هدايت حزب نيستند. پلنوم هم، هر تصميمي بگيرد گشايشي پيش پاي ما نخواهد گذاشت. در اين ترديدي نيست. پلنوم نه به جهت سياسي و نه به جهت سازماني حزب را نمايندگي نميکند. بدون تاکيد بر سياست ها و مصوبات تا کنوني و نهايتا انتخاب کميته مرکزي جديد، حزب از اين مخمصه خارج نخواهد شد. از اينرو، کنگره ٥ يک ضرورت است. بحث هاي اساسنامه اي در باره مقررات برگزاري کنگره فوق العاده، براي فرار از اين ضرورت است. براي مانع تراشي است. کنگره فوق العاده براي اوضاع فوق العاده است. و اکنون وضع حزب فوق العاده بغرنج است.
رفقاي کادر
نبايد تسليم اين روش ها شد. اين، همچنانکه رفقاي ديگر هم پيشتر بيان کردند، فساد است. حتي اگر، همه کميته مرکزي هم، تسليم اين روش ها شوند، کادرها ميبايد، قاطعانه آنرا محکوم کنند. بحث ها بايد فورا به اعضا داده شود. کنگره ٥ را فراخوان بايد داد. اين يک ضرورت سياسي تشکيلاتي است. حزب در خطر است!
زنده باد حزب
پيش بسوي کنگره ٥