از انترناسيونال ۵۲،  جمعه  ۲۰  شهريور  ۱۳۸۳ -  ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

تروريسم اسلامي

منصور حکمت

موجي از آدمکشي هاي اسلامي، خاورميانه و شمال آفريقا را فرا گرفته است. قربانيان اين موج عادي ترين مردم عادي اند، در مصر و الجزاير اتباع خارجي را اعم از کارگر و توريست و بازنشسته به گلوله ميبندند و سر ميبرند، صف کودکان دبستاني را با بمب کشتار ميکنند، دختران جواني را که از ازدواج اجباري سر باز زده باشند به خون ميکشند. در تل آويو عابران بيخبر را، از کودک و پير و جوان، در خيابان و اتوبوس به قتل ميرسانند. و قهرمانانه، از اسرائيل تا الجزاير، به بشريت متحير اطمينان خاطر ميدهند که اين "مبارزه مسلحانه" ادامه خواهد يافت.

زماني بود که چپ سنتي و "ضد اميرياليست" خشونتهاي کور و تروريسم عنان گسيخته جريانات جهان سومي و ضد غربي را اگر نه بديده تحسين، لااقل به ديده اغماض مينگريست. ظلمي که به ملت هاي محروم و خلقهاي تحت ستم روا داشته ميشد به زعم اينان اين تروريسم را بعنوان عکس العملي مشروع توجيه ميکرد. تروريسم گروههاي فلسطيني، جريانات مسلمان و يا ارتش جمهوريخواه ايرلند، که قربانيانشان را بطور روز افزوني مردم بيدفاع و بي خبر غير نظامي تشکيل ميدادند، نمونه هاي برجسته اين تروريسم "مجاز" در دوره هاي قبل بودند، تروريسمي که ظاهرا به ظلمهاي گذشته و حال پاسخ ميداد، تروريسمي که ظاهرا در عکس العمل به خشونت و سياستهاي ضد انساني دولتها و قدرتهاي سرکوبگر پديدار شده بود. جالب اينجاست که دولت اسرائيل نيز در طول سالها دقيقا با عين همين استدلال، يعني با استناد به جنايات و نسل کشي هاي غير قابل توصيف فاشيسم هيتلري و جريانات ضد يهود در کشورهاي مختلف عليه مردم يهود، سرکوب خشن مردم محروم فلسطين و کشتار هرروزه جوانان فلسطيني را توجيه کرده است.

اين نوع استدلال، و تروريسم کوري که به استناد به آن در خاورميانه، چه از طرف سازمانهاي عرب و فلسطيني و چه از طرف دولت اسرائيل، جريان يافته است، همواره از نظر کمونيسم و طبقه کارگر ورشکسته و محکوم بوده و هست. کوچکترين ارتباط واقعي و مشروعي ميان مصائب هولناکي که در قرن اخير بر مردم يهود رفته است با سرکوبگري ها و جنايات دولت و راست افراطي در اسرائيل عليه فلسطينيان، وجود نداشته و ندارد. کوچکترين ارتباط واقعي و مشروعي ميان مشقاتي که مردم محروم فلسطين کشيده اند با تروريسم سازمانهاي منتسب به اين مردم، اعم از اسلامي و غير اسلامي، وجود نداشته و ندارد. اين سوء استفاده و سرمايه ساختن جريانات و جناحهاي بورژوايي، اعم از دولتي و غير دولتي، از مصائب مردم محروم است. اين تروريسم نه فقط در مبارزه رهائيبخش کارگري جايي ندارد، بلکه محکوم کردن و از ميدان بدر کردن آن توسط طبقه کارگر بويژه در کشورهاي منطقه يک شرط حياتي قرار گرفتن کارگر در راس مبارزه اجتماعي براي پايان دادن به اين مصائب است.

موج جديد آدمکشي اسلامي، بخصوص در شمال آفريقا، ديگر ظاهرا حتي از اين قبيل توجيهات سياسي هم بي نياز است. يک عمامه و يک تفنگ تمام چيزي است که براي شروع اين جهاد کثيف عليه انسانيت کفايت ميکند. اين گانگستريسم اسلامي است، و سرمنشاء آن رژيم حاکم در ايران است. تکليف اين جريان نيز در ايران يکسره خواهد شد.

براي اولين بار در انترناسيونال دوره اول شماره ١٦، آذر ١٣٧٣ منتشر شد.