از انترناسيونال ۵۲،  جمعه  ۲۰  شهريور  ۱۳۸۳ -  ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

بيانيه ٢١ نفر

بيانيه "برون رفت" از حزب کمونيست کارگري!

آذر ماجدي

بيانيه گروه ٢١ نفره، بيانيه اعلام موجوديت و انشعاب اين گروه از حزب کمونيست کارگري است و بهمين عنوان هم بايد با آن برخورد کرد. اين بيانيه مصرف داخل حزبي ندارد، براي خارج حزب نوشته شده است. بايد رفتن از حزب را انقلابي جلوه داد، پس بايد ماندن در حزب را عين فرقه گرايي، ضد انقلابي و ضد کمونيستي خواند. بايد به رسم و روال مرسوم بر سر حزبي کوبيد که داريم ترکش ميکنيم. رفتگان و ترک کنندگان انقلابي باشند و باقيماندگان فرقه اي و مهجور. بايد بر سر مال بکوبند تا حرکتشان عين انقلابيگري و قهرمانانه جلوه کند. قبلا ديده ايم، قبلا تجربه کرده ايم، گروه ديگري را هم مشايعت کرديم. و عليرغم اينکه آنها گل و لجن بسمت ما پرتاپ کردند ما براي آنها آرزوي موفقيت کرديم. "شورشگران آوريل" آن زمان رفتند و همانطور که منصور حکمت پيش بيني ميکرد هزيمت نصيب شان شد. باصطلاح "حکمتيست" هاي امروز ما هم خواهند رفت و ما اميدواريم که روزي در انقلاب در کنار هم ظاهر شويم. دنيا بزرگ است براي همه ما جا دارد. جاي يکديگر را تنگ نکرده ايم. راستش بعد از بيانيه اين گروه ٢١ نفره يکبار ديگر ايمان آوردم که "خداحافظ رفيق" منصور حکمت که خطاب به مستعفيون نوشته شد، يک کلاسيک کمونيستي است. سطر به سطر آن انگار که امروز نوشته شده است و در پاسخ به اين گروه.

بيانيه ٢١ نفره مصرف خارجي دارد. پرتاپ کردن الفاظ "تصفيه ايدئولوژيک"، "انقلاب ايدئولوژيک"، "انقلاب فرهنگي"، پرتاپ کردن اين الفاظ ضدکمونيستي به طرف بخشي از رهبري حزب کمونيست کارگري، به ادامه دهندگان حزب کمونيست کارگري، به باقي ماندگان، به کساني که پرچم حزب کمونيست کارگري را برافراشته نگاه داشته اند و برافراشته نگاه خواهند داشت، مصرف خارجي دارد. در بازار ضدکمونيستي بيرون از حزب خريدار دارد. اين پلاتفرم سياسي آنها است. اين الفاظ بدنبال استالينيست، پولوپوتيست و تواب کننده ميايد. از يک دست و يک نوعند. ضدکمونيستي اند، جنگ سردي اند. با اين پلاتفرم در بازار ضدکمونيستي بيرون از آنها به گرمي استقبال خواهد شد. کساني که قبلا ما را پولپوتيست و استالينيست خطاب ميکردند، از جمله حزب دمکرات و راه کارگر، کساني که پيش از اين ما را فرقه و سکت خطاب ميکردند، کساني که پيش از اين ميگفتند که ليدر ما حکم قائد ما را دارد، اين دوستان را به گرمي در آغوش خواهند گرفت. اين بيانيه مصرف خارجي دارد.

حتي وقتي روش هاي خود را به ما نسبت ميدهند نيز براي مصرف خارجي است. وگرنه ما که در درون حزب ميدانيم که چه کسي فضا سازي، تحريف، انزجار نامه نويسي و ترور شخصيت کرده است. بالاخره يا گيرنده اين تصاوير بوده ايم و يا دادنده آن. از خودمان که شک نداريم. در روز روشن در دالان ها تصوير سازي و شيطان سازي شده است. همه مان ديده ايم. ما که قرباني و موضوع اين ترور شخصيت و فضا سازي و شيطان سازي بوده ايم که ميدانيم چه کساني به اين روشها متوسل شده اند. در واقع امر اين روشها متناسب با سياستهايي است که اتخاذ شده است. سياست هاي راست بناگزير چنين روش هايي را نيز با خود دارد. تعجبي ندارد. و وارونه زدن و روشهاي مذموم خود را به طرف مقابل نسبت دادن نيز درست متناسب با اين سياست هاست. و اين کار نيز در اين بيانيه مصرف برون حزبي دارد.

پلاتفرم سياسي

در اين بيانيه اعلام موجوديت حتي يک پاراگراف در باره اهداف و برنامه سياسي اين گروه وجود ندارد. بيانيه اعلام موجوديت است ولي تماما حمله به باقي ماندگان در حزب کمونيست کارگري است، تماما حملات ضد کمونيستي به آنهاست. با زباني که اين روزها در حزب بسيار "مد" شده است، "سلبي" است.

تمام اين مجادله حاد و تند در حزب کمونيست کارگري حول نظرات راستي که توسط کورش مدرسي ابراز شده، آغاز گشت. از قبل از پلنوم ١٥، از زمان بيماري منصور حکمت، از زماني که منصور حکمت نتوانست در زندگي حزب نقش فعالي بازي کند، رفيق کورش آغاز به تدوين سياست و تاکتيک براي حزب کرد و از همان زمان سياست هاي راستي را در مقابل حزب قرار داده است. ولي به يمن مبارزه بخشي از رهبري اين حزب اين سياست ها هيچگاه به سياست هاي رسمي حزب بدل نشد، عليرغم اينکه حاملين آنها بمدت يکسال ليدر حزب بود. اين سياست ها اگر توسط حزب اتخاذ ميشد، الان مدتها بود که حزب کمونيست کارگري از هم پاشيده شده بود، چند شقه شده بود. قبل از اينکه جمهوري اسلامي فروبپاشد تا تاکتيک مجلس موسسان، رفراندوم، دولت ائتلافي و موقت حجاريان يا سلطنت طلبان شکل بگيرد، حزب کمونيست کارگري فرو مي پاشيد. اختلاف سياسي، اختلاف بر سر افق و اختلاف بر سر مباني هويتي حزب کمونيست کارگري موضوع اين جدال حاد و تند در حزب است. ولي اين بيانيه اعلام موجوديت حتي اشاره اي به آنها نميکند. پاسخي به آنها نميدهد. اين بيانيه، به اين معنا، کاملا غير سياسي است. از هر موضعگيري و اعلام اصول سياسي خالي است.

ميگويند يک انتخاب سياسي در مقابل همه قرار دارد. ميگويند بايد انتخاب کرد. اين انتخاب سياسي چيست؟ چگونه ميتوان به اين بيانيه و اين گروه پيوست؟ بايد به اين حملات ضدکمونيستي، به اين بي اعتبار کردن کمونيسم پيوست، راه ديگري نيست. انتخاب سياسي ديگري اين بيانيه در مقابل شما نميگذارد. هيچ چيز اثباتي، هيچ هدفي، هيچ پلاتفرم سياسي اي در آن وجود ندارد. بايد به لجن مال کردن کمونيسم پيوست.

فرقه در تقابل با حزب سياسي

ادعا ميشود که آنها که ميخواهند بروند خواهان حزب سياسي اند، آنها که باقي ميمانند فرقه ايدئولوژيک و سکت اند. اين هم ادعايي است. توضيح سياسي و تئوريک شان چيست؟ چرا باقي ماندگان شده اند سکت و فرقه ايدئولوژيک؟ باين خاطر که در يک حزب مارکسيستي و کمونيستي آمده اند و يک سري نظرات راست را نقد کرده اند نظرات راستي بر سر افق و آينده و احتمال پياده کردن سوسياليسم، انقلاب دو مرحله اي، استراتژي کسب قدرت، تاکتيک هاي سياسي در پروسه کسب قدرت، در مورد آرايش حزبي، و روش ها و شيوه مبارزه کمونيستي و مسائلي از اين دست. و بر سر اينها يک جدال مهم نظري و سياسي براه افتاده است. واقعا که دنيا وارونه شده است. اين دوستان در وارونه جلوه دادن حقايق يد طولايي دارند. طبق اين بيانيه، کساني که تماما به نقد سياسي و نقد سياست ها روي آورده اند فرقه ايدئولوژيک و سکت شده اند. کساني که هيچ پاسخ سياسي نداده اند، بجاي دفاع از سياست هاي معين به سابقه ها ارجاع داده اند، بجاي دفاع سياسي، حمله عاطفي و هيستريک کرده اند، بجاي نقد سياست ها و مباحث طرف مقابل به شخصيت آنها حمله کرده اند و شيطان سازي کرده اند، حزب سياسي اند و حکمتيست شده اند. اين هم مزاحي است. دوستان! کسي اين ادعاها را از شما نميخرد. اينها فقط مصرفش در بازار ضد کمونيستي خارج از حزب است.

دوستان عزيز "حکمتيست" ما ميگويند بحث و جدل نظري و سياسي بر سر امکان يا عدم امکان سوسياليسم در جامعه ايران، ماهيت انقلابي که در ايران در شرف وقوع است، استراتژي کسب قدرت حزب کمونيست کارگري، دست بردن به تاکتيک هاي طبقات ديگر، در يک کلام بر سر افق و استراتژي کمونيستي و مارکسيستي در يک حزب کمونيستي و مارکسيستي فرقه گرايي است، مائوئيسم است، انقلاب ايدئولوژيک است. بحث نظري را ايدئولوژيک ناميده اند تا بتوانند منتقدان را فرقه ايدئولوژيک بخوانند. اگر از رفيق عضو رهبري حزب، از ليدر سابق و اميدوار به پست ليدري پرسيده شود در مورد اين مسائل چه نظري دارد و چگونه فکر ميکند، ميگويند داريد تفتيش عقايد ميکنيد، پرسشنامه ايدئولوژيک پخش کرده ايد. حزبي که بر مبناي مارکسيسم ساخته شده است. حزبي که قرار است بر ستون فقرات کادرهاي مارکسيستش بجلو برود و پياده کردن سوسياليسم را تضمين کند، در چنين حزبي حتي نميشود از عضو رهبري پرسيد راجع به امکان پذيري سوسياليسم چه فکر ميکند. اين انقلاب ايدئولوژيک و تفتيش عقايد و استالينيسم ناميده ميشود. و جالب اينجاست که اينها خود را حکمتيست هم مينامند. اگر از اين "حکمتيست" هاي عزيز بپرسيد درباره "مارکسيسم و جهان امروز"، "مباني و چشم اندازهاي حزب کمونيست کارگري"، "تفاوت هاي ما"، و تازگي ها حتي "يک دنياي بهتر" چه فکر ميکنند، به تفتيش عقايد و انقلاب ايدئولوژيک متهم ميشويد. اگر از رفيق عزيز "حکمتيست" مان که اعلام ميکند نصف کساني را که او سوسياليست کرده است الان دارند پرسشنامه جلويش ميگذارند، پرسيد، رفيق عزيز شما چگونه اين جماعت را سوسياليست و مارکسيست کرديد، بدون اينکه انقلاب ايدئولوژيک کنيد، چه پاسخ ميدهد؟ از دستاوردهاي اين "حکمتيست" هاي جديدالتاسيس اينست که مبارزه نظري، مبارزه فکري، مبارزه سياسي را مبارزه ايدئولوژيک، و تفتيش عقايد مينامند. در جنبش و حزبي که مبارزه نظري، فکري و سياسي در آن جايگاه بسيار رفيعي داشته است، در حزب و جنبشي که ليدر آن، منصور حکمت، همواره بر استحکام مارکسيستي، آموزش مارکسيستي، بر مارکسيست کردن کادرها، بر ستون فقرات مارکسيستي و بر مبارزه نظري و فکري و سياسي تاکيد بسياري داشت، اين يک پديده نوظهور و بديع است. و از آن بديع تر و مضحک تر حکمتيست خواندن خود است. در اين دنياي وارونه و عجايب هر چيزي ممکن است.

کنگره کلاه بوقي

گفته ميشود که در اين کنگره قرار است به سبک انقلاب فرهنگي مائوئيستي کلاه بوقي بر سر عده اي گذاشته شود. گفته ميشود که اين کنگره مراسم تشيع جنازه و بخاک سپاري کمونيسم کارگري است. اينها ادعاهايي است که خود اين رفقا بايد دليلش را توضيح بدهند. من که هرچه فکر کردم نتوانستم بفهمم که چرا کنگره حزب کمونيست کارگري، بالاترين مرجع تصميم گيري حزب، مراسم تشيع جنازه و بخاک سپاري حزب کمونيست کارگري است. چرا بايد اعضا و کادرهاي حزب بيايند در کنگره اي حزب را بخاک بسپارند؟ ديوانه شده اند؟ عقل خود را از دست داده اند؟ اين چه اظهارات پوچي است؟ حتي خودتان را هم قانع نميکند. نگران نتايج کنگره هستيد، چون ميدانيد که در اقليت هستيد، چون ميدانيد که اکثريت حزب نظرات شما را قبول ندارند و روشهايتان را محکوم ميکنند. از نتايج آراء ميترسيد. هميشه ترسيده ايد. تمام سازشهايي را هم که در اين بيانيه به آن اشاره ميکنيد و جزء افتخاراتتان ميشماريد، بخاطر راي بوده است. قبل از کنگره ٤ در هراس از دست دادن راي در انتخابات کميته مرکزي، کورش مدرسي اعلام کرد که کانديد هيچ پستي در تشکيلات نخواهد شد و ميرود و نظراتش را مينويسد. هنوز فصل اول نظراتش به رشته تحرير در نيامده، کانديد رئيس دفتر سياسي شد، و طرح استيضاح ليدر را برشته تحرير درآورد. بخاطر نجات راي تان در کنگره ٤ عقب کشيديد تا وقتي آبها از آسياب افتاد، بدنبال لابيسم و کار در دالانها که در آن استاديد براي پست ليدري خيز برداريد. نامه مشترک را هم بهمين منظور قاپيديد، از ترس راي در پلنوم ٢٠. الان هم از کنگره ٥ ميترسيد باين خاطر که بخاطر علني شدن مباحث سياسي اين دو ساله ديگر لابيسم و محفليسم برد خود را از دست داده است. از راي ميترسيد، باين خاطر آنرا مراسم تشيع جنازه کمونيسم کارگري ناميده ايد. اين بزرگ بيني جالب توجه اي است. "اگر من در کنگره راي نياورم اين مساوي تشيع جنازه و بخاک سپاري حزب کمونيست کارگري است." ولي "مراسم بخاک سپاري افسانه منصور حکمت" که در اين بيانيه به آن اشاره شده واقعا زشت است. رفقايي که خود را حکمتيست هم ميناميد! واقعا شرم آور است. راجع به منصور حکمت چنين صحبت ميکنيد؟ عباراتي را که سايت هاي ضد حزب و ضد منصور حکمت درباره آن قلمفرسايي ميکنند را بعاريه ميگيريد. اين ديگر سقوط کامل است. اين سقوط قرار است تا کجا ادامه يابد؟

و اما کلاه بوقي. کلاهتان را قاضي کنيد. بحث هاي هر دو طرف روي يک سايت قرار داده شده است. رفقا از دو طرف سمينار گذاشته اند، تازه رفقا کورش و رحمان هم هر وقت اراده کرده اند توي صف زده اند و چند برابر رفقاي مقابل سمينار گذاشته اند. در يک مبارزه سياسي باز و علني چرا يک طرف مدعي اينست که بر سرش کلاه بوقي گذاشته شده است؟ چرا يک طرف معتقد است که دارند از او افشاگري ميکنند؟ چرا يک طرف مدعي است که کتاب بحران خليج اش را چاپ کرده اند؟ بحث هاي خود شما، بقلم خود شما، به زبان خود شما روي سايت است، چرا من کلاه بوقي سرم نرفته است و سر شما گذاشته شده است؟ چرا من افشاء نشده ام و شما شده ايد؟ چرا اين بحث ها بحران خليچ شماست و ما بحران خليچ چاپ کن؟ اين موقعيت بالاتر در مباحث چرا سهم ما شده است و موقعيت قرباني سهم شما؟ وقتي هاي و هوي و هياهو ميکنيد، به اين فکر کرده ايد که اين سير استدلال (اگر بشود آنرا استدلال ناميد) بضرر خود شماست. من تنها نکته اي که ميتوانم در مورد اين اظهارات بگويم، اينست که لابد در نظرات شما يک کلاه بوقي هست که وقتي عيان ميشود بر سر شما کلاه بوقي گذاشته ميشود، لابد قابل افشاگري هست که صرف علني کردن آن حکم افشاگري از شما را دارد، لابد از جنس بحران خليج هست، که دادن آنها به کادرهاي حزب شما را در بحران خليج مي اندازد. ممکن است براي کساني که دوستتان دارند، و عاطفي در کنارتان قرار گرفته اند، اين مظلوم نمايي راي جمع کند، ولي در مبارزه باز سياسي در حزب و جامعه و در ميان کادرهاي مارکسيست و کمونيست اين حزب اين اظهارات تاسف آور است.

قبل از کنگره ٤ و بعد از کنگره ٤

يکي از تم هايي که در صحبت ها و نوشته ها و در اين بيانه گروه ٢١ نفره عنوان شده است مقايسه فعاليت هاي حزب قبل و بعد از کنگره و دوران ليدري کورش مدرسي و حميد تقوايي است. اعلام ميشود: در دوره اول حزب فعال و موفق بوده، در دوره دوم پاسيو و شکست خورده. اولا، اين ارزيابي درست نيست. ايرادات و کم و کاستي هاي بسياري به دوره قبل از کنگره وارد است. اگر ما ٥٠ درصد ديد تيز و بيرحم منصور حکمت را داشتيم اين ايرادها را هم ميديديم. نوارهاي پلنوم ١٤ روي سايت هست گوش دهيد. کارمان بعد از کنگره ٤ هم پاسيو و ناموفق نبوده است. يک نمونه مهم آن راه اندازي تلويزيون است که اکنون در ايران سر و صداي بسياري کرده است و جامعه را کاملا قطبي کرده است. نامه هايي که علي جوادي و خود من از ايران دريافت ميکنيم کاملا تاثير عميق و تعيين کننده تلويزيون را در ايران نشان ميدهد. تزهاي سياسي رفيق حميد تقوايي که تشکيلات و جنبش ما را در داخل بر ريل ديگري قرار داد، نقش خود رفيق حميد در تشکيلات حزب در خارج که در هر سمينار و کنفرانس و مجمع حزبي که شرکت کرد، افق و هم دلي و شور بي سابقه اي ايجاد کرد و تشکيلات را به بحرکت درآورد، کمپين هاي موفق مان بخصوص در مقابله با اسلام سياسي، همگي نشانه ها و نمونه هايي از موفقيت اين دوره حزب است، که اگر با چوب لاي چرح مواجه نشده بود ابعاد آن بسيار چشمگيرتر و وسيع تر نيز ميشد.

ولي حتي در آن تصوير اغراق شده هم اين دوستان ترجيح ميدهند که نقش رفقاي مقابل را در موفقيت هاي آن دوره فراموش کنند، ١٨ تير، ١٦ آذر و جريان عبادي - اسلو که لحظات مهم و تعيين کننده اي در حيات حزب بودند را دوستان طور ديگري مينويسند و ارائه ميدهند. از قرار "راوي سني است." نقش رفقا اصغر کريمي، حميد تقوايي، علي جوادي، مينا احدي و خود من قرار است از تاريخ پاک شود. در بسياري از اين لحظات مهم رفيق کورش غايب بود. (به سمينار رفيق اصغر کريمي رجوع کنيد تصوير کامل تري ميگيريد.)

يک نکته پاياني

يکي از نکات خنده دار و جالب اين بيانيه که واقعا باعث مزاح ميشود، مائوئيست خواندن طرف مقابل و حکمتيست خواندن خود است. در سمينارهاي کادرها در يوتبوري و کپنهاگ که من براي صحبت با رفقا رفته بودم، متوجه شدم که اين رفقا بطرز جالب و تردستانه اي توجيه و توضيح اين حکم بامزه را در صحبت هاي منصور حکمت در پلنوم ١٤ يافته اند. نقد تند و تيزي که منصور حکمت در آن پلنوم از رهبري سياسي - اجرايي وقت کرد را رفقا اينگونه تعبير کرده اند که ما چپ سنتي هستيم و آنها حکمتيست. واقعا خنده دار است. در آن زمان منصور حکمت ليدر حزب بود و هيات دبيران شامل اصغر کريمي، آذر ماجدي، کورش مدرسي، آذر مدرسي، رحمان حسين زاده، علي جوادي، مريم نمازي و فاتح بهرامي بود. (اميدوارم اسم کسي را از قلم نيانداخته باشم.) اين نقد تيز و تند منصور حکمت دامن همه ما را ميگرفت، خطاب به همه ما بود. چطور شد که اين رفقا تصميم گرفتند اين نقد را متوجه اصغر و من و علي جوادي و ساير رفقا کنند؟ ما بشويم چپ سنتي و اين رفقا حکمتيست؟ يک موضوع واقعا خنده دار اينست که حميد تقوايي را مائوئيست خطاب ميکنند. رفيق حميد تقوايي بعنوان پرچم دار مبارزه عليه مائوئيسم و پوپوليسم در تاريخ ايران و در تاريح کمونيسم اسمش ثبت شده است. منصور حکمت هم اين را بارها بطور رسمي و غير رسمي اعلام کرده است. حالا آيا حميد تقوايي خواب نما شده است که پس از نزديک به ٣٠ سال مبارزه يکدفعه مائوئيست شود؟ دوستان جديتان نميگيرند! جدي باشيد. رفقا مزاح نکنيد! اين مبارزه و جدال جدي است. جدي به مسائل پاسخ دهيد. و يکبار ديکر صميمانه ازتان ميخواهم که منصور حکمت را راحت بگذاريد. در حق او چنين نکنيد. "افسانه منصور حکمت"، تصوير راست و اعتصاب شکن از او دادن و حالا باين شکل ناپسند و زشت خود را حکمتيست خطاب کردن، واقعا بي انصافي در حق اوست. او را راحت بگذاريد. صرف رجوع و استناد به بحث هاي رسمي او بروشني نشان ميدهد که چقدر اين ادعا ها پرت است. وارد بحث هاي غير رسمي هم که غير اصولي است بشويم.

١٩ اوت ٢٠٠٤