منصور حکمت يکبار ديگر پيروز شد!
نامه اي خطاب به اعضا و فعالين حزب در ايران
حميد تقوائي
رفقاي عزيز
حتما تا کنون از انشعاب در حزب مطلع شده ايد. و اين خبر بيشک بسياري از شما را متعجب و نگران کرده است. حزبي که همين چندي پيش در کنگره با شکوه و يکپارچه اش باستقبال انقلاب ايران رفت و رهبري و سازماندهي انقلاب را در دستور قرار داد، حزبي که در آخرين پلنومش سازماندهي انقلاب را تا سطح رهنمودها و نقشه عملهاي روشن و جامع بسط داد و راه را براي بميدان آمدن فعالين چپ در ايران هموار کرد، حزبي که با تلويزيون کانال جديد ميليونها چشم را بخود خيره کرده است، از چنين حزبي يک عده جدا ميشوند. چرا؟ چه اتفاقي افتاده است؟ خودشان ميگويند "چون حزب پاسيو شده! مائوئيست شده! چپ سنتي شده! نشرياتش را کسي نميخواند و تلويزيونش را کسي نميبيند! رهبري حزب خط و رهنمود عملي ندارد، تفتيش عقايد و تصفيه ايدئولوژيک ميکند! آژيتاتور و مداح انقلاب است. ميخواهد انقلاب سواري کند. بحث حزب و قدرت سياسي را نفهميده است. حزب سياسي را نفهميده است. کل کمونيسم کارگري را نفهميده است. ..." اينها را گفتند، يک ادعانامه تماما جنگ سردي و مک کارتيستي عليه حزب صادر کردند و رفتند.
اما دليل واقعي جدائي آنها اين ادعاها نيست، اينها دلايلي است که بعد از مورد نقد قرار گرفتن نظراتشان و در حال عقب نشيني و طفره رفتن از پاسخگوئي به اين انتقادات به ذهنشان رسيد. اينها توجيهات جدائي است و نه دلايل آن. بقول منصور حکمت هيچکس موقع ترک يک حزب آنرا به عرش اعلي نمي رساند.
انشعاب در حزب ما بدنبال دو سال اختلاف نظر در رهبري حزب بر سر مسائل پايه اي سياسي صورت گرفت. در محور اين مباحث راه بقدرت رسيدن حزب قرار داشت. منشعبين در اطلاعيه جدائيشان تنها در يک جمله به اين اختلاف پايه اي اشاره ميکنند و کل بيانيه را به پلنوم و کنگره و قانون شکنيهاي تشکيلاتي من اختصاص ميدهند. اما مساله تماما در همان جمله است. حقيقت اينست که پس از مرگ منصور حکمت نظراتي بوسيله رفيق کورش مدرسي در حزب ما مطرح شد که بيشتر شاخه چپ جنبش دو خرداد را نمايندگي ميکرد تا خط منصور حکمت را. اين نظرات اولين بار، زماني که منصور حکمت در بستر بيماري بود، در دفاع از نافرماني مدني، سپس در پلنوم ١٦ در رابطه با مساله فروپاشي رژيم و دولت موقت، بعد در بحثهاي داخلي دفتر سياسي حول قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت و بيانيه حقوق سياسي، در بحثهاي دفتر سياسي حول شورا و بالاخره در شکل کامل و تئوريزه شده آن در سمينارهاي داخلي حزب در ماه قبل بوسيله رفيق کورش بيان شد. اسناد اين مباحثات اکنون روي سايت حزب www.wpiran.orgدر دسترس همگان است. شما را بخصوص به "مباحثي در مورد حزب و سرنگوني جمهوري اسلامي"، "نوار جلسه دفتر سياسي در مورد مباحث مربوط به حزب و سرنگوني جمهوري اسلامي"، "سمينارهاي مرکزي کورش مدرسي و حميد تقوائي ١٧ تا ٢٢ ژوتيه ٢٠٠٤" و سمينارهاي حميد تقوائي در مورد "حزب و انقلاب" و "تصرف قدرت سياسي" رجوع ميدهم.
نظرات طرح شده از جانب کورش به تزها و ايده هائي رجعت کرد که ٢٥ سال قبل مارکسيسم انقلابي با نقد آنها پا بعرصه گذاشته بود: انقلاب دموکراتيک کمونيستها را بقدرت نميرساند، سوسياليسم زود است، قيام خشونت تحميلي است، راه متمدنانه تصرف قدرت مجلس موسسان و رفراندوم است، انقلابي در کار نيست، حاصل تحولات جاري فروپاشي و دولت موقت است، حتي اگر به تنهائي بقدرت برسيم بايد از اعلام سوسياليسم خودداري کنيم، مردم براي خواستهاي دموکراتيک به خيابان آمده اند و نه سوسياليسم، سوسياليسم مردم را رم ميدهد و ...." اينها نظراتي بود که به عنوان نتايج بحث "حزب و قدرت سياسي" و نظرات منصور حکمت "جديد"، منصور حکمت بعد از کنگره دوم، بيان ميشد.
بخشي از رهبري حزب قاطعانه در برابر اين نظرات ايستاد و اجازه نداد به سياست و مصوبات حزبي تبديل شود و بخشي ديگر کج دار و مريز، نيمه موافق و نيمه مخالف، با آن مدارا کرد و عاقبت وقتي اين نظرات در ميان کادرها علني شد و مورد نقد وسيعي قرار گرفت، ترجيح داد حزب را ترک کند.
مبناي اين نظريه حذف انقلاب از استراتژي قدرت سياسي و بعبارت ديگر توهم رسيدن بقدرت بدون انقلاب است. اين بينش به ناگزير يا به سازش طبقاتي و راست روي آشکار و يا به آوانتوريسم منجر ميشود. و کورش مدرسي به هر دو اين نتايج رسيد. جانشين کردن انقلاب با فروپاشي و حکومت کارگري با دولت موقت ائتلافي، و کنارگذاشتن سوسياليسم و جمهوري سوسياليستي بعنوان هدف فوري حزب پس از تصرف قدرت يک نتيجه اين نوع "خيره شدن بقدرت" و چشم پوشيدن از انقلاب بود. استنتاج ديگر اين بود که ميشود با ده هزار نفر خانه سه نفر، خامنه اي و خاتمي و رفسنجاني را گرفت و کار رژيم را يکسره کرد! بعبارت ديگر سازش و ائتلاف و يا کودتا نقشه عمل اين ديدگاه براي رسيدن بقدرت است. طبيعي است که وقتي انقلاب را کنار بگذاريد ديگر جائي براي تغيير نظام و دست بدست شدن طبقاتي قدرت سياسي نميماند، قدرت سياسي به کابينه دولتي و راه رسيدن به قدرت هم به راههاي رايج بورژوائي براي تغيير کابينه، به ديپلماسي قدرت، به سازش وائتلاف و يا کودتا، تنزل ميکند. روشن است که ديگر حرفي از زير و رو کردن نظام موجود و سوسياليسم نميتواند در ميان باشد.
اپوزيسيون راست رژيم در جامعه مدتهاست همين نوع طرحها و سياستها را مطرح و دنبال ميکند. از نافرماني مدني تا مجلس موسسان و رفراندوم و ناممکني سوسياليسم پرچم کهنه و رنگ پريده راست در جامعه است. اما در صفوف ما اين نظرات ناگزير بود يک توجيه چپ و مارکسيستي براي خودش پيدا کند و اين تلاش عبث هم ميبايد تحت نام منصور حکمت صورت ميگرفت. تلاش شد اين نظرات را با توسل به بحث "حزب و قدرت سياسي" و "دولت در دوره هاي انقلابي" و "سلبي و اثباتي" او به خورد ما بدهند. دولت در دوره هاي انقلابي منصور حکمت را به دولت در دوران ائتلافي تبديل کردند، از حزب و قدرت سياسي ديپلماسي شرکت در کابينه را فهميدند، بجاي انقلاب "پروسه تصرف قدرت" را نشاندند، از سلبي بودن انقلاب، دموکراتيک بودن آن را نتيجه گرفتند، از "حزب دولت را تصرف ميکند" نتيجه گرفتند که "شورا لازم نداريم"! منصور حکمت را به قديم و جديد تقسيم کردند، تحريف کردند و درهم پيچيدند تا حقانيت خود را نتيجه بگيرند و آنجا که نتوانستند صريحا گفته هاي او را نقض کردند. منصور حکمت ميگفت ما نماينده اکثريتيم، رفقا ميگويند ما حزب اقليتيم و تا بعد از تصرف قدرت اقليت خواهيم ماند، منصور حکمت ميگفت براي رسيدن بقدرت بايد به مکانيسمهاي اجتماعي قدرت نظير انقلاب و شورش و اعتصاب و تظاهرات و قيام دست برد، رفقا ميگويند بدون انقلاب هم ميشود بقدرت رسيد، با ١٠ هزار نفر ميرويم خانه سه نفر را ميگيريم! منصور حکمت ميگفت زيپ هر انساني را که بکشيد يک سوسياليست مييابيد رفقا ميگويند سوسياليسم مردم را رم ميدهد! منصور حکمت ميگفت سوسياليسم فورا رفقا ميگويند سوسياليسم بعدا! منصور حکمت ميگفت جمهوري سوسياليستي رفقا ميگويند حکومت موقت. اساس بحث منصور حکمت در "حزب و قدرت سياسي" نقد چپي است که مدام ميگويد هنوز نوبت کمونيستها فرا نرسيده و رفقا ميگويند انقلاب حاضر دموکراتيک است، هنوز نوبت کمونيستها فرا نرسيده! ميخواستند اين آنتي حکمتيسم را بجاي حکمتيسم به ما بفروشند! اما در صفوف ما خريداري پيدا نکرد.
چنانچه اين نظرات، حتي گوشه اي از آن به سياست حزب تبديل ميشد، حتي اگر معلوم ميشد که بحث در مورد نافرماني مدني و رفراندوم و مشارکت با بقاياي جمهوري اسلامي در دولت موقت و عدم امکان پيروزي کمونيستها در تحولات اخير و رم کردن مردم از سوسياليسم و غيره در رهبري حزب ما باز و قابل بررسي است، چيزي از حزب ما بجا نميماند. تمام آن اعتبار و پايگاه اجتماعي که ٢٥ سال مبارزه روي خط راديکال و ماکسيماليستي منصور حکمت براي حزب و جنبش ما کسب کرده بود به باد فنا ميرفت، کارگران و جوانان و زنان انقلابي از ما روي بر ميگرداندند و حزب ما تا سطح جرياني در حاشيه چپ دو خرداد تنزل ميکرد.
اما چنين نشد چون ما اجازه نداديم. اکثريت کادرهاي حزب در يکي از حادترين مبارزات نظري در تاريخ جنبش ما بميدان آمدند و جنگيدند و پرچم منصور حکمت را بر افراشته نگاهداشتند. اين نظرات کوبيده شد و شکست خورد و مدافعين آشکار و پنهان آن حزب را ترک گفتند. اين نبرد جزئي از مبارزه وسيعتر ما بود با سياستها و ديدگاه هاي راست در سطح جامعه. تلفات ما در اين نبرد کم نبود، اما از آن پيروز بيرون آمديم، و اکنون به کنگره ميرويم تا اين پيروزي را تثبيت کنيم. بسياري از رفقائي که صفوف ما را ترک کردند قربانيان اين نبرد اند. جاي آنها در صفوف ماست و ما اميدواريم هر چه زودتر به اين واقعيت پي ببرند و بازگردند.
انشعابيون حزب تازه اي تاسيس کرده اند. ما نقد خود به نظرات راست کورش را به اين حزب سرايت نميدهيم و اين حزب را بطور ابژکتيو و بر اساس سياستها و پراتيکش در جامعه قضاوت خواهيم کرد. اما از هم اکنون اعلام ميکنيم که حزب جديد اگر بخواهد اين نظرات را مبناي سياست و عملکرد خود قرار بدهد با تمام قوا در برابر آن خواهيم ايستاد.
رفقا! حزب ما، حزب منصور حکمت، محکم و استوار بر جاي خود ايستاده است. بقول منصور حکمت ضربه اي که ما را از پاي در نياورد، محکم ترمان خواهد کرد. منشعبين ميخواهند اين تصوير را بدهند که حزب به هم ريخته و منحل شده است. گويا اعضاي حزب ما هر يک چندين بار ما را ترک کرده و چندين بار به حزب جديد پيوسته اند: يکبار بعنوان عضو کميته مرکزي، يکبار بعنوان عضو کميته کردستان، يکبار بعنوان عضو کميته مريوان، يکبار بعنوان کادر حزب در سوئد و ...! گويا کميته ها از ما جدا ميشوند و به آنها مي پيوندند! گويا اکثريت رفته و حزب را براي اقليت گذاشته است. حتي رسما انحلال حزب را اعلام کرده اند! اينها همه پروپاگاند تو خالي ايست که براي "جمع آوري نيرو" ناشيانه سر هم بندي شده است. دوره اين تبليغات کودکانه ميگذرد و روسياهي به ذغال ميماند. حزب ما کمي کوچکتر اما استوار تر و منسجم تر از گذشته پشاپيش کارگران و مردم انقلابي و در برابر جمهوري اسلامي و کل اردوي ضد انقلاب به پيش خواهد رفت.
منشعبين رفتند و حزب و سياستهاي منصور حکمت را بجا گذاشتند. کنگره پنجم يکبار ديگر پرچم اين سياستها را بر خواهد افراشت يکبار ديگر بر اين سياستها، بر انقلاب و سوسياليسم و جمهوري سوسياليستي، بر ضرورت سازماندادن و رهبري انقلاب، تاکيد خواهد گذاشت. جاي همگي شما در اين کنگره تاريخي خالي خواهد بود. اما من مطمئنم که کنگره همگي شما، همه فعالين و کمونيست و چپ در ايران، در جنبش کارگري، در ميان زنان، در ميان جوانان، در دانشگاهها و مدارس، در ميان معلمان و پرستاران و در ميان صفوف مردم معترض و انقلابي ايران را نمايندگي خواهد کرد. کنگره ما عملا به دنيا نشان خواهد داد که "ضربه اي که ما را از پاي در نياورد، بمراتب تقويتمان خواهد کرد"!
دستتان را به گرمي ميفشارم و براي همه شما در مبارزه مشترک و خطيري که با جمهوري اسلامي و تمام اردوگاه ضد انقلاب به پيش ميبريم آرزوي موفقيت و پيروزي دارم!
٣١ اوت ٢٠٠٤