از انترناسيونال ۵۱،  جمعه  ۱۳  شهريور  ۱۳۸۳ -  ۳ سپتامبر ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

ستون اول

درسهاي گناوه!

سياوش دانشور

شورش شهري مردم و جوانان گناوه از جوانب مختلفي مهم است. نفس اينکه خودشان اعتراف ميکنند که ابتدا سيصد نفر بود و به سرعت به هزاران نفر رسيد، نفس اينکه ميگويند ده هزار نفر شهر را قرق کردند و "فرصت طلبان" به تمام ارگانهاي دولتي و هر چه که بوي رژيم اسلامي ميدهد حمله کردند و به آتش کشيدند، نفس اينکه ميگويند نيروي انتظامي و ضد شورش و امثالهم بالاخره توانستند کنترل اوضاع را در دست بگيرند، نشان ميدهد که آنچنان "کنترل" اوضاع را در دست ندارند! زير پايشان خالي است! مردم متنفر از اسلام و آخوند و حاجي بازاري و سرمايه دار در کمين اند! هر روز و هر لحظه در کمين اند! مردم گرسنه و به جان آمده صبح شان را با فحش دادن به خداي اينها و شب شان را با دندان قروچه و آرزوي بزيرکشيدن شان به بالين ميگذارند.

شورش گناوه ادامه ايذه و آبادان و سميرم و اصفهان و فريدونکنار و مريوان و کامياران و دماوند و خاتون آباد و شهر بابک است. شورش گناوه ادامه ١٨ تير است. ادامه جنبش عظيم سرنگوني براي جارو کردن کثافت مذهب و حکومت سرمايه داري است. نشان رشد و تکوين جنبش ضد اسلامي است. ادامه عزم جنبش ضد آپارتايد جنسي و خلاصي فرهنگي از حکومت آپارتايد اسلامي و تحجر قرون وسطائي حاکم است. ادامه اعتراض هر روزه کارگر و جنگ برسر نان و رفاه و آزادي است. کساني که ديناميزم حرکت مردم در آن جامعه را درک نميکنند، کساني که افت و خيز اعتراض مردم را دال بر "تغيير رابطه مردم با حکومت" و يا "دلسردي جامعه" و يا قدرت و دامنه عمل حکومت در سرکوب باز ميشناسند، اين حقيقت ساده را درک نميکنند که نميشود هم مردم را گرسنگي داد و هم برويشان شليک کرد!

بهانه اعتراض

از بيست خرداد تا هيجده تير سال گذشته تا امروز جامعه ايران صحنه اعتراضات وسيع و بيسابقه، صحنه شورشها و قيانهاي شهري، تظاهراتها و اعتصابات مکرر کارگري، اعتصابات و اجتماعات معلمان و پرستاران، و درگيري روزمره جوانان و زنان در کوچه و خيابان با رژيم اسلامي بوده است. اين يک جنبش واحد نخواستن حکومت اسلامي است. اين جنبش هر روز و هر لحظه در گوشه اي قد علم ميکد. مجرا و بهانه اين اعتراضات ساده و برحق است: حقوق و دستمزدها، معيشت، مسکن، آزادي، امکانات رفاهي، حق برخورداري از بيمارستان و طب و آموزش و پروش، اعتراض به دست درازي پاسدار و بسيجي و حزب الله، خواست راحت تر زندگي کردن، مقابله با قوانين اسلامي و حکومت آپارتايد، برسميت نشناسي حکومت اسلامي در ايران! اين خواستها دهها ميليوني است. مهم نيست نيروي محرکه و جرقه اوليه اعتراض کدام است، مهم اينست که همه ميدانند اين بساط جهنمي را نميخواهند! همه ميدانند که نبايد اين وضعيت را قبول کنند و قبول نميکنند! همه ميدانند با رژيم اسلامي دستمزد و معيشت و بهداشت و درمان و کار و آموزش متحقق نميشود. اين حقيقت سياسي آن جامعه و ريشه ناتواني حکومت اسلامي در مقابل مردم است. "فرصت طلبان" مورد اشاره اوباش سازمان اطاعلات رژيم امروز اکثريت قاطع مردم ايرانند!

انتقال بيمارستان گناوه يا دماوند به شهري ديگر و يا حتي منطقه اي دورتر از شهر و عدم دسترسي مردم به دارو و پزشک و بيمارستان را کسي قبول نميکند. به حق قبول نميکند. نبايد قبول کند. وضعيت را بجائي رساندند که در بيرجند بيماران با پاي گچي و دست و سر باند پيچي شده از بيمارستانها فرار ميکنند! چون پول ندارند که هزينه دکتر و بيمارستان را بپردازند! مردم در پايتخت بايد در ناصر خسرو و باب همايون و امثالهم دنبال داروي قاچاق در بازار سياه بگردند! داروهاي تاريخ مصرف گذشته با سه برابر ارزش اصلي آن را بايد در بازار سياه يافت و متشکر هم بود! بازار فروختن کليه کساد شده و آگهي فروش کليه با "قيمت مناسب" را همه جا ميتوان مشاهده کرد! بازار برده فروشي و قاچاق دختران جوان و حتي کودکان هم گرم شده است! در ابتداي قرن بيست و يکم اسلام تجارت انسان و قطعات بدن را به مردم محروم تحميل کرده است! مافياي توليد و توزيع مواد مخدر و سازماندهي فحشا در ابعاد وسيع بجاي خود. اين وضعيت غيرقابل تحمل و با هر معياري انفجاري است. اين رژيم يک جامعه را به نابودي کامل کشانده است. اين رژيم ارزش انسان را از حيوان هم پائين تر آورده است. اين رژيم ناتوان از بازکردن هيچ روزنه اميد و يا افقي براي کمترين بهبود و تغيير در زندگي مردم است. مردم هم ميدانند مادام که اين رژيم هست در بر همين پاشنه ميچرخد. بهانه هاي شورش در گناوه و ايذه و فريدونکنار و امثالهم واقعي اند، اما اين تنفر مردم از جمهوري اسلامي است که فوران ميکند و "بسرعت" شهرها را "قرق" ميکند. اين نفرت از شمايل و هويت و کراهت اين حکومت است که مردم را مستقيما سراغ وزارت ارشاد و سازمان تبليغات اسلامي و مراکز دولتي ميفرستد. اين غولي است که از شيشه بسرون آمده و هربار که تکان ميخورد براي ساعتها و روزهائي جمهوري اسلامي و ارکانهاي قدرتش را پاک ميکند. اين غول چاره اي بجز لايروبي تمام عيار اين حکومت و بنياديهايش را از رگ و ريشه جامعه ندارد. بوي تعفن جمهوري اسلامي و اسلام سياسي دنيا را فرا گرفته است.

امروز گناوه، فردا همه جا!

گناوه نشان داد که سرنگوني طلبي و نخواستن حکومت اسلامي نه فقط بستر اصلي سياست در ايران است بلکه چرخش به چپ جامعه هر روز عيان تر خود را نشان ميدهد. خواست مردم، اعتراض مردم، حقيقي و انساني و آزاديخواهانه است. جامعه ايران دارد با سرعت تمام به طرف يک تعيين تکليف سياسي ميرود. جامعه ايران دارد بسرعت خيره کننده اي در راه حل چپ و سوسياليستي سيماي آتي خود را تعريف ميکند. سياستها و شعارهاي نيم پز کمپ راست از اپوزيسيون مجاز تا اپوزيسيون راست حکومت، که تلاش ميکنند تغيير در جامعه با کمترين دخالت مردم صورت بگيرد، در مبارزه مردم رنگ ميبازد. شکست تاکنوني اين سياستها در درجه اول نشان بيربطي به زندگي و خواست و مبارزه مردم براي نفي وضع موجود است. گناوه دريچه اي به فرداست. گناوه نشان ميدهد که ديناميزم تحول سياسي در ايران پا برجاست. گناوه تاکيد ميکند که نه سياست سرکوب رژيم اسلامي پاسخ است و نه سياست "اصلاح طلبي" اسلامي. گناوه گوشه اي از يک تصوير همه جانبه تر و سراسري تر سياست در ايران است که بروشني فرياد ميزند اسلام و حجاب و آپارتايد جنسي نميخواهيم. آخوند مفتخور و سرمايه دار و حاجي بازاري انگل بايد گورشان را گم کنند. بساط فقر و فلاکت و محروميت بايد برچيده شود. اعدام و زندان بايد لغو شود. زنداني سياسي بايد آزاد شود. دست مذهب بايد از سر مردم کوتاه شود. دخالت در زندگي خصوصي مردم ممنوع شود. جمهوري اسلامي سرمايه داران بعنوان باني اين وضعيت بايد سرنگون شود.

گناوه حقيقت سياسي جامعه ايران را بيان ميکند! گناوه بخشي از صف ميليوني نفي وضع موجود، صف انقلاب براي آزادي و برابري است! گناوه بر نقش تاريخساز کمونيسم کارگري براي رهبري جنبش انقلابي سرنگوني جمهوري اسلامي و برپائي يک جامعه آزاد و خوشبخت و مرفه تاکيد ميکند.