بيانيه حزب کمونيست کارگري ايران
پيرامون انشعاب بخشي از کميته مرکزي
روز ٢٤ اوت ٢٠٠٤ بخشي از اعضاي کميته مرکزي حزب اعلام انشعاب کردند. اين انشعاب وقتي از نظر اين رفقا اجتناب ناپذير گرديد که در پي دو ماه مبارزه نظري وسيع و شفاف با شرکت فعال و پرشور کادرهاي حزب، مواضع انشعابيون با مخالفت وسيع و همه جانبه اکثريت بالاي کادرهاي حزب روبرو گرديد. رفقاي انشعابي که اکثريت آنها بارها عدم تعهد خود را به کنگره و راي اکثريت اعلام کرده بودند در آخرين مرحله حاضر نشدند به کنگره مستقيم اعضاي حزب بعنوان يک راه حل فوري و سريع که توسط حميد تقوايي ليدر حزب فراخوانده شد بيايند و به راي و تصميم اکثريت گردن بگذارند. آنها ضمن ارائه تصويري سرتاپا وارونه و دروغين از جريان مباحثات دروني سرانجام انشعاب را بر ماندن ترجيح دادند.
حتي نگاهي کوتاه به اسناد جدال هاي دروني حزب ما (که اکنون در سايت روزنه در اختيار عموم قرار دارد) نشان ميدهد که اين انشعاب از موضعي راست صورت گرفته است. مضمون مباحث و مواضع انشعابيون که بطور پيگير از جانب رفيق کوروش مدرسي مطرح ميشود، چه در زمينه برنامه و استراتژي و چه تاکتيک و تحزب و سبک کار، عملا خلاف برنامه حزب کمونيست کارگري، مواضع مصوب و اعلام شده کنگره هاي تاکنوني حزب و مباني کمونيسم کارگري و مباحث حزب و جامعه و حزب و قدرت سياسي است. اين مواضع عملا بازگشتي به کمونيسم هاي بورژوايي و سنت هاي راست و شناخته شده اي است که نمي خواهد همين امروز و در دل انقلابي که عليه جمهوري اسلامي و اوضاع موجود در ميگيرد، برقراري جمهوري سوسياليستي و تحقق فوري سوسياليسم را در دستور قرار دهد.
اين جريان انشعابي مصداق اين واقعيت تلخ دهه هاي گذشته است که چگونه کمونيست هايي که خواسته اند با دست شستن از راديکاليسمشان بخيال خود فعال و اهل عمل بشوند، خواسته اند بجاي انقلاب و کارگران و مردم انقلابي "به قدرت خيره بشوند"، ناگزير عملا به دنبالچه احزاب اصلي بورژوايي و پادوهاي بازي قدرت تبديل شده و سرانجام قرباني و يا به حاشيه رانده شده اند. تاريخ چپ در ايران و در جهان نمونه چنين احزابي را بسيار بدست داده است. اگر حزب انشعابيون بخواهد به خطي که کورش مدرسي نمايندگي ميکند ادامه بدهد سرنوشتي بجز اين نخواهد داشت.
در پلنوم ١٦ حزب که براي اولين بار تزهاي کوروش مدرسي مطرح گرديد مخالفت قاطع اکثريت کميته مرکزي و کادرهاي حاضر، و حتي بسياري از رفقايي که امروز جزو انشعابيون هستند را بر انگيخت. از پلنوم ١٦ تا کنگره چهارم جدال هاي نظري حادي در سطح دفتر سياسي و کميته مرکزي حزب در جريان بود تا اجازه ندهد اين خط راست بر مواضع رسمي حزب مسلط شود. کنگره ٤ پيروزي خط رسمي حزب و کمونيسم کارگري منصور حکمت بود. و همه اين رفقا، گرچه امروز برخي ميگويند از سر مصلحت بوده است، به قطعنامه سياسي کنگره راي دادند. بعد از کنگره چهارم رفته رفته اين جريان عرصه را به خود تنگ ديد و عملا به مقاومت در مقابل اجرا و پيشبرد قطعنامه کنگره چهارم و متمم عملي آن در پلنوم بيستم (قطعنامه هويت اجتماعي دادن به رهبران عملي چپ) دست زد. شکايت و شکايت کشي و مقاومت عملي و عدم پيشبرد سياست هاي مصوب به عرصه اصلي فعاليت آن تبديل شد و در نتيجه فعاليت ارگانهاي رهبري حزب، دفتر سياسي و هيات دبيران را فلج کرد. انتشار مباحث دفتر سياسي در بين کادرهاي حزب مخالفت قاطع اکثريت کادرهاي حزب را با مخالفين خط رسمي برانگيخت. چشم انداز راي نياوردن در انتخابات کنگره و در رهبري حزب بسياري از اين رفقا را به موضعي سوق داد که امروز اتخاذ کرده اند: انشعاب و تشکيل يک حزب جداگانه.
حزب جديدي که انشعابيون تشکيل داده اند از همين ابتدا تناقضات بنيادي را در خود حمل ميکند. از يکسو به «يک دنياي بهتر» و منصور حکمت قسم ميخورد و از سوي ديگر بنا به شهادت اسناد مباحثات دروني حزب ما و بويژه تزهاي رهبر اين انشعاب، کوروش مدرسي، عملا و در دنياي واقع از آن طفره ميرود. اين موضع حتي در بيانيه اعلام موجوديت چند خطي حزب انشعابيون منعکس است. گفته ميشود که اين حزب «تصرف قدرت سياسي را بعنوان شرط سازمان دادن انقلاب اجتماعي طبقه کارگر هدف قرار ميدهد». مانيفست کمونيست حدود ١٦٠ سال پيش اعلام کرد: اولين قدم در انقلاب کارگري سرنگوني بورژوازي و تصرف قدرت سياسي توسط طبقه کارگر (و صد البته توسط حزب سياسي اش) است. دوستان فقط دستکاري کوچکي در اين حکم مانيفست کرده اند: تصرف قدرت سياسي شرط سازمان دادن انقلاب اجتماعي طبقه کارگر است! يعني انقلاب اجتماعي بعد از تصرف قدرت سياسي صورت خواهد گرفت! سوال اينست که چه کسي، چگونه و در چه پروسه اي تصرف قدرت کرده است؟ اين حواله کردن انقلاب سوسياليستي به بعد از تصرف قدرت بر اين تز نخ نماي چپ بورژوائي، که رفيق کورش صريحا در مباحثات درون حزبي بيان کرد، بنا شده است که "سوسياليسم مردم را رم ميدهد" و انقلاب سوسياليستي "در شرايط حاضر" غير ممکن است. اين شيوه تصرف قدرت، و حتي شريک شدن در قدرت، عليرغم آنکه نقطه قوت خود را امکانپذيري و برخورد به سياست بعنوان "هنر ممکن" ميداند، کاملا تخيلي و در عالم واقع غير ممکن است. حتي اگر از کمونيسم و آزادي و برابري تماما دست بشوئيد و به کمونيسمي از نوع حزب توده تبديل شويد، حتي اگر بجاي انقلاب ديپلماسي قدرت و تزهائي مانند نافرماني مدني و مجلس موسسان و تشکيل دولت موقت با بازمانده هاي حاصل از فروپاشي جمهوري اسلامي و رفراندوم و غيره را در برابر خود قرار بدهيد - يعني دقيقا تزهائي که در پلنوم ١٦ کورش مدرسي مطرح کرد و تا روز استعفا مدافع آن بود - باز سرنوشتي بهتر از امثال حزب توده نخواهيد داشت. دست شستن از راديکاليسم، متکي کردن استراتژي تصرف قدرت بر چيزي بجز انقلاب، راه ميان بري به قدرت نيست، سريعترين راه براي منزوي شدن در ميان کارگران و مردم انقلابي است.
ما اميدواريم کمونيست هايي که اکنون متاسفانه در صف انشعابيون هستند متوجه کلاه گشاد کلاسيکي که طي دهه ها سر کمونيست هاي راديکال رفته است بشوند. حزب انشعابيون با پلاتفرم و ترکيب امروزي اش ميتواند يک جمع سياسي ناهمگون و پر از تناقض باشد و اختلافات و کشاکش ها در اولين نقطه عطف سياسي و حتي پيش از آن در بين آنها بالا بگيرد. در هر حال اگر روي خطي که کوروش مدرسي بروشني نمايندگي ميکند، و در همين بيانيه اعلام موجوديت به خورد کمونيستهاي ما داده شده، سير کند جايگاه اين حزب در قطب راست جامعه خواهد بود.
واضح است که حزب کمونيست کارگري هيچ علاقه اي ندارد که انشعابيون بيش از اين به راست بچرخند. به هر درجه اي که اين رفقا به «يک دنياي بهتر» متعهد بمانند نزد ما اعتبار و احترام خواهند داشت. بهر درجه اي که عليه جمهوري اسلامي مبارزه کنند نزد ما احترام خواهند داشت. اما از يک جهت حزب رفقاي انشعابي براي ما متفاوت از احزاب ديگر است و آن اينکه ميخواهد سياست هايش را تحت نام کمونيسم کارگري و حکمتيسم عرضه کند. ما موظفيم که اجازه ندهيم حتي کوچکترين راست روي تحت نام حکمت و کمونيسم کارگري توجيه شود. ما اينرا تضمين ميکنيم و اجازه نمي دهيم راست و کمونيسم بورژوايي که منصور حکمت از در بيرون کرده بود حالا تحت نام خود او از پنجره وارد شود. ما قاطعانه از منصور حکمت دفاع خواهيم کرد!
و بالاخره انشعاب اخير اعلام شکست قطعي مواضعي راست در حزب کمونيست کارگري بود. عليرغم لطماتي که اين انشعاب به ما تحميل ميکند، بيرون رفتن خط راست در عين حال نيروي ما را ده چندان ميکند. تا همين جا انسجام و اتحاد و عزمي که بين کادرهاي حزب بر سر مواضع تاکنوني حزب بدست آمده است يک پيشروي بزرگ و منبع انرژي و تحرکي عظيم است. در واقع حزب کمونيست کارگري در آستانه يک انقلاب عظيم در ايران يک آمادگي وسيع و شورانگيز براي ايفاي نقش خويش بدست آورد. دست آورد ديگر اين جدال با خط راست اين بود که عملا حزب ما بيش از پيش به يک حزب علني و شفاف و متکي بر اراده آگاهانه کادرهاي کمونيست سوق يافت. جدال هاي اخير نشان داد که هرچه علنيت و شفافيت بيشتر باشد، هرچه حزب بيشتر در دسترس مردم باشد، و هر چه بيشتر بر کادرهاي کمونيست اتکاء کند بهتر از خودش دفاع ميکند. در جريان اين جدال ها حزب صاحب يک رهبري منسجم و متحد کمونيستي شد و نشان داد که چگونه چنين رهبري کمونيستي کليد همه پيشروي ها است. تا قبل از اين انشعاب تلاش رهبري حزب اين بود که اجازه ندهد مواضعي که هر کدامش ميتوانست باعث از دست دادن پايه هاي اجتماعي حزب در بين کارگران، زنان و جوانان شود، حاکم گردد. اکنون حزب با انسجام و اتحادي که بدست آورده است با تمام قوا رو به همين پايه اجتماعي کار خواهد کرد و ابعادي به مراتب عظيم تر و پر قدرت تر از موجوديت فعلي اش بدست خواهد آورد. اين حزب اکنون چند گام به آن حزبي که پيروزي کمونيسم را در ايران ممکن کند، نزديکتر شده است. کنگره پنج حزب حضور اين حزب را با صدائي رسا تر و محکم تر از هميشه به جامعه اعلام خواهد کرد.
زنده باد منصور حکمت
حزب کمونيست کارگري ايران
٢٥ اوت ٢٠٠٤، ٤ شهريور ١٣٨٣