مروري بر روشها و سنتهاي غير اجتماعي در سازمان يابي توده اي و کارگري
در حاشيه اعلاميه "کميته هماهنگي کارگران اخراجي تهران و حومه"
اسد گلچيني
"کميته هماهنگي کارگران اخراجي و بيکاران تهران و حومه" نامي است بر يک اعلاميه که اخيرا منتشر شده است. اينکه اطلاعيه متعلق به فعاليني باشد که دست اندرکار سازماندهي بيکاران هستند، يا از طرف سازمانهاي چپ حاشيه اي منتشر شده اهميت چنداني ندارد. آنچه مهم است نحوه برخورد به يک موقعيت و يک معضل اجتماعي در اين اعلاميه و ارائه راه حل غير اجتماعي در مقابل آن است.
دوره اخير در مبارزات کارگران و محرومان در جامعه، دوره رو آوري به تشکل و سازماندهي اعتراض است. دوره اي که ميل، تلاش و همچنين نياز به متشکل شدن يکي از ضروريات آن شده است و به همين دليل ايجاد سازمان ها، تشکيل کانون ها و انجمن هاي مختلف به شکل قابل توجهي افزايش يافته است. بررسي اعلاميه اخير و نظرات مطرح شده در آن در اين رابطه اهميت دارد و رهبران و فعالين دست اندرکار اين عرصه ضروري است که شناخت هر چه دقيقتري از اين روشها که موانع پيش پاي مبارزات توده اي و تشکل هاي توده اي نيز هستند داشته باشند.
اين کميته در اعلاميه اش که در تير ماه ٨٣ منتشر شده است مينويسد که: "از تمام اين افراد (کارگران بيکار و اخراجي و فارغ التحصيلان بيکار) دعوت بعمل مي آوريم که به ما بپيوندند" ... تا براي حق و حقوق بيکاران و تا برقراري عدالت اجتماعي و ... مبارزه را ادامه بدهيم. و در جاي ديگري، کارگران کارخانه هاي ديگر را فراميخوانند که از مبارزات همديگر و مبارزه بيکاران حمايت کنند. کميته هماهنگي همچنين در ادامه به تمامي حرکات و اعتراضات آموزگاران دست ياري دراز ميکند و بالاخره تاکيد ميکنند که براي عبور از پراکندگي بايد با ديگر تشکلات ارتباط گرفته و هر گونه اعتراض را هماهنگ نموده و اطمينان ميدهد که مبارزات متشکل سر به منزل مقصود خواهد رسيد. اينها اميد و آرزوهايي است که با مبارزه و اعتراضات کنوني مردم منطبق است و در صورتي پاسخ درست به آنها داده شود ميتوان به تحقق آنها اميد بست. اما مشکل اصلي در پايان بخش اين اعلاميه است که هر کس که اندکي آشنايي به مکانيزم مبارزه و سازماندادن آن داشته باشد را نااميد ميکند و سوالات متعددي طرح خواهد کرد. اعلاميه ميگويد: "چون کميته فعلا تشکلي نيمه مخفي است لذا براي تماس با ما با آدرس پست الکترنيکي زير مراجعه نماييد". بايد از اين "کميته هماهنگي" و يا هر جمع ديگري که به چنين روشهايي فکر ميکنند و به اين نوع فعاليتها سمپاتي نشان ميدهد، پرسيد که اين آرزوها و خواستهاي درستي که جلو گذاشته ايد با اين نوع روشها و فعاليتها پاسخگو است؟ چرا همه اميد و آرزوهاي خوب شما آخر سر وقتي به اين ميرسد که بايد براي تحققش دست فعالين و رهبران اين عرصه ها را در دست هم بگذاريد، يک مرکز غيبي را جانشين ميکنيد و به آن متوسل ميشويد؟ چرا يک آدرس اي ميل، جاي دفتر شما در خيابان و کوچه هاي شهر تهران و حومه که پلاک و شماره تلفن اش را همه اين مخاطبان شما ميدانند و فعالين و صاحبين اصلي اين حرکت در اين دفتر مستقر هستند را گرفته است؟
بنظرم مساله اين است که "کميته هماهنگي" مشکل را نميشناسد، اصل مشکل همين بيکاران را بخوبي نمي شناسد و همچنين نميتواند حرکت خود را با موج عظيم اعتراض و نارضايتي آشکار و علني بيکاران وصل کند، همانند بسياري مردم که اکنون مشغول متشکل کردن خودشان هستند. "کميته هماهنگي" اين معضل اجتماعي را برسميت نميشناسد و به همين دليل راه حل اجتماعي هم در مقابل آن قرار نميدهد. "کميته هماهنگي" مکانيزم پا گرفتن و به مقصد رساندن هر حرکتي و هر تشکلي و مبارزه اي را بدرستي نميشناسد و بهمين دليل قادر نيست راه حل واقعي تري جلو بگذارد. "کميته هماهنگي" در برابر اين راه حل اتحاد و همبسته شدن را به ارتباط با يک آدرس اينترنتي خلاصه کرده است! در همين اعلاميه ميگويند به "ما" بپيونديد، از شما ميپرسند چطور؟ به چه شکلي؟ از طريق آدرس اينترنتي؟! فراخوان ميدهيد که براي رفع بيکاري و عدالت اجتماعي ميخواهيد مبارزه را ادامه بدهيد و براي اين ميخواهيد تشکل و مبارزه را سازمان دهيد. از شما ميپرسند به کي بپيونديم؟ به دوست و همکار سابقم که او را ميشناسم، يا از طريق يک مرکز غيبي به کميته اي بپيوندم که به قول خودشان نيمه مخفي است؟ آيا کسي اين روش شما براي متحد کردن را جدي ميگيرد؟ خودتان قاضي شويد. آيا واقعا شما حاضريد به چنين فراخواني پاسخ مثبت بدهيد؟ کميته هماهنگي مي گويد: "بيکاران و آموزگاران و پرستاران براي عبور از پراکندگي مبارزات خود دست ياري کميته را بفشارند" از شما ميپرسند چگونه؟ از چه طرقي؟ از راه يک آدرس انترنتي؟ و بعد قرار هايي براي ملاقات کردن و ديدن همديگر که کسي نه اعتقادي به آن دارد و نه جرات ميکند به آن دست بزند. "کميته هماهنگي" ميگويد: "با تشکلات ديگر ارتباط گرفته و اعتراض را هماهنگ نمائيد" از شما ميپرسند چه کسي و يا چه کساني اين مبارزات را قرار است هماهنگ کنند، کدام يک از رهبران اين اعتراضات قرار است اين هماهنگي را انجام دهد و اين کار را ميخواهند چگونه انجام دهند؟ با کدام تشکلها و چه کساني ارتباط ميگيرند و از چه طرقي اعتراض هماهنگ ميشود؟ اينها و بسياري سوالات واقعي ديگر، سوال هر آدم معترض و مبارزي است که مسايل و مشکلات شما را دارد ولي با راه حل شما نميتواند موافق باشد.
براي پاسخ به همه اين سوالات بايد به وضعيت واقعي در ميان کارگران، مردم، معلمان، پرستاران و دانشجويان و ... نگاه کرد و همان مکانيزم هاي واقعي اعتراض و حرکت مبارزاتي و متشکل شدن و وجود رهبران و فعالين و نظرات مختلف را ديد، برسميت شناخت و براي تاثير گذاري بر آنها در همان بطن کار کرد. راه حل برجسته کردن و با تمام توان طرح اجتماعي و توده اي آنهاست. هيچ مبارزه اي و هيچ حرکتي وجود ندارد که سازمانده و فعال و رهبر آن غيبي باشد، آدم هاي واقعي، آدم هايي که درد و مسايل و مشکلات مشترکي دارند، اين کارها را انجام ميدهند. فلان دوست بيکار شده و يا اخراجي و يا آن فارغ التحصيلي که هيچ امکانات و معيشت مناسبي در اين جامعه ندارد راه حل را در محفل و جمع و انجمن و مجامع عمومي و ... جستجو ميکند. کارگران در فلان شرکت و کارخانه تصميم ميگيرند که در فرصت تعيين شده براي متحقق کردن خواستشان به کارفرما فشار آورند و اعتصاب کنند و پيش از آن مشورت ها و مجامع عمومي خود را بر پا کرده اند. در هر جا کارگراني که براي کسب حقوق معوقه و افزايش دستمزد و غيره مبارزه ميکنند و دانشجوياني که به جنگ سنت و عقب ماندگي شرقي و اسلامي رفته اند نيز به همين ترتيب است. ١٨ تيرها، اعتراضات و تظاهرات ها، تحصن و اعتصابات، همايش ها، بر پا کردن تشکل و طرح خواستها، اول ماه مه ها و ٨ مارس ها و ... توليدات مراکز غيبي و هماهنگ شده از طرق آدرس اينترنتي نيست. تک تک اينها و هر حرکت کوچک تا بزرگ محصول دست آدمهاي واقعي است که در مناسبات زنده و در رابطه اي سياسي با اطرافيان و هم فکران خود قرار دارند و تلاش ميکنند محيط خود را در همان جايي که در آن کار و زندگي ميکنند تغيير دهند. تقويت و تضعيف هر مبارزه اي بدرجات زيادي به اين نوع از فعاليت گره ميخورد، هر جلو و عقب رفتني به اين فعاليت ها و فعالين و رهبران اين مبارزات نيز بستگي دارد.
هر کسي در هر محيط فعاليتي و محيط زندگي و کارش ميداند که تنها با اتحاد ميتواند قدرتمند شود. هر کسي ميداند که دست يافتن به تشکل و سازمان چقدر خوب است، منتها کارگران و مردم مبارز بايد راه واقعي تحقق اينها را هم از کساني ديده باشند و راه پيشبرد مبارزه را در افراد و جمع هايي بتوانند تجسم کنند. چه اينها و چه رسيدن به هر نتيجه اي در تشکل و سازماندهي اعتراض، از طريق بحث و تبادل نظر، مشورت، جدل ها، توافقات، اختلافات، اميد و نااميدي و بالاخره راه حل واقعي و معقول و امکان پذير پيش پا گذاشتن، قانع کردن و جلو افتادن و متحد شدن، حفظ اتحاد و محکم کردن آن و ... که مابين فعالين اين مبارزه در هر کارخانه و محله و دانشگاهي و در ميان بيکاران در جريان باشد ممکن است. راه رسيدن بيکاران، آموزگاران و پرستاران و کارگران به تشکل هايشان، راه افتادن، جلو افتادن و حرکت کردن فعالين شناخته شده در همين محيط هاست. اينها کار آدمهاي مبارز و معترضي است که اعتماد ديگران را دارند و يا بدست مياورند. کار آدمهايي معترض و عدالت خواه است که ديگران را به اين اعتراض جلب کرده باشد. راه و چاره را بهتر و بيشتر از ديگران نشان داده اند. مشکل را ميشناسد و راه واقعي پيش پا ميگذارند، ما کمونيستها از چنين روش و سنتي برخوردار هستيم و اين روش و کار ماست.
سنت و روشي که "کميته هماهنگي" دارد پيش ميبرد و خود را تابع آن کرده راه حل نيست، در واقع خود يکي از موانع اين مبارزات و متشکل کردن آن است. از روش و سنتهايي تغذيه ميکند که بايد کنار گذاشته شود. اين روش و فراخوان ها، حتي يک جمع و چند آدم جدي را نميتواند به خود جلب کند چون متکي بر هيچ مکانيزم واقعي در جامعه در محيط اعتراض نيست و مشکل کارگران و بيکاراني که اين کميته خود را متعهد کرده است که به سهم خود راهي برايش بيابد حل نخواهد کرد. کسي که مشکل بيکاري را بخواهد حل کند به فعال و رهبري مراجعه ميکند که صداي اعتراضش به بيکاري را بسياري در محل زندگي و مراوداتش شنيده باشند و براي امري که دارد راهي نشان دهد که ديگران هم به او بپيوندند. اينها بطور طبيعي رهبراني هستند که وسيعا وجود دارند و متاسفانه در حال حاضر نه محيطي که در آن هستند آنها را به اين عنوان شناخته اند و نه خودشان در چنين ظرفيتي توانسته اند قد علم کنند و نه دفتر و نه سايت و نه تلفنشان معلوم است. براي اينکه فرياد بيمه بيکاري و يا کار را فرياد زد نيازي به مخفي کاري نيست. اين را ميليونها بيکار و خانواده هايشان خواهانند. "حسن سنديکا" و "رضا شورا" هايي اکنون نيازمندند که با فريادشان که "ما گرسنه ايم و کار و معيشت مان را بايد جامعه تامين کند و مسئولين بايد تامين کنند" هم رژيم را بلرزاند و هم توده کارگران و مردم را به حرکت در آورد و هم دسته دسته به آنها و دفاترشان بپيوندند و خود را در "ارتش" آنها سازمان دهند، راه حل اين است.
و بالاخره سوال مهمتر من از اين کميته اين است که چرا در شرايطي که بسياري از مردم و از جمله زنان، معلمان، جوانان و حتي کودکان که در تشکلهاي متنوع و تحت عناوين مختلف دارند جمع ميشوند، خود را با همين عناوين دارند متشکل ميکنند، شما فراخوان به کاري بشدت محدود و سوزني و مخفي ميدهيد؟ راهي که در نقطه مقابل مبارزه اي توده اي و اجتماعي است! چرا به کارگر بيکار و فارغ التحصيل بيکار که ميرسد، بجاي اعلام يک سازمان با همين عنوان هاي خودشان در هر محله و شهري، و با آدم هايي در راس اين حرکت، سراغ پيوستن به يک کميته مخفي و از طريق يک آدرس اينترنتي ميفرستيد؟! و اين در حالي است که هم اکنون ميل و تلاش چشمگيري براي متشکل شدن و ايجاد سازمان هاي مختلف در جريان است، چرا در همين تهران و حومه چندين کانون و مرکز براي بيکاران وجود ندارد که محل تجمع آنها، ثبت نام آنها و تبادل نظر و بحث و تصميم گيري آنها باشد و هزاران نفر در اين دفاتر ثبت شده باشند و عملا يک تشکيلات بزرگ و فعال ايجاد کرد و کار يا بيمه بيکاري را بر سر در اين دفاتر هم آويزان کرد و بجاي يک آدرس اينترنتي يک سايت و چندين آدرس هم داشته باشد؟ چرا در هر محله و يا شهر و منطقه اي فارغ التحصيلان بيکار تشکيلات خود را نبايد داشته باشند و بلافاصله درخواست کار و يا بيمه بيکاري کنند؟ اينها آن حلقه هايي هستند که معلمان، پرستاران و جوانان را هم ميتواند به بيکاران، کارگران بيکار، رهبرانشان و هر اعتراض ديگري در جامعه مربوط کند. اعلام يک کميته و فراخوان به پيوستن به يک آدرس اينترنتي درست نقطه مقابل اين حرکت است و موانع اتحاد را بيشتر و رسيدن به تشکل را دشوارتر ميکند. راه و روش ما کمونيستها، اتحاد و اتکا به تشکل و کار براي هر چه توده اي تر کردن آن است. رهبران عملي بايد پيشقدم و در جامعه مطرح شوند و چنان بر افکار عمومي و تشکل هايشان متکي باشند که امکان هر نوع دست درازي به آنها را هم بتواند خنثي کند. راه و روشهايي بايد در برگرفته شود که به مکانيزم واقعي مبارزه کارگران، بيکاران و مردم مبارز و معترض مربوط باشد.
اکنون شرايطي است که با هرچه بيشتر مرتبط شدن رهبران و فعالين بايد اتحاد و سازمان و تشکل هاي توده اي خود را تحميل کرد و قدم به قدم رژيم و سرمايه داران را عقب نشاند. تشکل و اتحاد خود را بايد محکم کرد. راه واقعي براي ابراز وجود رهبران و مطرح شدن آنها در سطح جامعه، طوري که کسي هم جرات محدود کردن آنها را نداشته باشد، بايد در دستور باشد. و اين ها همه، عليرغم هر نيتي، در نقطه مقابل کاري است که "کميته هماهنگي" نسخه اش را پيچيده است. فراخوان من اين است که، همه فعالين و رهبران اعتراضات، به سنت کمونيسم کارگري و حزب ما بپيونديد.