از انترناسيونال ۴۱،  سه شنبه  ۲۳  تير  ۱۳۸۳ -  ۱۳ ژوئيه ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

در حاشيه رويدادها

کاظم نيکخواه

قربانيان غير رسمي جمهوري اسلامي

جنايات جمهوري اسلامي فقط محدود به انداختن شکنجه گران و جلادان و قضات و آخوندهاي تشنه مرگ و بانيان سنگسار و دار و جنگ به جان مردم نيست. تحميل کردن شرايط زيستي خارج از استاندارد و ضد انساني بر زندگي مردم که با سرمايه داري قرن هيجده و نوزده در دنيا نيز قابل مقايسه نيست، هر روز دارد از زن و مرد و کودکان اين مملکت هزاران قرباني ميگيرد. يک نمونه گزارشي است از سايتي بنام "ديده بانان زمين" که مربوط به گوشه اي از آلودگيهايي است که پالايشگاه تهران در مسير خط لوله هاي نفت در مناطق مختلف ايجاد ميکند. بنا به اين گزارش آب آشاميدني مردم بعضي از روستاها به حدي به مواد نفتي آلوده شده است که در يک بازبيني وقتي شعله کبريت را به آب نزديک کردند آب آتش گرفت. اين آلودگي باعث امراض پوستي و گوارشي گسترده و خطرناکي در ميان مردمي که در مسير اين لوله ها قرار دارند شده است. زمين هاي کشاورزي در اين مناطق نابود شده است و مرگ و مير در ميان کودکان بالا رفته است. يک گزارش ديگر حاکي است که بعد از افشاي اين وضعيت خطرناک بهداشتي، آب آشاميدني اهالي برخي روستاهاي اطراف خط لوله پالايشگاه تهران با تانکر تامين ميشود اما بنا به گزارش فوق "... تکرار اين صحنه ها را در کرمانشاه، آبادان، ماهشهر، بندر امام خميني و غيره شاهديم. پالايشگاه نفت ري با زير پاگذاردن حريم هاي قانوني و عدم رعايت استانداردهاي بين المللي فاصله با مناطق مسکوني و کشاورزي، بخش عظيمي از جنوب تهران را تاکنون بلعيده و يا در معرض انواع آلودگي ها قرار داده است."

اين گزارش، در کنار گزارش تزريق خون آلوده به ايدز به هزاران بيمار هموفيلي که اين روزها پرونده آن به جريان افتاده است، بهمراه گزارشهاي ديگري از آلودگيهاي آب آشاميدني و فضاي زيستي مردم جزو چند خبر يکي دو روز گذشته است. نمونه هاي جنجالي قبل تر که بخاطر اعتراضات وسيع مردم به روزنامه ها کشيده شد، نظير دو بار مسموم شدن سد قشلاق در سنندج که منبع اصلي تامين آب آشاميدني مردم شهر است، يا قاطي شدن فاضل آبها با آب آشاميدني مردم آبادان و امثال اينها را همه بياد دارند. در همين چند روزه گزارش مرگ ٢٢ هزار تن و مصدوم شدن ٦٠٠ هزار تن در سال گذشته در جاده ها که گزارش آن توسط يکي از مقامات وزارت بهداشت جمهوري اسلامي اعلام شد را نيز بايد به حساب همين حکومت و عوارض جامعه اي دانست که استانداردها در آن فرسنگها به زير خط مينيمم کشيده شده است. جالب است که اين مقام جمهوري اسلامي در اشاره به اين ابعاد وسيع کشتار در جاده ها از "بار مالي سنگين آن" براي وزارت بهداشت شکايت دارد. نمونه ها بسيارند و قربانيان بي شمار.

پايين کشيدن فاجعه آميز استاندارد زيستي مردم به شرايطي قرون وسطايي و باز گذاشتن دست صاحبان حريص سرمايه ها در چپاول و غارت و نابود کردن زندگي مردم، در کنار يکه تازي آدم کشان و شکنجه گران کثيف حرفه اي، دارد از مردم قرباني ميگيرد و زندگي مردم را به رنج و درد و مرگ همراه ميکند. روزي که اين حکومت با انقلاب کارگران و مردم به زير کشيده شود و به دوره يکه تازي کل طبقه سرمايه دار پايان داده شود، فقط بساط خفقان و سرکوب و جنايات اسلامي نيست که جارو ميشود، بلکه کل بساط جهنمي قرون وسطايي کنوني، کل بختک اجتماعي حاکم، به زباله دان ريخته ميشود و مردم زندگي خود را با استانداردي انساني و بالا از نو خواهند ساخت و جامعه اي آزاد و مرفه و شاد و سالم را پي خواهند ريخت.

حزب دموکرات و تغيير شعار خودمختاري به فدراليسم

حزب دموکرات کردستان ايران در کنگره سيزدهم خود که در روزهاي اخير برگزار کرد، علاوه بر تغيير دبير کل اين حزب، شعار "خودمختاري براي کردستان و دموکراسي براي ايران" را به "ايجاد يک سيستم دموکراتيک و فدرالي و پلوراليستي" تغيير داد. محتواي خود مختاري حزب دموکرات چيزي جز ايجاد يک حاکميت قومي در کردستان که در عين حال چارچوب دولت مرکزي را هم تماما مي پذيرد نبود. با آن شعار ميشد با هر حکومتي از حکومت پهلوي گرفته تا حکومت اسلامي وارد مذاکره و چانه زني شد. راهي که حزب دموکرات مجدانه در آن پاي گذارد و در آن راه تلفات سنگيني پرداخت. اما شعار "فدراليسم و دموکراسي و پلوراليسم" گرچه تا آنجا که به کردستان مربوط ميشود همان محتواي ارتجاعي قومي را حفظ ميکند قبل از هر چيز يک پيام مشخص را در خود دارد. و آن اينکه اين حزب از استراتژي هميشگي چانه زني با جمهوري اسلامي ديگر نا اميد شده و به روياي تبديل شدن به شريک احزاب دست راستي آويزان شده است. اين موضعي است که از نظر موهوم بودن و ارتجاعي بودن دوگام ديگر اين حزب را به عقب سوق ميدهد. پا گذاردن در دنياي توهمات پوج و ارتجاعي احزاب و جرياناتي که خواب تکه پاره کردن جامعه ايران در چارچوبه هاي قومي و ملي را در سر مي پرورانند، به اين اميد که اين حزب بجاي پذيرش قدرت مرکزي، روزي شريک دولت فدرالي مرکزي شود، يک بلند پروازي در لجنزار است. اگر حزب دموکرات در تبديل کردن جامعه کردستان به پشتوانه جنگ قومي و خودمختاري شکست خورده است، در سناريوي سياهي که فدراليسم احزاب ارتجاعي راست براي مردم ايران طراحي کرده اند، بي ترديد با نه بزرگ اين مردم و ناکامي و شکست بزرگتر و آشکارتري مواجه خواهد شد.