پرونده هسته اي
عقب نشيني مجدد رژيم
سياوش دانشور
هر روز که ميگذرد، پرونده هسته اي رژيم ايران به موضوع محوري تري در ديپلماسي جهاني تبديل ميشود. اگر قبلا طرح ابهامات در اين زمينه عمدتا اهرم فشاري به رژيم اسلامي براي کوتاه کردن دستش در عراق بود، با اينحال امروز مستقل از موضوع عراق، پرونده هسته اي رژيم اسلامي ابعاد بين المللي تري پيدا کرده است و در سياست خارجي رژيم اسلامي نيز مکان محورتري را به خود اختصاص ميدهد.
قطعنامه مشترک اروپا و آمريکا عليه فعاليتهاي هسته اي ايران، نزديک شدن و صف آرائي متحدتر دولتهاي غربي در مقابل رژيم ايران را تاکيد ميکند. سياست ازدياد فشار به رژيم ايران در زمينه هاي مختلف اولين نتيجه اش انزواي بيشتر بين المللي رژيم اسلامي است. متقابلا رژيم اسلامي که در تبليغات هفته پيش تلاش داشت در ظاهر و روي صحنه قلدري کند، و در پشت پرده به معامله و پيام دادن مشغول باشد، تدريجا عقب نشست. ابتدا خامنه اي و خاتمي با توپ پر در مورد حق ايران در اين زمينه حرف زدند، تظاهرات کفن پوشهاي حزب الله راه انداختند، گروگان گيري دريائي کردند، در نماز جمعه رجز خواندند، و تهديد به خروج از پيمان منع گسترش سلاحهاي هسته اي کردند. اما بعد از چند روز خامنه اي اعلام کرد که "ايران دنبال سلاح هسته اي نبوده و نيست". وزارت خارجه و روحاني گفتند که به توافق منع غني سازي اورانيوم پايبند هستند. در عين حال اعلام کردند که مونتاژ قطعات سانتريفوژ را از سر ميگيرند. همين موضوع با لحن تند اروپا و آمريکا روبرو شد.
اگر از اين مانورهاي ديپلماتيک کمي فاصله بگيريم، واقعيت اينست که سلاح اتمي براي رژيم وسيله اي است در خدمت بقا و براي نجات دستگاه خون آشام الهي اسلامي. وسيله اي است براي براي پيشروي جنبش اسلام سياسي در منطقه، تلاشي است براي داشتن موقعيت مستحکمتري براي معامله با دولتهاي غربي. براي طرف مقابل هم جمهوري اسلامي اتمي يعني اتمي شدن تروريسم اسلامي و ناامني منافع آنها در منطقه و کل دنيا. آمريکا و اروپا تنها مخالف داشتن سلاحهاي هسته اي توسط به اصطلاح "دولتهاي ياغي" هستند. بحث اين نيست که نفس سلاح هسته اي که تنها مصرف آن کشتار جمعي است، نياز هيچ انسان متمدني نيست و اتفاقا کليه سلاحهاي هسته اي در جهان بايد برچيده و نابود شوند. اين موضع اينها نيست. اين سياستي است که طبقه کارگر و بشريت متمدن بايد اتخاذ کند و براي عملي شدن آن به ميدان بيايد.
مسئله فوري تري نيز مطرح است. در برخي تبليغات عنوان ميشود که بخشي از مردم ايران عليرغم مخالفت با حکومت اسلامي، طرفدار مجهز شدن رژيم ايران به سلاح هسته اي هستند. عنوان ميکنند که رژيم با باد زدن تبليغات ناسيوناليستي از اين تمايل به نفع خود بهره ميجويد. من فکر ميکنم اکثريت عظيم مردم ايران چنين باوري ندارند. به جامعه نگاه کنيد؛ کارگران کار ميکنند و مزدشان را نميدهند، معلمان را به گرسنگي محکوم کرده اند، پرستاران را در منگنه قرار داده اند، ميليونها شهروند جامعه ايران در فقر و بدبختي و محروميت از امکانات بهداشتي و پزشکي و رفاهي و آموزشي بسر ميبرند، اختناق و زن ستيزي و مذهب مردم را اسير کرده است. آنچه مردم در ابعاد وسيع ميخواهند اينست که مانند انسان زندگي کنند، سلاح اتمي نميخواهند. پولي که از دسترنج طبقه کارگر خرج اين پروژه ها و تسليح حزب الله و تروريسم و جاسوسي ميشود، بسادگي ميتواند هزينه رفاه و آموزش و بهداشت جامعه شود. مردم ايران بعنوان پيشروان مبارزه و انقلاب عليه اسلام سياسي و تروريسم، ميتوانند و بايد در صف اول جنبش براي برچيدن سلاحهاي هسته اي در تمام جهان قرار بگيرند.
يک نکته مهم ديگر، موقعيت سياسي اي است که رژيم در اين دعوا دچار آنست. فرصتي که فراهم آمده، يعني انزواي بين المللي رژيم اسلامي، مستقيما به ضعف بيشتر رژيم در داخل ترجمه خواهد شد. مردم بايد مستقل از دعواي تروريستها و دولتهاي ارتجاعي از اين فرصت استفاده کنند و با حرکت مستقيم خود و تشديد مبارزه براي سرنگوني رژيم اسلامي، هم جامعه ايران و هم جامعه جهاني را از خطر مصون کنند.