از انترناسيونال ۳۷،  جمعه  ۵  تير  ۱۳۸۳ -  ۲۵ ژوئن ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

در حاشيه رويدادها

سياوش دانشور

اپيدمي خودکشي در ايران

فقر اقتصادي، بيحقوقي اجتماعي، اختناق سياسي و فرهنگي تنها شخصيت انساني را لگد مال نميکند، بلکه نفس حيات و زندگي را زير سوال ميبرد. در ايران تحت حاکميت اوباش اسلامي و مجريان قوانين خدا و قرآن، مضاف به معضل فقر، نداري، مذهب، مردسالاري، زن ستيزي، قتل ناموسي و دهها بلاي اجتماعي ساخت دست خود اين مرتجعين، خودکشي هم مانند سلول سرطاني روز به روز رشد ميکند. اخبار رسانه هاي حکومتي، که واضح است گوشه ناچيزي از واقعيت را هم منعکس نميکنند، به اندازه کافي تکان دهنده است. به گزارش ايلنا در استان ايلام، خودکشي و خودسوزي، داستان تراژيکي است که بدليل تکرار روزافزون موارد آن، متاسفانه به بازي کودکان هم سرايت کرده است و مرتبا قرباني ميگيرد. "فاجعه" کلمه گويائي براي توضيح اين پديده نيست. اين انهدام جامعه انساني و ارزشهاي بشري است. تصور کنيد کودکاني را که از زبان پدر و مادر شنيده اند که مثلا کبري يا ليلا با ريختن نفت روي خودش و زدن کبريت خودسوزي کرده است! و بعد، کودکان در فانتزي کودکانه شان و سپس در دنياي واقعي اقدام به چنين کاري کرده اند! تصورش بغايت سخت و فوق آزار دهنده است. اما واقعيت دارد!

ايلنا چهارشنبه خبر داد که اين تراژدي هولناک توسط چند پسر و دختر بچه، "که ميخواستند اداي بزرگان را در بياورند" تکرار شد! امير محمد صدقي، پنج ساله، که داستان خودسوزي زن همسايه را از زبان مادرش شنيده بود، در جمع دوستانش اقدام به خودسوزي کرد! شايد امير وسيله بازي نداشته است، شايد فکر ميکرده و يا شنيده که زن همسايه به "بهشت" رفته است، شايد ...، متاسفانه رفتن به مخيله امير براي شناختن انگيزه اش ديگر ممکن نيست. دوستان امير که شاهد اين واقعه بودند، يکي شان زبانشان بند آمده است و طبق خبر ممکن است اصلا ديگر حرف نزند. امير کوچولو نه اولي بود نه آخري، ليست قربانيان طولاني است و آنچه جاي تامل دارد اينست که عمده قربانيان خودسوزي و خودکشي دختران و زنان هستند.

بنا به آمار دولتي هر روز دستکم يکنفر به ليست زنان و دختراني که "تنها راه نجات" از مشقات و بدبختيهاي خود را خودکشي و خودسوزي ميدانند اضافه ميشود. اين روش که امروز بعنوان يک "اپيدمي" در اين استان از آن ياد ميشود، آغاز و شيوع آن به پايان جنگ ايران و عراق برميگردد. خودکشي در اين استان به سرعت رشد کرده است و تنها در فاصله سالهاي ٦٧ الي ٧٠، ميزان خودکشي ثبت شده ٧٨٨ مورد بوده است. کسي از آمار موارد ثبت نشده اطلاعي ندارد. اين آمار همينطور به افزايش ٢٠ الي ٣٠ درصدي در سال اشاره دارد. بعنوان مثال از ميزان فوق ٢٥٠ مورد مربوط فقط در سال ١٣٧٠ اتفاق افتاده است. در سالهاي بعد و از جمله سال ٧٦ نرخ رشد در خودکشي مشاهده شده است و در سال ١٣٨١ در مقايسه با سال ١٣٨٠، نرخ رشد ٢٠ درصد اعلام شده است. در سال گذشته نيز ٤٢١ مورد خودکشي در اين استان ثبت شده است. بيش از ٦٠ درصد اين قربانيان ١٥ الي ٣٠ سال سن داشتند. يادمان باشد که اين "اعداد" زماني آدم بوده اند! خودکشي و خودسوزي پديده اي منحصر به استان ايلام نيست. در خوزستان، کردستان، استان مرکزي و هر گوشه ايران مرتبا اتفاق مي افتد. آخرين مورد اعلام شده دو روز پيش در خرم آباد بود. دانشجوئي از طبقه سوم خود را به بيرون پرتاب کرد. دوستان وي دليل اين اقدام را ياس و نااميدي به آينده ذکر کردند. همين!

خودکشي در ايران بعنوان يک پديده وحشتناک هر روز ابعاد گسترده تري مييابد. تفاوتي اگر در نقاط مختلف هست، صرفا ميزان اعداد و آمار ثبت شده است. وقتي به امير کوچولو که نميدانست چکار ميکند، و به دختران ١٠ ساله، ١٢ ساله، و زنان قرباني اين پديده فکر ميکنم، که درد در آتش سوختن را به تحمل زندگي طاقت فرسا به جان ميخرند، بدنم ميلرزد و هيچ راهي جز خلاصي از اين مناسبات کثيف و سرکوبگر و مسببين آن نميبينم.

امير پنج ساله و خيل عظيم قربانيان بيشمار پديده خودکشي در ايران، قربانيان وضع موجودند. درک زنان و دختراني که ديگر نميتوانند تحمل کنند، ابدا سخت نيست. اما اين راه خلاصي از نکبت اسلام و سرمايه داري و جهالت و مردسالاري نيست. استيصال هم يکي از خصوصيات برخي از انسان ها است و براي من بعنوان يک ويژگي انسان بيگانه نيست. اما راههاي ديگري هم هست. اين معضلي اجتماعي است و پاسخي اجتماعي ميطلبد. بايد اين گنداب را خشکاند. بايد به فکر زندگان امروز و قربانيان فردا بود. در جامعه اي که انسان انسان نباشد، حرمت نداشته باشد، رفاه و آسايش از او سلب شده باشد، مسخ شده و بيحقوق باشد، براي عده اي زندگي امروز معنائي جز تکرار زجرآور ديروز نيست. در چنين شرايطي جاي اميد را ياس و جاي شادي را غم و جاي افق فردائي روشن را ترس و فرار از واقعيات زشت امروز ميگيرد. بايد به خاطر تمام اين قربانيان و جلوگيري از قرباني دادن بيشتر برخيزيم و اعلام کنيم که اين وضعيت را نمي پذيريم. اين شرايط ميتواند و بايد تغيير کند. ما بايد اين وضعيت را عوض کنيم.

"دين آسماني"، اتم زميني

ظاهرا تمام ابواب جمعي دستگاه خون و جنايت اسلامي در ايران متفق القولند که داشتن "فناوري هسته اي"، که اسم رمز همان امکان ساختن سلاح اتمي است، حق رژيم ايران است. تفاوت ميان موضع جناحهاي رژيم اسلامي بيشتر تاکتيکي و متاثر از چگونگي پيشبرد اين سياست است تا تفاوتي استراتژيکي. عليرغم عر و تيز اوليه و تهديد خامنه اي و خاتمي و شعارهاي کفن پوشان حزب الله براي دفاع از اين حق، اخيرا خامنه اي و خاتمي تلاش کردند به اروپا و آمريکا اطمينان خاطر دهند که "ايران دنبال سلاح هسته اي نبوده و نيست". وقتي اتم ساخت دست بشر قرار است رژيم خدا و دستگاه "دين آسماني" را نجات دهد، معلوم ميشود که دين و خدا نيز زميني اند که توسط عده اي شارلاتان و تجار مذهب براي تحقق اهداف و منافع زميني ساخته شده اند و لاجرم بايد توسط زمينيان جارو شوند.