انتخابات پارلمان اروپا و حقايق آن
سياوش مدرسي
انتخابات پارلمان اروپا زير سايه توسعه ميليتاريسم و تعرضات وسيع به سطح معيشت و ابتدائي ترين حق و حقوق اجتماعي مردم برگزار ميشود.
حمله آمريکا و انگليس و متحدينشان به عراق، ميليتاريسم و فرهنگ قدر قدرتي و توسعه قدرت نظامي و قلدر منشي و ميليتاريسم را به کل طرفهاي اين کشمکش تحميل کرد. دولتهاي اروپايي مخالف تعرض جبهه به رهبري آمريکا به عراق به سرعت به تقويت بنيه نظاميشان پرداختند. "اروپاي قديم!" به روايت دونالد رامفسلد، تحت رهبري فرانسه همانقدر بر تقويت بنيه نظامي اروپاي مخالف آمريکا تاکيد مي کند که دولت انگليس متحد قديمي دولت آمريکا. جبهه اسلام سياسي همانقدر مسلح تر شده که آقاي بوش در آمريکا، شيراک در فرانسه، شرويدر در آلمان و همتاهاي ديگرشان در لهستان و اسپانيا و ايتاليا.
شبح جنگ، دروغ علني، و قلدر منشي زندگي ميلياردها انسان را در تمام نقاط کره زمين تهديد ميکند. اما جنگ و ميليتاريسم کلام اول و آخر را در اين معرکه فرياد نمي کنند، جنگ اقتصادي و حرص سود بيشتر و تعرض به ابتدائي ترين حقوق رفاهي جامعه که با جنگ و جدلي صدها ساله بدست آمده است جبهه ديگر اين جنگ سياه است، جنگ اقتصادي بهمان وحشتناکي جنگ نظامي تمام بشريت را تهديد ميکند.
با جهاني شدن سرمايه قرار است ميزان سودآوري سرمايه در اروپا با ميزان سودآوري سرمايه در سنگاپور و چين و مالت و بنگلادش و مالزي مساوي شود، کارگر صنايع فلز آلمان که شعار ٣٠ ساعت کار در هفته را در برنامه داشت امروز با توسعه بازار سرمايه به تمام نقاط جهان قرار است به خاطر حفظ شغل به کار مجاني در آخر هفته به تمکين کشانده شود، شعار و مطالبه ٣٥ ساعت کار در هفته ميرود که ديگر به تاريخ سپرده شود. حمله به سطح معيشت بازنشستگان و بيکاران و گراني سرسام آور و کمر شکن تنها هديه بوش و بلر به مردم کشور درحال جنگشان عليه تروريسم نبود، در اين معرکه دولتهاي "مخالف!" تعرض آمريکا به عراق گوي سبقت را از همپالگيهاي اشغالگرشان در عراق ربوده اند. در چند سال اخير تعرض به حق و حقوق سياسي، اجتماعي و اقتصادي در آلمان و فرانسه بسيار شديدتر از دول درحال جنگ يعني آمريکا و انگلستان و ايتاليا بوده است.
اروپا زير سايه و وحشت جنگ و ميليتاريسم و جنگ اقتصادي عليه مردم عادي به پاي انتخابات پارلمان اروپا رفت، نتايج انتخابات تا همين جا بسيار خصلت نما است. قرار است در ٢٥ کشور، جميعتي بالغ بر ٣٥٠ ميليون نفر، ٧٣٢ نماينده پارلمان اروپا را انتخاب کنند. تا اين لحظه ميزان مشارکت مردم در انتخابات ناچيز اعلام شده، بيتفاوتي سياسي مردم نسبت به انتخابات و عدم مشارکت آنها حتي در کشورهايي که تازه به عضويت اتحاديه اروپا درآمده اند، "شگفت آور!" گزارش مي شود اما عجيبتر از آن شکست سوسيال دمکراتها در سطح کل اروپا از رقباي محافظه کار و راست سنتي "تعجب آور!" اعلام مي شود.
توني بلر عدم موفقيت همزمانش در انتخابات پارلمان اروپا و انتحابات داخلي شوراهاي شهر را بدليل متحد شدنش با آمريکا در حمله به عراق فرموله مي کند، اما آقاي شرويدر سوسيال دمکرات در آلمان که ظاهراً مخالف جنگ هم تشريف دارند شکست بيسابقه و تاريخيش از رقباي راست سنتيش را چگونه فرموله خواهد کرد؟ بايد امروز و فردا منتظر افاضات ايشان بمانيم!
در دمکراسي اروپايي مردم حق تعيين مستقيم نمايندگان و عزل و نصب هر لحظه آنها را ندارند. اما مهمترين پارامتر در ميزان اعتبار احزاب بورژوايي در کنترل جامعه همين آمار و ارقام و نتايج انتخابات محسوب مي شود. اگر از نرمها و ارزشهاي کاذب اين نوع انتخابات ها فاصله بگيريم اين حقيقت بسيار ساده اي که اتفاقاً مردم کوچه و بازار از آن بسيار ساده سخن مي گويند جلوه گر ميشود.
مردم اروپا نگران توسعه ميلتاريسم و جنگ هستند، مردم اروپا زير مهميز قانون سود بيشتر به قيمت فلاکت عمومي به فغان آمده اند، مردم اروپا ديگر باوري به احزاب سنتي بورژوايي ندارند و علاقمند به مشارکت در بازي هاي آنها نيستند، مردم ديگر حرفشان را نه در انتخابات ها که در تظاهرات ها و اعتصابها ميزنند! اين هم خصلت نما است که هرچه از تعداد شرکت کنندگان در انتخابات کاسته مي شود، قوانين وزرات کشور در فشار به مردم به خاطر کنترل اعتراضات افزايش مييابد.
حقيقت اين است که جامعه اروپا در جستجوي نيروي چپ و راديکالي است که منافع بلاواسطه اش را نمايندگي کند. زمينه عروج چنين احزابي بشدت مهيا است، بدن شک جنبش اعتراضي مردم مابه ازاي سياسي اش را هم خواهد ساخت. اما پيروزي احزاب راست سنتي در انتخابات اخير و انتخاباتهاي آينده بيان قدرت و نفوذ آنها در مردم نيست، پارامتر ورشکستگي احزاب سوسيال دمکرات، بي تفاوتي و عدم اعتماد مردم به کل اين سيستم است. نيازمندي مردم به احزاب چپ، کارگري و راديکال و اجتماعي هر روز بيشتر ميشود.