در حاشيه رويدادها
سياوش دانشور
بردگي مزدي، بردگي جنسي
خبر تکان دهنده است: در قرن بيست و يکم، در سال ٢٠٠٤، تعدادي زن و دختر در بازاري در کشورهاي حاشيه خليج حراج ميشوند. آدرس هم داده اند، فجيره در امارات متحده عربي! ديروز ششم خرداد اين حراج صورت گرفته است. بنا به اخبار حداقل ٤٨ دختر و زن از ايران به اين بازار منتقل شده اند. کسي نميداند امروز از کجا سردرآورده اند. قاچاق انسان، و عمدتا کودکان و زنان، توسط مافياي توزيع مواد مخدر و سازمانده فحشا، مسئله جديدي نيست. همين امروز در پوششهاي قانوني، نيمه قانوني و مخفي، کم و بيش در چهارگوشه دنيا و با توجه به محدوديتهاي قانوني در هر کشور، در جريان است. به اين معني متولد ايران بودن بخشي از اين بردگان جديد، در نفس مسئله بعنوان يک معضل بين المللي تغييري ايجاد نميکند. اين دنياي سرمايه داري و نظام بردگي مدرن است. برده مزد بودن از همان سنين کودکي، برده جنسي بودن، برده خدا و مذهب بودن، برده سرمايه و سود بودن.
آنچه جديد است "تحولي" است که تحجر اسلامي به اين بردگي داده است. اين تجارت پر سود و امروز پر رونقي است که در ايران، به لطف فقر مطلقي که رژيم اسلامي به مردم تحميل کرده است، ابعاد گسترده اي يافته است. گسترش روز افزون کودکان خياباني، دختران فراري، معضل اعتياد، و گسترش باندهاي سازمانده فحشا (چه دولتي و چه غير دولتي)، زمينه را براي تجارت برده فراهم کرده است. از طرق باندهاي مجزا و متعددي افراد را مي ربايند، تطميع ميکنند، صيغه ميکنند، استخدام ميکنند و از طرق پوشش "قانوني" به بيرون ايران منتقل ميکنند، و يا صاف و ساده از برخي خانوادها مستقيم يا غير مستقيم ميخرند. سپس در بازاري، مثل مورد قبلي در سالن بارانداز يک کشتي، يا در هتلي شيک، يا در کازينو و محافل خصوصي و تجاري، قرباني فروخته ميشود. به همين سادگي! برخي از خريداران فروشندگان قطعات بدن هستند. برخي ديگر در باندهاي سازماندهي فحشا و توزيع مواد مخدر فعالند، و يا شيوخ و پولدارها هستند که خريدن برده و هديه برده به همپالگيها جزو سرگرمي آنهاست. در برخي موارد فرد در مدت کوتاهي چندين بار فروخته ميشود و سر از کشورها و اماکن مختلف در مي آورد. اگر زنان و مردم اين کشورها عليه اين وضعيت کاري نکنند، اينها رسما بازار برده فروشي را اينبار در ميادين شهرها برپا ميکنند.
بدون شک رژيم اسلامي، ارگانها، آقا زاده ها و افراد وابسته به رژيم مستقيما در اين وقايع دست دارند. اينکه ميگويند کنترل مرزها به اين سادگي نيست، در جائي که هر لحظه در زندگي ميليونها انسان دخالت ميکنند، حرف پوچي است. سفارت رژيم ايران در ابوظبي دعوايش اينست که آمار اجسادي که مرتب پيدا ميشوند و به ايران منتقل ميشود، زياد اعلام شده است! واقعيت اينست که قربانيان اين واقعه، بردگان جديد، پيشتر قرباني فقر و نداري و بن بست اقتصادي و اجتماعي شده اند. اين حکومت آپارتايد جنسي است و اولين قربانيانش را هميشه زنان و کودکان تشکيل ميدهند. زن و کودک در اسلام اصولا بشر محسوب نميشود و برده داري با ايدئولوژي اسلامي در تطابق کامل است. راستش مذهب، هر نوع مذهبي، همه جا همين است. سرمايه داري و مذهب بردگي را به شنيع ترين اشکال آن رسانده اند. سوال اما براي ما اکثريت عظيم مردم ايران، براي طبقه کارگر و جنبش آزادي زن اينست که بايد از نفس بردگي نجات يافت. رهائي از بردگي مزدي و بردگي جنسي، رهائي از اسارت سياسي و اقتصادي و اجتماعي موجود، رهائي از نظام موجود، مدتهاست که ممکن شده است. نفي بردگي تنها با انقلاب عليه نظامي که بردگي مشخصه آنست ممکن است. گام اول بزير کشيدن حاکيمت آپارتايد در ايران و الغا هر نوع ستم و تبعيض و استثمار است.
حذف بيمه بيکاري
سازمان تامين اجتماعي با يک چرخش قلم حق برخورداري از بيمه بيکاري را از کارگران قراردادي گرفت. اين در حالي است که به اعتراف خودشان نصف جمعيت کارگران کشور قراردادي هستند. سرمايه داري ورشکسته ايران راهي جز اين ندارد که براي بقا و تداوم خود هزينه بحران را روي دوش کارگران بگذارد. موج تعطيلي کارخانه ها، بيکارسازيهاي گسترده در صنايع مختلف، خصوصي سازي، تعديل نيروي کار، تغيير قانون کار و غيره، همه اجزا يورش سرمايه داري به کارگران و تحميل بيکاري گسترده و بدون تامين به طبقه کارگر و اکثريت مردم محروم جامعه است. تلاش بيش از يک ميليون کارگر را براي گرفتن دستمزدهاي معوقه، مقابله وسيع کارگران با قرادادهاي موقت، خواست امنيت شغلي و بيمه بيکاري مکفي، و مقابله با بستن صنايع طرف ديگر اين تصوير است که روزمره در جريان است. اين جدال بايد بنفع کارگران و مردم تمام شود. جمهوري اسلامي برده داري جديد سرمايه داري است. اين رژيم در سطحي پايه اي تر از سازماندهي اقتصاد ايران ناتوان است. اين يک پايه بحران همه جانبه حکومت است. سياست اقتصادي رژيم اسلامي امروز را به فردا رساندن است. اين سياست تنها دارد زمان انفجار "بمب بيکاري" را بجلو مي اندازد. تداوم حاکميت اسلامي با تحميل فقر و فلاکت بيسابقه و بي تاميني اقتصادي و اجتماعي باضافه اختناق سياسي و سرکوب جوک است. هيچ رژيمي نميتواند کوتاه مدت با اين روش خود را سرپا نگهدارد. اما اين لقمه از گلوي حضرات پائين نخواهد رفت. اين سياست با واکنش قاطعانه طبقه کارگر ايران روبرو ميشود. همه چيز دلالت بر تندتر شدن سير حوادث، تلاقي روندهاي اجتماعي و تاريخي، و انفجار بزرگ عليه بردگي ميدهد. وجود يک سنگر کمونيستي کارگري مهمترين تکيه گاه اين دوران حاد و سرنوشت ساز است.