رژيم اسلامى پس از انتخابات مجلس
(نگاهى به صف بنديها و مسائل جديد)
١- دو خرداد و "استراتژى جديد"
فاتح بهرامى
صف بنديهاى درون رژيم اسلامى و تنش ها و اختلافات بين جناحهاى رژيم دارد اشکال جديدى بخود ميگيرد. هرچند خيلى قبلتر از مضحکه انتخاباتى مجلس هفتم جريان دوخرداد و پروژه اصلاح جمهورى اسلامى شکست خورده بود اما نتيجه انتخابات و تسخير مجلس توسط جناح راست حضور اکثريت دو خردادى را در مجلس و بهراه آن کشمکش هاى دو جناح را بر سر انتخابات خاتمه داد. اين وضعيت جديد در کنار وضعيت دولت خاتمى و همچنين چشم انداز نتيجه انتخابات رئيس جمهور در يکسال ديگر وضعيت جديدى را در مقابل رژيم و جناحهاى مختلف آن قرار ميدهد. اين وضعيت موقعيت کل رژيم در برابر جنبش انقلابى براى سرنگونى رژيم و برخورد به آن، روابط حکومت اسلامى با آمريکا و اروپا و نحوه برخورد به اختلافات، مسائل منطقه و عراق، تقابل ها و صف بنديهاى جديد در جناح هاى رژيم، و کلا سياستهاى رژيم در عرصه هاى مختلف در سطح داخلى و بين المللى را تحت تاثير قرار ميدهد. اما معضل اصلى حکومت اسلامى، يعنى وجود يک جنبش قدرتمند خواهان سرنگونى آن سر جايش است که خود منشا اصلى اختلافات درون حاکميت و عروج دو خرداد بود. اينکه جناح راست تصميم ميگيرد که با استفاده از اهرم شوراى نگهبان به حضور دو خرداديها در مجلس پايان دهد و قطعا تلاش خواهد کرد که قوه مجريه را نيز در انتخابات بعدى رئيس جمهور بدست بگيرد، حاکى از آماده کردن و تغيير آرايش خود براى روياروئى با نيروى اصلى تهديد کننده کل حاکميت رژيم اسلامى يعنى مردم سرنگونى طلب است. اما در اين وضعيت سران حکومتى دوخردادى دارند از "استراتري جديد" براى بازسازى خود حرف ميزنند و حتى بنظر ميرسد که در بين سازمانهاى اصلى اين جريان توافقاتى بر سر نحوه برخورد به جناح راست و نحوه بازسازى خود وجود دارد. در بخش اول اين نوشته ميخواهم به بررسى موقعيت دو خرداديها و مضمون و هدف بحث هائى که حول "استراتژى جديد" خود راه انداخته اند اشاره کنم و در بخش هاى ديگر به ساير جنبه هاى مهم اين وضعيت جديد خواهم پرداخت.
مضمون "استراتژى جديد"
دو خرداد محصول پا بميدان گذاشتن جنبشى بود که موجوديت رژيم اسلامى را هدف قرار داده بود. جدال اين جريان با جناح راست حکومت اسلامى بر سر نحوه "حفظ نظام" و ناکارآئى روش سرکوب مستقيم در برخورد به جنبش سرنگونى و دخيل کردن طيف وسيعترى از نيروهاى طرفدار جمهورى اسلامى در حاکميت بود. ما از همان ابتدا گفته بوديم که جمهورى اسلامى نه قابل اصلاح است و نه روش و حرکت ارتجاعى جناح دو خرداد ميتواند جنبش آزاديخواهانه توده کارگر و مردم زحمتکش را عليه جمهورى اسلامى بخانه بفرستد. جدالهاى دو جناح را "جنگ بازنده ها" خوانديم. هرچند اين جريان توانست براى حکومت اسلامى چند سال عمر بخرد، اما نه تنها مردم خيلى سريع از خاتمى و دو خرداد عبور کردند بلکه مشخصا در خرداد و تير سال قبل معلوم شد که مردم ميروند که به شيوه انقلابى اين حکومت را بزير بکشند. اينها هفت سال هياهو کردند، پاسدار و شکنجه گرهاى ديروزى را بعنوان فيلسوف و ژورناليست و دمکرات و جامعه شناس و غيره در بوق کردند. از خارج حکومت نيز گروهها و سازمانهاى طرفدار رژيم دوباره جان گرفتند و در مدح و ثناى اين ناجيان "جامعه مدنى" دست به سينه و کاسه بدست براى تبرئه کردن جانيان رژيم اسلامى هر چه در توان داشتند دريغ نکردند. کشورهاى غربى زير بغلشان را گرفتند و در بوقشان کردند. در عين حال از طرف رهبر و جناح رقيب مرتب توسرى خوردند، جناح راست عناصرى از آنها را زندانى کرد، روزنامه هايشان را بستند، ترورشان کردند، رد صلاحيت کردند، لايحه ها و طرحهايشان را رد کردند، اما فقط هارت و پورت کردند و ناله سر دادند. گفتند از حاکميت بيرون ميرويم اما نرفتند. گفتند رفراندوم ميکنيم اما جرئت و توان و امکانش را نداشتند. تجزيه شدند، "تندرو" هايشان فاصله گرفتند. بدنبال هر تعرض جناح راست به آنها معلوم شد که فقط دنبال راه فشار و روش چانه زدن براى ماندن در حاکميت هستند. در مقابل برخورد به سرکوب مردم همگام و همراه جناح راست بودند. اگر براى زندانى شدن عناصر خودشان انتقاد ميکردند و عريضه مينوشتند، در مقابل اعدام جوانان ساکت بودند. به گلوله بستن کارگران صداى يکيشان را در نمياورد. در سرکوب اعتراضات توده اى مردم خود شريک بودند و نيروى انتظامى تحت فرمان آقاى خاتمى دستگير ميکرد و باتوم ميزد و شليک ميکرد. و اکنون که از مجلس به بيرون پرت شدند، تازه در تحليل شکستشان از مردم طلب کار هم هستند و بعضى هايشان دليل شکست خود را به خيابان نيامدن مردم در ابعاد ميليونى و در حمايت از خودشان ميدانند!
امروز با کوتاه شدن دست آنها از حکومت، دارند براى برگشتن و به سرانجام رساندن اصلاحات از "استراتژى جديد" حرف ميزنند. اولين سوال اينست که با اين شکست مفتضحانه که تازه در اين سالها دولت و مجلس را هم در دست داشتند، اکنون با اين قواره داغان به چه اعتبارى و با کدام نيرو و پشتوانه اى قادر به بازگشت و اميدوار به از سرگيرى "اصلاحات مرده" هستند؟ با توجه به تنفر و انزجار مردم از کل رژيم و جناحهاى آن مفهوم استراتژى جديد نزد مردم فقط يک جوک ميتواند باشد. اما اين استراتژى از نظر خودشان چيست و چرا مطرح ميشود؟
در روزهاى اخير اکثر عناصر اصلى و رهبران دو سازمان اصلى جريان دوخرداد، يعنى حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى، درباره استراتژى خود حرف زده اند و دلايل شکستشان را مطرح کرده اند. جلسه و کنگره گرفتند و جدا از برخى تفاوتهاى کوچک تقريبا تحليل و نظر واحدى راجع به حرکت آتى خود براى بازسازى "اصلاحات" دارند. عليرضا علوى تبار، محمد رضا خاتمى، على شکورى راد، سعيد حجاريان، محمد سلامتى، مصطفى تاج زاده، بهزاد نبوى و برخى ديگر در اينمورد و نيز درباره نحوه کار خاتمى و نامه وى حرف زده اند. لپ کلام همه شان اينست که استراتژى آنها براى پياده کردن "مردمسالارى" درست بوده و بايد تاکتيک ها را عوض کنند، و از صفر شروع کنند! ميگويند يک جنبه نيروى تغيير تاکتيک ها درون جامعه است، يعنى تقويت افکار عمومى و نهادهاى مدنى و جنبه ديگر هم درون حکومت است. معلوم نيست افکار عمومى اى که در کمين است که همه اوباش اسلامى را بدرک بفرستد چگونه تقويت ميکنند و اين جماعت ضد انسان و ضد مدنيت کدام نهاد مدنى را ميخواهند بوجود بياورند يا تقويت کنند؟ ميگويند صرف اينکه ما را از حکومت بيرون انداختند قهر نميکنيم و سياست را کنار نميگذاريم. ميگويند اشکال بر سر قانون اساسى نيست بلکه مساله بر سر "قرائت دمکراتيک" از آن است و تلاش ميکنيم که جناح رقيب را وادار و متقاعد کنيم که آنرا درست پراتيک کند. بر روى "انتخابات آزاد" تاکيد ميکنند و مولفه هاى آنرا ميشمارند. ميگويند که بايد وفادار به نظام بمانيم و حتى تاکيد ميکنند که جناح راست اشتباه ميکند که خود را نظام ميداند ما از آنها بيشتر در نظام بوده ايم. ميگويند در مجلس چهارم هم رقيب مسلط شد و ما منصب خاصى نداشتيم و فعاليت کرديم و اکنون هم از صفر شروع ميکنيم و فعاليت ميکنيم. وقتى به کل حرفهاى همه شان در استراتژى جديد دقيق شويد بجز اينکه دوباره فعاليت ميکنيم و انتخابات آزاد باشد و جناح رقيب با ما مدارا کند نکته ديگرى در اين باصطلاح استراتژى وجود ندارد.
نکته جالب اينست که لحن و موضع همه اينها در مورد جريان راست و کسانى که تازه به مجلس آمده اند نرمتر ملايم تر از دوره قبل از انتخابات است. مثلا سلامتى ميگويد استراتژى اصلاح طلبان اين نيست که آنهائى که به مجلس هفتم رفته اند را خراب کنيم و نگذاريم کار کنند. حتى در مورد مطرح شدن مجدد حکم اعدام آغاجرى ميگويد "نه بخاطر شخص آغاجرى" و "نه بخاطر سازمان مجاهدين انقلاب" بلکه بخاطر حفظ وجهه نظام بهتر است جناح مقابل در اين زمينه اقدامى انجام بدهد. او حتى تاکيد ميکند که استعفاى آرمين و نبوى بمعنى خروج از حاکميت نيست. در مورد عملکرد خاتمى و نکات نامه اخيرش هم تقريبا همه با لحن متفاوتى از گذشته حرف ميزنند و از وى دفاع ميکنند و تعهد وى به اصولش را ستايش ميکنند و البته اشاره هم ميکنند که از تمام ظرفيتهاى دولت و گروهها و مجلس بخوبى استفاده نکرده است. از جناح راست گله ميکنند که با آنها برخورد مداراجويانه نميکنند. مجموع اين فرمايشات مضمون حرفهاى استراتژيک دوخرداديها و بيانگر قواره آنها و برنامه آينده شان است.
هدف "استراتژى جديد"
در استراتژى جديد دو خرداديها تنها نکته اى که لااقل در بيان علنى نسبتا جديد است نحوه برخورد از پائين به جناح راست، نشان دادن روحيه مسالمت جوئى و پرهيز از شاخ و شانه کشيدن، انتقاد کمتر از خاتمى، تعهد دادن به کار و فعاليت کردن و قهر نکردن، خوشروئى نشان دادن به آبادگران مجلس، و کلا تصوير دادن از اينکه با بيرون افتادن از حاکميت مودب بودنشان را در قبال طرف مقابل حفظ ميکنند. اين بخش عمده اى از هدف آنها در بحث استراتژى جديد است. دليلش هم روشن است. در شرايطى که در مجلس حضور داشتند و هنوز هارت و پورت و چانه زدن بر سر رد صلاحيت ها اميد رفتن مجدد به مجلس را کاملا از بين نبرده بود، بالاگرفتن دعوا و انتقاد برايشان معنى داشت. اکنون قضيه برعکس است. بايد تلاش کنند که خود را حفظ کنند و کمتر مورد غضب قرار بگيرند. بايد کارى کنند که به بازى گرفته شوند. اميد ديگرشان، هرچند ناچيز، اينست که شايد نماينده يا کسى نزديک به آنان بتواند و اجازه پيدا کند که بعد از خاتمى رئيس جمهور شود. يکسال فرصت دارند و هنوز امکان و فرصت اثبات مطلوبيت خود براى نظام را دارند. اتفاقا در حرفهاى برخيشان انتقاد از تندرو هاى هر دو جناح نمايانتر از قبل است. اين پيام که ضمن انتقاد به تندروهاى طرف مقابل ميگويد تندروهاى جناح خودم را هم قبول ندارم دارد به "خرد گراها" و "ملايم" هاى طرف مقابل چراغ سبز ميدهد. اينها را کسانى امروز ميگويند که ديروز تهديد خروج از حاکميت ميکردند.
بنابراين کل هدف اين استراتژى تلاشى است براى اينکه از بالا موقعيت و حضورشان را در حاکميت حفظ کنند، نظامشان را نگهدارند و سهمشان را ببرند. بحث تقويت افکار عمومى و نهاد مدنى و رجوع به جامعه چرت است. باين دليل ساده که امروز بجز عده اى اوباش و مزدور کسى در ايران چشم ديدن اين حکومت و هيچ جناحى از آن را ندارد. اگر هنوز اينها از اصلاح طلبى حرف ميزنند، امروز ديگر خاصيت آن مانند يک تابلو مانند کوکاکولا است که بر گردنشان آويزان کرده اند و خود را در جامعه با آن صدا ميزنند. تازه براى همين هم هست که وقتى جريان آبادگران از آباد گرى و پيشرفت و مصاده برخى شعارهاى اصلاحات حرف ميزند آنرا تائيد ميکنند و بعنوان پيروزى و پيشرفت جنبش اصلاح طلبى از آن ياد ميکنند. جريان دو خرداد مرد، خودشان گفتند. امروز دارند براى توجيه دلايل "از صفر شروع کردن" بجز اراجيفى مانند اينکه اصلاح طلبى در بطن جامعه وجود دارد، دلايل شکست را علاوه بر "تماميت خواهى" جناح راست اينطور فرموله ميکنند که تشکيلات مناسب براى جمع کردن و بسيج کردن نيروى اصلاحات در جامعه را نداشتند و قرار است بروند آنرا درست کنند. اين البته نه در تئورى و نه در عمل براى دو خرداديها محلى از اعراب نميتواند داشته باشد، فقط توجيهى بر ادامه فعاليت نعش اصلاحات است که همانطور که اشاره کردم و از حرفهايشان برمياد چشم به بالا دارند. البته در اين زمينه بايد به تلاشى در زمينه بازسازى دفتر تحکيم وحدت اشاره کنم که جزو مهمترين عرصه ايست که به آن توجه دارند. دفتر تحکيم وحدت در هفته گذشته و بدنبال اختلافات درون آن در يکسال گذشته توانست اکثر اعضاى سرشناس رهبرى سابقش را به شوراى مرکزى بفرستد. اما اين رهبرى با جنبش دانشجوئى که دو سال پيش از دفتر تحکيم وحدت عبور کرد و اعتبارش را نزد دانشجويان از دست داد، بزحمت بتواند چهار نفر دانشجوى طرفدار جناح دوخرداد و رژيم را دور خود جمع کند. بنظر ميرسد که اين تلاش دفتر تحکيم وحدت بيشتر در خدمت به کنترل درآوردن حرکت اعتراضى دانشجويان در سالگرد ١٨ تير است که دارد از راه ميرسد. جريان دو خرداد مفتضحانه کنار رفت، بخشى از کشمکش هاى جديد به درون جناح راست منتقل ميشود و از هم اکنون نشانه هاى آن ديده ميشود. ديگر فرصتى براى هيچ جناحى از رژيم که يک روز بخشى از مردم را در توهم نگه دارد نمانده است. مساله اساسى آماده شدن کارگران و مردم آزاديخواه براى مصاف نهائى با حکومت اسلامى است.
ادامه دارد.