در حاشيه رويدادها
سياوش دانشور
راسيسم "اتحاد جمهوريخواهان"
اخراج دسته جمعي افغانها و پروژه پاکسازي قومي جمهوري اسلامي، آب از لب و لوچه کمپ راست اپوزيسيون آويزان کرده است. در اين ميان موضع محفل نگهدار - اميرخسروي - بيژن حکمت، که در سنگر به دنيا نيامده سقط شده "اتحاد جمهوريخواهان ايران" سياستهاي رژيم اسلامي را تبليغ ميکنند، يکجا ظرفيتهاي راسيستي اين خط را برملا ميکند. "کميسيون زنان اتحاد جمهوريخواهان ايران" اخراج شهروندان افغانستاني را غنيمت شمردند تا براي "آقاي رئيس جمهور" و ديگر اوباش حکومت ايران نامه بفرستند و "رعايت قانون اساسي" را به آنها گوشزد کنند! اشتباه نکنيد، به اخراج شهروندان افغانستاني اعتراض نکردند. نه فقط اينها مشکلي با اين پروژه ندارند بلکه خوشحال هم هستند. اگر خودشان جائي در کميته، سپاه پاسداران، بسيج و شوراي اسلامي دستشان بند بود، بدتر از رفتار رژيم را با شهروندان افغانستاني ميکردند. در نامه شان گفتند که "اخراج زنان ايراني که با مردان افغان همزي هستند و کودکان ايراني را متوقف کنيد"! معني اين جمله اينست که مردان افغاني را بيرون بريزيد اما "زن و کودک ايراني" را نه!؟ آيا کسي ميتواند تمايز اين موضع را از فاشيسم هيتلري نشان دهد؟ اين جوهر جمهوريخواهي ملي اسلامي است. اين جماعت بسته به اينکه رفتار برادران حکومتي شان با بخشهاي مغضوب شده اش چگونه است، ميتوانند از آخوند آخوند تر باشد و يا دوز ناسيوناليسم و ايران پرستي را تا حدي شور کند که دست احزاب راسيستي را از پشت ببندد! سيستم سياسي اينها اين قابليت را دارد که بسادگي به ناسيوناليسم فالانژ و راسيسم عريان تبديل شود. سياست "دفاع" از زن ايراني همزي با مرد افغانستاني، ادامه سياست "زنده باد زن ايراني" سازمان فدائي اکثريت است. اين تيتر اطلاعيه اين سازمان درباره اهداي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي بود. تصور کنيد در اروپا کسي تحت عنوان فمينيست برود وسط ميداني و داد بزند، "زنده باد زن آلماني" يا سازماني اطلاعيه صادر کند که "زنان سوئدي همزي با مردان ايراني را اخراج نکنيد"! آيا ميتواند حتي نيم ساعت در خيابان آنهم در معيت سگ و پليس دوام بياورد؟ آيا فعالين ضد راسيست، فعالين قديمي جنبش ضد آپارتايد، سوسياليستها و آزاديخواهان اجازه ميدهند؟ آيا همان زنان و مردان بازنشسته با چوب دستي هايشان بجانشان نخواهند افتاد؟ اينها در اروپا زندگي ميکنند اما بجاي متاثر شدن از سنتهاي سياسي پيشرو و ضد راسيستي اين جوامع، بيشتر از راسيستها و ناسيوناليستهاي دو آتشه اروپا تاثير پذيرفته اند! جنبش ملي اسلامي همين است. از خميني و خامنه اي و جنتي و خشکه مقدس هايش تا خاتمي و حجاريان و طرفدارنشان در اپوزيسيون پوسيده طرفدار رژيم در سازمان فدائي اکثريت و حزب توده و کانون نويسندگان و جمهوريخواهان سرهم بندي شده تيم نگهدار، اميرخسروي و بيژن حکمت. اما نکته مهمتر اينست که اين جماعت دلشان به حال همان "زنان و کودکان ايراني" هم نسوخته است. اين نامه "کميسيون زنان اتحاد جمهوريخواهان" قبل از هر چيز فرصتي براي اعلام همراهي با يکي از کثيف ترين سياستهاي رژيم اسلامي يعني پاکسازي قومي در ايران است. پيام اين نامه اينست که اگر "انحصار طلبي" را کنار بگذاريد و ما را هم بازي دهيد، ميتوانيم و ظرفيت اين را داريم که گروههاي اسکين هد فاشيست ضد افغان در خدمت رژيم اسلامي باشيم. اين نامه سند ورشکستگي يکي از منحط ترين سنتهاي سياسي بورژوازي ايران، جنبش ملي اسلامي است.
شلاق براي معتادين
پاسدار علي عبداللهي جانشين فرمانده نيروي انتظامي اعلام کرده است که براي معتادين "تابلو" شلاق در نظر گرفته شده است. قرار است نيروي انتظامي در خيابانها راه بيافتد و معتادين "تابلو" را شناسائي و دستگير کند. در اولين دستگيري ٣٤ ضربه و در دومين دستگيري ٧٤ ضربه شلاق به بدن نحيف معتاد "تابلو" زده ميشود! اين پاسدار اسلام عنوان کرده است که طرح اينست که تا پايان سال جاري در خيابانها "معتادين تابلو" مشاهده نشود! رژيم اسلامي طرح زياد دارد. قرار است تا پايان سال هم "افغاني در ايران مشاهده نشود". قبلا هم سعي کردند با کشتن سريال زنان تن فروش خيابانها را "پاک" کنند! فردا نوبت کودکان خياباني است. سياست "پاک کردن خيابانها" سياست شناخته شده خونتاهاي نظامي در آمريکاي لاتين و پديده ترور کودکان خياباني در برزيل و گواتمالا است. سياست پاکسازي هميشه از "خارجي ها" شروع ميکند و بعد سراغ "وطني ها" مي آيد. اين سياست اعلام نشده شکست خورده است. ميليونها نفر در ايران اسير اعتياد اند. رژيم اسلامي و سران اصلي آن خود بزرگترين عامل توزيع مواد مخدر خطرناک بويژه در ميان جوانانند. هروئين در ايران از سيگار ارزانتر است. هر روز مواد مخدر جديدي از طريق مافياي دولتي و اسلامي منطقه وارد بازار ايران ميشود. مساجد و کميته ها بيشترين مراکز توزيع مواد مخدر هستند. فرد معتاد جرمي مرتکب نشده است. اعتياد جرم نيست، سازماندهي توزيع مواد مخدر جرم است که اتفاقا منشا اصلي اين يکي خود رژيم اسلامي است. بايد به افرادي که به هر دليل به دام اعتياد و تن فروشي افتاده اند، بعنوان شهروندان محترم جامعه نگاه کرد. يک جامعه انساني اين معضل را بعنوان يک معضل اجتماعي که بايد به انساني ترين طرق حل شود نگاه ميکند. شرط اول مبارزه با چنين مصائبي، غير جنائي کردن آن، مقابله قاطع با شبکه هاي توزيع مواد مخدر و مافياي سازماندهي فحشا، و همزمان تلاش براي از بين بردن ريشه هاي اقتصادي و اجتماعي آنست. بازگشت به زندگي متعارف اين شهروندان محترم جامعه محور يک سياست انساني است. بيش از ١٥ ميليون معتاد و تن فروش را نميتوان به اين شيوه "پاک" کرد. اعتياد مانند تن فروشي و بيکاري و بي مسکني يک معضل اجتماعي است. ريشه اين معضلات نظام موجود است. بايد گنداب حکومت اسلامي و نظام سرمايه داري را پاکسازي کرد.