از انترناسيونال ۲۴،  سه شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۳ -  ۱۱ مه ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

در ستايش سکوت

نگاهي به موضع گيري کانون نويسندگان در رابطه با دستگيري هاي اول مه در شهر سقز

محمد آسنگران

آقايان و خانم هاي کانون نويسندگان ايران!

بالاخره پس از يک هفته سکوت را شکستيد و اطلاعيه اي درمورد دستگيريهاي فعالين کارگري در شهر سقز صادر کرديد. اگرچه بنظر ميرسد تحت فشار و از روي ناچاري اين اطلاعيه را نوشته ايد، اما ايکاش به همان سکوتتان ادامه ميداديد که در مقايسه با موضع تان قابل ستايش بود!

هفت نفر را دستگير کرده اند، به مراسم اول مه کارگران حمله کرده اند، عده اي را مورد ضرب و شتم قرار داده اند و شما هنر کرده ايد خواهان آزادي يک عضو خودتان شده ايد و ادعا ميکنيد که هميشه از آزادي بيان دفاع کرده ايد! شرم هم چيز خوبي است. نه آقايان و خانمهاي محترم کانون نويسندگان، شما مطلقا ربطي به آزادي بيان مردم نداريد. همينکه به ١٥ نفر اعضاي کانونتان، يعني به صنف تان اجازه دهند کتابي منتشر کند و کاغذ ارزاني در اختيارتان بگذارند همه اعتراض و انتقاد و هنرنمائي تان تمام ميشود. آخر ناسلامتي تجمع در اول مه هم بخشي از آزادي بيان مردم است. اعتصاب هم بخشي از آزادي مردم است. چگونه در پيشگاه مردم سقز و جامعه ايران سرتان را بالا ميگيريد و قلم بدست ميگيريد و فقط خواهان آزادي عضو کانون تان ميشويد و اسم شش نفر ديگر را سانسور ميکنيد و نامش را هم دفاع از آزادي بيان ميگذاريد؟ اين رسما آپارتايد در برخورد به حقوق انسانها است. شما نه تنها خواهان آزادي شش نفر ديگر نشديد بلکه از آوردن اسامي آنان نيز خودداري کرديد. بهتر بود به سکوتتان ادامه ميداديد. کسي که شما را مجبور به موضعگيري نکرده بود، کسي که از شما خواهان اينهمه رشادت و آزاديخواهي نشده بود!

اما خوب است بالاخره از سر ترحم هم که شده به "دوستان دورافتاده" تان مرحمت کرده ايد. چرا اينهمه خود را مرکز عالم ميدانيد. ناسلامتي شما خود را کانون نويسندگان ايران! دانسته ايد منظورتان از دورافتاده چيست؟ نه، شايد هم خودتان از جايگاه واقعي خويش مطلعيد، ميدانيد که کسي پشيزي نه براي کانونتان، نه اطلاعيه تان و نه آزاديخواهي دروغين تان قائل نيست. نه فقط کارگران سقز بلکه کل يک جامعه شصت هفتاد ميليوني براي شما دورافتاده و غريبه است و شما هم براي آنها. کسي از شما انتظاري نداشت، با خيال راحت کارتان را ميکرديد و خود را به اينهمه دردسر نميانداختيد.

اما خارج از دنياي محدود و تنگ و رياکارانه شما، دنيائي دارد براي آزادي دستگيرشدگان و حقوق و آزاديهاي کارگر و کل جامعه تلاش ميکند. موضع گيري شما براي هزارمين بار گواه اين است که ربطي به اين قافله بشريت و آزاديخواهي نداريد.

خانمها و آقايان کانون نويسندگان ايران!

اين ادبيات در نوشته شما مشام هر آزاديخواهي را مي آزارد. باز نويسي سنت و ادبيات شريعتي و جلال آل احمد را به نمايش گذاشته ايد. نميدانم کسي در کانونتان هست که هنوز به کارت عضويتش در اين سازمان افتخار کند. سکوت معنا دار شما در رابطه با کشتار کارگران خاتون آباد، موج اعدامهاي بيشمار جوانان و مردم معترض، سنگسار صدها نفر و زير پا گذاشته شدن سيستماتيک حقوق انساني در طول ساليان سال و از جمله در دوران رهبر محبوبتان خاتمي، اين بار با سکوت يک هفته اي شما در رابطه با دستگيريهاي اخير که اتفاقا يک عضو خودتان هم قرباني آن بود، تکميل شد. و بالاخره بعد از يک هفته و در حاليکه در ايران و در دنيا تعداد زيادي به اين احکام اعتراض کردند، در اطلاعيه تان با ادبيات لايق کانون نويسندگان ايران، ملقمه اي از ناسيوناليسم ايراني، سنت اسلامي، و محافظه کاري و نان به نرخ روز خوردن توده ايستي را همگي در چند سطر به نمايش گذاشتيد. آيا براي هزارمين بار ثابت نکرديد که عامل وجود سازمانتان خفقان حاکم است؟!