از انترناسيونال ۱۹،  جمعه ۴ ارديبهشت  ۱۳۸۳  -  ۲۳ آوريل ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

اپوزيسيوني که فرياد ميزد "پس از عراق نوبت ايران است"

علي جوادي

يکسال پيش چنين فريادهايي به پرچم جريانات دست راستي و مدافع ارتجاع غرب از جمله سلطنت طلبان در صفوف اپوزيسيون ايران تبديل شده بود. اميدشان براي تصرف قدرت سياسي در ايران را به توپ و تانک آمريکا و سياست رژيم چنج (تغيير رژيم) جورج بوش گره زدند. با هر بمب افکني که به پرواز در مي آمد و هر موشکي که پرتاب ميشد، با هر بخشي از جامعه که به نابودي کشيده ميشد، گويا به اهداف خود نزديکتر ميشدند و اميدشان براي قدرت گيري تقويت ميشد. جنگ آمريکا راه رسيدن اين جريانات براي رسيدن به اهدافشان را روشنتر بيان کرد. امروز بررسي کارنامه سياسي اين جريان و آنچه در سر داشتند، کار دشواري نيست. سرنوشت مردم عراق و جامعه اي که به تباهي کشيده شد در مقابل ماست. کارنامه اين جريانات را بايد در مقابل چشمان جامعه قرار داد. جامعه را بايد در مقابل چنين سياستهايي واکسينه کرد.

اکنون بيش از نيمي از مردم عراق در خطر گرسنگي قرار دارند. بيش از ٦٠٪ جمعيت فعال اين کشور در حال حاضر فاقد هرگونه کار و شغلي هستند. دزدي و جنايت ابعاد فاجعه آميزي بخود گرفته است. زنان بطور همه جانبه مورد تجاوز دستجات اسلامي قرار دارند. ارتجاع اسلامي به تمامي ابعاد زندگي مردم چنگ انداخته است. سربازان آمريکايي از هر طرف که صدايي شنيده شود به آن طرف شليک ميکنند. جنگ بين ماشين نظامي آمريکا و اسلام سياسي، جنگ دو قطب تروريسم ارتجاعي، زندگي مردم را در چنگال خود گرفته است. عراق به کعبه تروريسم اسلامي و مرکز جنگ تروريستها تبديل شده است. مردم مستاصل و فلاکت زده و جنگ زده هستند، تاميني ندارند، نميدانند از دست دسته هاي سياه اسلامي و نيروهاي نظامي آمريکا به کجا پناه ببرند، دسته دسته از شهر فلوجه و نجف در حال فرار هستند، حرمت و جانشان بي ارزش شده است. جامعه وارد دوران سياهي شده است که مشخصه آن خانخاني نظامي و کشمکش دستجات اسلامي و ميليتاريسم آمريکا است. اين نيروها و دستجات چه در جنگ و چه در صلحشان دارند جامعه عراق و مردم را به ورطه نابودي ميکشانند.

اما يکسال پيش اپوزيسيون دست راستي ايران پا به پاي دستگاه تبليغاتي ماشين نظامي غرب همان سياست ضد انساني را تکرار ميکرد. ميگفتند که اين جنگ براي از ميان بردن سلاحهاي کشتار دسته جمعي در عراق است. البته همان زمان روشن بود که تماما دروغ ميگويند. خلع سلاح صدام هدف اين جنگ نبود، بهانه آن بود. بجاي نابودي سلاحهاي کشتار دسته جمعي شيرازه جامعه را بطور دسته جمعي نابود کردند. اين اپوزيسيون دست راستي تهاجم نظامي آمريکا را همانند ارتجاع حاکم در غرب در زرورق حقوق بشر پيچيد و تبليغ ميکرد. منشور حقوق بشر در کنار موشکهاي تاماهاک و کروز نقش مواد مخدر و داروي بيهوشي قبل از تهاجم نظامي و نابودي شيرازه جامعه را ايفا ميکند. ميگفتند که اين جنگ براي گسترش "دمکراسي" و "حقوق بشر" است. اما شيوخ قبايل، اسلاميستهاي مرتجع و نيروهاي قومگراي کرد را در عوض بر گرده مردم سوار کرده اند. نه تنها اثري از "حقوق بشر" نيست، بلکه خود جامعه و بشر هم در عراق در چنگال جنگ و تروريسم و مافيا در حال نابودي است. ميگفتند که اين جنگ براي جلوگيري از گسترش تروريسم اسلامي و دستيابي آن به سلاحهاي کشتار دسته جمعي است، در عوض عراق را به مرکز و "منطقه امن" انواع شاخه هاي تروريسم اسلامي تبديل کردند.

جنگ آمريکا عليه عراق به سياستهاي اين جريانات دست راستي اپوزيسيون شفافيت زيادي بخشيد. اکنون قضاوت درباره نتايج عملي سياستي که دنبال ميکردند کار چندان مشکلي نيست. چه طيف شاه پرست و چه طيف غير شاه پرست اين صف نشان دادند که براي رسيدن به قدرت تا کجا حاضرند از روي مردم له شده عبور کنند تا کاخهاي خود را اعاده کنند. انتظار ديگري هم از اين جريانات نميشد داشت. اين يک جنبش ارتجاعي است که بر مبناي سياهي و تباهي و فقر و فلاکت و بي حقوقي سياسي و مدني که جمهوري اسلامي در جامعه گسترده است زمينه فعاليت پيدا کرده است. اين جنبش ما به ازاء نيروهاي حکومتي دست راستي غربي در ايران است. جرياني است به شدت راست و ضد کارگر و ضد آزادي. از نظر سياسي عظمت طلب و ناسيوناليست و مستبد است. الگوي حکومتي اين جريان يک حکومت پليسي طرفدار غرب است. به لحاظ اقتصادي در پي تجديد سازماندهي حرکت سرمايه بر مبناي اقتصاد کار ارزان و کارگر خاموش نگهداشته شده است.

اما جنگ آمريکا عليه عراق يک قرباني ناخواسته براي اين اردوگاه نيز در بر داشت. جرياناتي که فرياد "پس از عراق نوبت ايران است" را فرياد ميزدند از قربانيان اين جنگ در افکار عمومي مردم در ايران بودند. جنگ اين جريانات را لخت و عور در مقابل مردم قرار داد. جنبش سرنگوني طلبانه مردم از اين جريان عبور کرد. اعتراضات مردم در فاصله ٢٠ خرداد تا ١٨ تير سال گذشته دوران عبور از اين جريانات بود. مردم دست رد به سينه اين جريانات زدند. جامعه به چپ چرخيد، نشان داد که براي سرنگوني رژيم اسلامي به راه حل چپ و آزاديخواهي متمايل شده است. انقلاب در دستور قرار گرفت.

رژيم جمهوري اسلامي را بايد سرنگون کرد. سرنگوني رژيم اسلامي پيش شرط هر تحول آزاديخواهانه و انساني در ايران است. اما سرنگوني رژيم امر مردم و جنبش آزاديخواهانه و سوسياليستي است. امر کارگران، زنان و جواناني است که براي يک زندگي آزاد و انساني مبارزه ميکنند. اکنون انقلاب براي سرنگوني رژيم اسلامي در دستور قرار گرفته است. اين انقلابي آزاديخواهانه و سوسياليستي است. انقلابي براي رفاه و شادي و رهايي است.