از انترناسيونال ۱۹،  جمعه ۴ ارديبهشت  ۱۳۸۳  -  ۲۳ آوريل ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

عليه پاکسازي قومي اعتراض کنيم!

سياوش دانشور

در ايران مذهب و فاشيسم ضد افغان و ضد "خارجي"، مانند دو مار افعي، به جان شهروندان افغانستاني افتاده اند. رژيم اسلامي دور جديد سياست پاکسازي قومي را در معيت سازمان ملل با اتکا به دستجات نژاد پرست اسلامي با شدت تمام اعمال ميکند. قرار است تا پايان سال جاري "افغانستاني در ايران پيدا نشود"! قوانين وضع شده با ستادهاي پيگيري طرح "سال خاتمه حقوقي وضعيت افغانها"، از نحوه گشتها و دستگيري تا ممنوعيت آموزش و برخورداري از همان بيحقوقي همگاني، از ممنوعيت اشتغال و کرايه آلونکي تا جريمه کساني که اين قوانين را نقض ميکنند، وضعيت وخيم ميليونها شهروند افغانستاني را ترسيم ميکند. اين سياست رژيم اسلامي اعمال کوکلس کلانها، آريائي هاي دو آتشه، گرگهاي خاکستري، و قوم پرستان فاشيستي را تداعي ميکند که تنها "هنر" آنها آدمکشي است. طبقه کارگر و مردم آزاديخواه ايران نبايد اين پاکسازي قومي را تحمل کند. امروز "افغانها"، فردا "عربها" و ديگر شهرونداني که متولد ايران نيستند! اين سياست زندگي محقرانه ميليونها انسان زحمتکش را متلاشي ميکند و در تنور تخاصمات و نفرت قومي ميدمد. اين سياست عليه طبقه کارگر و بشريت آزاديخواه است و بايد در نطفه خفه شود.

عده اي ميگويند چه کسي "خود ما" را نجات دهد؟ درد "خود ما" يکي دو تا نيست! به خاک سياه نشانده شده ايم، امروز و فردايمان نامعلوم است، فرصتي براي فکر کردن به "ديگران" نمانده است! اما بدبختي از همين جا شروع ميشود؛ از ديواري که بين "خود ما" و "ديگران" کشيده اند. اين ديوار را بايد ويران کرد. اين "ما" و "ديگران" در دنياي واقعي وجود خارجي ندارد! اين "ما" و "ديگران" دست ساز است! محصول دولتهاي سرمايه داري و جنبش ناسيوناليستي و ايدئولوگهاي واپسگراي آن است. بورژوازي به اين شيادي بزرگ بعنوان يک روش حکومت کردن نيازمند است. بويژه در دوره هاي بحران اقتصادي اين سياستهاي ارتجاعي بيش از هر زماني در جامعه پمپاژ ميشود. رژيم اسلامي سرمايه داران جامعه را به قهقرا برده است. وقتي پدري دختر نه ساله اش را در زير زمين خانه سر ميبرد، وقتي فرزند کشي آنهم براي دفاع از "ناموس" طبق قانون اسلام مجاز است، وقتي کودکان طعمه باندهاي فحشا و مواد مخدر اند، وقتي تن فروشي کودکان به وسيله امرار معاش خانواده تبديل شده است، وقتي شخصيت و حرمت انساني لاي چرخ دنده بيکاري و فقر و اسلام و فحشا و تعصب ملي و صد کثافت ديگر له و لورده شده است، در چنين شرايطي بيش از هر زماني "خارجي ها" مورد حمله قرار ميگيرند. کارگر افغاني را "عامل بيکاري" مينامند، "کرد" را در مقابل "فارس" و "عرب" را در مقابل "عجم" و "ترک" را روبروي "ارمني" و همسايه را در مقابل همسايه ميگذارند! در چنين شرايطي جامعه مکانيسم دفاعي اش در مقابل ويروس تبليغات فاشيستي ضعيف ميشود. اينجاست که شعار "گليم خود را از آب بيرون بکشيم" باب ميشود!

طوق بردگي را بايد دور انداخت!

اما فصل مشترک تمام دردهاي ما نظام سرمايه داري و جامعه طبقاتي است. بيکاري و فحشا و فقر و بي مسکني و صدها مصيبت ديگر محصول اين نظام است. چه در ايران و ترکيه و پاکستان چه در آمريکا و فرانسه و آلمان. همه جا، خرافه ناسيوناليسم و قوم پرستي و مذهب، وسيله اي براي به بند کشيدن "ما" و "ديگران"، وسيله اي براي ايجاد تفرقه بين "ما" و "ديگران"، ابزاري براي کسب سود سرمايه و تحکيم پايه هاي حاکميت اين نظام جهنمي است. اين طوق بردگي است که به گردن ما آويزان کرده اند! در اين نظام پيشتر ما را بعنوان کارگر "خارجي" و "وطني"، کارگر "شهري" و "روستائي"، کارگر "فارس و کرد و عرب و بلوچ"، بعنوان زن و مرد، بعنوان "سياه" و "سفيد" و غيرو تقسيم کرده اند. سپس موقعيت اجتماعي و حقوق هر کداممان را در اين سلسله مراتب ارتجاعي تعيين کرده اند. براي ابقا و ابدي کردن اين وضعيت، مذهب و ناسيوناليسم و قوم پرستي را به جان "ما" و "ديگران" اندخته اند! نتيجه اينست که دست سرمايه دار و دولتهايشان براي به زنجير کشيدن "ما" و "ديگران"، براي تبعيض بين زن و مرد، براي تحميل حقوق نابرابر در خانواده و در جامعه، و حتي حقوق نابرابر پس از مرگ باز گذاشته شده است. اما همين در مورد سرمايه داران صدق نميکند. سرمايه اينجا "وطن" ندارد، "مليت" ندارد. منطقش سود است، قانون منفعت طبقه حاکمه است، هر آنچه که مانع کسب سود است کنار ميزند و متقابلا هر آنچه که به تحکيم حاکميت اش خدمت ميکند بکار مي اندازد، از قانون و دستگاه سرکوب و بورکراسي تا اشاعه سم مذهب و ناسيوناليسم و هر خرافه ديگر. اما کل صورت مسئله را نبايد پذيرفت.

در اول مه بايد عليه کل اين بساط بردگي بپا خيزيم. يک سياست محوري اول مه امسال بايد اعتراض عليه سياست پاکسازي قومي و فاشيسم ضد افغان رژيم اسلامي و اپوزيسيون راست باشد. در اول مه بايد صداي اعتراض به سياست پاکسازي قومي گوش سران حکومت و هرچه جوجه فاشيست بيرون حکومت را کر کند. در اول مه همبستگي طبقاتي و انساني ما بايد صف ديگري را در مقابل کل کمپ ارتجاع و سرمايه داري در ايران بميدان بکشد. محکوميت اين سياست شنيع رژيم اسلامي و خواست برخورداري از حقوق شهروندي براي تمام ساکنين ايران، و در اينجا شهروندان افغانستاني، بايد يک بند قطعنامه ها و يک محور سخنراني هاي اول مه باشد. اين مرز بين ناسيوناليسم و انترناسيوناليسم است. اين مرز آزادي و ارتجاع است. اين بهترين سياست براي واکسينه شدن در مقابل فاشيستها و قوم پرستاني است که پشت در ايستاده اند. اين نقطه عزيمت مهمي براي جنبش آزادي و برابري است. و مهمتر، اين مشخصه حرکت کارگري اول مه و تعرض به مبناي اصلي اين سياستها يعني منافع سرمايه و نظام سرمايه داري است. در اول مه "همه ما" بايد عليه سرمايه و حاکميتش در ايران بپا خيزيم!