در حاشيه روديداها
سياوش دانشور
سالروز حمله به دانشگاه
شکست و سرکوب انقلاب ٥٧ مقاطع مهم و تعيين کننده اي دارد؛ در سطح بين المللي کنفرانس گوادلوپ و توافق آمريکا و دولتهاي غربي براي جلو راندن جريان اسلامي. در سطح داخلي خواباندن اعتصاب نفت، حمله به کردستان و ترکمن صحرا، سرکوب اعتراضات کارگري، حمله به زنان و فرمان حجاب اجباري، حمله به دانشگاه و "انقلاب فرهنگي"، حمله به سازمانهاي و احزاب سياسي، و بالاخره سرکوب خونين خرداد شصت. قبل از روزهاي تاسوعا و عاشورا، که اسلاميون در خيابان رژه ميرفتند و امثال هادي غفاري فرياد ميزد که "امام دستور حمله به پادگان نداده"، کار مهمتري صورت گرفته بود. اعتصاب نفت که کمر رژيم شاه را شکسته بود و ميرفت که کمر سرمايه داري در ايران را نيز بشکند، توسط نمايندگان خميني از جمله مهدي بازرگان مهار شده بود. اين مقطعي است که ابتکار عمل سياسي در انقلاب ٥٧ از دست جريان سوسياليستي کارگران بيرون مي آيد و به دست جريان اسلامي ميافتد. اين نقطه شروع شکست انقلاب ٥٧ است. اما سرکوب و بخون کشيدن يک انقلاب عظيم با تمايلات چپ و آزاديخواهانه به اقدامات ديگري نياز داشت. حکم خميني مبني بر اجباري بودن حجاب مرحله خونين ديگري است. دانشگاهها که اساسا در کشورهاي ديکتاتوري سنگر چپها و محل رشد کمونيسم و عقايد آزاديخواهانه است، سنگر بعدي بود که بايد فتح ميشد. آنچه در جمهوري اسلامي به "انقلاب فرهنگي" مشهور شد، داستان يک پاکسازي و سرکوب چپ در دانشگاههاي ايران است. اين مقطع از تاريخ جمهوري اسلامي با نام "لوتر اسلام" جناب عبدالکريم سروش تداعي ميشود.
حدود سه سال دانشگاهها را بستند تا هزاران دانشجو و استاد را پاکسازي، اخراج، دستگير، زندان و اعدام کنند. دفتر تحکيم وحدت و انجمنهاي اسلامي در دانشگاهها روي دوش اين سرکوب خونين مستقر شدند. خميني در پيام نورزي سال ٥٩ فرمان اين تهاجم وحشيانه را اعلام کرد: "دانشگاهها بايد تصفيه شوند"! آنروزها هر چه از زبان اين کراهت تاريخ بيرون مي آمد بجز بمب و گلوله و اعدام صحرائي نتيجه بلافصلي نداشت. دستور حمله به کردستان "از زمين و هوا و دريا" يک قلم ديگر بود. اما دانشگاهها موضوعي سراسري تر بودند. در اواخر فروردين ٥٩ دانشجويان تبريز رفسنجاني را از دانشگاه فراري و بيرون انداختند. روز بعد حمله به دانشگاه تبريز شروع شد. در تهران و شهرهاي ديگر پياده نظام "انقلاب فرهنگي"، يعني چماقداران حزب جمهوري اسلامي در معيت "پريزيدنت بني صدر ليبرال" به دانشگاهها حمله کردند. يک هفته طول کشيد، يک هفته خون ريختند و جنايت کردند تا دانشگاهها را "تصرف" کنند. هنوز کسي آمار دقيقي از کشته هاي آن روزها ندارد. چماقداران و چاقوکشان آنروزها همين "دکتر و مهندس" هاي امروز بودند. همين دو خرداديها، ملي مذهبي ها، لمپن چاقو کش هائي که امروز لقب "تئوريسين و استراتژيست اصلاحات" گرفته اند! آندوره همه شان زير پرچم خميني خون ميرختند. در کردستان، در ترکمن صحرا، در کارخانه ها، در دانشگاهها، در کميته هاي انقلاب و در زندانها. هماندوره هم هواداران و همکاران اين فاشيستهاي اسلامي که براي سرکوب انقلاب به ميدان آورده شده بودند، دو خرداديهاي امروز بودند، حزب توده و فدائي اکثريت، جبهه ملي و نهضت آزادي. "انقلاب فرهنگي" و حمله به دانشگاه براي اسلامي کردن آن، يک مرحله مهم از سرکوب انقلاب ٥٧ است. سي خرداد سال ٦٠ و نسل کشي خونين نسل انقلاب ٥٧ بعد از فتح اين سنگرها ميسر شد.
١٨ تير چند سال پيش در واقع بيان شکست "انقلاب فرهنگي" سال ٥٩ و بيست سال سرکوب چپ و کمونيسم در دانشگاههاي ايران بود. بيش از دو دهه از حمله به دانشگاههاي ايران و تصفيه خونين نسل انقلاب ٥٧ ميگذرد و هنوز بانيان "دگرانديش" و "چماقدار - ژورناليست" آن حاضر نيستند در چشم مردم داغديده و قربانيان اين وقايع نگاه کنند و يک معذرت خشک و خالي بخواهند! هنوز از سروش تا بهزاد نبوي و برادران "انحصار طلبشان" در طويله مجلس اسلامي از جنايات خود دفاع ميکنند. مردم ايران بزودي پرونده همه شان را در مقابل چشم دنيا در دادگاههاي عادلانه ورق خواهند زد.
"ديپلماسي تروريستها"!
دولت آمريکا تراژدي زلزله بم را غنيمت شمرد و برخي از اقلام تحريمهاي ايران را لغو کرد. اين سياست در چند ماه پيش توسط برخي ناظران سياسي ايران "ديپلماسي زلزله" نام گرفت و حتي با "ديپلماسي پينگ پنگ" مقايسه شد. مردم بم هنوز در فقر و بدبختي و بيماري و بي سرپناهي دارند دست و پا ميزنند و کمکهاي ارسالي مردم و دولتها سر از بازارها و کيسه هاي گشاد آخوندها و سرمايه داران مفت خور در آورده است. آمريکا که امروز در عراق گير کرده است و محتاج جمهوري اسلامي براي آزادي گروگانها و مهار گروههاي تروريست دست ساز رژيم اسلامي است، تحت عنوان ادامه کمک به مردم بم، لغو تحريمها را سه ماه ديگر تمديد کرد. شايد اينبار بجاي "ديپلماسي زلزله" که چيزي عايد طرفين نکرد، اطلاق "ديپلماسي تروريستها" به اين اقدام آمريکا مناسبتر باشد. رويتر اين اقدام دولت آمريکا را نه يک حرکت سياسي بلکه "حسن نيت" آمريکا نسبت به ايران تلقي کرده است. اما اين اقدام آمريکا عميقا سياسي است. نه فقط آمريکا بلکه همه دنيا و از همه بيشتر مردم ايران شاهدند که کمکي بدست مردم بم نرسيد و عملا بم فراموش شد. امروز که جمهوري اسلامي آلکاپون عراق شده است و کرکسهاي سنگين وزنش آمريکا را تهديد ميکنند که به نجف نزديک نشود و گرنه حمام خون راه خواهد افتاد، بوش راهي ندارد جز اينکه دست بدامن جمهوري اسلامي شود. تروريستها در عراق به هم نياز دارند. اين ديپلماسي تروريستهاست. ربطي به مردم محروم و داغديده بم ندارد.