از انترناسيونال ۱۶،  سه شنبه ۲۵  فروردين  ۱۳۸۳  -  ۱۳ آوريل ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

سالروز نسل کشي در رواندا

سياوش دانشور

siavash_d@yahoo.com

Tel. +46 70 765 63 62

ده سال پيش بود. قريب يک ميليون نفر عمدتا توتسي و همينطور مخالفان دولت حاکم در رواندا، توسط هوتوهاي افراطي که توجيه شده بودند که امر خدا و انجيل را پيش ميبرند، به فجيع ترين شکل قتل عام شدند. رسانه هاي غربي، که در حاشيه از اين کشتار سخن گفتند، اين نسل کشي را بلاواسطه به جنگ قومي هوتو و توتسي منتسب کردند. ميگويم در حاشيه، چرا که کمتر قتل عام و جنايتي عليه بشريت آنهم در اين ابعاد، با چنين سکوت سنگيني روبرو شده است. تصويري که داده ميشد اين بود که گويا "قبايل وحشي" در رواندا به جان هم افتاده اند! ظاهرا دولتهاي غربي و سازمان ملل هم "هيچکاره" بودند و در آنزمان دمکراسي صرفا "تاسف" ميخورد! اما نسل کشي ده سال پيش در رواندا، تلاقي جنگ منافع و رقابت طولاني سياسي و اقتصادي دولتهاي غربي از جمله آمريکا و فرانسه و بلژيک در اين کشور بود. جنگ قومي و مذهبي رواندا نتيجه مستقيم سياستهاي دولتهاي غربي در آفريقاي مرکزي بود. اينها پيشتر انسانيت و همزيستي را کشتند و برتري قومي را قانوني و جغرافيائي کردند. گروههاي مختلف آدمکش سازمان دادند. آنجا هم امثال "ارتش آزاديبخش کوسوو" راه انداختند و نفرت قومي و مذهبي را دامن زدند. در زمان نسل کشي، موضع احزاب دمکرات مسيحي اروپائي در مقابل اين جنايت بزرگ بنا به مصالح سياسي سکوت بود. چرا که حزب هوتوهاي افراطي هم کيش شان در رواندا بود. اينها که بلطف مبارزات مردم عليه مذهب در اروپا ناچار به غلاف گيوتين ها شدند و در پارلمانها "تمرين دمکراسي" ميکنند، از اينکه انجيل مو به مو در رواندا اجرا ميشود و آدم ميکشد خوشحال هم بودند. دولتهاي غربي بويژه آمريکا و انگليس و فرانسه و بلژيک و بعد سازمان ملل هر کدام بنحوي خود را کنار کشيدند و "ناظر" اين نسل کشي شدند. مردم رواندا هم که سالها با هم زندگي ميکردند ناگهان چشمشان به کابوسي باز شد که حتي اشاره به دقايق آن انسان را از زندگي سير ميکند. از نحوه کشتار فوق وحشيانه کودکان و زنان تا هر کسي که قيافه و حتي فرم دماغش به هوتو شبيه نبود! امروز هم قلب حقايق اين نسل کشي عظيم بنا به همان منافع ده سال پيش ادامه دارد. امروز هم سياست دمکراسي نظم نويني متکي به نيروهاي از گور برخاسته مذهبي و فالانژيست هاي قوم پرست و ناسيوناليستهاي افراطي است. يوگسلاوي و عراق نمونه هاي ديگرند. در دهمين سالروز اين نسل کشي، هنوز بخشي از بانيان و شرکاي آن، مقامات مهم دمکراسي غربي اند. و البته، تاکنون دادگاهي سراغشان را نگرفته است.

براي مردم ايران که خود قرباني نسل کشي سالهاي ٦٠ و ٦٧ توسط جمهوري اسلامي بوده اند، وقايع رواندا و يوگسلاوي و امروز بغل گوششان عراق، درس مهمي دارد. و آن واکسينه بودن نسبت به سياستهائي است، که چه از جانب حکومت اسلامي و چه از جانب اپوزيسيون، منافع و هويت قومي و مذهبي و ملي افراد را برجسته ميکند. اين سياستها، که مهمات مرغوبي براي آدمکشي است، مقدمه اي براي تکرار چنين فجايعي است. هرچند در ايران اين سياستها بي ريشه است و شرايط سياسي در ايران و نيروهاي حاضر در صحنه با رواندا و يوگسلاوي و عراق در اساس متفاوت است، و بجاي احتمال سناريوي سياه و استيصال در جامعه اميد به آينده بهتر و انقلاب در چشم انداز است، با اينحال هوشياري مردم لازم است.