ستون اول
حميد تقوائي
جنگ نيروهاي سياه در عراق
با تشديد درگيريهاي نظامي بين نيروهاي آمريکا و نيروهاي اسلامي، تراژدي سياسي عراق به اوج بيسابقه اي رسيده است. جنگ سياهي که آغاز شده و سريعا رو به گسترش است، نتيجه مستقيم و کاملا قابل انتظار و پيش بيني بن بست آمريکا در باتلاقي است که خود خلق کرده است. از همان دوره تدارک نظامي حمله آمريکا به عراق، که در آن زمان به بهانه مقابله با تروريسم اسلامي و سلاحهاي کشتار جمعي و پياده کردن دموکراسي در عراق و غيره صورت ميگرفت، روشن بود که نتيجه اين لشکرکشي چيزي بجز از هم گسيختن شيرازه مدنيت در جامعه عراق و افسار گسيختگي اسلام سياسي و ساير نيروهاي سياه در صحنه سياسي عراق نخواهد بود. اين نوع عواقب اجتناب ناپذير ميليتاريسم آمريکا و غرب، از مدتها قبل، از مقطع "طلوع خونين نظم نوين جهاني" براي ما روشن بود. منصور حکمت و حزب ما اين حقيقت را بارها از همان مقطع جنگ اول خليج و سپس بويژه پس از ١١ سپتامبر اعلام کرد و پرچم دنياي متمدن را در برابر جنگ تروريستها برافراشت. دنياي متمدني که در ١٥ فوريه سال گذشته در بيش از ششصد شهر دنيا به خيابانها آمد تا وجود مستقل خود را در اعتراض به هجوم غرب به عراق اعلام کند.
امروز آنچه ما و ميليونها مردم شريف در پنج قاره جهان پيش بيني ميکرديم و به آن معترض بوديم اتفاق افتاده و نتايج شومش را ببار آورده است. مردم عراق قربانيان مستقيم اين وضعيتند. جنگي که بين اسلاميون و نيروهاي آمريکائي در عراق درگرفته جنگ مردم نيست. اين برخلاف آنچه مطبوعات ميليتانت جهان عرب ادعا ميکنند نه جنگ مقاومت مردم در برابر اشغال است و نه آنطور که مقتدي صدر و دار و دسته اش اعلام کرده اند، فلسطين و انتفاضه ديگري است. آنچه در عراق امروز جريان دارد بيش از هر چيزي به تجربه يوگسلاوي شبيه است. نيروهاي شيعه طرفدار صدر، که نيروي اصلي اسلاميون ضد آمريکائي را تشکيل ميدهند، قصد دارند در مقابل آمريکا نقشي شبيه طالبان در برابر شوروي بازي کنند. و جمهوري اسلامي در اين ميان همان نقشي را بعهده گرفته است که عربستان سعودي در شکل دادن به طالبان ايفا کرد. مليونها دلار کمک مستقيم مالي و اعزام آخوند و نيروهاي نظامي و سازماندهي و آموزش نيروهاي شبه نظامي نظير جيش المهدي از جمله تلاشهاي جمهوري اسلامي در شکل دادن به اسلام ضد آمريکائي در عراق است. اين اسلام سياسي دست ساز جمهوري اسلامي بر زمينه سياسي که بعد از سقوط صدام در عراق ايجاد شده امکان رشد و نفوذ يافته است.
حضور نظامي آمريکا يک جنبه از واقعيت سياسي عراق پس از صدام است اما جنبه مهمتر و تا آنجا که به زندگي توده مردم، و نه احساسات ملي- اسلامي ناسيوناليسم عرب، مربوط ميشود بيشتر مورد مخالفت و اعتراض است، ناتواني آمريکا و شوراي حکومتي دست سازش در برآورده کردن حداقلي از ملزومات يک جامعه مدني در عراق است. يکسال است که هرج و مرج و ناامني و فقر و بيکاري و ناروشني آينده و استيصال به خصوصيات زندگي روزمره توده مردم عراق تبديل شده و هر روز اين شرايط وخيم تر ميشود. مردم بدرست آمريکا را مسئول کل اين وضعيت ميدانند و به غلط در اسلام و ناسيوناليسم ضد آمريکائي راهي براي خلاصي ميجويند. اين زمينه سياسي و اجتماعي شعله ور شدن جنگ مقاومت اسلامي عليه نيروهاي آمريکائي است. و درست همين زمينه اجتماعي، يعني از هم پاشيدگي جامعه مدني، است که عراق را در آستانه تبديل شدن به يوگسلاوي خاورميانه قرار داده است.
راه برون رفت از اين وضعيت برافراشتن پرچم خواستهاي پايه اي و بر حق و انساني توده مردم عراق براي برخورداري از يک زندگي انساني و متمدن است. بايد اعتراض و مبارزه مردم را براي دستيابي به امنيت و رفاه و آزادي مستقيما در برابر آمريکا بعنوان مسئول مستقيم اين وضعيت و در برابر اسلام سياسي و بعثيسم و ناسيوناليسم عرب بعنوان ديگر نيروهاي سياه دامن زننده به اين وضعيت، سازمان داد. اين جنگ مردم، جنگ کارگران و جنگ دنياي متمدن در عراق است. در اين مبارزه تنها نيروئي که مردم را در برابر جبهه سياه آمريکا و مذهب و ناسيوناليسم محلي متحد و اپوزيسيونش نمايندگي ميکند حزب کمونيست کارگري عراق است. بدرجه اي که بر قدرت و نفوذ اجتماعي اين حزب افزوده شود، راه رهائي واقعي کارگران و زنان و توده مردم عراق از جهنمي که ميليتاريسم غربي و اسلام سياسي همزادش در عراق بوجود آورده اند، هموار تر خواهد شد.