درباره اولويتها و جهت گيريها
مصاحبه با حميد تقوائي
انترناسيونال: سند "اولويتها و جهت گيريها، پلاتفرمي براي رهبري حزب کمونيست کارگري" که در پلنوم بيستم حزب تصويب شد، در مقدمه اش به تحقق همه جانبه وظايف مندرج در پلاتفرم بعنوان راه پيروزي حزب و انقلاب اشاره ميکند. جنبه هاي اساسي پلاتفرم که مربوط به پيروزي انقلاب و کسب قدرت سياسي توسط حزب باشد کدامند؟
حميد تقوائي: همه بندهاي پلاتفرم به نحوي در خدمت تقويت حزب و موقعيت آن در جامعه است و باين اعتبار به نقش و قدرت دخالتگري حزب در انقلاب و امکان و توانائيش براس کسب قدرت سياسي مربوط ميشود. اما در سطح مشخص آنچه مستقيما در شرايط حاضر تاثير تعيين کننده اي در تامين رهبري حزب در انقلاب دارد يکي ايفاي نقش حزب بعنوان نماينده و سخنگوي انقلاب است که در بند يک پلاتفرم به آن اشاره شده است، و نکته ديگر سياستهاي منتج از بحث حزب و جامعه است که در بند سوم تشريح شده است. در مورد نمايندگي کردن انقلاب قطعنامه حزب کمونيست کارگري و چشم انداز انقلاب مصوب کنگره چهارم رئوس وظايف را روشن کرده است. اين وظايف از پيشبرد و راديکاليزه کردن و گسترش جنبش انقلابي در برابر رژيم حاکم تا برخورد به نيروهاي اپوزيسيون در صف ضد انقلاب و رفع موانع و خاکريزهائي که بر سر راه انقلاب ايجاد ميکنند و تا خنثي کردن سياستها و تمهيدات دولت آمريکا و متحدينش در قبال جنبش انقلابي مردم را در بر ميگيرد. اينها در زمره وطايف مستقيم رهبري حزب است و نقشي است که بايد ارگانها و شخصيتهاي رهبري حزب ايفا کنند. از آنجا که قبلا در مصاحبه ديگري به قطعنامه "حزب کمونيست کارگري و چشم انداز انقلاب " پرداخته ام در اينجا توضيحاتي بيشتري را در اين مورد لازم نميبينم.
در مورد نکته دوم يعني استنتاجات عملي از مبحث حزب و جامعه، رئوس آن نسبتا به تفصيل در خود پلاتفرم مطرح شده. موضوعي که در اين رابطه جديد است و حزب بايد بروي آن متمرکز شود مساله شکل و هويت اجتماعي بخشيدن به گرايش راديکال سوسياليستي است. رئوس اين بحث نيز در قطعنامه "ابراز وجود اجتماعي رهبران عملي و فعالين چپ" مطرح شده که در همين شماره انترناسيونال بچاپ رسيده است. بعلاوه من خوانندگان را رجوع ميدهم به سري مقالات "حزب و جامعه در ايران" که در انترناسيونال منتشر شده اند. اين بحث به نظر من وظايف متعدد و نوئي را در عرصه هاي گوناگون در برابر ما قرار ميدهد که اگر بخوبي به پيش برده شود ميتواند تحول اساسي در نقش و جايگاه حزب و علي العموم چپ جامعه که بوسيله حزب ما نمايندگي ميشود، ايجاد کند.
انترناسيونال: در بحث هاي تاکنوني شما "رهبري انقلاب توسط حزب" وزن زيادي داشته است. آيا پيش شرط تامين اين رهبري انجام همين وظايفي است که اشاره کرديد؟ آيا وظايف ديگري را هم ميشود در همين سطح و با همين اهميت بعنوان پيش شرط تامين رهبري حزب بر انقلاب مطرح کرد؟
حميد تقوائي: مساله تامين رهبري حزب در انقلابي که در ايران در حال شکل گيري است به عوامل متعددي گره خورده است که اساسا در دو مبحث "حزب و جامعه" و "حزب و قدرت سياسي" منصور حکمت اين عوامل را مورد بررسي قرار داده است. محور اين مباحث تقويت حضور حزب بعنوان يک نيروي مدعي تصرف قدرت سياسي و قادر به کسب و حفظ قدرت سياسي در جامعه است. روشن است براي خلع يد طبقه حاکم از قدرت سياسي راهي بجز انقلاب وجود ندارد. اما بدون يک حزب مدعي و آماده تصرف قدرت، اين خلع يد صورت نخواهد گرفت و بعبارت ديگر انقلاب پيروز نخواهد شد. انقلاب بقول منصور حکمت يک مکانيسم اجتماعي براي تصرف قدرت در عصر ماست. اين مکانيسم تنها با درگير شدن يک حزب با نفوذ و در دسترس و محبوب و شناخته شده در سطح جامعه بعنوان يک نيروي راديکال و شايسته و قادر به تصرف قدرت سياسي قابل تحقق و عملکردن است. پلاتفرم تنها رئوس وظايف ما دراين جهت را مشخص ميکند، براي شناخت و بدست آوردن تصوير جامعي از "چه بايد کرد" حزب در اين دوره بايد به مجموعه اسناد و ادبيات حزب در اين زمينه، بويژه مشخصا به نوشته "حزب و جامعه" منصور حکمت، که بحث حزب و قدرت سياسي نيز در آن توضيح داه شده، سخنراني او تحت عنوان "آيا کمونيسم در ايران پيروزميشود" و مصوبات کنگره سوم و چهارم، رجوع کرد.
انترناسيونال: بند دوم قطعنامه اشاره به موضوع مهم گسترش و تقويت حضور سياسي، تبليغي و سازماني حزب در داخل کشور دارد. اولا منظور اين بند چيست، ثانيا تلويزيون چه نقشي در اين ميان ايفا ميکند؟
حميد تقوائي: واقعيت آنستکه موجوديت سازماني حزب در داخل کشور بسيار عقب تر از نفوذ اجتماعي آنست. بايد از يکسو بر دامنه حضور و نفوذ سياسي حزب افزود و از سوي ديگر بر پايه اين حضور و نفوذ سياسي سازمان حزبي را هر چه وسيعتر و منسجم تر کرد. مبناي کار ما تقويت و گسترش نفوذ حزب بعنوان يک نيروي اجتماعي است که باز در محور آن بحث حزب و جامعه قرار دارد. ما تلقي و تصوير کاملا متمايزي از چپ سنتي در زمينه تبليغات و سازماندهي حزبي داريم که هم در مضمون سياستهاي ما و هم در شيوه اجراي آن خود را نشان ميدهد. همانطور که نظرات ما در مورد رهبري جنبش کارگري، مکانيسم هاي هدايت و رهبري آن و همينطور دخالتگري ما در جنبشهاي ساير اقشار با نطرات رايج در چپ سنتي تفاوت ريشه اي دارد. بخش اعظم نوشته هاي منصور حکمت از "تفاوتهاي ما" تا "آيا کمونيسم درايران پيروز ميشود" به توضيح اين تفاوتها اختصاص دارد. روشن است که مبنا و پشتوانه بندهاي مختلف پلاتفرم رهبري را نيز اين مباحث تشکيل ميدهد.
در مورد بخش دوم سوال بايد تاکيد کنم که يکي از مهمترين ابزار کار ما تلويزيون انترناسيونال است که اخيرا آغاز بکار کرده و ما اميدواريم برنامه هاي آنرا به ٢٤ ساعت در روز برسانيم. اجراي پيگيرانه پروژه راديو تلويزيون ٢٤ ساعته و تضمين ادامه کاري آن بعنوان يکي از وظايف رهبري حزب در پلاتفرم تاکيد شده است. اين حلقه اصلي گسترش نفوذ اجتماعي حزب و به اجرا در آوردن سياستهائي است که بالاتر توضيح دادم. ما تنها با معرفي و تبليغ سياستهاي حزب در يک مقياس اجتماعي و در يک سطح گسترده و ميليوني ميتوانيم از يکسو حزب را در کانون تحولات سياسي جامعه قرار دهيم و از سوي ديگر آنرا براي همگان قابل دسترس و قابل انتخاب کنيم. و تلويزيون مناسب ترين وسيله براي کار در اين مقياس وسيع و مليوني است.
انترناسيونال: بند ديگري از پلاتفرم به تقويت و گسترش نفوذ و حضور حزب بعنوان پرچمدار و سخنگوي طبقه کارگر و برنامه و مطالبات کارگري در صحنه مبارزات جاري ايران اشاره دارد. جنبه هاي عملي کار حزب براي تحقق اين بند چه هستند و ابزار آن چيست؟
حميد تقوائي: در بحثهاي اخير تحت عنوان حزب و جامعه در ايران درکي که ما از مسائلي نظير متحد کردن کارگران، سراسري و سياسي کردن مبارزات کارگري، هژموني طبقه کارگر و مسائل پايه اي از اين قبيل و راه و سياست عملي براي تحقق اين اهداف را مطرح کرده ام. نفس وجود و حضور حزب ما در صحنه سياسي ايران نحوه نگرش به اين مساله و راه حل آن را کاملا با دوره هاي قبل متفاوت ميکند. حزب ما مدتهاست که پرچم برنامه و سياست طبقه کارگر را نه تنها در رابطه با مسائل مشخص جنبش کارگري بلکه مسائل مختلف اجتماعي بلند کرده است، از مطالبات رفاهي کارگران و نقد "کار ارزان و کارگر خاموش" تا مساله مذهب و زنان و آزاديهاي سياسي و مدني و تا ساختار حکومتي جمهوري سوسياليستي و مسائل و اهداف همه جانبه اي که در برنامه يک دنياي بهتر مطرح شده. اين يک سطح از حضور سياسي طبقه کارگر است که مستقيما و بلاواسطه در وجود حزب خود را نشان ميدهد. يعني حضور سياسي طبقه کارگر بعنوان يک طبقه اجتماعي.
اما در سطح ديگري مساله بر سر تقويت جنبش کارگري به معناي مبارزات بالفعل و روزمره کارگران است. در اينجاست که نکاتي مثل اتحاد کارگران و سراسري و سياسي کردن مبارزت کارگري مطرح ميشود. اينجا ديگر نفس وجود حزب در صحنه سياسي و نمايندگي کردن اجتماعي طبقه کافي نيست بلکه سياستهاي مشخصي که حزب براي غلبه بر اين مشکلات اتخاذ ميکند نقش کليدي در رشد و گسترش و انسجام جنبش کارگري ايفا ميکند. من فکر ميکنم با مباحث اخير بعد از پلنوم بيست ما گام بلندي براي غلبه بر اين مسائل بجلو برداشته ايم.
انترناسيونال: در بندهاي ديگري به تامين حضور قدرتمند حزب و تثبيت کار روتين حزبي در خارج و تدوين و اجراي نقشه عملهاي سياسي و تشکيلاتي و نظامي در کردستان و گسترش حضور سياسي و نظامي در کردستان تاکيد ميشود. اولا تاکنون چه پيشرفتي در جهت اين نکات صورت گرفته و ثانيا چرا تامين حضور نظامي و گسترش سريع آن به کردستان محدود است؟
حميد تقوائي: در مورد خارج کشور ما در سطح کمپينها و فعاليت در عرصه هاي مختلف نظير مساله پناهندگي و حقوق کودک و کمپين عليه حجاب و سنگسار و تهاجم اسلام سياسي در اروپا و غيره موفق بوده ايم. تشکلها و نهادهاي متعددي در اين عرصه ها سازمان داده ايم و رهبران و شخصيتهاي حزبي به افراد محبوب و شناخته شده اين عرصه ها در کشورهاي مختلف تبديل شده اند. آنچه امروز بايد در خارج کشور بر آن متمرکز شد حزب و حزبيت است. بايد فعاليتهاي روتين حزبي و قوام بخشيدن به سازمان حزبي در خارج را محور کار قرار داد. اين پيش شرط گسترش بيشتر و تضمين ادامه کاري کمپينهاي مختلف حزبي نيز هست. براي اين منظور بحثهاي پايه اي صورت گرفته و پلاتفرم و نقشه عمل تشکيلات خارج کشور نيز تدوين شده است که بزودي تصويب و براي اجرا به کميته هاي کشوري ابلاغ خواهد شد. در اينجا امکان باز کردن اين بحث نيست. من اميدوارم در اولين فرصت متن سخنراني در مورد حزبيت در خارج را تدوين کنم و براي چاپ در اختيار شما بگذارم.
در مورد کردستان کار نظامي جايگاه ويژه اي دارد. در کردستان سنتا حزبيت مسلح بوده است. ناسيوناليسم کرد که مدتها يکه تاز ميدان سياست در کردستان بوده مبارزه نظامي و "پيشمرگايتي" را به اساس اعتراض و مقاومت خود و همچنين هر جا منافعش اقتضا کرده به برگي براي سازش با دولتهاي مرکزي تبديل کرده است. حزب طبقه کارگر در کردستان بايد در اين عرصه از مبارزه حضور مستقل خود را داشته باشد. صرفا با مبارزه سياسي نميشود در برابر ناسيوناليسم مسلح ايستاد. مساله براي ما تنها سازماندهي يک نيروي مسلح در شهرهاي کردستان نيست، بلکه سازماندهي نيروي نظامي در نقد و در مقابل سنتهاي پيشمرگايتي است. حزب کمونيست کارگري بايد نشان بدهد که در اين عرصه نيز حرف مستقل خود را ميزند و شيوه کاري متناسب با مبارزات کارگران و اعتراضات شهري دارد. مباني اين بحث را مدتها قبل منصور حکمت روشن کرده است و سياستهاي امروز ما بر همان مباحث متکي است.
انترناسيونال: بند ١٤ پلاتفرم ميگويد: "ايفاي نقش حزب بعنوان سخنگو و پرچمدار عروج مجدد مارکسيسم در سطح بين المللي"، بدون شک در شرايطي که حزب کمونيست کارگري به قدرت برسد تاثير عظيمي در عروج و تقويت مجدد مارکسيسم و کمونيسم در سطح جهاني ميشود. آيا هدف اين بند تاکيد به نقش حزب در شرايط کنوني و قبل از بقدرت رسيدن حزب است؟ اين نقش چگونه بايد ايفا بشود؟
حميد تقوائي: بله منظور نقش حزب قبل از بقدرت رسيدن است. ما در اين عرصه بسيار بيش از آنچه تاکنون کرده ايم ميتوانيم و بايد انجام بدهيم. کليد کار معرفي منصور حکمت و ترجمه و انتشار آثار او از يکسو و از سوي ديگر درگير شدن در کمپينها و مبارزات در عرصه بين المللي و حول مسائلي نظير نظم نوين جهاني و اسلام سياسي است. ما در مقابل اسلام سياسي و در نقد نظم نوين جهاني حرفهاي منحصر بفرد و راديکالي داريم که مردم دنيا تشنه آنند، چنانکه در اعتراضات بيسابقه ضد حمله آمريکا به عراق در پانزده فوريه سال گذشته اين تمايل خود را بروشني نشان دادند. در پايه ترين سطح اين رويگرداني عمومي مردم از سرمايه داري پس از جنگ سرد و دنياي ترور و توحشي که براي مردم به ارمغان آورده زمينه اجتماعي رشد کل چپ و مشخصا مارکسيسم در سطح جهاني است. منصور حکمت در نوشته طلوع خونين نظم نوين جهاني که در مقطع جنگ اول خليج نوشت اين روند را پيش بيني کرد و سپس در نوشته دنيا پس از يازده سپتامبر در واقع کيفر خواست جهان متمدن را در برابر دو قطب تروريسم دولتي غرب و تروريسم اسلام سياسي اعلام کرد. اين نوشته ها به انگليسي منتشر شده اند و توجه شخصيتهاي سرشناسي را در کشورهاي مختلف بخود جلب کرده اند. دارند منصور حکمت را کشف ميکنند و به مردم کشور خود ميشناسانند. اما اين تقريبا خود بخود صورت ميگيرد. ما در اين عرصه کم کار کرده ايم. بايد تعرضي تر و فعال تر ظاهر شويم و به سراغ شخصيها و نشريات و نهادهاي چپ برويم و حرفمان را بزنيم. بنظر من مارکسيسم دوره ما با نوشته "تفاوت هاي ما" منصور حکمت آغاز ميشود. اين نوشته نقد عميق کمونيسم هاي غير کارگري و بازگشت به عقايد اريجينال مارکس بر متن شرايط انتهاي قرن بيست و ابتداي قرن بيست و يک است. از سوي ديگر بايد رابطه اين نوع مارکسيسم را با مبارزات جنبش هاي اعتراضي موجود نشان داد. ما هم اکنون در بسياري از کشورهاي غربي کمپين ها و نهاد ها و فعالين سرشناسي در عرصه هاي مختلف داريم. بسياري از آنها در مديا و افکار عمومي کشور خود شاخته شده هستند و اينان نيز نظرها را بخود معطوف کرده اند. ما بايد به جوامع و افکار عمومي غرب رابطه بين نظرات و تئوريهاي منصور حکمت و فعاليتهاي مختلف سياسي و اجتماعي که دوباره چپ را در عرصه حقوق کودک و سکولاريسم و دفاع از حقوق پناهندگان به بطن جامعه برده است، نشان دهيم. اين يعني شناساندن مارکسيسم فعال و زنده و مربوط و دخالتگر در عمل. اين کار تنها از دست حزب ما ساخته است، که خود تجسم راديکاليسم عميق و تخفيف ناپذير و در عين حال فعاليت و دخالتگري در همه عرصه هاي مربوط به حقوق و حرمت انسانهاست. يک اقدام ما بعد از کنگره چهار ايجاد کميته اي بنام کميته روابط بين الملل با وظيفه پيشبرد اين کار بود. اين کميته قرارست نشريه منظمي به انگليسي منتشر کند و فکر ميکنم شماره اول آن نيز منتشر شده است.
انترناسيونال: کلا بنظر شما چه عواملي بعنوان فاکتورهاي مثبت در جهت تحقق پلاتفرم عمل ميکنند و کدام عوامل منفي يا مشکلات در مقابل آن وجود دارد؟
حميد تقوائي: مهمترين فاکتور مثبت جنبش انقلابي گسترده ايست که در ايران در حال شکل گرفتن است. انقلاب يعني راه ما، شيوه و آلترناتيو ما براي سرنگوني جمهوري اسلامي و مقبوليت و پذيرفته شدن سياستها و اهداف راديکال و انساني ما در يک مقياس توده اي در جامعه ايران. اعتراضات وسيع و بي وقفه کارگري براي برخورداري از يک زندگي بهتر، گرايشات عميق و وسيع ضد مذهبي در جامعه، اشتياق و عزم زنان براي رهايي و برابري، و شوق و شور جوانان براي دستيابي به يک زندگي شاد و مرفه و مدرن، همه اينها ما را ميطلبد و زمينه مساعد سياسي و اجتماعي براي پيشرويهاي هر چه بيشتر حزب و بقدرت رسيدن حزب فراهم ميکند. ما قدرتمان را از جامعه و ازمردم ميگيريم.
اما عوامل منفي و نقاط ضعف ما اساسا منشا دروني دارند. از مساله مالي و نياز شديد حزب به پول که بگذريم بايد به مسائل و مشکلاتي که بويژه با از دست دادن منصور حکمت زمينه مساعدي براي نشو نما در حزب يافته است و مدام بايد با آنها مقابله کرد، اشاره کنم. مشکل ديگر نديدن قدرت و قد و قامت خود در جامعه و از دست دادن فرصتها است. اينها از زمره عوامل منفي بر سر راه ماست. منصور حکمت، اگر درست بخاطر داشته باشم، در کنگره سوم گفت ما استاد از دست دادن فرصتها هستيم. با از دست دادن او در اين کار استاد تر هم شده ايم. اما در عين حال منصور حکمت در همان کنگره به اين نکته نيز اشاره کرد که دريچه کوچکي براي تصرف قدرت و استقرار سوسياليسم بروي ما باز شده است. امروز اين دريچه عمدتا به لطف تحولات سياسي و انقلابي در ايران گشوده تر شده است. و ما همه توان خود را بکار ميگيريم تا از اين فرصت بي نظيري که انقلاب در اختيار ما قرار داده است به بهترين نحو ممکن استفاده کنيم. پلاتفرم رهبري نقشه عملي است براي غلبه بر ضعفهايمان و بخدمت گرفتن نقاط قوتمان براي به پيروزي رساندن انقلاب، تصرف قدرت سياسي و برپائي سوسياليسم در ايران.