از انترناسيونال ۱۲،  سه شنبه ۱۱  فروردين  ۱۳۸۳  -  ۳۰ مارس ۲۰۰۴
-------------------------------------------------------------------------------

 

گامي بسوي روشهاي فعاليت اجتماعي و مدرن

نقدي به روش مقاله خواني در تجمعات

اسد گلچيني

مبارزه مردم براي سرنگوني حکومت اسلامي ابعاد توده اي و راديکالتري بخود گرفته است. قرار گرفتن در راس اين مبارزات و رهبري آن بوسيله رهبران راديکال و کمونيست و تبديل شدن اين رهبران به چهره هاي شناخته شده اجتماعي يک سياست تعريف شده امروز حزب کمونيست کارگريست. اين امر به نوبه خود تحولي بزرگ در روشهاي کار تاکنوني در اين جنبش ها و کار همه ما کمونيستها در داخل کشور بوجود مي آورد. وجود شخصيتها و رهبران کمونيست که رهبري مبارزه براي زندگي بهتري را در دستور دارند و در همه عرصه هاي کار و زندگي در صف مقدم قرار گرفته باشند، از ملزومات انقلابي است که ما بايد سازمانده آن باشيم. فعالين و رهبران جنبش براي سرنگوني رژيم و جنبش هاي کارگري و زنان و مبارزات جوانان و دانشجويان در چنين فضاي مبارزه جويي و راديکال کنوني بيش از پيش به اتخاذ روشهاي متناسب با اين هدف نيازمندند. در اين زمينه، از سويي خفقان و استبداد و از سويي روشهاي فعاليتي چپ سنتي در ايران هنوز بر دست و پاي ما سنگيني ميکند. به نقد اينها بايد بپردازيم. اينجا به يکي از اين مسايل ميپردازيم.

مقاله خواني يا سخراني؟

در تجمع ها و مراسم هايي در ميان کارگران و يا دانشجويان و جوانان و يا در محافل نه چندان کوچک فعالين در ايران، وقتي نوبت به بحث هاي سياسي و اجتماعي ميرسد مقاله خواندن به نسبت هر بحث و هر سخنراني خيلي مهم تر ميشود. مقاله خواندن جايگاه ويژه اي پيدا کرده و اصولا به يک سنت و عادت قوي تبديل شده است. خواندن مقالات آن محوري است که همه به آن فکر ميکنند و يا مقالاتشان را آماده ميکنند، و يا بر گرفته ميشوند تا خوانده شود، حال ممکن است خود نويسنده آنرا بخواند و يا بهر دليل ديگري به کس ديگري داده شود که قرائت کند.

آيا اين روش مناسبي است؟ آيا همه کساني که در اين جمع ها حضور بهم ميرسانند بعد از شنيدن اين مقالات کاري بايد بکنند؟ با کسي بايد مخالف يا موافق باشند؟ چيزي از جلسه و مقاله گرفته اند که بروند انجام دهند؟ ميدانند صاحب مقاله کيست؟ ...

مقاله خواني شايد کار بدي نباشد و شايد هميشه و در هر تجمع و مراسمي و در هر جمع و محفلي نوشته ها و مقالاتي باشد که لازم است خوانده شود و يا بويژه در محافل ترويجي مقالاتي خوانده و به بحث گذاشته شود. اما نه سابقا و نه بخصوص الان و در شرايط کنوني اوضاع سياسي ايران، اين روش سنتي که اکنون در ميان جمع ها و در مراسم هايي که اشاره کردم وجود دارد، مناسب نيست و جوابگوي اين اوضاع هم نيست.

به نظر من اين روش خوبي نيست، اجتماعي نيست، اهداف و نتايج بشدت محدودي دارد و مهمتر از همه رهبراني در اين روش هيچگاه نمايان نميشوند و انگار هر کارگر و هر جوان و هر زن و معلمي که بخواهد با نظرات و ديدگاههايش، جمعيتي را رهبري کند بايد از فيلتر مقاله خواني بيرون بيايد. اين روش نميتواند روش ما باشد و با کار رهبران و فعاليني که ميخواهند جامعه را رهبري کنند خوانايي ندارد.

سخنراني را جايگزين کنيم

در سخنراني، حال در هر جمعي باشد، سخنران ميخواهد ايده ها و نظرات و بحثش را با کساني که در همان جا هستند در ميان بگذارد. همه حاضرين او را ميشناسند و ميدانند چه کسي است و چه سابقه اي دارد. چشم در چشم و رو در رو ميخواهد نظراتش را در ميان بگذارد، ميخواهد به مخاطبينش بگويد که مثل او بينديشند و به فراخوانش و به نکات مهمي که ميگويد توجه کنند، از مخاطبين طلب حرکت کردن به سوي آنچه که سخنران ميخواهد را دارد و غيره.

در سخنراني هم نظر کردن، اعتماد جلب کردن، رهبر عده اي شدن و اتوريته شدن وجود دارد، اما مقاله خواني اينها را در بر ندارد. مقاله خواني ونميتواند به سمت پيشبرد اهداف اجتماعي و سياسي قدمي بردارد. در حالي که آماده شدن براي سخنراني کاري در سطح رهبري و تصميم براي رهبري جامعه است در هر سطحي که هستيم. سنت ما و روش ما اين يکي است، در اين فعاليت رهبراني که براي محيط هاي خود يا همه مردم شناخته شده اند ميتواند بوجود بيايند و با کاليبرهاي متفاوت به نماينده و سخنگو و رهبر اعتراض و خواستهاي مردم بدل شوند و مورد اعتماد مردم بشوند و در اينصورت در مقابل فشار رژيم هم مورد حمايت و پشتيباني قرار مي گيرند. چهره هاي شناحته شده را رژيم به آساني نمي تواند سر به نيست کند اما فعالين ناشناخته محافل را که واقعا ممکن است مهم هم باشند خيلي راحت ميتواند دستگير کند و يا از بين ببرد و کسي هم صدايش در نيايد.

مشکلي که غالبا مانع اين روش کار است، سنت، عادت و رفتاري است که از چپ سابق و حاشيه اي ايران بجا مانده است. مخفي کاري از يک طرف و "اصوليگري" از طرف ديگر هر دو از اجزاي فعاليتي و رفتاري اين چپ بوده اند که هر کسي در مدار آن قرار ميگيرد "مسموم" ميشود. گويا اگر کسي برود و سخنراني کند "سوتي" ميدهد، خارج از "اصول" ميزند و "با حرفهايش آبرويمان را ميبرد" و... اما در سنت ما اينها جايي ندارد. کسي که تصميم گرفته است براي اعتراض و مبارزه اي پا پيش بگذارد، ميتواند حرفش را هم با ديگران در ميان بگذارد و بطور قطع هر بار و بعد از هر سخنراني کارش بهتر و بهتر خواهد شد. تصور کنيم اگر راديو انترناسيونال، تلويزيون انترناسيونال و تلويزيون علي جوادي و سخنرانيهاي رهبران و کادر هاي حزبيها در همه جا بصورت مقاله خواني و خواندن مقالات بود (حتي اگر بهترين مقالات هم ميبود) چه توليدات بدي به جامعه و به مخاطبانمان ميداديم و چه اندازه خسته کننده ميبود، در حالي که کاملا بر عکس است و حزب و رهبران حزب با اين روش و رو در رو و زنده با مردم و مخاطبان خود سخن ميگويند و سنت و روش کمونيسم کارگري در اين مورد هم به اين شکل بوده است.

جنبش کمونيسم کارگري نياز به صف بسيار بزرگي از رهبران و فعالين شناخته شده اعتراضات کارگران و جوانان و زنان و معلمان در جامعه ايران دارد. رهبراني که تصميم مي گيرند در بطن همان اجتماع و با تکيه بر همان مردمي که آنها را قبول دارند، دوستشان دارند و رهبريشان را قبول کرده اند، جنبش سرنگوني طلبي را رهبري و به سرانجام برسانند.