مصاحبه با آذر ماجدى

رئيس دفتر سياسى

در باره بيانيه دفتر سياسى پيرامون نظام حکومتى در عراق

محسن ابراهيمى: دفتر سياسى حزب بيانيه اى پيرامون نظام حکومتى عراق صادر کرده است که متن آن در شماره قبلى چاپ شده است. بيانيه با اين جمله شروع ميشود که "قانون اساسى پيشنهادى عراق به يک نظام اسلامى، قومى و ضد زن در عراق رسميت ميبخشد." و نتيجه ميگيرد که اين در ضديت آشکار با منافع مردم در عراق است. لطفا در اين مورد توضيحات بيشترى بدهيد.

آذر ماجدى: قانون اساسى پيشنهادى حاصل بند و بسط آمريکا با جريانات اسلامى و قومى براى حاکم کردن يک نظام قومى - مذهبى بر عراق است. حمله نظامى آمريکا و بريتانيا شرايط را براى تحرک و فعاليت هاى تروريستى جريانات اسلامى و قومى مهيا کرد. اين حمله و عواقب آن علاوه بر از هم پاشيدن شيرازه جامعه، تحميل فقر و فلاکت گسترده و ناامنى مطلق، جريانات اسلامى را به جان مردم انداخت و سايه تروريسم را بر بالاى سر مردم قرار داد. مردم عراق را که پيش از اين نيز به کرد و شيعه و سنى تقسيم شان کرده بودند در گرداب جدايى و نفرت قومى و مذهبى اسير کرد. تقسيم بندى انسان ها به اقوام و مذاهب مختلف و الصاق هويت ملى - مذهبى بر سينه آنها دستاورد اين جنگ خونين و سياست نظم نوينى آمريکا است.

استقرار يک نظام اسلامى و قومى بمعناى تثبيت و تداوم اين شرايط سياه و خونبار در جامعه عراق است. نتيجه آن وجود يک جنگ و کشمکش دائمى در ميان مردم و در دل جامعه است. مردم را در چنگال تعصبات و کينه هاى ملى - مذهبى اسير ميکند و امکان يک زندگى متمدن، آزاد و انسانى را از مردم سلب ميکند. ساکنين چنين جامعه اى نه شهروندان متساوى الحقوق، و انسان هايى برابر، بلکه تيول رهبران خود گمارده مذهبى و قومى محسوب ميشوند. اين يک عقب گرد عظيم و يک سرنوشت تلخ و سياهى است که دارند در جامعه عراق تثبيت ميکنند.

تا آنجا که به حقوق و موقعيت زنان برميگردد که ديگر بر بى اطلاع ترين شهروند جهان نيز روشن است که يک نظام اسلامى چه بلايى بر سر زنان مياورد و چگونه آنها را از هر گونه حقوقى محروم ميکند. تا همين الان نيز محروميت و مشقات بسيارى بر زنان در عراق تحميل شده است. اين عقب گرد سياسى، اجتماعى و فرهنگى پيش از هر چيز تاثير خود را بر وضعيت زنان آشکار ميسازد. نظامى که اين قانون اساسى به مردم عراق نويد ميدهد نظامى ارتجاعى، مختنق، عقب مانده، ضد انسان، ضد زن و آبستن کشمکش و جدال دائمى است.

محسن ابراهيمى: همين جنبه يعنى موقعيت زنان در عراق يکى از نگران کننده ترين وجوه قانون اساسى مورد بحث است که مردم عراق و نيروهاى سکولار و آزاديخواه را بدرستى بشدت نگران کرده است. چرا اين جنبه يکى از برجسته ترين موارد نگرانى است؟

آذر ماجدى: اکنون پس از يک ربع قرن تجربه جمهورى اسلامى ايران، افغانستان، چه در زمان طالبان و چه هم اکنون، تاثير نيروهاى اسلامى در کشورهاى اسلام زده، از جمله الجزاير و فلسطين و حرکت اسلاميست ها در همين دوره در عراق به تمام دنيا ماهيت ارتجاعى و ضد زن اسلام و اسلام سياسى را آشکار کرده است. اکنون در اذهان همه اسلام مترادف است با بيحقوقى زن. به همين خاطر است که انسان هاى آزاديخواه و سکولار، و طرفداران برابرى زن و مرد بحق بسيار نگران و آشفته هستند. نگران وضعيت و سرنوشت زنان در عراق اند. حرکت اسلاميست ها طى دو سال اخير در جهت محدود کردن زنان و تحميل قوانين اسلامى بر زنان بخوبى آينده سياه و تاريک زنان را در عراق نشان ميدهد. يک حکومت اسلامى بنا به تعريف ضد زن و زن آزار است. تحميل حجاب اسلامى، آپارتايد جنسى و حاکم کردن مرد بر سرنوشت زن در خانواده، محدود کردن اشتغال، استقلال و حرکت آزادانه زن از اولين پيامد هاى حاکميت يک نظام اسلامى است.

محسن ابراهيمى: دولت آمريکا مدعى است که تصويب اين قانون اساسى مرحله مهمى از تثبيت سياسى و استقرار آزادى و امنيت در عراق است. بيانيه ادعا ميکند که برعکس، اين قانون و حکومت مورد نظرش وضعيت فاجعه بار عراق را تداوم و گسترش خواهد داد. چرا فکر ميکنيد تصويب اين قانون اساسى و استقرار حکومت سياسى مورد نظرش اوضاع را بدتر خواهد کرد؟

آذر ماجدى: همانگونه که در بالا نيز اشاره کردم، اين قانون اساسى تلاشى است براى تثبيت و تحکيم نظامى اسلامى - قومى در عراق که بر تفکيک انسان ها به اقوام و مذاهب مختلف بنا گذاشته شده است. اين يعنى نسخه فلاکت و بيحقوقى مردم. اين يعنى دائمى کردن کشمکش و جنگ ميان ساکنين عراق بر مبناى قوميت و مذهب.

پيش از حمله نظامى آمريکا نيز عراق در بند تقسيم بندى هاى قومى و مذهبى اسير بود و ناسيوناليسم عرب بر جامعه حکم ميراند. پيش از اين نيز ما شاهد يک کشمکش دائم در جامعه عراق بوديم. اکنون اين وضعيت که پس از حمله نظامى آمريکا به اوج نابسامانى رسيد، توسط قانون اساسى پيشنهادى و تبليغات دولت آمريکا و دولت هاى غربى ايده آليزه ميشود. پديده اى که موجب بدبختى، ناامنى و بيحقوقى مردم است بعنوان نسخه اى براى حل معضلات و کليد دروازه بهشت به مردم حقنه ميشود. مردم را در يک استيصال و در يک شرايط تيره و تار اسير ميکند. غرب ميکوشد آنچه در عراق ميگذرد و قانونى که محصول اين شرايط سياه است را عين پيروزى دموکراسى و حاصل يک مبارزه پيشرو براى دستيابى به آزادى و حقوق بشر قلمداد کند. اين يک دروغ وقيحانه و آشکار است.

محسن ابراهيمى: راه برون رفت از اين وضعيت در عراق چيست؟

آذر ماجدى: موقعيت عراق بسيار پيچيده و بغرنج است. آنچنان شرايطى را در عراق آفريده اند که خلاصى از آن به آسانى ميسر نيست. دو نيروى تروريست به جان يکديگر و به جان مردم افتاده اند. از شر هر يک به تنهايى خلاص شوى ميدان را براى ديگرى باز کرده اى. لذا بايد راه حلى براى خلاصى از هر دو يافت. بيانيه دفتر سياسى بر اخراج نيروهاى نظامى آمريکا و متحدينش از عراق و خلع سلاح نيروهاى تروريست اسلامى و قومى تاکيد ميگذارد. اين راه حل فقط با درگير شدن مردم متمدن و انسان دوست جهان امکان پذير است. روشن است که يک نيروى سومى که در پروسه جنگ در گير نبوده است بايد وارد صحنه شود تا اين شرايط را تضمين کند. آنگاه بايد کوشيد تا قبل از هر چيز امنيت را به جامعه بازگرداند، فقر و فلاکت را کاهش داد و امکان ابراز وجود اجتماعى و سياسى مردم را تامين کرد. اين حداقل شرايط لازم براى بدست گرفتن سرنوشت مردم به دست خودشان است. نظامى که بر عراق حاکم ميشود بايد يک نظام سکولار باشد که آزادى و برابرى حقوق شهروندان را صرفنظر از نژاد، قوم، مذهب و جنسيت تضمين ميکند. اينها حداقل شرايط لازم است. روشن است که دستيابى به اين شرايط در اوضاع کنونى بسيار سخت و پيچيده است. از اين رو بايد تمام تلاشمان را بر بسيج بشريت متمدن حول چنين پلاتفرمى متمرکز کنيم. فقط با به ميدان کشيدن اين بشريت متمدن است که ميتوان اميد را به جامعه عراق بازگرداند و روزنه هايى را به يک آينده روشن و امن در عراق گشود.

محسن ابراهيمى: بيانيه مدعى است که امروز پرچم سکولاريسم و مدنيت در دست جنبش کمونيسم کارگرى است. چرا و به چه معنى؟

آذر ماجدى: در چند دهه اخير، بخصوص پس از پايان جنگ سرد شاهد بوده ايم که نيروها، دولت ها و جريانات بورژوايى دنيا را به چه قهقرايى رهنمون شده اند. سياست هاى نظم نوينى يکى از محصولات همين دوره است. مى بينيم که چگونه دنياى به اصطلاح جهان سوم را به جنگ و آشوب و ويرانى کشانده اند. آفريقا را در نظر بگيريد که در آن چگونه تحت جنگ هاى قومى مردم را به اسارت و بدبختى کشانده اند. به خاورميانه و جهان اسلام زده نگاه کنيد، عراق و افغانستان از محصولات اين دوره است. در خود اروپا، يوگسلاوى و قتل و عام و پاکسازى قومى و فقر و فلاکت و ناامنى که بر زندگى اکثريت مردم تحميل شده است، حاکم کردن مذهب بر سرنوشت مردم، بخصوص در محيط هاى اسلامى اينها همه نقش بورژوازى و جريانات جوراجور بورژوايى را بخوبى نشان ميدهد. جريانات چپ حاشيه اى ضد امپرياليست را نيز شاهديم که چگونه تحت پرچم مبارزه با امپرياليسم تروريسم سياه اسلامى را توجيه ميکنند و در راس جبهه نيروهاى مترقى قرار ميدهند.

اکنون پرچم مبارزه با تمامى اين عقب ماندگى و عقب گرد سياسى - اجتماعى و فرهنگى بدست کمونيسم کارگرى است. حتى دفاع پيگير از سکولاريسم که يکى از مطالبات سنتى بورژوازى بوده و در انقلاب کبير فرانسه بورژوازى پرچم آن را برافراشت اکنون بر دوش کمونيسم کارگرى قرار گرفته است.٭