علي جوادي

شورش هاي شهري مسير انقلاب آتي را نشان ميدهند!

اعتراضات مردم در کردستان نقطه عطفي در جنبش توده هاي مردم براي سرنگوني رژيم اسلامي است. زمينه هاي شکل گيري و بروز اين اعتراضات توده اي در شهرهاي مختلف کردستان چيست؟ نقش و جايگاه "مطالبات ملي" و نيروهاي ناسيوناليست در اين اعتراضات چيست؟ اين اعتراضات چه تاثيري بر روند جنبش توده اي مردم براي سرنگوني رژيم اسلامي بجا خواهد گذاشت و کدام چشم انداز و افق اجتماعي را در مقابل جامعه قرار ميدهد؟ آيا خيزش مردم در شهرهاي کردستان الگو و نمونه هايي از اشکال نهايي قيام و انقلاب آتي توده هاي مردم کارگر و زحمتکش بدست ميدهد؟ قبل از پرداختن به موضوعات فوق بايد از شکست رژيم اسلامي در مواجهه با اين اعتراضات توده اي آغاز کرد.

تصاوير عوض شده اند

يک مشخصه دوراني که در آن بسر ميبريم گسترش و شدت گيري شتاب حوادث و سير رويدادهاي سياسي است. دوراني که تصاوير و منظره ها بسرعت عوض ميشوند. تصاوير گذشته بهمراه شعارها و سمبلهاي آن دوران به کنار زده ميشوند و جامعه و تحولاتش نمونه ها و گوشه اي از آينده را در مقابل ما قرار ميدهد. آنچه تا ماهها و هفته هاي پيش غير ممکن جلوه گر ميشد، اکنون عادي و مفروض عمومي است. خيزش مردم در شهرهاي کردستان از چنين ويژه گي برخوردار است. اکنون اعتراض توده اي در شکل خيزش و شورش در مقياس شهري در مقابله با رژيم نه يک استثناء بلکه قاعده و واقعيتي قابل تکرار و داده اجتماعي جنبش توده هاي مردم براي سرنگوني رژيم اسلامي است.

اين اعتراضات رژيم اسلامي را در اولين مصاف گسترده خود با مردم پس از آرايش جديد رژيم به شکست کشاند. رژيم اسلامي با تحمل صدمات دروني بسياري آرايشي بخود گرفته بود که بتواند مردم را با قدرت هر چه تمامتر سرکوب و اعتراضاتشان را خفه کند. اما در اولين رو در رويي با مردم در اين دوران جديد شکست خورد. رژيم "تير خلاص زن" خود را در راس قوايش قرار داد به اين اميد که مرعوب و ساکت کند. اما نتيجه معکوس گرفت. جمهوري اسلامي مجبور شد، سنگين وزنهاي خود را حاشيه اي کند، به اين اميد که توهمات "تزلزل" در صفوف خود براي سرکوب و بکارگيري زور و قهر عليه مردم را حاشيه اي کند. اما بن بست رژيم بيش از پيش عيان شد. عليرغم بکارگيري قداره بندي همچون احمدي نژاد، بستن شمشير خونين اسلام از رو، و به ياري طلبيدن قدرت هيولاهايي از خدا و اسلام و اوباش اسلامي گرفته تا قدرت تسليحاتي تکنولوژيک معاصر، مانند مسلسل و هليکوپتر، نتوانستند اعتراضات مردم را خفه کنند. اعتراضاتي که از مهاباد در پس قتل فجيع شوانه قادري صورت گرفته بود، به شهرهاي مجاور سرايت کرد. شهرهاي مختلف غرب کشور به اين اعتراضات پيوستند. و در اوج خود در ١٢ مرداد شهرهاي متعددي در کردستان به تعطيلي کشيده شدند.

رژيم مانند هميشه تعرض کرد. دستگير کرد. دست به اسلحه برد و شکنجه و زنداني کرد. اما موفق نشد پيروز شود. اين مردم بودند که در پس اين اعتراضات پيروز شدند. مردم در اين مصاف عليرغم تهاجم وحشيانه رژيم و دستگيري ها و خانه گردي ها احساس قدرت و پيروزي کردند. احساس و باور به اينکه ميتوان رژيم اسلامي را بزير کشيد. اعتماد نسبت به اينکه قداره بندي رژيم نه تنها کارايي خود را از دست داده است، بلکه منجر به واکنش گسترده تر اعتراضي خواهد شد. و اين درسي است که مردم در ساير شهرهاي ايران از رويدادهاي اعتراضي در شهرهاي غرب کشور گرفتند.

اين اعتراضات حقايقي را بار ديگر خاطر نشان کرد. ما گفته بوديم که تغيير آرايش در بالاترين سطوح رژيم براي شکست جنبش سرنگوني مردم عبث و بيهوده است. رژيم محکوم به شکست و سرنگوني است. راه علاجي ندارد. در بن بستي همه جانبه و بدون راه حلي براي خلاصي قرار دارد. ما گفته بوديم که قرار دادن احمدي نژاد در جلوي صحنه نه ناشي از قدرت رژيم بلکه واکنش رژيم از روي استيصال به سير پيشروي انقلاب رهايي بخشي است که در حال شکل گيري است. يکدست شدن ارتجاع حاکم تنها واکنش ممکن رژيم براي دفاع از حاکميت سياه اسلامي در جامعه است. رژيم اين بار بدون حائل و حفاظ دوم خرداد شکننده تر در مقابل مردم قرار گرفت و در يک نبرد مهم شکست خورد. اعتراضات مردم در کردستان بارديگر حقانيت احکام سياسي ما را نشان دادند.

کدام زمينه ها؟

اما زمينه هاي شکل گيري و بروز اين اعتراضات توده اي در شهرهاي مختلف کردستان کدامها هستند؟ نقش "مطالبات ملي" و جايگاه نيروهاي ناسيوناليست در اين اعتراضات چيست؟

برخلاف تصورات پوچ جريانات ناسيوناليست و قوم گرا (چه ناسيوناليسم کرد و چه ناسيوناليسم عظمت طلب ايراني) و يا برخلاف تبليغات رسانه هاي دول غربي، خيزش توده هاي مردم در شهرهاي کردستان اعتراضي در چهارچوب خواستها و مطالبات "قومي" و "ملي" و يا "کردايتي" نبود. اين اعتراضات را با هيچ ترفندي نميتوان در تاريخ تحرک جنبشهاي ناسيوناليستي قرار داد. بر خلاف آنچه قوم پرستان و ناسيوناليستها ادعا ميکنند، مردم در شهرهاي غربي کشور با خواستهايي بسيار فراتر، همه جانبه تر و عمومي تر از اعتراض به نمونه هاي "ستم ملي" به ميدان آمدند.

اين اعتراضات را ميتوان تنها بمثابه گوشه اي از جنبش توده هاي مردم براي سرنگوني رژيم اسلامي و تحقق آزادي و برابري و رفاه درک کرد و توضيح داد. ماهيتا اين مبارزات از يک طرف ريشه در ناخواني مختصات حکومتي رژيم اسلامي با خواستها و روش زندگي مردم دارد و از طرف ديگر به واقعيت بن بست حاکميت سرمايه داري در ايران برميگردد. رژيم اسلامي با خواستها و مختصات روش زندگي روزمره مردم در جامعه ماهيتا در تضاد است. تناقض و کشمکش دائمي ميان مردم و حکومت جوهر بحران حکومتي است. مردم اسلام و رژيم اسلامي را نميخواهند. از فقر و فلاکت و استبداد و محروميت و تبعيض بيزارند. ميخواهند آزاد و برابر و مرفه و امروزي زندگي کنند. اين خواستها عمومي، همگاني و سراسري اند. ريشه و مبناي اعتراضات مردم در شهرها و بخشهاي مختلف جامعه را شکل ميدهند.

ناسيوناليستها و قوم پرستان در کردستان همچون جريانات ارتجاعي قوم پرست و ناسيوناليست در خوزستان تلاش ميکنند به اين اعتراضات مردم رنگ قومي و ملي بزنند. رسانه هاي دول غربي، از جمله بي بي سي با بيشرمي تمام اين اعتراضات را "شورشهاي قومي" در ايران و کردستان ناميده اند. اين تبليغات مسموم رسانه هاي غربي و ناسيوناليستها ذره اي از حقيقت سياسي اعتراض مردم را منعکس نميکند. اين ها اقداماتي "سياسي" براي قالب ناسيوناليستي زدن به اين اعتراضات است. تلاشي است ارتجاعي. ميگويند اين اعتراضات "قومي" و "ملي" است تا قادر شوند جريانات "قومي" و "ملي" را بر آن حاکم کنند. همانگونه که انقلاب مردم در سال ٥٧ را اسلامي و مردم را مذهبي و خميني را "رهبر" مردم معرفي کردند. و اين وجه مشترک تبليغات ناسيوناليستها و رسانه هاي دول غربي است. براي دول و قدرتهاي غربي نوعي از ناسيوناليسم و عمدتا ناسيوناليسم قومي ماتريالي براي براي برپا کردن و شالود ايدئولوژيک حکومتهاي جديد در دوران پس از جنگ سرد است. تلاش براي حقنه کردن "کردايتي" و تمايلات حقير ناسيوناليستي به اين مبارزات تلاشي ارتجاعي بمنظور تامين هژموني نيروهاي ناسيوناليست در اين جنبش و قرار دادن اين تحولات در بستر سناريويي راست و ضد انقلابي است و نه بيان واقعيتي از اين جنبش.

واقعيت اين است که جنبشهاي ناسيوناليستي در دوران حاضر فاقد هر گونه عنصري در جهت بهبود زندگي و اوضاع توده مردم هستند. ارتجاعي و تفرقه افکنانه اند. امروز همه ميتوانند ببينند که چگونه ناسيوناليسم ترجمه خود را در قوم پرستي، جنگ ها و پاکسازيهاي قومي و آدمکشي پيدا ميکند. اين جنبشها عمدتا ابزاري براي چک و چانه زدن و امتياز سياسي و اقتصادي گرفتن از دولت مرکزي به بهانه و تحت لواي ستم ملي هستند. از طرف ديگر به لحاظ تاريخي ناسيوناليسم و قومگرايي و ملي گرايي همان نقش مخربي را در تحولات جاري جامعه ميتواند ايفا کند که در انقلاب ٥٧ اسلام و اسلام سياسي ايفا کردند. نقشي مخرب و ويرانگر.

يک رکن ديگر سياست ناسيوناليستي در کردستان علاوه بر تلاش بر حقنه کردن شعارها و خواستهاي ناسيوناليستي بر اين اعتراضات، تلاش بمنظور منفک کردن اين اعتراضات مردم از اعتراضات سراسري است. ناسيوناليسم کرد تلاش ميکند تا برآمد سياسي و توده اي مردم در کردستان در جدايي و انفکاک از ساير بخشهايي اعتراضي در جامعه به پيش برده شود. اين سناريو را ميتوان "کردستانيزه" کردن جنبش مردم در کردستان نام گذارد. چنانچه در شرايط فرضي اعتراضات مردم در کردستان در انفکاک از ساير بخشهاي جامعه ايران به پيش برده شود، جريانات ناسيوناليست و راست در اين بخش از جامعه امکان مانور و تحرک بيشتري بدست مي آورند. اگر سير تحولات در کردستان بطور متمايزي از کل جامعه ايران به پيش برده شود، اگر ناسيوناليستها قادر شوند جدايي و شکاف تعيين کننده اي ميان مردم در کردستان و ساير بخشهاي جامعه ايجاد کنند، آنگاه اين اختلاف فاز و جدايي سياسي امکاني را فراهم خواهد کرد تا ناسيوناليسم با دست باز تري به تحولات جامعه شکل دهد. اميد و اتکا به بالا و بند و بست احزاب ناسيوناليست با دولت مرکزي مکان ويژه اي در سرنوشت سياسي جامعه پيدا کرده و احتمال اينکه مبارزات مردم به نيروي ذخيره قدرت گيري جريانات ناسيوناليستي و قوم پرست شود، تشديد خواهد شد.

در مقابل اين سناريو بايد ايستاد. بايد عواقب سياه سناريوي "کردستانيزه" کردن اعتراضات مردم را گوشزد و براي مردم روشن کرد. هر درجه تسليم و يا سازش جريانات "چپ" با اين سناريو داراي عواقب مهلکي بهمراه خواهد داشت. يک شرط پيشروي مبارزات مردم در کردستان تلاش جدي براي جدا کردن توده هاي کارگر و زحمتکش از افق و چشم انداز و آرمانها و سياستهاي احزاب و جريانات ناسيوناليستي در کردستان است. هماهنگي و پيوند اعتراضات مردم در کردستان و ساير شهرهاي ايران مطلوبترين حالت ممکن براي پيشروي جنبش سرنگوني و تثبيت مطالبات مردم براي آزادي و برابري و رفاه در سطح سراسري است.

خيزش در کردستان، ويژگي ها

اين اعتراضات چه تاثيري بر روند جنبش توده هاي مردم براي سرنگوني رژيم اسلامي بجا خواهد گذاشت؟ کدام چشم انداز و افق اجتماعي را در مقابل جامعه قرار ميدهد؟

اعتراضات مردم در کردستان يک گام بزرگ در جنبش سرنگوني و براي آزادي و برابري است. در ادامه شورش مردم در فريدون کنار و شورش مردم در اهواز و ماهشهر است. عليرغم تلاش احزاب و جريانات ناسيوناليستي اين جنبش با شعارهاي "مرگ بر جمهوري اسلامي"، "مرگ بر خامنه اي، خاتمي، رفسنجاني و احمدي نژاد"، "زنده باد آزادي"، "زنده باد برابري"، "مرگ بر آپارتايد جنسي"، و "آزادي زندانيان سياسي"، به ميدان آمد. اين اعتراضات به اين اعتبار کاملا وجوه مشترک جنبش سرنگوني توده هاي مردم را به نمايش گذاشت. سرنگوني رژيم اسلامي گام اول و پيش شرط هر گونه تحول مثبتي در اوضاع است. آزادي و برابري چکيده خواستهاي مردم و بيانگر مختصات عمومي جنبشي است که هدفش رهايي از قيد و بندهاي موجود و اسارت انسانها و نابرابري طبقاتي و اجتماعي و حقوقي است. اما عليرغم اين مختصات عمومي اين اعتراضات از دامنه، راديکاليسم و عمق متفاوتي در مقايسه با ساير اعتراضات شهري برخوردار بودند. کدام عوامل توضيح دهنده اين واقعيت اند؟

ناسيوناليستها و قوم پرستان، اعم از ناسيوناليسم کرد يا ناسيوناليسم عظمت طلب ايراني، به "تعلقات ملي" و نقش "مسائل ملي" در توضيح اين واقعيت انگشت ميگذارند. امکاني براي تبليغ انواع خرافه پرستي و عقب ماندگي ناسيوناليستي پيدا ميکنند. در اين زمينه نمايندگان ناسيوناليسم عظمت طلب ايراني به استمداد ناسيوناليسم کرد ميروند. و به يکباره تبليغات کريه نژادي و قومي به ميان کشيده ميشود. تبليغات بر محور کرد "غيور"، "قوم رشيد ايراني" و امثالهم تشديد ميشود. اين تبليغات اما نه يک ذره از واقعيت مبارزات مردم بلکه تنها جوهر نژادپرستانه و قوم پرستانه ناسيوناليسم را به نمايش ميگذارد.

واقعيت اين است که بر خلاف تبليغات کريه ناسيوناليستها، نقطه قدرت جنبش سرنگوني در کردستان حضور کمونيسم و چپ و آزاديخواهي کمونيستي است. اگر اين اعتراضات از عمق و گستردگي برخوردار ميشود علت را بايد در نقش و قدرت تاريخي کمونيسم در تحولات سياسي کردستان جستجو کرد. نه خصوصيات ملي و قومي در کردستان، بلکه حضور قدرتمند کمونيسم که توانسته است توازن ايدئولوژيک و سياسي را به نفع آرمانهاي انساني و راديکاليسم تغيير دهد. سنت ناسيوناليستي در کردستان خالق اول ماه مه ها، فستيوال کودکان و آدم برفي، و يا ٨ مارس هاي سرخ و اعتراضات کارگري و توده اي نبوده است. کمونيسم کارگري در کردستان يک جنبش خود آگاه و با قدرت است. در کردستان تمايزات طبقاتي جريانات اجتماعي و جنبشهاي اجتماعي به يمن تاريخ تحولات سياسي و پيشينه مبارزات اجتماعي اين بخش از مردم شناخته شده تر و يک داده ذهني جامعه است. در اين بخش از جامعه کارگر و بورژوازي تاريخي از تقابل و کشمکش حاد سياسي را در حافظه تاريخي خود دارند. مبارزه اجتماعي و طبقاتي حاد ترين اشکال طبقاتي را بخود گرفته است. اگر در بسياري از مقاطع تاريخي سنتها و جنبشهاي اجتماعي بورژوايي در اپوزيسيون قادر ميشدند تا قدرت اعتراضي توده هاي مردم را به عنوان نيروي ذخيره به دنبال اهداف و سياستهاي خود بکشانند، در کردستان با توجه به سير و اشکال حاد مبارزه و تقابل طبقاتي، بورژوازي و ناسيوناليسم از چنين امکاني بسادگي برخوردار نيستند. کنار زده شدن پرچم ناسيوناليسم در اين اعتراضات بي دليل و يا تصادفي نبود. اين مبارزات در عين حال نشان داد که نيرويي که متکي بر مبارزات راديکال و انقلابي است، آينده دارد و قدرتمند ميشود.

انتفاضه جوانان

مبارزات مردم در کردستان در عين حال اشکال جديدي از اعتراض را در کنار تظاهرات و تجمعات خياباني نيز بدست داد. انتفاضه جوانان. جنگ و گريز خياباني با نيروهاي سرکوب رژيم. اعتراضاتي شبيه به آنچه جوانان فلسطين در مقابل قدرت ارتش نظام اسرائيل از خود نشان دادند. انتفاضه شکل جديدي از مقاومت و مقابله با ماشين سرکوب رژيم حاکم در ايران است. نشان از فاز جديدي در اعتراضات جامعه و تقابل مردم با رژيم اسلامي دارد. حضور فعال جوانان را در جنگ با رژيم اسلامي به نمايش ميگذارد. اين مبارزه يک عرصه جديد و قدرتمند براي تنگ کردن فضا و تحرک براي رژيم اسلامي در شهرها است. در شرايطي که نيروهاي نظامي علاوه بر نيروي انتظامي رژيم اسلامي وارد صحنه نبرد ميشوند، الگويي از مبارزه اجتماعي جوانان است که ميتواند همگاني و سراسري شود. اين اعتراضات نيروي سرکوب رژيم را خسته و فرسوده ميکند. اگر در فلسطين جنبش انتفاضه قدر قدرتي ارتش اسرائيل را در هم شکست و ناتواني آن را در کنترل و اشغال شهرهاي فلسطيني نشان داد. در ايران نيز اين شکل از مبارزه ميتواند زمينه هاي عملي فلج و ناکار کردن عملي ماشين سرکوب رژيم اسلامي را بوجود آورد. اين شکل از مبارزه به سرعت ميتواند در ساير اعتراضات شهري همه گير شود. در کردستان رژيم اسلامي ارتش را براي سرکوب به ميدان آورد اما در مقابل با انتفاضه جوانان روبرو شد.

قيامهاي شهري، سرنگوني رژيم اسلامي؟

آيا خيزش مردم در شهرهاي کردستان الگو و نمونه هايي از اشکال نهايي قيام و انقلاب توده هاي مردم کارگر و زحمتکش براي سرنگوني رژيم اسلامي بدست ميدهد؟ درسهاي تاکتيکي اين اعتراضات کدامها هستند؟

آنچه مسلم است اين است که رژيم اسلامي تنها با خيزش انقلابي مردم و به شيوه اي قهرآميز سرنگون خواهد شد. اين رژيم نه خود بخود مضمحل ميشود، و نه برخلاف تبليغات پوسيده و عوافريبي هاي دوم خردادي به چيز قابل قبولي تبديل ميشود. رژيمي که از بنياد و پايه بر خشونت و قهر و زور عليه مردم سازمان يافته است و يک روز بدون خشونت و سرکوب و ترور قادر به دوام نيست، بدون توسل توده مردم کارگر و زحمتکش به قهر و قيام، با زبان آدميزاد از سر راه مردم کنار نخواهد رفت. رژيم اسلامي را بايد سرنگون کرد. بايد خلع سلاحش کرد. بايد ابزار سرکوبش را فلج کرد. اين تصور که رژيم اوباش اسلامي ابزار کشتار و قتل را کنار بگذارند و به زبان خوش تسليم اراده مردم شوند پوچ است. بايد سرنگونش کرد. اما سئوال اين است که سرنگوني رژيم اسلامي چه اشکالي بخود خواهد گرفت؟ براي چه بايد آماده شد؟

در بررسي مختصر اين مساله بايد به يکي از خصوصيات و ويژگي هاي رژيم اسلامي اشاره کرد. اگر شهرها مرکز تحرک سازمانيافته عليه رژيم اسلامي است، نتيجتا قيام مردم کارگر و زحمتکش در شهرها شکل مطلوب در سرنگوني رژيم اسلامي است. اما قيامي سراسري و همگاني. واقعيت اين است که رژيم اسلامي بر خلاف رژيم شاه سازماني غير متمرکز و چند پاره است. متکي بر جنبش ارتجاعي اسلام سياسي است. داراي مراکز قدرت متعدد است. و مراکز متعدد قدرتش هر کدام به تنهايي و جدا از مرکز قابليت مقابله و سرکوب دارند. حتي با زدن راس رژيم، بخشهاي ديگرش قادر به بقاء و مقابله با مردم هستند. سران رژيم جايي براي فرار ندارند، نتيجتا مقاومت خواهند کرد. تا روز آخر جنايت خواهند آفريد. از اينرو بايد بطور گسترده و همه جانبه بساطشان را برچيد. در هر گوشه اي بايد سرنگونشان کرد. حتي اگر رژيم در تهران سرنگون شود، در مشهد و يا زنجان ميتواند مقاومت کند و يک سناريوي سياه را بر جامعه تحميل کند. براي سرنگوني هر چه کم مشقت تر رژيم اسلامي بايد رژيم را بطور سراسري و همه جانبه سرنگون کرد. خيزش مردم در شهرهاي کردستان و شهرهاي غربي کشور نشاندهنده اين پتانسيل مبارزاتي مردم و الگويي براي پيشروي و نمونه اي براي سرنگوني رژيم اسلامي است. اين خيزشها پيش در آمد قيام سراسري شهرها عليه رژيم اسلامي است. قيام توده هاي کارگر و زحمتکش در شهرها پرده آخر و نهايي سرنگوني انقلابي رژيم اسلامي است. اين شکلي از مبارزه نهايي سرنگوني رژيم اسلامي است. براي پيروزي اما اين قيامها بايد سازمانيافته و داراي رهبري انقلابي و کمونيستي باشد. اين شرط پيروزي است.

سقوط و سرنگوني رژيم اسلامي اما پايان کار نيست. از نقطه نظر کارگر و کمونيسم سرنگوني رژيم اسلامي بايد با پيروزي انقلاب کارگري و استقرار يک جمهوري سوسياليستي همراه و مترادف باشد. ما براي تحقق اين سناريو تلاش ميکنيم. ٭