از انترناسيونال ۵،  جمعه ۱۵ اسفند ۱۳۸۲ -  ۵ مارس ۲۰۰۴
------------------------------------------------------

 

انترناسيونال ميپرسد

سوال: حزب کمونيست کارگري چگونه به تنهائي ميتواند جمهوري اسلامي را سرنگون کند، چرا با ديگر نيروهاي مخالف رژيم متحد نميشود و يک جبهه درست نميکند؟

حميد تقوائي: حزب ما با رهبري و سازماندهي انقلاب مردم جمهوري اسلامي را سرنگون خواهد کرد. ما تنها نيستيم، کارگران، زنان، جوانان و توده مردم شريف و آزاده ايران با ما هستند. جبهه ما جبهه جنبش انقلابي عليه جمهوري اسلامي است. جبهه مبارزه عليه حکومت مذهبي و سلطه مذهب بر جامعه، جبهه مبارزه با فقر و استثمار، جبهه مبارزه با حجاب اجباري و آپارتايد جنسي و هر نوع تبعيض و نابرابري در حق زنان، جبهه لغو مجازات اعدام و آزاديهاي بيقيد و شرط، جبهه دفاع از حقوق کودکان و پناهندگان، جبهه مقابله با اسلام سياسي و نظم نوين جهاني در سراسر دنيا، جبهه مقابله با دو خرداد و واعظين استحاله و اصلاح رژيم، و جبهه سرنگوني جمهوري اسلامي بقدرت انقلاب مردم. جبهه ما مشخص است بايد از بقيه نيروهاي اپوزيسيون پرسيد چرا به اين جبهه نميپيوندند. اين سئوال را ما امروز ميپرسيم و فردا خود انقلاب، توده مردمي که براي رسيدن به اين اهداف بپا خاسته اند، در برابر اين نيروها قرار خواهند داد.

سوال: در تبليغات حزب گفته ميشود که پس از به قدرت رسيدن، غذا، مسکن، آموزش، بهداشت، و حمل و نقل و غيره مجاني ميشوند. پولش را از کجا مياوريد؟ اگر اين نيازهاي پايه اي مردم مجاني باشد چه دليلي وجود دارد که کسي کار کند؟

حميد تقوائي: پولش را در قدم اول با حذف هزينه هاي کلاني که صرف دستگاههاي عريض و طويل پليسي و نظامي و شبه نظامي رژيم موجود ميشود تامين ميکنيم. بودجه حاصل از صرفه جويي در مخارج اين ارگانها و هم چنين دزديها و اختلاسها و بريز و بپاشي که در اين سازمانها و در کل ماشين حکومتي جمهوري اسلامي صورت ميگيرد هزينه خدمات عمومي رايگان را تامين خواهد کرد. اين گام اول است. با سازماندهي توليد سوسياليستي، يعني توليد با هدف رفع نيازهاي مردم و نه سود آوري، باندازه کافي محصولات و خدمات براي تامين رفا کل جامعه توليد خواهد شد. اينجا ديکر بحث بر سر تامين پول نيست، بلکه استقرار سيستمي است که پول و مناسبات پولي اساسا در آن جايي ندارد.

اما در رابطه با بخش دوم سوال بايد بگويم که اين تلقي که انسان فقط براي بقا و تامين مايحتاج خود کار ميکند زاده جوامع سرمايه داري و طبقاتي است. در اين جوامع معيشت انسانها را گرو ميگيرند تا در خدمت سودآوري سرمايه از آنان کار بکشند. در چنين مناسباتي طبيعي است که کار به شغل و پيش شرط بقا تبديل ميشود و حتي تصور اينکه کسي بدون نياز معيشتي کار بکند پوچ به نظر ميرسد. اما اين حقيقتي است که مانند بسياري از حقايق ديگر، نظام ضد انساني سرمايه داري آنرا مسخ و وارونه کرده است. اگر جامعه را نه در خدمت طبقه حاکمه و سود آوري سرمايه ها بلکه در خدمت کل جامعه و رفع نياز انسانها سازمان بدهيد آنوقت کار از يک اجبار اقتصادي به يک فعاليت آزادانه و خلاق و شادي آور تبديل خواهد شد. آنوقت کار ديگر شغل نخواهد بود بلکه جزيي از زندگي و رشد و تعالي و شکوفايي انسانها خواهد بود. و آنوقت هيچکس در اين حقيقت پايه اي شک نخواهد کرد که شرط تلاش و کوشش و هر فعاليت اجتماعي افراد نه سود و رقابت بلکه نوعدوستي و رفاه و ارتقا کل جامعه است. شعار "از هر کس باندازه توانش و به هر کس باندازه نيازش" بر اين حقيقت پايه اي استوارست.