از انترناسيونال ۵،  جمعه ۱۵ اسفند ۱۳۸۲ -  ۵ مارس ۲۰۰۴
------------------------------------------------------

 

در حاشيه رويدادها

سياوش دانشور

"ژاپن اسلامي"!

بعد از سقط شدن "مردمسالاري ديني" خاتمي و دو خرداد، حال نوبت "راه حل چيني" و ساختن "ژاپن اسلامي" حداد عادل و شرکا در جناح راست است! حتما ژورناليستها و جرياناتي در داخل و خارج، مانند موارد قبلي، صورت مسئله را همانطور که رژيم و رسانه هايش مطرح ميکنند ميپذيرند و در اين زمينه بحث و تفحص خواهند کرد. اما اين مفاهيم در ايران همان جايگاهي را ندارند که در رسانه ها پيرامون آن بحث ميشود. اين رژه اسم رمزهاست. اسم رمزهائي در دوران عقب نشيني حکومت در مقابل جنبش اعتراضي و انقلابي مردم. اسم رمزهائي گذرا که در عين حال دامنه مانور و ظرفيتهاي جناحهاي رژيم اسلامي در جنگ بقاء حکومتشان را ترسيم ميکنند. اين آن حقيقتي است که توليد کشيمني اين عبارات اسلاميزه شده را در درون حکومت باعث ميشود. سرنوشت "ژاپن اسلامي" همان است که پيشتر بر سر "مردمسالاري ديني" آمد و يا قبلتر موجب شکست "ايران ژاپن ميشود" دوره رفسنجاني شد. مشکل در همان دوره هم نه مفاد برنامه اقتصادي رفسنجاني، که خاتمي هم همان پلاتفرم اقتصادي را دنبال کرد، بلکه "اگر" بزرگي است که کل اين تدابير احمقانه را منتفي اعلام ميکند. و آن محدوديت رژيم اسلامي براي چرخشهاي اساسي هويتي و مهمتر حضور مستقل مردم در صحنه سياست است. اگر مردم و کارگران رفاه و آزادي نميخواستند، اگر زنان از حجاب و شلاق و آپارتايد اسلامي لذت ميبردند، اگر جوانان اتوپي "فتح قدس و کربلا" را دنبال ميکردند، نه "سردار سازندگي"، نه "اصلاحات و گورباچف ايران"، و نه "ژاپن اسلامي" الزامي نميشد. تناقضات بنيادي و بحران رژيم اسلامي پاسخ درون حکومتي ندارد. مدتهاست که مردم به اين نتيجه رسيده اند که پاسخ بحران بيرون حکومت است. سرنگوني و انقلاب بعنوان تنها راه حل بحران موجود هر روز مکان قويتري در ذهن و عمل فردي و جمعي مردم پيدا ميکند. زمان براي رژيم اسلامي گذشته است.

تروريسم در عراق

تروريسم اسلامي به بارگاه و حرم زعماي فرقه هاي مختلف پيرو "دين خون و شمشير" سرايت کرده است. در شهرهاي کربلا و بغداد و کاظمين عراق، يک رشته انفجار در مراسمهاي عاشورا صورت گرفت که صدها کشته و زخمي برجا گذاشت. دعواي فرقه هاي اسلامي برسر شيوه برخورد با آمريکا و دولت دست ساز "شوراي حکومتي عراق"، رقابت برسر سهم بيشتر از دکان "مرجعيت اسلامي"، و بالاخره باغ وحشي که نظم نوين بوش و بلر به مردم عراق تحميل کرده است، منشا اين تروريسم کور و آدمکشي حرفه اي در عراق امروز است. هر روز که ميگذرد بيشتر نتايج خونبار و تاريک تزهاي "بمباران پيشگيرانه" و "جنگ طولاني با تروريسم" دولت آمريکا و متحدينش براي مردم جهان روشن ميشود. محکوميت اين اعمال شنيع و مسببين آن لازم است اما کافي نيست. بايد به تروريسم چه دولتي و چه اسلامي آن پيروز شد. پايان دادن به تروريسم و جنگ تروريستي در منطقه تنها با يک راه حل آزاديخواهانه و انساني و پاسخ به معضلات و گره گاههاي اساسي ممکن است. سرنگوني انقلابي جمهوري اسلامي در ايران و حل عادلانه مسئله فلسطين جنبش اسلام سياسي را در مرکز قدرتش به قعر ميبرد. در عراق مردم براي مقابله با نيروهاي ارتجاعي بايد حول حزب کمونيست کارگري جمع شوند.

بحران در هائيتي

هائيتي کشور کودتاهاست. مردم اين کشور بيش از سي کودتاي نظامي و دهه هاي متمادي زندگي در ترور و وحشت را تجربه کرده اند. گرسنگي و بيکاري و ايدز در اين کشور بيداد ميکند. "ژان برتراند آريستد" کشيش سابق، که روز ٢٩ فوريه با هواپيمائي مجبور به ترک کشور شد، خود با کودتاي نظامي عليه ديکتاتوري سي ساله دوواليه در ١٩٩٠ بقدرت رسيد. ژان برتراند آريستد مدت کوتاهي بعد از به قدرت رسيدن توسط کودتاي سيا در دوره جمهوريخواهان سرنگون شد. بعد از سه سال جنگ و حکومت نظامي و کشتار و آوراگي مردم محروم اين کشور، مجددا آريستد در سال ١٩٩٤ با حمايت بيل کلينتون به قدرت بازگشت. مخالفين امروز آريستد و يا شورشيان هائيتي از وابستگان سابق "ارتش کانيبال"، طرفدران دوواليه، افسران سابق طرفدار آريستد، و کساني هستند که مستقيما توسط آمريکا حمايت مالي و نظامي ميشوند. برخي از رهبران شورشيان مانند لوئي چامبلين در قتل عامهاي خياباني مردم هائيتي مستقيما نقش داشته اند.

ژان آريستد متوهمي بود که ميخواست بدرجه اي کارکرد خشن سرمايه داري در هائيتي را تعديل کند و به آن "چهره انساني" بدهد. او سياستهاي ديکته شده بانک جهاني و صندوق بين المللي پول را کاملا اعمال نکرد. آريستد تلاش کرد به آموزش و بهداشت در هائيتي و بويژه به مسئله ايدز توجه کند، سياست حمايت از بازار داخلي را پيش گيرد و سطح حداقل دستمزدها را بالا ببرد. اما اين اقدامات در کشورهاي موسوم به "جهان سوم" و کشورهاي بدون بحران سياسي و برخوردار از منابع قابل اتکاي اقتصادي نيز شکست خورده است. در هائيتي بطريق اولي اين توهمات نميتوانست دردي از فقر و گرسنگي سرسام آور مردم دوا کند. ورود نيروهاي آمريکا به هائيتي که هدف خود را تامين "صلح" و جلوگيري از "هرج و مرج" اعلام کرده است، با اتکا به چنين آدمکشاني در صف شورشيان تنها ادامه هرج و مرج و تداوم فقر و اختناق در اين کشور را نويد ميدهد.

نه آريستد متوهم و نه شورشيان هيچکدام منافع مردم محروم و منکوب شده هائيتي را نمايندگي نميکنند. هائيتي اگر درسي داشته باشد اينست که در دوره هاي بحراني وجود يک جنبش راديکال و آزاديخواهانه، که بتواند در تقابل با منافع فراکسيونها و نيروهاي بورژوائي منافع و خواستهاي کارگران و مردم محروم را نمايندگي کند، تا چه اندازه حياتي است. مردم محروم هميشه در فقدان افق و اميد به آينده بهتر نيروي جنبشهاي ارتجاعي ميشوند. در هائيتي همين اتفاق افتاده است. صحنه در دست کساني است که با آرامش کامل روي تلي از جنازه ها عبور ميکنند. در بحران امروز هائيتي کارگر و کمونيسم و انسانيت نمايندگي نميشود.