ستون اول
حميد تقوائي
عاشورا در بغداد، عاشورا در تهران
عکسهايي که از حوادث روز عاشورا در عراق منتشر شده است مو بر تن هر انسان شريفي راست ميکند. قيافه هاي دلخراش و سر و صورتهاي آغشته بخون در ميان جمعيتي ملتهب و عصيانزده و کف بدهان آورده. در نگاه اول روشن نيست اينان قربانيان بمبگذاريها هستند و يا مومنيني که با قمه و ساطور اين بلا را به سر خودشان آورده اند. در اين روز ده ها هزار نفر از شيعيان در بغداد و کربلا و شهرهاي ديگر عراق براي برپايي مراسم عزاداري عاشورا به خيابانها ريختند، و صدها نفر از اين مومنين با قمه و ساطور به سر و صورت خود کوبيدند. در همين روز در ميان مردم در شهرهاي مختلف عراق چندين بمب منفجر شد و صدها زخمي و کشته بجا گذاشت. عکسها چهره يکساني از اين دو فاجعه نشان ميدهند، و در واقعيت هم تفاوت چنداني ميان آن دو نيست. قربانيان قمه و قربانيان بمب، هر دو قربانيان اسلام سياسي اند. اين ملقمه اي از تحميق و ترور و رعب و خشونت مذهبي در عراق بهم ريخته و از هم گسيخته است. و نمونه اي از توحش اسلام سياسي در شرايطي که ميتواند با دست باز و افسار گسيخته بر انسانيت و مدنيت هجوم ببرد.
اما در همين روز در تهران، ميان مردم و اسلام سياسي اتفاق ديگري افتاد. نزديک به دو هزار نفر دختر و پسر جوان در شب عاشورا با شمع به خيابان آمدند و "حسين پارتي" بر پا کردند. نه سينه وقمه زني اي در کار بود و نه اشک و ناله و ضجه اي. برعکس، مردم به سياق سالهاي گذشته عاشورا را به مسخره گرفته بودند و آمده بودند تا به بهانه عاشورا ديوارهاي آپارتايد جنسي و اختناق مذهبي را در هم بشکنند. پليس با گاز اشک آور به مردم حمله برد و با ضد حمله مردم، با باران سنگ و شعار "پيش بسوي آزادي" و "زنداني سياسي آزاد بايد گردد" پاسخ گرفت. "عاشوراي تهران" پاسخ دنياي متمدن به عاشوراي عراق بود. آنچه امروز در ايران ميگذرد، فردا در عراق اتفاق خواهد افتاد. جنبش ما از هم اکنون در عراق پا گرفته و رشد کرده است و امروز حزب کمونيست کارگري عراق تنها نيرويي است که پرچم رهايي مردم اين کشور از گردابي که در آن گرفتار شده اند را برافراشته است.
آمريکا و نيروهاي ناسيوناليست و قومگرايي که در عراق پس از صدام کار بدست شده اند خود جزئي از صورت مساله اند. اينان خود موجد اين شرايط و شريک جرم اسلام سياسي اند. تنها قدرت آگاه و متشکل مردم ميتواند اين بساط را در هم بکوبد، و اين آگاهي و تشکل تنها در زير پرچم کمونيسم کارگري ممکن است. هم چنانکه در ايران اين حزب ماست که تنفر مردم از مذهب، و جنبش انقلابي مردم براي آزادي و برابري را نمايندگي ميکند. ما دو حزب در يک جبهه و مبارزه واحديم. با پيروزي مردم و کمونيسم کارگري در ايران، تا "حسين پارتي" در بغداد و در هم پيچيده شدن بساط اسلام سياسي در کل منطقه راه چنداني نخواهيم داشت.