دارالقضاي اسلامی در کانادا!
(این بخشی از یک جدال جهانی است)
محسن ابراهیمی
ebrahimi1@yahoo.com
چندی پیش در تجمعی از جریانات اسلامی آمریکای شمالی در شهر تورنتو، ۳۰ تن از ریش سفیدان اسلامی انتخاب شدند تا مقدمات تشکیل "دارالقضای اسلامی" در کانادا را پی ریزی کنند. ادعا کرده اند با قانونی شدن این ابتکار اسلامی، "یک میلیون مسلمان" خواهند توانست مسایل مربوط به ازدواج و طلاق و غیره را بر طبق فرهنگ اسلامیشان حل و فصل کنند!
باید در مقابل تلاش ارتجاعي جریانات اسلامی ایستاد!
قبل از هر چیز باید تصریح کرد که چه یک نفر مسلمان در کانادا زندگی کند و چه نصف جمعیت کانادا مسلمان محسوب شوند ذره ای از محتوای مضر، ضد انسانی و خطرناک این ابتکار را کاهش نمیدهد. قانون شریعت را باید از جامعه پاک کرد حتی اگر احکام ارتجاعیش زندگی یک انسان را لگد مال کند. بگذریم از اینکه کل این آمار یک دستکاری سیاسی برای اهداف سیاسی است. بخش زیادی از این تعداد به خاطر مبارزه با حکومتهای اسلامی و قوانین شریعتش به کانادا پناهنده شده اند و بخش مهمی هم از شرهمین قوانین شریعت کشور خود را ترک کرده اند.
اگر" یک میلیون مسلمان"، یک دست ساخته آماری بی پایه است، موضوع کار دارالقضاهای اسلامی چه کسانی خواهند بود؟ چرا جریانات اسلامی برای راه انداختنش اینچنین تقلا میکنند و چرا با این وجود مقابله با این پدیده اهمیت دارد؟
اولا، هنوز زنان و دختران جوان متعلق به خانواده ها و محیطهای عقب مانده اسلامی، زیر تهدید و فشار روسا و ریش سفیدان همان محیطها میتوانند به قربانیان این نهادهای شرعی تبدیل شوند. و همین به تنهایی دلیل کافی برای مقابله با این ابتکار ارتجاعی است. ثانیا، حتی اگر حوزه دست درازی این نهادها به حقوق مدنی افراد محدود هم باشد، باید در مقابل نفس اعلام موجودیت دادگاه شریعت در قلب یک جامعه سکولار ایستاد. به این خاطر که تهدیدی به یک دستاورد مهم بشریت یعنی قوانین سکولار است. به این دلیل که هم تلاش جریانات اسلامی در کشورهای غربی و هم مبارزه با این تلاشها بخشی از یک جدال جهانی میان ارتجاع اسلامی و نیروهای پیشرو است.
این بخشی از یک جدال جهانی است!
تلاش برای راه انداختن دارالقضای اسلامی در کانادا، همچون تلاشهای مشابه در فرانسه برای تحمیل حجاب بر محیطهای آموزشی و اداری، بخشی از یک جدال جهانی است که جریانات اسلامی برای ادامه حیاتشان براه انداخته اند. این دامه آن جنبش اسلامی است که در مرکز قدرتش در ایران در مقابل غول عظیم جنبش سرنگونی طلب به نفس نفس افتاده است.
از ۱۱ سپتامبر به این طرف، وقتی دو قطب ارتجاع جهانی، تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی آمریکا، همان همسنگران دیروز در مقابل هم سنگر گرفتند، دو اتفاق به موازات هم رخ داد که به عنوان زمینه هایی برای تجدید قوا از طرف جریانات اسلامی مورد استفاده قرار میگیرند: ۱ دول غرب، برای حفظ بخشی از جنبش اسلامی، قطعا به عنوان نیرویی در مقابل نیروهای چپ، به عنوان مدافعین اسلام میانه رو مشخصا در ایران و عراق ظاهر شدند و در داخل خود جوامع غرب هم زیر نام نسبیت فرهنگی دست اسلامیون را برای فعالیت باز گذاشتند. ۲ مردم جوامع غرب، علیرغم فعال شدن جریانات راسیستی در مقابل مردم متعلق به خاورمیانه و منتسب به اسلام، به عنوان مدافعین حقوق همین شهروندان ظاهر شدند. این ناشی از عدالت طلبی این مردم بود.
جریانات اسلامی در اروپا و آمریکا تلاش میکنند این دو فاکتور را مورد استفاده سیاسی قرار دهند. از یکطرف در فضای معلامات سیاسی سران دول غرب با بخشی از اسلام سیاسی خواسته های ارتجاعی مثل آزادی حجاب در فرانسه و قانون شریعت در کانادا را به میان میکشند. و از طرف دیگر، تلاش میکنند در زمینه عدالت طلبی مردم این جوامع، امکانی برای ظاهر شدن به عنوان "مظلومینی" که گویا یک اقلیت مظلوم را نمایندگی میکنند پیدا کنند. مخالفت قدرتمند مردم فرانسه با دست درازی جریانات اسلامی به ارزشهای سکولار نشان داد این تلاششان مذبوحانه است. تقلاهای جریانات اسلامی در کشورهای غرب تهدیدی علیه دستاورهای سکولار این جوامع است. باید با اتکا به عدالت طلبی مردم جوامع غرب در مقابل این جریانات ایستاد و شکستشان داد.