از انترناسيونال ۳،  جمعه ۸ اسفند -  ۲۷ فوريه
------------------------------------------------------

 

انترناسيونال ميپرسد

حميد تقوائي

سوال: "يک دانشجوي ٢٠ ساله در تهران" ضمن دفاع از نوشته ناصر اصغري در مورد "تشکل مستقل کارگري" در کارگر کمونيست ٤ گفته کساني بحث حزب در مورد حزب طبقه و حزب و قدرت سياسي را يک بحث "من درآوردي" ميدانند و خواهان نوشتن مطلبي در اينمورد است. از نظر شما حزب کارگري چگونه حزبي است؟

حميد تقوائي: حزب کارگري حزبي است که در اهداف و برنامه و سياستهايش منافع طبقه کارگر را نمايندگي کند. همانطور که يک حزب بورژوائي حزبي است که منافع طبقه سرمايه دار را نمايندگي ميکند. اين يک بديهيت است که در مورد طبقه بورژوا کمتر کسي در آن شک ميکند اما وقتي نوبت به کارگران ميرسد هزار و يک پيش شرط و پس شرط و تعاريف و مقولات ظاهرا ژرف انديشانه بميان کشيده ميشود تا احزاب کمونيست را نماينده کارگر ندانند. همين ژرف انديشان کافيست نگاهي به برنامه و مواضع احزابي نظير حزب دموکرات آمريکا و يا حزب محافظه کار انگليس بياندازند و آنرا حزب بورژوازي بخوانند، اما وقتي نوبت به کمونيستها ميرسد پاي "تئوري پيوند" و "تعداد اعضاي کارگر" و "رابطه حزب و جنبش کارگري" و هزار و يک محک و معيار ديگر بوسط کشيده ميشود. اگر چيزي "من درآوردي است" چنين تئوريها و مقولاتي است. راستش زياد هم من در آوردي نيست، "بورژوا در آوردي" است. متفکرين بورژوائي کلي زحمت کشيده اند تا تحت لواي مارکسيسم و خيرخواهي کارگر او را از حزب و در نتيجه دخالت در سياست و دست بردن بقدرت سياسي محروم کنند. با چنين تئوريهائي نه هيچوقت ميشود حزب کارگري ساخت و نه در سياست دخالت کرد و قدرت را از دست بورژوازي در آورد. اثبات شير برنج در خوردن آنست. گفتند بدون پيوند نميشود حزب ساخت، ما حزب کمونيست کارگري را ساختيم و مدعيان هنوز بدنبال سراب پيوندند. جواب با حزب نميشود قدرت را گرفت را نيز بزودي خواهيم داد.

سوال: حزب کمونيست کارگري مرتب از انقلاب و رهبري انقلاب توسط خود حرف ميزند، درصورتيکه احزاب و جريانات ديگري هم طرفدار سرنگوني جمهوري اسلامي هستند و فعاليت ميکنند، چرا رهبري انقلاب فقط در دست حزب کمونيست کارگري است؟

حميد تقوائي: هر کس سرنگوني بخواهد لزوما طرفدار انقلاب نيست. اين حکم بخصوص در مورد جمهوري اسلامي که از سلطنت طلبان از تخت افتاده تا احزاب و دولتهاي بورژوائي در غرب در اپوزيسيون آنند صدق ميکند و بايد کاملا در برخورد به نيروهاي سياسي در ايران مد نظر قرار بگيرد. براي انقلابي بودن و مدعي رهبري انقلاب بودن بايد صريحا و مستقيما طرفدار مردم و انقلاب بود. نيروهائي که مدام از انقلاب بعنوان راه خشونت آميز و غير متمدنانه تغيير رژيم نام ميبرند، هر اندازه هم که ضد رژيم باشند، عملا به عمر جمهوري اسلامي اضافه ميکنند. انقلاب متمدنانه ترين و کوتاه ترين و کم مشقت ترين راه سرنگوني جمهوري اسلامي است. انقلاب پاسخ مردم به شرايط موجود و حل مساله قدرت سياسي از زاويه منافع اکثر قريب باتفاق مردم ايران، يعني کارگران و زنان و جوانان و توده مردم شريف و زحمتکشي است که هيچ منفعتي در حفظ مناسبت سياسي و اقتصادي موجود ندارند. امروز در ايران جنبش انقلابي فعال و گسترده اي در جريان است. در شکل دادن به اين جنبش حزب ما نقش اساسي اي ايفا کرده است و از اين پس نيز در سازماندهي و رهبري آن نقش تعيين کننده اي ايفا خواهد کرد. کاملا قابل انتظار و پيش بيني است که با پيشرويهاي بيشتر جنبش انقلابي به صف سرنگوني طلبان جمهوري اسلامي افزوده شود. حتي بخشهائي از خود رژيم هم براي نجات خود و پاسداري از نظام موجود از چنگ انقلاب به هر درجه اي که ميتوانند، منتقد رژيم و سرنگون طلب خواهند شد. يک وظيفه حزب ما بعنوان رهبر انقلاب آنست که اجازه ندهد اين نوع سرنگوني طلبان راه انقلاب را سد کنند و يا آنرا به انحراف بکشانند. حزب ما رهبر انقلابيست که از راه ميرسد و هرکس که سير حوادث چند ساله اخير ايران، از دو خرداد ٧٦ تا کنفرانس برلين و از شورش تير ٧٨ تا شيرين عبادي، را دنبال کرده باشد، در اين واقعيت ترديد نخواهد کرد.