رفراندوم، انتخابات و طيف اکثريتي توده اي

کاظم نيکخواه

"تحريم اين مضحکه (انتخابات مجلس هفتم اسلامي) از جانب ملت يعني رد صلاحيت مجدد رژيمي که ديري است صلاحيت ملت ايران را در انتخاب راه خود رد کرده و همه آزادي ها و اختيارات ملت را به نفع خود مصادره کرده است. بر عکس، شرکت در اين بازي خائنانه چه به صورت نامزد و چه حضور در پاي صندوق ها به عنوان سياهي لشکر فاشيسم همدستي با دشمنان ملت و خيانت به آرزوهاي ملي است..."

اين جملات را يکي از سران جريان اکثريتي - توده اي، آقاي علي کشتگر، نوشته اند. تيتر مقاله شان هم "تحريم بزرگ يعني رد صلاحيت رژيم و سرآغاز جنبش ملي براي رفراندوم" است. در پس اين تيتر و اين سطور يک رساله قطور حرف خوابيده است. يک رساله قطور افسوس و درد و نگراني و طرح. افسوس و درد از شکست پروژه اصلاح رژيم اسلامي. نگراني از اينکه تب سرنگوني اين حکومت سراپاي جامعه را فرا گرفته است. و طرح و تقلايي براي سد کردن انقلاب و سرنگوني طلبي با ابزار بي مصرف رفراندوم. همه اينها را ميشود در پشت اين سطور و کل آن نوشته کذايي و نوشته هاي روزها و هفته هاي اخير سران اکثريتي توده اي و برادران دوم خردادي شان خواند. اينها با دستپاچگي در برابر شکست نهايي و مدفون شدن دوم خرداد و عصبانيت از ناشکري نسبت به خدماتي که طي ده بيست سال گذشته به جمهوري اسلامي کرده اند، به تقلاي سرهم بندي طرح تازه اي براي جلوگيري از انقلاب مردم افتاده اند. نام اين طرح رفراندوم است. تمام طيف ملي اسلامي و راست و ليبرال و ضد کمونيستهاي دو آتشه و شارلاتانهاي سياسي به امامزاده رفراندوم دخيل بسته اند. دوم خردادشان شکست خورده است، خاتمي شان "خيانت" کرده است، کروبي شان خراب کرده است. نظام اسلامي شان به تلاطم افتاده است. و انقلاب دارد در ميزند. تمام اميدشان را براي جلوگيري از انقلاب و سرنگوني جمهوري اسلامي به رفراندوم بسته اند.

سازمان اکثريت که اکنون تمام گروهبنديهايش، حتي آقاي فرخ نگهدار، از تحريم انتخابات حرف ميزنند، طي ده بيست سال گذشته خود سياهي لشکر همين فاشيسم اسلامي کثيف بوده است. به تمام جرياناتي که اين "انتخاباتها" را مضحکه و نمايشي مسخره براي مشروعيت بخشيدن به سلطه جانيان حاکم ميخواندند، لجن پراکني ها کردند. سازمان اکثريت خود مستقيما در جنايات حکومت شريک بوده است. مدتي پيش در يک جلسه پالتاکي يکي از افرادي که از سران درجه دوم اين سازمان در سالهاي ٥٨ تا چند سالي بعد از سال ٦٠ بوده است و اکنون از اين سازمان بيرون آمده و خود را فعال سياسي و کارگري و غيره ميخواند، مورد اين سوال قرار گرفت که شما چرا مخالفين رژيم را لو ميداديد، او جواب داد "بهيچ وجه اينطور نيست. من در کميته مرکزي وقتي بحثهايي ميشد که به زندگي آدمها ربط داشت در بحث شرکت نميکردم"! منظورشان اينست که وقتي داشته اند در مورد سياست لودادن و پاي دار فرستادن مخالفين رژيم تصميم ميگرفته اند ايشان ساکت بوده اند! اين جواب را من بگوش خودم شنيدم و باورم نميشد که اينها براحتي اعتراف کنند که رسما در کميته مرکزيشان براي همين "رژيم فاشيست" اسلامي حکومت جاسوسي ميشده است و به اعضا ابلاغ ميشده. اين يک نمونه است و تمام کارنامه چند ساله اين سازمان پر است از انواع اقدامات تعفن آوري که به "زندگي آدمها مربوط ميشده است". اينکه اينها امسال به موضع تحريم رانده شده اند، به هيچ وجه از اين رو نيست که چون مردم به اين مضحکه انتخاباتي تف کرده اند، بلکه اينستکه جنازه دوم خرداد در اين انتخابات به بيرون حکومت پرتاب شده است. و مهمتر اينکه بيرون رانده شدن دوم خرداد با اوج گيري و گسترش جنبش راديکال سرنگوني طلبي همراه و مترادف بوده است.

سازمان اکثريت در ايدئولوژي رسميش اسلامي نيست. اما جزئي از جنبش ملي- اسلامي است. تمام آمالش، سنتهايش، قهرمانانش، پلاتفرمها و سياستهايش را از اين جنبش ميگيرد. قهرمانانش اشکوري و منتظري و رئيس دانا و خميني هستند و بوده اند. نظام سياسيش جمهوري به روايت گنجي است. نظام اجتماعي مورد نظرش سرمايه داري وطني با کار ارزان و کارگر خاموش است. افتخاراتش در ضد امپرياليسم آل احمدي در برابر شيطان بزرگ خلاصه ميشود.

علي کشتگر تنها کسي نيست که با مشاهده فضاي سياسي ايران اينچنين دست و پايش را گم کرده است. تمام دلالان کهنه کار ليبرال ايراني در فضاي سياسي ايران بوي انقلابي را که در حال شکل گرفتن است استشمام کرده اند و نشسته اند و عقلشان را روي هم ريخته اند و به اين نتيجه رسيده اند که براي اينکه چند سال ديگر مردم را منتر کنند بايد راهي بيابند و راه حلشان نهايتا سرهم بندي کردن يک معجون مسخره بنام رفراندوم بوده است. قرار است جمهوري اسلامي سرنگون نشود. مردم اين رژيم را به زير نکشند. انقلاب نشود. بلکه همين رژيم با دست خودش رفراندومي بگذارد و "اگر مردم به رفتن رژيم راي دادند" اين رژيم برود! ميفهمند که اين يک بازي بچه گانه و مسخره است. عاقل ترهايشان آشکارا به اينکه اين بازي بگيرد اظهار ترديد ميکنند. اما اميدشان به اينست که يک بار ديگر با شارلاتان بازي سر مردم را شيره بمالند و مسير جامعه را از انقلاب به سوي معامله و سازش و بند و بست از بالا منحرف کنند. اين نسخه اي است که قبل از اينکه مبتکرانش آنرا براي ارائه به مردم آماده کنند پاسخ خود را از مردم گرفته است. مردم نه فقط به حکومت اسلامي نه ميگويند بلکه تمام دنبالچه هاي "خودي" و "غير خودي" آن را هم در هر تجمع و تظاهرات و حرکت جمعي اي با گفتن مرگ بر جمهوري اسلامي مطرود اعلام ميکنند. جامعه ايران بيش از آن سياسي، بيش از آن راديکال و بيش از آن منزجر از نظام سياسي حاکم است که بشود چند سالي ديگر با کلاهبرداري رفراندوم و امثال آن به فريبش کشاند.