اصغر کريمى

١٩ اوت ٢٠٠٤

درمورد بيانيه ٢١ نفر از اعضاى کميته مرکزى حزب کمونيست کارگرى ايران

نکته اصلى در بيانيه ٢١ نفر از اعضاى کميته مرکزى حزب تهديد کميته مرکزى و حزب به جدائى نيست. اينهم البته نکته مهمى است اما نکته مهمتر محتواى اين بيانيه است. اين بيانيه شداد و غلاظ ترين حمله به حزب کمونيست کارگرى است و حتى با برخورد مستعفيون در سال ٩٩ قابل مقايسه نيست. بعد از انتشار اين بيانيه و فاکس کردن آن براى رسانه ها، قرار است راديو بى بى سى و پژواک و شهروند و غيره، حزب کمونيست کارگرى و اعضاى رهبرى و کادرهاى آنرا مشتى استالينيست و سرکوبگر و تفتيش عقايد کن و تصفيه ايدئولوژيک کن و کسانى که کادرهاى حزب را براى نوشتن انزجارنامه (پيشرفت کرده اند و بجاى تواب گفته اند انزجارنامه نويسى) تحت فشار قرار ميدهند و غيره، معرفى کنند و با ٢١ نفر از امضا کنندگان اين بيانيه در اين مورد مصاحبه کنند. اين بيانيه در يک کلام تصويرى از حزب کمونيست شوروى در دهه سى و چهل ارائه داده است تا باروت به راست ترين تريبون ها و سازمانها بدهد که در مقابل همان ٢١ نفر بگويند ما که گفته بوديم!

قرار است فردا که فعالين حزب به کنفرانس برلين ديگرى ميروند و يا در مقابل سرکوبگران و جانيان جمهورى اسلامى در سوئد و آلمان و انگليس دست به آژيتاسيون و آکسيون ميزنند از طرف اکثريتى ها و توده اى ها مورد خطاب قرار گيرند که شما رفقاى خودتان را در داخل حزب سرکوب کرده ايد اينجا هم ميخواهيد دمکراسى را نقض کنيد! بيانيه را نشان رفقاى ما بدهند و بگويند اين را ليدر سابق حزبتان و بخشى از اعضاى دفتر سياسى و کميته مرکزى تان درمورد روشهاى سرکوبگرانه شما نوشته اند!

اين بيانيه براى بسيج راست عليه حزب کمونيست کارگرى است. هيچ چيز ديگرى نيست. فقط ميتوان اظهار تاسف کرد که ٢١ نفر از کادرهاى باسابقه و قديمى اين حزب چقدر سقوط کرده اند و در عرض مدتى کوتاه به کجا رسيده اند. اين بيانيه اعلام موجوديت يک جريان سياسى است. اگر همه مواضع سياسى رفيق کورش مدرسى مال دوسال قبل باشد، اگر اصلا آن مواضع بسيار راديکال و کمونيستى بوده باشد اما اين بيانيه تاريخ اوت ٢٠٠٤ را دارد و امضاى ٢١ نفر از اعضاى کميته مرکزى حزب را. اين بيانيه از آن مباحث به مراتب راست تر، بيگانه تر با سنت کمونيسم کارگرى، حزب شکنانه تر و عقب مانده تر است. بسيار جاى تاسف است که چنين بيانيه اى به هويت سياسى ٢١ نفر از اعضاى کميته مرکزى حزب کمونيست کارگرى تبديل شده است.

موقعى که در جلسه دفتر سياسى در ماه ژوئيه ٢٠٠٤ به رفيق کورش مدرسى گفتم اتهامات استالينيست و اولتراپولپوتيست و خيانت و فشار براى تواب کردن آدمها و غيره را پس بگيريد تا در پرونده شما و دفتر سياسى حزب ثبت نشود و اين به نفع خود شما هم هست، رفيق کورش برخورد مرا اخلاقى خواند. من امروز بايد اذعان کنم که برخورد من اخلاقى بوده است. آنموقع هنوز چنددرصدى فکر ميکردم و خوشبين بودم که رفيق کورش ميداند اشتباه ميکند اما ميخواهد روى حرف خودش بايستد. متاسفانه اينطور نبود و نشد. امروز اين حرفها به پلاتفرم انشعاب ٢١ نفر از اعضاى کميته مرکزى تبديل شده است. ادعاى اينکه نميخواهيم به کنگره هتک حرمت کادرهاى حزب بيائيم، با اين بيانيه که بدترين نوع پرچم هتک حرمت از حزب و کادرهايش را بلند کرده است، بيشتر و بيشتر پوچى خود را به همگان نشان ميدهد.

اين بيانيه بى شک براى حفظ حزب نيست. به اين نيت هم نوشته نشده است. تهديد ميکند که به پلاتفرم ما راى بدهيد وگرنه ميرويم، ما را انتخاب کنيد وگرنه ميرويم. اين بيانيه تندترين نوع اتهامات را به منتقدين خود نسبت داده است چون ديگر با آنها کارى ندارد، بيانيه جدائى است. تهديدش هم از همين جنس است. مربوط به سنت ما نيست، کسى با نيت اتحاد و ساختن و حفظ حزب تهديد نميکند. در سنتهاى ديگر چرا، اما در سنت کمونيستى کسى اينکار را نميکند. از جداشدن راهشان حرف زده اند، با آنچه نوشته اند، منهم فکر ميکنم کلمه جدائى بسيار قابل درک است. احساس اين نامه، محتواى آن و تهديد آن، جملگى اين کلمه کليدى را بيان ميکنند.

----------

اما لازم است به جعليات و تحريفات بيانيه هم اشاره کرد. ذره اى حقيقت در فاکتهاى آن نيست، يک تصويرسازى تماما کاذب است. لازم است به آنها هم پرداخته شود:

- ما را متهم ميکنند که ما مارک ميزنيم اما بيانيه خود پر است از انواع مارکها از پاپوش دوزى و فرقه گرائى و مائوئيسم و انقلاب ايدئولوژيک و تصفيه ايدئولوژيک و تکفير تئورى و غيره.

- ما را متهم ميکنند که ترور شخصيت ميکنيم. اينرا بايد ثابت کنند، بحث ما تماما سياسى است. اما سياه روى سفيد خود اين بيانيه مينا احدى را به پاپوش دوزى متهم کرده و حميد تقوائى را هم متهم ميکند که پاپوش دوزى به پلاتفرم رسمى اش تبديل شده است. کسى که در اولين بيانيه رسمى اعلام موجوديتش دارد ترور شخصيت ميکند، نبايد انتظار داشته باشد که اتهام ترور شخصيت زدن به ديگران را کسى از او بپذيرد. - ما را متهم کرده اند که روش ما در برخورد به شکايات و اختلافات بر مبناى "نسبيت سياسى" است. اما امروز همه ميدانند که امضا کنندگان اين بيانيه در برابر زمخت ترين و توهين آميزترين رفتار با نيمى از اعضاى دفتر سياسى اين حزب يا همراهى کرده اند و يا در بهترين حالت سکوت. اين رفقا حتى از نظر اخلاقى هم در موقعيتى نيستند که رفتار ديگران را به "نسبيت سياسى" متهم کنند.

- ما را به اهانت به افراد متهم کرده اند. ايکاش رفقا يک مورد از اهانت ما را توضيح ميدادند. اما برخورد رفيق کورش بعنوان ليدر بلوک ٢١ نفره موقعى که نيمى از اعضاى دفتر سياسى را به عمر ايلخانى زاده متهم ميکند، بزرگترين توهين را به منتقدين خود ميکند و بقيه سکوت ميکنند. حرمت آنجا زير پا له شد که رفيق کورش مدرسى اتهامات شخصى عليه على جوادى را براى ليست وسيعى فرستاد و رفقاى ليست ٢١ نفره از آن دفاع ميکنند. و اين روش غيراصولى همچنان ادامه دارد.

- از انجمن تملق متقابل صحبت ميکنند گوئى ما مشغول تملق به همديگر هستيم. اما رفقا فراموش کرده اند که رفيق کورش مدرسى در يک سند رسمى در نامه دبير شماره يک رسما به اعضاى کميته مرکزى حزب انتقاد ميکند که چرا از من نقل قول نمياوريد و ساير اعضاى ليست بيست و يک نفره از آن پشتيبانى ميکنند. اين در تاريخ جنبش ما بيسابقه بوده است. اگر تملقى در کار بوده است اين بزرگترين مصداق آن بوده است. - ما را متهم ميکنند که فراکسيون اعلام نشده داريم. اما اين فراکسيون شما بود که هنوز نادر در بستر مريضى بود شروع بکار کرد و در پلنوم هيجده بشکل يک اسکاندال خود را به همه نشان داد. زرنگى کرده ايد و در بيانيه تان از نتيجه انتخابات و انتقاد تند به آن صحبت کرده ايد. اين تحريف محض است. در نامه دبير شماره ٢ رفيق کورش اظهار تاسف کرد که رفقائى که با او تداعى ميشوند هنوز اختلاف سياسى به جائى نرسيده دست به راى برده اند. اما در بيانيه اوت ٢٠٠٤ اين نکته که اين رفقا با کورش تداعى ميشوند حذف شده است و طورى وانمود شده که خواننده نامطلع اين نوع دست بردن به راى را به ما نسبت دهد.

- ما را متهم ميکنند که اعضاى حزب را براى شهادت دادن عليه خود تحت فشار قرار داده ايم، کارى که در دادگاههاى استالين و جمهورى اسلامى صورت گرفته است. اين يک دروغ محض در برابر اسکاندال آنها در برخورد به نامه هاى رفيق اسعد کوشا است. موقعى که در مخمصه قرار ميگيرند تعرض ميکنند. اين هم روشى است. نامه هاى اين اسکاندال روى سايت است و عمق بى مسئوليتى، و رفتار غيرسياسى رفقا را نشان ميدهد. و اينکار هنوز هم ادامه دارد. بجاى نقد صادقانه اين اسکاندال تئورى جنگ سردى براى آن ساخته اند و اکنون آنرا به پرچم خود تبديل کرده اند. - گفته اند که بحث بر سر ليدرشيپ فردى، هيجده تير، دوقطبى حزب و شورا و جدال بر سر تئورى حزب و قدرت سياسى، بالاى حزب را قطبى کرده است. درمورد ليدرشيپ فردى راست ميگويند. اولا برخورد غيرمسئولانه رفقا از ابتدا يک شکاف غيرضرورى را به حزب تحميل کرد. در شرايطى که نصف کميته مرکزى با اين بحث مخالف بود پايشان را در يک کفش کردند که حزب بايد ليدر داشته باشد. ثانيا، تصوير راستى از ليدر داشتند. ليدرى که پلاتفرم سياسى اش شکست خورده بود و در پلنوم قبلى رد شده بود را به حزب تحميل کردند، و ليدر بدون اتوريته معنوى از اعضاى کميته مرکزى انتقاد کرد که چرا از او نقل قول نمياورند؟ همين و دهها نمونه ديگر براى اين حکم که غيرمسئولانه و فرمال ليدر انتخاب کردند کافى است. درمورد هيجده تير صف بندى کاذب درست کرده اند. طورى نوشته اند که گوئى آنها نقش مثبت و پوزيتيو در هيجده تير داشته اند و ما در صف مقابل بوده ايم. کسى ميتواند نقش على جوادى را در لس آنجلس ناديده بگيرد؟ ميتوانيد نقش حميد تقوائى را بخاطر شرکت موثرش در سمينار هيجده تير براى پاسخ گوئى به ابهامات برخى کادرها و ايجاد اتحاد در برخورد به هيجده تير و نقش اصغر کريمى را بخاطر طرح تاکتيک درست شرکت در تظاهراتهاى خارج کشور و پيشبرد بسيار موفقيت آميز اين سياست ناديده بگيرد؟ برعکس تعدادى از رفقاى ليست ٢١ نفره بودند که با جهت گيرى ما براى هيجده تير مخالف بودند. با صف بندى اى که در بيانيه نوشته اند دارند تاريخچه غيرواقعى براى خودشان درست ميکنند. درمورد حزب و شورا هرکس مباحث روى سايت را خوانده باشد متوجه ميشود که رفقائى از ليست ٢١ نفره بودند که دوقطبى حزب و شورا را درست کردند و بعد از يکسال بحث و مخالفت با طرح بحث شورا به اولين نشست دفتر سياسى در ژانويه چندين قرار درمورد ايجاد شورا و هيئت موسس شوراها و ... ارائه دادند. درمورد بحث حزب و قدرت سياسى نيز درست در شرايطى که جامعه به چپ ميچرخد و انقلاب در دستور قرار ميگيرد و حزب امکان پيشروى بطرف کسب قدرت پيدا ميکند، با گفتن اينکه طرفدار هر نوع انقلابى نيستيم انقلاب را رها ميکنند. - اين تصوير که گوئى ما چپ سنتى ها هستيم و اين رفقا حزب و جامعه اى، زيادى نچسب است. در صف مقابل رفقا امثال مينا احدى و آذر ماجدى و مريم نمازى و على جوادى و ديگرانى هستند که اجازه نميدهد جامعه تصويرسازى آنها را جدى بگيرد.

- ما را به چپ فرقه اى متهم کرده اند. فقط در فاصله بين جريان اسلو به بعد موارد متعددى را ميتوان اشاره کرد که اين ادعاى کاذب را روشن کند. بحث حميد تقوائى درمورد حزب و جامعه در ايران يک تعرض سياسى ايدئولوژيک برجسته به سبک سنتى و حاشيه اى قديمى در ابعادى اجتماعى بود که به مذاق رفقا زياد خوش نيامد. شيوه برخورد درست ما و مشخصا آذر ماجدى به شيرين عبادى و قبل تر به مهرانگيز کار نمونه اى بارز از تفاوت شيوه برخورد اجتماعى کمونيستى با چپ سنتى و نوع مجاهدى بود که ظاهرا امروز مورد نقد رفقا يا لااقل برخى از آنها قرار گرفته است. استالينيسم و پولپوتيسم و تواب و خيانت و ... همه الفاظى مورد استفاده چپ حاشيه اى فرقه اى و از طرف ديگر جنگ سردى است که در ميان رفقا روز بروز مورد استفاده بيشترى پيدا ميکند. به اينها ميتوان دهها نمونه ديگر را هم اضافه کرد تا نشان دهد کى به فرقه بيشتر نزديک شده است.

- بحث پرسشنامه ايدئولوژيک هم يک جعل آشکار است. هدف آن لاپوشانى کردن بينش و سياست راستى است که پرچم آن را رفيق کورش مدرسى دوسال قبل در پلنوم ١٦ بلند کرد. براى سرپوش گذاشتن روى اين نظرات است که به انواع تحريفات و تئوريها نياز پيدا کرده اند.

- فعاليت هاى دوره ليدرى رفيق کورش را به خودشان نسبت داده اند که از آن حقانيت خط سياسى شان را نتيجه بگيرند. اين صرفنظر از بى انصافى کامل درمورد نقش ديگران، نفس دست بردن به اين روش از بى بضاعتى محض در بحث سياسى است.

از موارد ديگر ميگذرم. در يک کلام بيانيه ٢١ نفره پر از تناقض و فاکتهاى آن کذب محض است. ميدانم که براى بيرون نوشته شده است اما کمکى به آنها نميکند. ذره اى حقانيت هم براى آنها ببار نمى آورد. بيانيه ٢١ نفره ابزار تعرض راست در بيرون حزب به حزب کمونيست کارگرى و به کمونيسم کارگرى است. مفاد قطعنامه پيشنهادى رفيق کورش مدرسى در پلنوم ١٦ و بعد از آن در مقايسه با اين بيانيه بسيار چپ و راديکال جلوه ميکند. اين بيانيه يک اسکاندال تمام عيار است.

پلاتفرمى بر مبناى اين بيانيه

بر مبناى چنين بيانيه اى اولا مبتنى بر جعل آشکار و ثانيا با محتواى بسيار راست و جنگ سردى قرار است پلاتفرمى نوشته شود، به امضاى کميته مرکزى برسد و جناح "مائوئيست" و "فرقه اى" و "سنتى" را سر جايش بنشاند، نيروهاى مخربى را که آزاد شده کنترل کند! براى تحقق اين امر نيز بعنوان اولين اقدام و براى به اجرا درآمدن آن، نيروهاى مخرب در دفتر سياسى را از اين ارگان بيرون بگذارد و حزب را به مسير درست برگرداند. يک سوال بسيار ساده و واقعى اين است که به فرض رفقا پلاتفرمشان را با يک راى بيشتر تصويب کنند و انتخابات دلخواهشان را هم به اجرا بگذارند. آيا حزب بلافاصله به آشوب کشيده نميشود؟ برعکس آنهم همينطور. اينها يک راى کمتر بياورند، پلاتفرمهائى عليه شان به تصويب برسد و از دفتر سياسى هم حذف شوند. در هر دو حال روز بعد از پلنوم، حزب در چه وضعيتى خواهد بود؟ آيا مشکل حزب حادتر نشده است، آشوب در بالا و پائين عميقتر نشده است، اختلافات تشديد نشده است؟ آيا سر سوزنى مشکل تخفيف يافته است؟ راستش کسى که ذره اى زمينى فکر کند از اين تحليل ها درست نميکند. خود رفقا هم بخوبى بر اين مساله واقفند. اينقدر ساده و کم تجربه نيستند که اين را تشخيص ندهند. هدف ديگرى تعقيب ميکنند. هدف صاف و ساده تهديد براى جذب نيرو است. و اين اپورتونيستى و تشکيلات شکنانه است و بايد بشدت طرد و منزوى شود. از همين الان دارند ميگويند اين حزب جاى يک نفر کمونيست نيست مگر اينکه پلاتفرم و رهبرى آنها بر حزب تامين شود. اين زاويه ديد آنها نسبت به حزب موجود است. و توجه کنيم که اين تبليغات زمانى صورت ميگيرد که رفقا هنوز در حزب عضويت دارند.

کنگره تنها راه حل واقعى در مقابل حزب است

پلنوم، مصوباتش اگر مصوبه اى داشته باشد و نتيجه انتخاباتش به هر شکل که پيش برود، مشکل را تعميق ميکند. کميته مرکزى خود بخشى از مشکل و صورت مساله است ابزار حل اختلاف و پيشبرد حزب نيست. نماينده واقعى حزب و اعضا و کادرهاى آن نيست. کنگره عاليترين مرجع حزب است و جائى است که مباحث ايندوره از نظر سياسى و تشکيلاتى بايد در آن تعيين تکليف شود. مسئولانه ترين برخورد به حزب در شرايط کنونى رفتن به طرف کنگره است. پلنوم راه برون رفتى از اين وضعيت نيست راه تشديد آن است. پلنوم بدون کنگره فروپاشى کامل حزب است و هرچه اين وضعيت کشداترتر شود مهلک تر است. بعلاوه اکثريت تشکيلات اينرا ميخواهد و نميتوان جلويش را گرفت.