بلوک ٢١ نفره به کجا ميرود

محمد آسنگران

اجازه بدهيد از اين به بعد اين بلوک را مورد خطاب و نقد قرار بدهم. زيرا ما تاکنون منصفانه تلاشمان اين بود که هر کس را با نظراتش و با سياستش و سنتى که به آن وفادار است مورد ارزيابى قرار بدهيم و در دور گذشته اساسأ رفقاى که نقدشان را نوشته اند نقد نظرات افراد مشخصى را مد نظر داشتند. اکنون هم بايد همين شيوه را ادامه داد. با بيانيه اى که اين رفقا مشترکأ امضا کرده اند، نظر و سياست همه آنها بايد محسوب شود. اکنون بر مبناى اين بيانيه من تفاوتى بين سياست رحمان حسين زاده و کوروش مدرسى و محمود قزوينى و.... قائل نيستم. امضا کنندگان يک سياست راست را نمايندگى ميکنند. اگر تا قبل از اين بيانيه ميشد تفاوتى بين آنها قائل بود. اکنون خودشان اعلام کرده اند، که نظراتشان يکى است. سياستشان يکى است. به يک افق واحد چشم دوخته اند. چيزى که ما نميخواستيم اتفاق بيفتد، اکنون خودشان اعلام کرده اند بايد آنها را در کنار هم قرار داد. با اين بيانيه کوروش به هدف کوتاه مدت خود رسيد. کسانى را با خود برد و پشت سياستهاى اعلام شده اش بسيج کرد. من از اين اتفاق متاسفم اما کاريش نميشود کرد. يک سنت سياسى، يک افق واحد، و يک راه مشترک را انتخاب کرده اند. راهى به سمت "دولت حجاريانى، مجلس موسسان، نافرمانى مدنى، دولت ائتلافى با مجاهد و سلطنت طلبان، راهى به سوى انقلاب دمکراتيک، و سوسياليسم را نميشود پراتيک کرد زيرا مردم ميرمند." رفقاى امضا کننده دوست دارند نظرات کوروش را مربوط به دو سال قبل قلمداد کنند. تا بتوانند از زير آوار آن فرار کنند. اين در حالى گفته و نوشته ميشود که کوروش در اولين سمينار خودش با کادرهاى حزب شب دوم، بعد از علنى شدن مباحث همه آن تز ها را تئوريک تر از قبل دوباره مطرح کرد و از درست بودن آنها دفاع کرد. رفقاى که دوست دارند اين نظرات کوروش را مرده اعلام کنند با مشکل جديى روبرو هستند. زيرا نميتوانند آن سمينارها را که اولين سمينار در مورد اين مباحث است را پنهان کنند.تازه اگر بخشى از اين تزها مال دوسال قبل است سوسياليسم را نميشود عملى کرد زيرا مردم رم ميکنند و انقلاب دمکراتيک مال چه تاريخى است. اين يکى عمر زيادى ندارد. آيا شما هر روز يک جور، و عکس روز قبلتان بايد حرف بزنيد و ماهم ازشما بپذيريم؟ اين چگونه سياستى است که شما مدافع آن هستيد. روشى که کوروش در پيش گرفته است نه تنها راست است بلکه صداقت و صميميتى هم در آن نيست حتى وقتى تشخيص داد خودش به تنهايى غرق ميشود تعداد ديگرى را هم با خود برد، و به زندگى سياسى پر افتخار آنها هم رحمى نکرد. اين رفقا اکنون مدافع کل آن سياست شده اند که کوروش بيان کرده و در بيانيه اخيرشان هم روش تشکيلاتى آن را که منطبق بر همان سنت سياسى است نوشته اند. اين سنت با هيچ چسبى به حزب کمونيست کارگرى و منصور حکمت نمى چسبد. فلسفه وجودى منصور حکمت، مارکس و مارکسيسم در مقابل اين نوع سياستها و اين نوع گرايشات پا گرفت. اينها يک ترند ديگرى خارج از چپ جامعه را ميخواهند نمايندگى کنند. ميگويم خارج از چپ جامعه زيرا آش چنان شور شده است ديگر بحث نميتواند در چهار چوب چپ مطرح باشد. جنبش کمونيسم کارگرى و حزبش جاى خود دارد. به نظر من اينها قدم اول را چنان بر داشته اند که اگر بخواهند و بتوانند به ادامه منطقى آن برسند، در مدت کمى کنار جناح راست اکثريت و حزب دمکرات قرار ميگيرند. ادامه اين خط و سياست خارج از اراده افراد تشکيل دهنده اين جناح، پس فردا آنها را در حال مذاکره و بده بستان و عکس گرفتن با طالبانى و بارزانى خوهيم ديد. اين اتهام به کسى نيست، عبدالله مهتدى روزى دبيرکل حزب کمونيست ايران بود. هنگامى که قدم اولش را برداشت با سرعت دوچرخه در مقابل هواپيماى اين ٢١ نفر قابل مقايسه نيست. وقتى به آنها گفتيم سياست راست را در پيش گرفته ايد خيليها گفتند چگونه ممکن است "کاک عبدالله" دبير کل حزب راست باشد. امروز هم همين را ميشنويم چگونه ممکن است "کاک کوروش" با اين همه سابقه مبارزه نماينده سياست راست باشد. جواب من اين است که سياست و مبارزه طبقاتى بى رحم است. تجربه اينرا بارها ثابت کرده است. اين راه براى کوروش بى بازگشت شده است. بيانيه همين را ميخواهد بگويد. يا حزب را روى خط کوروش ميبريم، يا خودمان حزب منطبق با آنرا ميسازيم. اين پيام آن بيانيه است. کوروش بدون اينکه شنا بلد باشد وسط آب پريد. کسانى از سر دلسوزى خواستند او را نجات دهند، متاسفانه خودشان هم، چون نجات غريق خوبى نبودند غرق شدند. هنوز دارند دست و پا ميزنند. دستمان را دراز کرديم آنها را نجات دهيم دست پس کشيدند. نخواستند. اکنون در ميان گرداب کشنده اى قرار گرفته اند. اين حق آنها است که نخواهند. ميتوانند همه ٢١ نفرشان با هم غرق شوند. ما اينرا نميخواستيم. اما با هم بودن و کمک رسانى يک طرفه نيست. فکر ميکنم ديگر کار از کار گذشته است. آنها غرق ميشوند. طنابى که وسط دريا همه آنها را به هم وصل کرده عمر مفيدش به يک سال نميکشد. بيانيه ٢١ نفر اعلام رسمى جدايشان از حزب کمونيست کارگرى است. ادعانامه آنها عليه حزب کمونيست کارگرى است. اينها جنگى را که عليه حميد تقواى آغاز کردند به جنگ عليه حزب ارتقا دادند. از نظر آنها "معيارها و ارزشهاى عقب مانده" بر اين حزب چيره شده است. "چپ سنتى، استالينيستها، مائو ايستها، سانسورچيها، پلپتيها، و..." حزب را چنان تغيير داده اند که قابل باز شناسى نيست" اين اتهامات سخيف عليه حزب، ادعاى راست ترين جريانات سياسى عليه حزب است. اين فرهنگ عاريتى از انبان ضد مارکسيستها، از درون به روى حزب پرت ميشود. اين همان تخم مرغهاى گنديده است که اين رفقا انبارش را يافته اند. بوى گند سنتى که به آن ملحق شده اند مشامشان را کر کرده است. قباحتى نميشناسند.رحمان حسين زاده با دهن کف کرده چشم بر حقيقت بست و دهنش را باز کرد. آنچه را قبلاً از دشمنان کمونيسم شنيده بوديم و جواب دندان شکن دريافت کردند اينبار از درون بروى حزب استفراغ شد. اين گرايش راست نميتواند در حزب تسلت پيدا کند. با نفرتى که از کمونيسم و منصور حکمتيها پيدا کرده است تمام تلاش خود را ميکند که اين حزب را تخريب کند. ميکوشد حزب را تخريب کند که رفتنش را توجيه کند. نتيجه عملى تلاش اين بلوک ممکن است با نيت افراد تشکيل دهنده آن يکى نباشد، اما آنچه که حاصل اين تلاشها بوده است تا جايى که توانسته اند تخريب اعتمادها، رفاقتها، و تخريب سدهاى دفاعى حزب و کند کردن لبه تيز پيکان حزب براى پيشروى است. اينها يک گرايش راست را نمايندگى ميکنند، که تاريخأ هيچ مشروعيتى در حزب کمونيست کارگرى ندارد. در شرايط کنونى تنها راهى که جلو روى حزب کمونيست کارگرى ميباشد برگزارى فورى کنگره پنج و رسميت دادن به يک سياست واحد در اين حزب است. چپ حزب کمونيست کارگرى بايد تلاش کند حزب را سريعأ از اين تند پيچ رد کند. ٢١ نفر سهل است اگر همه کميته مرکزى هم اين بيانيه را امضا ميکردند، بر اساس سياستهايى اعلام شده اين بيانيه، در حزب کمونيست کارگرى مشروعيتى نداشتند. سياست اينها سياستى در مقابل و عليه کمونيسم کارگرى است. گرايشى راست و افراطى است بايد ترد شود. حزب کمونيست کارگرى تنها با سياستهاى ماکسيماليستى و بر اساس خط منصور حکمت ميتواند پيش برود. همچنانکه قبلأ هم نوشتم بايد تلاش کرد که اين مباحث سياسى داخلى حزب علنى شود. متاسفانه تاکنون اين بلوک مانع از اين شده است که اين مباحث رو به جامعه مطرح شود. حتى مخالف دسترسى کادرها و اعضاى حزب به اين مباحث هستند. اين سياست پشت درهاى بسته ربطى به حزب کمونيست کارگرى و سنتهايش ندارد. کادرها و اعضاى اين حزب بايد تمام قد در مقابل اين گرايش مخرب يک بار ديگر حزب را ازآن خود کنند. ليدر حزب بايد به درخواست اعضا و کادرهاى حزب جواب بدهد که کنگره را فرا بخواند. مخالفين ميتوانند در کنگره شرکت کنند ياتحريم نمايند. اين امرى است که بايد خودشان انتخاب کنند. ما به کنگره دعوتشان ميکنيم. ما به آنها اعلام ميکنيم که نميتوانند در مقابل اراده جمعى کادرها و اعضا حزب تاکتيک نافرمانى مدنى را اتخاذ کنند. ما کنگره را برگزار ميکنيم. آنها ميتوانند پلاتفرم خود را به راى بگذارند.همه احزاب متمدن بر اساس راى اکثريت سياستهايش تعيين ميشود. اين ٢١ نفر اعلام کرده اند به کنگره نمى آيند. آنرا به رسميت نميشناسند. اکثريت اعضا و کادرهاى حزب براى آنها جايگاهى ندارد. نوشته اند که خمينى هم راى اکثريت را داشت!؟؟؟

اين توهين و تحقير اعضا و کادرهاى حزب بى جواب نميماند.

اين يک زورگويى آشکار است. اگر قرار بود تسليم زورگوها بشويم حزب کمونيست کارگرى را تشکيل نميداديم. در بيانيه ٢١ نفر نوشته اند که پلاتفرمشان فقط در پلنوم نه در کنگره، به راى گذاشته ميشود. زيرا چرتکه انداخته اند که در کميته مرکزى تعادل با يک راى ميتواند به يک طرف موافق يا مخالف آنها بچرخد و اين تنها شانسى است که ميتوانند امتحانش کنند. اما در ميان کادرها و اعضاى حزب کاملأ قضيه متفاوت است. تازه براى پلنوم هم شروطى را گذاشته اند. اگر راى نياورند از اين حزب ميروند. اگر هم راى بياورند بايد رهبرى حزب را به کسانى بدهند که اين سياست آنها را عملى کند. يعنى اين گرايش راست هم پلارفرمش و هم رهبريش را به حزب تحميل کند. اگر اين ٢١ نفر رهبرى حزب را تحويلشان ندهيم باز هم ميروند. اگر پلاتفرمشان راى نياورد باز هم ميروند. اين تهديد براى اين است که کل حزب را به گروگان بگيرند. با اين تهديدات هيچ آدم جدى و کمونيستى پانيک نمى کند. تنها روش عقب مانده و قلدرى خودشان را دارند نشان ميدهند. رفقا متمدن باشيد. اين حزب را نشناخته ايد. از کى تا حالا کمونيستها از ترس انشعاب يک گرايش راست تسليم شده اند تا اين بار دومش باشد. اين سنت و روشها را بگذاريد همچنان تزيين کننده مقرات بارزانى و طالبانى باشد. در ميان ما جايى ندارد. کمى فکر کنيد که هنوز عضو حزب هستيد. به خودتان بياييد و روش و منشتان را يک بار ديگر مرور کنيد، و آدمهاى مخالفتان را هم نگاه کنيد. مخالفين شما بزرگتر و مارکسيست تر از آن هستند که بخواهيد با تهديد مرعوبشان کنيد.آيا فکر ميکنيد که اين صف عظيم کادرها و اعضا کمونيست در حزب که جواب کل صف مخالفين حزب را داده است، با تهديد شما خنثى ميشود. رفقا ارزيابى غلطى از حزب داريد. عليرغم همه کارشکنيها و گروکشيهايى که ميکنيد حزب راه خودش را ميرود. قبلأ نوشتم يک سال ديگر ارزيابيمان را با امروز مقايسه کنيم حالا ميخواهم اين مدت را کمتر کنم ٥ ماه ديگر به اين صف نگاه کنيد و صف خودتان را اگر صفى داشته باشيد مقايسه کنيد. رفقاى عزيز شما قدم به قدم عقب نشستيد. اول کميته مرکزى براى اعضاى دفتر سياسى نامحرم بودند. مباحث را قايم کرديد. قدم بعد گفتيد کميته مرکزى در جريان قرار بگيرد. از شما نپذيرفتند گفتيد مشاورين هم عيب ندارد. باز ازتان نپذيرفتند نا چار شديد اين مباحث به کادرها داده شد. اکنون ميخواهيد دوباره آنها را پنهان کنيد. رفقا برگشت به عقب ممنوع است. اين مباحث بايد در دسترس جامعه قرار بگيرد. شما ميگوييد اين افشاگرى است آيا کسى در ميان شما پيدا نميشود که بگويد مگر مباحث هر دو طرف علنى نشده چرا براى شما افشاگرى و براى طرف مقابلتان سنت علنيت و شفافيت است؟ آيا بهتر نبود قبول ميکرديد که فقط مباحث سياسى علنى شود؟

رفقا اين غول را ديگر نميتوانيد به داخل شيشه باز گردانيد. راه پليتيک زدن تمام شده است.کنگره چهارم را با پلتيک و ليز خوردن رد کرديد. اين پرده ها را کنار زديم که شما را بشناسند. ديگر پريدن از اين سياست به آن تاکتيک درد شما را دوا نميکند. تاکتيکتان ديگر کارايى ندارد. نميتوانيد اينبار هم مثل ماهى ليز بخوريد و به جاى اولتان بازگرديد. اگر با علنى شدن مباحثتان مشکل داريد، آنها را رسمأ پس بگيريد و نقد کنيد. اگر نه شهامت دفاع از آنها را پيدا کنيد.رفقاى عزيز پشتک و وارو زدن را کنار بگذاريد. قبلاً بهتان گفتم که روباز بازى کنيد. ظاهراً اين توقع از شما زيادى است. اين مباحث هر چند روز يا سال قبل گفته شده تفاوتى در راست بودن آنها نميکند. اگر قبولش نداريد نقدتان را بگوييد. اگر قبولش داريد مسئوليتش را به دوش بکشيد. چرا برخلاف منصور حکمت ميخواهيد سياستهاى گفته شده و نوشته شده تان را پنهان کنيد. چرا فکر ميکنيد سابقه سنوات زندگيتان حق بيشترى به شما ميدهد. فرض کنيد که من همين چند ماه پيش به حزب پيوسته ام، اين مباحث را خواندم و به آنها نقد دارم. حق دارم يانه؟ جواب من اين نيست که اين مباحث به دو سال قبل مربوط است يا دوهفت قبل. منصور حکمت اعلام کرد که از مباحث ٢٥ سال قبل خود دفاع ميکند. زيرا آنها را مارکسيستى ميداند. شما نه آن مباحث را رد ميکنيد و نه از آنها دفاع ميکنيد. اين را در عالم سياست چه ميگويند؟ خودتان بگوييد. من ميدانم که اکنون به اين نتيجه رسيده ايد که بايد از آنها دفاع کنيد. اما در اين حزب کسى جرئت اين کار را ندارد. ديديم که کوروش در سمينارش اين اشتباه را تکرار کرد. فقط عکس العمل کادرهاى حزب او را وادار کرد که در سمينار بعديش بگويد اين مال دو سال پيش است. رفقا اين دفاع خجولانه شما ضعيف و چند چهره گى شما را به نمايش ميگذارد. کسى را قانع نميکند. در همين سمينارها سياستى را مورد دفاع قرار داده ايد که براى حزب بيگانه است. قبلأ خودتان هم با آن بيگانه بوديد.

روش و منش شما هر چه باشد شبيه حزب دمکرات يا طالبانى محتواى اختلاف من را با شما توضيح نميدهد. من با سياست، متدلوژى، استراتژى و تاکتيکهاى شما اختلاف دارم. من راه و افق شما را راست و خارج از چهار چوب جنبش کمونيسم کارگرى ميدانم. من ميگويم سوسياليسم فورى و همين امروز عملى است. بايد براى اجراى آن نيرو جمع کرد. شما ميگوييد انقلاب دمکراتيک است با ائتلاف هم ميشود. من ميگويم راه رسيدن ما کمونيستها به قدرت و پياده کردن برنامه هاى سوسياليستى از طريق يک انقلاب در جامعه ممکن است، شما اينرا قبول نداريد. ميگوييد اجراى برنامه هاى سوسياليستى مردم را رم ميدهد. من ميگويم حکومت مورد نظر ما ايدئولوژيک نيست، حکومت شورايى است شما ميگوييد حکومت حزب. من ميگويم حزب قدرت را ميگيرد اما حکومتش حزبى نيست. شما ميگوييد در شرايط کنونى کسى که فکر کند حزب ميتواند قدرت را بگيرد در توهم بسر ميبرد و گمراه کننده است. من ميگويم بر اساس همين تزهاى بالا که در سمينار اول کوروش در شب دوم مطرح شده است متناقض و سر درگمى عميقى را بيان ميکنيد. شما همگى عاشقانه و به شيوه عشيرتى به خواست او گردن مينهيد و بيانيه محکوميت حزب کمونيست کارگرى را امضا ميکنيد.شما ميگوييد متحد سياسى کوروش هستيد من ميگويم منتقد بى تخفيف سياستهاى راست و عقب مانده او هستم. اگر تفاوتهاى خودتان را با ما ميخواهيد بدانيد اينها است. روش و سنت هر کس و هر جريانى از افق و استراتژى او نميتواند فراتر رود. شما به يک جنبش معين ملحق شده ايد سنتهاى آنها را هم ازآن خود کرده ايد. اين حق شما است. اما اين حق را به ما هم بدهيد که شما را در بتن همان سياست و سنت نقد کنيم. سنت حزب دمکرات، طالبانى و چريک اکثريت و جمهورى خواهان و... اين طيف در ميدان سياست در مقابل ما بوده اند و هستند. راهى که شما طى ميکنيد به همين ناکجا آباد ختم ميشود. انتخاب خودتان است.در پايان اجازه بدهيد در مورد پلنوم و کنگره پيش رو هم نکاتى را تاکيد کنم. فرض کنيد که اکثريت کادرها و اعضاى حزب از خواست بر حق خود براى کنگره ٥ صرف نظر کردند. در پلنومى که پيش رو داريم قرار است چه معجرزه اى بيفتد. همگى ميدانيم که رهبرى حزب به دو شاخه چپ و راست تقسيم شده است. هر کس که فرداى پلنوم بخواهد قدمى بردارد، با مخالفت شاخه مقابل روبرو ميشود. زيرا اينها دو سياست کاملاً متفاوت را نمايندگى ميکنند. بنا بر اين آش همان آش است و کاسه همان کاسه. باز هم به جان همديگر مى افتيم. پس عاقلانه اين است که کنگره را برگزار کنيم که يک سياست واحد را به سياست اين حزب تبديل کنيم. يک حزب و دو رهبرى ممکن نيست. يک حزب و دو سياست رو به جامعه ممکن نيست. نميشود منصور حکمت بگويد حزب ما حزب اکثريت مردم است و فاتح شيح در تلويزيون اعلام کند که حزب ما حزب اقليت است. نميتوان گفت که ما حکومت حزبى و ايدئولوژيک نميخواهيم و کوروش در نشريه اعلام کند که ما حکومت حزبى ميخواهيم. نميشود ما در نشريات حزب سياست مصوب را بيان کنيم و تعدادى ضد حزبى سياست فرديشان را روبه جامعه اعلام کنند. نميشود علنى شدن مباحث دفتر سياسى را با راى اکثريت علنى کرد و روز بعدش بيانيه صادر کرد که آن مباحث را پنهان کنيم. نميشود در يک حزب يکى مشروعيت تشکيلاتى و حزبيش را از اعضا و کادرهاى حزب بگيرد و تعدادى کادرها و اعضاى حزب را مسخ شده و نامحرم بدانند. نميشود حزب براى رئيس فدراسيون پناهندگان يک کانديد داشته باشد و يکى از رهبرى همين حزب از زاويه منفعت راست جناحيش جنگ قبيله اى را بيندازد، و آخر سر هم وقتى راى نمى آورد اعلام کند که خمينى هم راى زياد آورد. رفقا اين يک بام و دو هوا ممکن نيست مخصوصاً براى حزب خلاف جريانى مثل ما ممکن نيست.

بايد نقطه پايانى بر اين اوضاع گذاشت. کنگره پنج جواب اين معضل است.

١٦ اوت ٢٠٠٤