دارند تشريف ميبرند!

على جوادى

<<هيچکس هنگام استعفا از حزبى آن را به عرش اعلى نميرساند. هيچکس هنگام کناره گيرى از صفى آن را تحسين نميکند. هيچکس هنگام رفتن، ماندن را مايه افتخار جلوه نميدهد. - منصور حکمت، خداحافظ رفيق>>

"بيانيه ٢١ نفر از اعضاى کميته مرکزى در باره بحران کنونى حزب کمونيست کارگرى ايران و راه برون رفت از آن" در واقع بيانيه بخشى از کميته مرکزى براى ترک صفوف حزب کمونيست کارگرى است. دارند چمدانهايشان را مى بندند. از قرار نشسته اند، محاسباتشان را کرده اند و به اين نتيجه رسيده اند که بهتر است کفش و کلاه کنند و راه خود را از حزب کمونيست کارگرى جدا کنند و بروند. اين ترک حزب از موضعى کاملا راست و انحلال طلبانه است. در تاريخ حزب کمونيست کارگرى اين حرکتى در امتداد و تداوم حرکت مستعفيون دوم خرداد زده است. گويا تاريخ دو بار تکرار ميشود. تکرار آن مسلما تماما کميک و مضحک است.

بر خلاف ادعاهاى ارائه شده در اين بيانيه، اين جريان انحلال طلب راه حلى براى "بحران کنونى حزب کمونيست کارگرى ندارد". چنين ادعاهايى پوچ است. بر عکس، تلاشهاى خود اين جريان راست موجد و زمينه ساز "بحران کنونى" در حزب است. راه حل ارائه شده در اين بيانيه، "حزب تعدد نظرات"، تلاشى براى جا باز کردن و ايجاد فضا بمنظور نهادينه کردن مکان يک جريان راست در حزب است. اين تزها راه درمان معضلات هيچ جريان پايدار و بادوام کمونيستى نيست. راه تخريب و اضمحلال حزبيت کمونيستى است. "راه حل" اين جريان تماما در ضديت با اصول سازمانى حزب کمونيست کارگرى ايران است. تلاشى است براى تضمين بقاء جريان راست در حزب کمونيست کارگرى به لحاظ ساختارى. عملکرد مخرب اين گرايش و "راه حل" آن براى به بحران کشاندن چندين حزب کمونيستى کافى است.

سندى که متاسفانه ٢١ نفر از اعضاى کميته مرکزى هم زير آن را امضاء کرده اند، صرفا اعلام ترک صفوف حزب کمونيست کارگرى پس از شکست سياست تهديد و گروکشى شان نيست، در واقع بيانيه اعلام کينه توزى آشکار اين جريان با تماميت حزب کمونيست کارگرى است. اين گام نهادن در آغاز راهى است که ديگران پيموده اند. سرنوشت چنين مسيرى از پيش روشن است. اين راه سرانجامى جز خصومت و کينه توزى تمام عيار با حزب کمونيست کارگرى ايران نخواهد داشت. غير از اين آينده ديگرى براى اين حرکت متصور نيست.

دارند تشريف ميبرند و مانند هميشه با کوله بارى از اتهام و افترا بايد رفت. ما اين کوله بار تحريف و جعل و وارونه سازى واقعيتها و حقايق تشکيلاتى را ميشناسيم. ما ملزومات تبليغاتى اين پروسه را ميشناسيم. مانند هميشه ادعا ميشود کسانيکه دارند از يک حزب کمونيستى و کارگرى ميروند، "از ماندگان در آن عزيزترند، انسان ترند، مظلوم ترند، با اصول ترند." (منصور حکمت) البته اين تبليغات مراسم رفتنشان است. ما اين مراسم تعزيه خوانى براى حزب کمونيست کارگرى را قبلا هم ديده ايم. ميدانيم چه چيزهاى ديگرى پس از ترک حزب خواهند گفت. ما صبر خواهيم کرد تا اين مراسم تلخ به پايان برسد. ما صبر خواهيم کرد تا تب کينه توزى و خصومت کنونى شان فروکش کند. آنها ميروند، اما حزب مى ماند. محکم تر به فعاليت گسترده خود ادامه خواهد داد.

دارند تشريف ميبرند، چرا که در همين دو ماه اخير ديدند که حتى با تلاش هرکولى هم نميتوانند جوهر و مغز استخوان کمونيستى و مارکسيستى اين حزب را عليرغم فقدان منصور حکمت به راست بچرخانند و تحت سياستهاى راست خود قرار دهند. قدرت کادرهاى حزب بجا مانده از منصور حکمت، قدرت ستون فقرات حزب، را عليرغم ناباوريشان ديدند. ديدند که نميتوانند حزب کمونيست کارگرى را به ابزارى در خدمت سياستهايى، که مبنايش به سازش طبقاتى کشيدن کارگر و کمونيسم و موکول کردن سوسياليسم به آينده اى دور دست و نامعلوم است، تبديل کنند. ديدند که نميتوانند حزب را وثيقه معامله و اهداف خط سياسى راست خود قرار دهند. ديدند عليرغم کمپين نفرت و ترور شخصيت و هتک حرمت جنگ سردى که از زبان بالاترين عناصر اين جريان جارى شد، نتوانستند حزب را به بيمارى روشهاى عقب مانده و غير اخلاقى خود آلوده کنند. نتيجتا خيلى ساده حساب و کتابشان را کردند، ديدند که اکثريت حزب در مقابلشان ايستاده است. ديدند اکثريت حزب تسليم گروکشى آنها نميشود. اين حزب براى برقرارى حکومت کارگرى و نه حکومت ائتلافى با "حجاريان" و امثالهم ايجاد شده است. ديدند که اعضا و کادرهاى اين حزب محکم در دفاع از حزب و آرمانهاى کمونيستى اش پا جلو گذاشته و براى تعيين سرنوشت اين حزب ميجنگيد. و بار ديگر حزب از آن خود خواهند کرد.

ميگويند دارند ميروند تا "حزبى سياسى" بسازند. ميروند تا سياستهاى خود را "به طرق ديگر" پراتيک کنند. اما براى اينکه پراتيکى داشته باشند بايد سياستهاى خود را تدوين کنند. بايد پلاتفرم و برنامه اى داشته باشند. کدام سياست بر محور فعاليتشان قرار خواهد گرفت؟ بيانيه کنونى اين جريان فاقد کوچکترين تز و پلاتفرمى در زمينه اهداف سياسى اين جمع است. با کينه توزى نسبت به حزب کمونيست کارگرى هم که نميتوان جريانى پايدار ساخت. آيا ميروند تا تزهاى سازشکارانه و راست کورش مدرسى را پراتيک کنند؟ ميروند تا سياستهاى "نافرمانى مدنى"، "دولت حجاريانى"، "دولت موقت + مجلس موسسان + رفراندوم"، و "سوسياليسم بعدا" را در کنار ساير نيروهاى "چپ" غير کمونيست پراتيک کنند؟ اگر در بهترين حالت موفق شوند به گرد قائدشان جمع شوند، يکى از چند جريان حاشيه اى خواهند بود که به طبقات متوسط جامعه تعلق خواهند داشت. اما متاسفانه يا خوشبختانه اين تزها در جامعه صاحب دارد. صندلى اين تزها و حرکت راست "اشغال" شده است. اما محتمل تر آن است که قبل از آن متشکل شوند، چند پاره شوند. سير محتمل آن است که بر سر تزهايشان چند پاره خواهند شد. در هر صورت، هر مسيرى را که طى کنند، سرنوشت غم انگيزى پيدا خواهند کرد.

ميگويند دارند ميروند تا "سنت حکمتيستى" را در "به گونه اى ديگر" (لابد به گونه شورشيان آوريل؟!) ادامه دهند. تلخ و درد آور است. ميخواهند تلاشهاى تاريخى منصور حکمت را به وثيقه پرهيز از پروژه "سوسياليسم - فورا" تبديل کنند. ميخواهند گنجينه منصور حکمت را به سکوى پرش پروژه مردم از اجراى مفاد سوسياليستى برنامه "رم خواهند کرد"، تبديل کنند. ميخواهند آثار منصور حکمت را به ابزارى براى سازش طبقاتى و ائتلاف با بورژوازى ايران تبديل کنند. ميخواهند بدينوسيله راهى براى شريک شدن در قدرت سياسى در کنار بورژوازى پيدا کنند. واقعا زشت است. اما براى رسيدن به اين اهداف، براى اينکه از تئوريهاى منصور حکمت ابزارى براى سازش طبقاتى و به تعويق انداختن سوسياليسم بسازند مانند هر جريان کمونيست غير کارگرى بايد در اين تئوريها دست ببرند. چاره اى ندارند. منصور حکمت برايشان زيادى راديکال، زيادى ايدئولوژيک، زيادى حزبى، زيادى سازش ناپذير و زيادى برابرى طلب است. گنجينه و ابزار منصور حکمت در شکل و قامت کنونى اش برايشان کاربردى ندارند. بايد تحريف اش کنند. بايد تغييرش دهند. و اين کارى است که از هم اکنون شروع شده است. کورش مدرسى در سمينار اعلام بيانيه خودش حتى منصور حکمت را به ِ"اعتصاب شکن" هم تبديل کرد؟! و اين تازه آغاز کارشان است. اما ما نخواهيم گذاشت. کادرها و اعضا و نيروى جنبشى اجتماعى که با آثار و سنت منصور حکمت آشناست، اجازه نخواهند داد. جنبش و طبقه اى که اين تئوريها برايش ابزار مبارزه طبقاتى و نه سازش طبقاتى است، اجازه نخواهد داد. جنبشى که هدفش کسب قدرت سياسى و در هم شکستن ماشين سياسى بورژوازى و خلع يد اقتصادى از بورژوازى است، چنين اجازه اى به اين جريان نخواهد داد. ما نخواهيم گذاشت، آنهايى هم که حتى بعدها با منصور حکمت آشنا ميشوند، در مقابل اين دست اندازى و تعرض به تزهاى منصور حکمت خواهند ايستاد. هزاران هزار کارگر و کمونيستى که "رپ گوش ميدهند" و دارند پا به عرصه مبارزه کمونيستى ميگذارند، "کانال جديدى ها"، در مقابل اين دست اندازى به کمونيسم حکمت خواهند ايستاد. ما اين را تضمين خواهيم کرد.

دارند تشريف ميبرند و بدون شک مورد استقبال نيروهايى راست در خارج از حزب کمونيست کارگرى قرار خواهند گرفت. در بيرون از حزب کينه توزى و خصومت آشکار با حزب کمونيست کارگرى و حمله به آن يک کسب و کار و رايج است. جايگاه و منزلتى دارد. اين جريانات به استقبال اين بيانيه و اين صف در حال هزيمت و ترک حزب کمونيست کارگرى خواهند رفت. فرياد "ديديد گفتيم"شان بلند خواهند شد. برايشان هلهله خواهند کرد. "کلاه بوقى" بسرشان خواهند گذاشت و "تولدشان" را تبريک خواهند گفت. اين جريانات براى دوره اى کوتاه هم که شده به تبليغات ضد کمونيستى شان خواهند افزود. با نشان دادن ما حصل اين حرکت و نقل قول از ادبيات اين جريان و "بيانيه شان"، محتوم بودن تلاشهاى کمونيستى را يکبار ديگر خاطر نشان خواهند داد. بى سرانجامى تلاشهاى کمونيستى را به جامعه ياد آورى خواهند کرد. تکرار تبليغات جنگ سردى. به تجربه اين جمع در حال عقب نشينى اشاره خواهند کرد. اما اين موج هم از سر خواهد گذشت. همانطور که خود تبليغات جنگ سردى در پايان جنگ سرد کارآيى اش را ديگر از دست داده است.

دارند تشريف ميبرند، اما ما اجازه نخواهيم داد که پرچم اين حزب را "به علامت عزا و بحران نيمه افراشته" کنند. چرا که

<<نسلى از انسانهاى روشن بين که آزادى و برابرى و رفاه را حق مردم در ايران و جهان ميدانند در اين حزب متشکل شده اند. اين حزب را از صحنه محو کنيد تا ببينيد کدام پرچمها سقوط ميکنند، و دنياى سياست در ايران به ميدان تاخت و تاز کدام ايده ها و کدام طبقات تبديل ميشود. اين حزبى است که پاسخ آزاديخواهانه و برابرى طلبانه طبقه کارگر را، از لغو کار مزدى تا اضمحلال دولت، از سى ساعت کار تا لغو مجازات اعدام، پيش چشمان جامعه گرفته است. حزبى است که عزم کرده است در جنگ بر سر سرنوشت جامعه، حضور مستقل طبقه کارگر را تضمين کند.>> (منصور حکمت - خدا حافظ رفيق)

ما اين دوره را با برگزارى موفق کنگره ٥ پشت سر خواهيم گذاشت. ما اين تلاش را به کارگران و مردم محروم مديونيم. ما اين حرکت را به تمامى کسانيکه در اين حزب اميد به آزادى و برابرى و رفاه را مى بينند، مديونيم. ما اين تلاش را به منصور حکمت مديونيم. ما از حزب منصور حکمت پاسدارى خواهيم کرد.

چند کلمه با برخى از اين رفقا

رفقاى عزيز ما با هم در کنار منصور حکمت حزب کمونيست کارگرى را به اينجا رسانديم. اگر منصور حکمت وجود داشت اين جريان به سادگى قادر نميشد چنين حرکت مخربى را سازمان دهد. حداقل نميتوانستند با نام منصور حکمت چنين بازى کنند.

رفقاى عزيز يکبار ديگر به اين فکر کنيد که براى چه اهدافى به حزب کمونيست کارگرى آمديد. يکبار ديگر به تزها و سياستهاى راست و سازشکارانه کورش مدرسى نگاهى بياندازيد. آيا اين سرنوشتى است که براى خود ميخواهيد؟ يکبار ديگر به اين فکر کنيد که اين تبليغات ضد حزبى و تلاش براى "مخروبه" نشان دادن حزب چه تاثيراتى در تقابل راست و چپ در جامعه خواهد داشت؟ "پل پتيت" و "استالينيست" راه انداختن تبليغات چه جريانى است؟ اجازه دهيد خازعانه به همه شما از قول منصور حکمت ياد آورى کنم :

<<در يک کنفرانس تلفنى با رفقاى کانادا گفتم اگر روزى منهم گذاشتم و "اين حزب را ترک کردم" انتظار امروز من از شما، انتظار من از هر عضو حزب که ميداند چرا به اين صف آمده است اينست که اجازه ندهد کسى پرچم حزب را به علامت عزا و بحران نيمه افراشته کند، بايد به گرد رهبرى اى که مانده است تا با عواقب اين واقعه روبرو شود حلقه بزند. در نبردى که ما بعنوان يک عده کمونيست به آن پا گذاشته ايم در "لحظات خطير"، پرچم را برافراشته تر ميگيرند.>> منصور حکمت - محکم به محکمى حزب

رفقاى عزيز اين حزب کمونيستهاى است که براى اين اهداف مشترک گرد هم آمده اند. قدم در راهى نگذاريد که ناچار شويد در مقابل اين حزب قرار بگيريد. بيش از دو بار فکر کنيد. ده بار فکر کنيد. امضاى خود را پاى اين حرکت انحلال طلبانه و راست نگذاريد. اين حرکت آينده اى ندارد. هنوز دير نشده است!

١٥ اوت ٢٠٠٤