پاراگراف آخر!

مصطفى صابر

بيانيه اخير ٢١ نفر رفقاى کميته مرکزى که کمافى السابق «يا پلاتفرم ما قبول، يا جدا ميشويم» را بالاى سر حزب گرفته است، به نظر من بيانيه اى است براى انشعاب. خود فريبى نمى توان کرد. نمى توان و نبايد به کسانى که صراحتا ميگويند حاضر نيستند تصميم اکثريت حزب را بپيذيرند يک لحظه توهم داشت. مرز حزب و غير حزب همينجاست. اين رفقا در واقع تلويحا حزب شان را اعلام کرده اند و اکنون آخرين شانس براى «وحدت» را اينطور جلوى ما گذاشته اند: يا اين حزب موجود را بدست ما بدهيد، يا خداحافظ شما! اکثريتى که اکنون ميخواهد در اين فضا تصميم بگيرد يک اکثريت مسموم در يک اوضاع سناريو سياهى است. پس قبول نيست. زنده باد پلنوم، ننگ بر کنگره فوق العاده! «جاى تعيين تکليف حزب بعد از منصور حکمت در پلنوم است»!

تقريبا ميشود بند به بند اين بيانيه را نقد کرد. و بايد کرد. پر است از بدترين اتهامات و بى پايه ترين تحليل ها و غير واقعى ترين ارزيابى ها از وضعيت حزب و دعواهاى درونى آن. من به سهم خود قبلا وقتى که همين بيانيه بصورت شفاهى مطرح شد نکاتى را طرح کردم و بازهم خواهم کوشيد به آن بپردازم. در مورد بن بست فعلى بالاى حزب و ضرورت سياسى و اصولى برگزارى کنگره پنج براى عبور حزب از بحران فعلى حميد و رفقاى ديگر و همينطور من مطالبى نوشته ايم و تکرار نمى کنم. اينجا فقط ميخواهم پاراگراف ماقبل آخر بيانيه رفقاى ٢١ را مرور کنم:

«آنچه که قطعى است ما در پروسه بى اعتبار کردن کادرها و رهبرى اين حزب و در جريان دفن اجتماعى و سياسى حزب کمونيست کارگرى (منظور رفقا همان رفتن به کنگره براى تعيين تکليف اختلافات فعلى است!) شرکت نمى کنيم. اين سياست ادامه تلاش دو ساله ما براى بقاى اين حزب است. اين سياست باعث خواهد شد که حزب کمونيست کارگرى در هر صورت بعنوان يک حزب چپ و سياسى در صحنه جامعه بى اعتبار و آبرو باخته نشود و باقى بماند.»

بعد از نثار نقل و نبات هايى مثل پوپولتيست و مائوئيست و تصفيه چى و انقلاب ايدئولوژيک و سناريو سياه و چپ سنتى و خيلى چيزهاى ديگر که در همين بيانيه هم به انحاء مختلف در پاراگرفهاى قبلى تکرار کرده اند، حالا بخاطر «اعتبار» ما و اينکه خداى نکرده «دفن» نشويم و براى اينکه مبادا «آبروى» ما برود، دارند يک منت ديگر هم سرمان ميگذارند که: به خاطر احترام به خود شما داريم ميرويم!

به اين همه مرحمت نيازى نبود رفقا! لطف شما به مراتب بيشتر و صميمانه ميبود اگر به خودتان و به خواننده اين بيانيه تان که لابد پاراگراف هاى بالاتر را هم مى بيند احترام ميگذاشتيد و در حزب مى مانديد و به راى اکثريت، به شعور اکثريت، به بحث و صحبت و تلاش براى قانع کردن اعضاء و کادرها احترام ميگذاشتيد و براى جا انداختن بحث ها و نظرات و پلاتفرمتان تلاش ميکرديد. فکر نکنيد شعور مردم بيرون اين حزب از ما حزبى ها کمتر است. آدمهاى جالبى با چنين بيانيه هايى به استقبال شما نخواهند آمد!

١٤ آگوست ٢٠٠٤