در رابطه با بيانيه ٢١ نفرازاعضاى کميته مرکزى قسمت سوم

فرزاد محمدى

چرا به اينجا رسيديم - اين سواليست که نويسنده بيانيه دريک حالت کاملا حق به جانبانه و پس از کلى قلم فرسايى وچرخاندن لقمه درتمام جهات ممکنه در پيش روى خواننده قرارداده

است ٠

دادن ذهنيتى بشدت عقب مانده - بدون افق - مملو ازعقده هاى شخصى -غرق درسنتهاى

ارتجاعى - زيرپانهاده شدن اصول وموازين حزبى وغيره وغيره تصويربشدت تيره وتار مملواز

سياهيها- تابلوييست که نويسنده سعى کرده با استفاده ازتمام ابزارهاى مجاز وغيرمجاز مقابل

خواننده بگذارد وعده اى را هم مستقيم وغيرمستقيم بانى وباعث تمامى اين حالات بوجودآمده

قلمداد کرده و به طرز بسيار ماهرانه اى اقدام به طرح سوال مينمايد که چرا به اينجارسيديم

آقاى کوروش مدرسى

اگرقرارباشد هرکسى که در وضعيتى مشابه موقعيت کنونى شما قرار بگيرد شروع به فلسفه بافى و سفسطه گرى کند -تمام حقايق و واقعيات برملا شده را وارونه جلوه دهد - خودرا

مبرا ازلغزشها وانحرافات معرفى و انتظار پذيرش از جانب کسانى که تجربه انقلاب ٥٧ودوران

٢٥ ساله بعداز آنرا با پوست وگوشت و استخوان لمس کرده اند را داشته باشد زياده از حد

ساده لوحانه نيست ٠

آيا کسى اين موضوع را ميپذيردچگونه شخصى مثل کوروش مدرسى وبقيه امضا کنندگان بيانيه بيايند چشم بسته تمام گذشته وحال وآينده يک جريانى را که به اعتراف خودشان از رهبران انکارناپذيرش بوده اند چنين لجن مال به تصويرش بکشند بدون آنکه حتى يک کلمه

از نقش خود وجايگاهشان حرفى بميان آورده باشند و درانتهايش اين سوال رامقابل همگان

قرار دهند که چرا به اينجا رسيديم درست توجه کنيد ميگويند چرا به اينجا رسيديم در حالى که درسطرهاى ماقبل الا اول همچون نمد مال چنان به جان حزب وبخشى از رهبرانش

افتاده اند که فراموش کرده اند از تمام آن دورانى که باشمشير آخته به طرز بيرحمانه خونين و مالينش کرده اند خود نيز ازسلسله جنبانان بنام اش بوده اند٠

آقاى کوروش مدرسى شما سوالى را طرح ميکنيد براى گريز از جواب دادن به مهمترين سوال زندگيتان که عنقريبا گريبانتان را خواهد چسبيد٠

چرا به اينجا رسانديد حزب را - چرا ٠

کسى که مدعى است مهمترين شمشيرزن - لکوموتيو و لکوموتيوران حزب از دست رفته نميتواند همه چيز را تمام شده فرض کند چه در آن حالت بايد به کنج خانه اش ميخزيد

و زانوى غم در بغل ميگرفت ونهايت کارى که ميکرد شروع به نوشتن خاطرات خوش آن

زمانى که شمشيرزنى بود و لکوموتيوى بود و لکوموتيو رانى - ميکرد٠

نه آنکسى که همگان الان شاهد مانورهايش هستند ٠ واقعا داستان برسرچيست - اين تحليها سطحيست وانسانهاى سطحى نگرى را ميطلبد که به پذيرند که عده اى چپ سنتى - با

تفکرات عقب مانده فلان وبهمان از روز اول تشکيل حزب کمونيست کارگرى جاخوش نموده

ودر حزب براى خود لانه اى دست وپا کرده اند و درانتها نيزجريان مستعفيون ٩٩ را دليلى

بر صحت ادعاهايش به ميان ميکشد ٠

آقاى کوروش مدرسى اگر منتقد بيطرفى همين امروز به تمام وقايعى که دراين دو سال در رهبريت حزب اتفاق افتاده به استناد تمامى آن مستنداتى که شما در بيانيه تان جهت کوبيدن طرف مقابلتان مورد استفاده قرارداده ايد خود جنابعالى و آن بيست نفرى را که به عنوان سپر انسانى به دور خودتان جمع کرده ايد را نمايندگان و شرکاى بلافصل همان مستعفيون

سال ٩٩ قلمداد مينمايد ٠

آقاى کوروش مدرسى حداقل به خاطر همان سوابق درخشانى که خودتان براى خود وشرکايتان امروز در بوق وکرنا کرده ايد قره نى را از سر گشادش ندميد بپذيريد که امروز را فردايى در انتظار هست ٠

آقاى کوروش مدرسى قضاوت تاريخ چپ را با بودن اين همه سند ومدرک به شوخى نگيريد به قول منصور حکمت قدرى جدى باشيد ٠

آقاى کوروش مدرسى چرا رک وپوست کنده نميرويد سر اصل مطلب چرا سعى ميکنيد همگان را وارد دور باطل تسلسل کنيد - اگر شمارا شهامت آن نيست مرا حداقلى هست

مهم نيست جور شما را من ميخواهم بکشم وحق دوستى را ادا کنم ٠

تمام داستان برميگردد به مهمترين شمشيرزن و لکوموتيو و لکوموتيوران - شمشيرزن رفت ولى شمشيرباقيست لکوموتيوران رفت ولى لکوموتيوسرجايش مانده وبگمان شما هردوبى صاحب

فاکتور مهمترين حذف شده ولى مهم هايى بايد باشند ودر بين اين مهم ها چه کس مهمتراز

کوروش مدرسى ٠

شما براى تحقق اين سناريو بابرنامه به جلو آمديد آنهم نه پس از مرگ شمشيرزن بلکه از

زمان کشف اين شمشيرزن - ميتوانم از تاريخ برايتان دهها نمونه از اين نوع سواستفاده

از شمشيرزنان ماهر را برايتان مثال آورم ٠

اما چه پيش آمدى رخ داد که زحمات چندين ساله شما درتعقيب اين سناريو و دقيقا در

سر بزنگاه به فاجعه اى براى خودشما منجرگرديد - قرار نبود به چنين سرانجامى برسيد

قرار بود کوروش مدرسى سوار برشانه غولى بنام حزب کمونيست کارگرى بعنوان رئيس جمهور پس از حکومت اسلامى درکاخ سعدآباد به رتق وفتق اموربپردازد حال مشغول چه

امورى آن مهم نبود وسيله اى نياز بود براى تحقق اين آرزو وآن چه وسيله اى ميتوانست

باشد بهتر از حزب کمونيست کارگرى ٠

آقاى کوروش مدرسى نقشه شما دقيق بود بى عيب وايراد - ماهرانه صقحه شطرنج راچيده بوديد - با بهترين گشايش هم شروع کرده بوديد چه آن زمانى که درپلنوم ١٦ تزهاى جنجاليتان را ارائه داديد ومتعاقبا با مهره ليدرى تلاش کرديد کميته مرکزى را درحالت

آچمز مجبور به قبول شکست کنيد وچه آنزمان درنقش ليدرى حزب با موانعى که سدراه

شما جهت نيل به اهدافتان درکوتاهترين زمان ممکن مواجه گشتيد بامانورى حيرت انگيز

حميدتقوايى رابه جلوصحنه رانديد تا چندماه بعد يکبار براى هميشه از دست او وتمامى آن

کسانى که به نظر شما تاريخ مصرفشان به سرآمده با کوبيدن چند انگ ونشان بنام بى کفايتى

ومرتجع وجاعل وچپ سنتى ووووووووووووو که مطمئن بوديد درحزب خريداران فراوانى پيدا ميکند - خلاص گرديد ٠

همان بلايى که امروز برسر خودتان آمده خوابش را براى همان کسانى که امروز به راحتى ميخوابند تدارک ديده بوديد ٠

آقاى کوروش مدرسى شما مو را ديديد خيلى هم دقيق ودرست ديديد به ديده تان شک نکنيد منتهى پيچش مو را نديديد٠

همان شمشيرزنى که رفت ولکوموتيوى پرقدرت وشمشيرى برنده را به جا گذاشت - به جايش گذاشته بود -به امان خدا رهايش نکرده بود چه او با ظرافت خاص خودش مى - -شناخت تمام ياران ودست پرودگانش را و چه نيک ميشناخت دسته گل به آب دهندگان

را٠

آقاى کوروش مدرسى بيهوده به حميدتقوايى وکادرها اينچنين بيرحمانه نتازيد هر آنچه که

خورديد و چنين سرگيجه گرفته ايد فقط يک نوازش مادرانه اى بود از طرف همان شمشيرزن نابغه ايام ٠

بيهوده بدنبال راه خروج از بن بست و يافتن راه حل و چگونه ميشود جهش کرد براى حزب وبنام حزب نگرديديد - حزب نه دربن بست هست ونه فاقد راه حل وهمچنين ميداند

چگونه جهش کند ٠

شما بهتر است قرآن ها را از سر سرنيزه ها برداريد باقى داستان را خودشما بهترازمن ميدانيد٠

مواظب باشيد به سيلى پدرانه شمشيرزن گرفتار نگرديد ٠ مرحمت شما زياد

زنده با منصور حکمت

زنده باد حزب کمونيست کارگرى ايران

١٩-٨-٢٠٠٤