در مورد بيانيه رفتن از حزب ٢١ نفر از اعضاى کميته مرکزى

رفقاى عزيز بيانيه شما را خواندم و چيزى جز تکرار ملال آور آنچه که تاکنون نوشته و يا گفته ايد، نبود. در انتظار بودم پلاتفرم احتمالى شما در باره تعريف وجوه يک حزب سياسى کمونيستى را بخوانم که ظاهرا و متاسفانه نوشتن اين را هم به بعد وعده داده ايد. در هر حال اميدوارم که قبل از آنکه از حزب برويد من يک پلاتفرم اثباتى از شما ببينم. چرا اين را مى گويم؟ چونکه بنظر مى رسد که اين بيانيه آخر شما، بيانيه رفتن شما از حزب باشد. در هر صورت چند موضوع به نظرم مى رسد که به اطلاع همگى رفقا مى رسانم.

١- بقول منصور حکمت کسى که مى خواهد از حزب برود، طبعا حزب و موقعيت آنرا به عرش اعلا نمى رساند و معمولا وضعيت آنرا آنچنان خوار و ضعيف نشان مى دهد که براى رفتن خود مشروعيتى بتراشد. آخر چطور مى شود حزبى را ترک کرد و به طرف آن سنگ پرتاب نمود و در همانحال از آن تعريف کرد و آنرا " مضمحل شده" قلمداد نکرد؟ دور از انتظار نبوده و نيست که شما چنين تصوير سياهى از حزب ارائه دهيد چرا که قصد ترکش را داريد. همينطور وقتى که داريد حزب را ترک مى کنيد شما "فرشتگان" و "از ما بهتران" هستيد و ما که مى مانيم " يک مشت آدمهاى مسخ شده" و جمع " تملق گويان متقابل"! شما "انتخاب سياسى" مى کنيد و قهرمانانه مى رويد و ما چون مى مانيم "دچار سحر و جادوى حميد" مى شويم و حتما "مسخ شده و بى اراده" مى مانيم . ممنون رفقا ! اگر مى رويد با اصول برويد. باور کنيد ما هم داريم انتخاب سياسى مى کنيم. عاشق چشم و ابروى کسى هم نيستيم. مى دانم که در توضيح اينکه چرا اکثريت عظيمى از حزب با شما نيستند، درمانده ايد. با اينکه از علاقه وافر اعضا و کادرهاى اين حزب به حکمت واقف هستيد و نام خود را "ادامه حکمتيسم" گذاشته ايد، با اينحال نمى توانيد توضيح دهيد که چرا اکثريت اين حزب را پشت سر خود نداريد! به هر ميزان که آن القاب زمخت و ناشايست را نصيب ما بکنيد به همان ميزان نيز بايد مدالهايى را که بدليل پاسدارى از حرمت انسان به خود داد اعطا کرده ايد را يکى پس از ديگرى بکنيد و بدور بياندازيد. واقعا که روزگار عجيبى است!

٢- به نظرم اين نحوه برخورد شما به حزب بسيار به آن برخورد و نامه معروف فرهاد بشارت و بعد از آن جمع مستعفيون شباهت دارد. زمانى که فرهاد بشارت از حزب مى رفت انتقادات زياد و "راديکالى" از حزب داشت. بخشا همين حرفهاى شما را مى زد، محفليسم (مى گفت محفل دو نفره نادر- اصغر)، پاسيفيسم، عملى نشدن " هندونه به شرط چاقو" که- در رابطه به کارگرى نشدن حزب مطرح مى کردند و ... و الحق وضع آنموقع حزب بمراتب بدتر از حالا بود. مى دانيد پاسخ نادر چه بود؟ نادر در مقابل انحلال طلبى آنها کوتاه نيامد و گفت که اگر ماندنى هستيد تک تک انتقاداتان را جواب خواهيم داد. نادر ماند و از حزبش دفاع کرد. ما هم در مقابل " هندونه به شرط چاقوى" شما همين کار را خواهيم کرد! البته شخصا بر اين باورم که ضعف و اشتباه و برخورد غلط داريم. فکر مى کنم که هنوز بايد چه به لحاظ سبک کارى و چه به لحاظ سنتى عوض شويم. و فکر مى کنم اين تغييرات بايد در همه سطوح باشد. اما بحث کردن بر سر اينها با شما، زمانى که شما کفش و کلاه کرده ايد و داريد مى رويد چه فايده اى دارد؟

٣- شما خود را "ادامه حکمتيسم" و پرچمدار آن در حزب مى دانيد و طرف مقابلتان را چپ سنتى! اينهم داستان جالبى است. مى توانيد نشان دهيد چرا ادامه حکمتيسم هستيد؟ فقط خواهش مى کنم که موفقيت مشترکمان را فقط به پاى خوتان ننويسيد. ( يکبار ديگر سمينار رفيق اصغر را گوش دهيد) نشان دهيد که به کدام نيازهاى جنبش کمونيسم کارگرى پاسخ داده ايد که به مدال حکمتيسم دست يافته ايد؟ ١١٠ صفحه در باره نشريه آزادى زن نوشته ايد!؟ "ادامه حکمتيسم" هستيد و بعد از مرگ حکمت، کثرت گرايى نظرى را به وجه مشخصه حزبش تبديل مى کنيد؟ "ادامه حکمتيسم" هستيد و دولت حجاريان + مجلس موسسان + رفراندوم را پيش پاى ما مى گذاريد؟ "ادامه حکمتيسم" هستيد و نسخه چگونه به پيروزى نرسيدنمان را تحرير مى کنيد و خيلى هم در مقابله ماموران سيا از خودتان ممنون هستيد! رفيق من! به شما خواهند خنديد! زياد هم ممنون نباش! "ادامه حکمتيسم" هستيد و از راه به قدرت رسيدن متمدنانه و مسالمت آميز از طريق راى مردم صحبت مى کنيد؟ حکمتيسم با انقلاب کارگرى تداعى مى شد و يا "قيام خشونت است"؟ "ادامه حکمتيسم" هستيد و مى گويد اگر سوسياليسم را پياده کنيم مردم مى رمند؟ اين "مردم" واقعا مردم هستند و يا شما که از سوسياليسم رميده ايد؟ مى گوييد که جلسه اى در باره ٣ تجربه گذاشته ايد؟ نتيجه اش چه شد؟ به حزب حرکتى داد؟ از اين بحث نتايج عملى استخراج شد؟ پيشنهاداتش را آورديد؟ شما که فقط نخواسته بوديد تاريخ بازگو کنيد؟ نادر که خاصيتش اين نبود که بحث را براى بحث کند. مى گوييد که توده اى شدن يک حزب سياسى را بحث کردم. شما که حتى اينقدر جدى نبوديد که بحثت را کتبا منتشر کنيد ــــ حالا کارى نداريم که چه کسى کمک به جمعبندى آن بحث کرد. حول مسئله انقلاب، دو روز بحث در کنگره چهارم داشتيم و بعدا تازه يادت مى آيد که "من فقط طرفدار قيام کمونيستى هستم"! تازه همين بحث هم فرموله کردى؟ مشکل فوريه اى و اکتبرى بودنش را حل کردى؟ من منکر کار خوب و حتى نوشته هاى خوب و موثر رفقا نيستم ، اما چطور مى توانيد ادعا کنيد که ادامه حکمتيسم هستيد و در کنگره اى مى رويد و " سازش" مى کنيد؟ مگر حکمت سر نظر سياسى با کسى سازش مى کرد؟ حکمت آرزويش اين بود که کسى بحثى بياورد تا از قضا بعد از يک دروره بحث جدى امکان اتحاد سياسى واقعى هم فراهم شود. "ادامه حکمتيسم" هستيد و آن نتايج "پر گوهر" را از بحث دولت در دوره هاى انقلابى مى گيرد؟ (به نقد من به محمود قزوينى مراجعه کنيد) به شما قول مى دهم که اين اسم " ادامه حکمتيسم" را در بيرون از حزب از شما نخواهند پذيرفت. فکر ديگرى براى خودتان بکنيد.

٤- اما شما به کسانى که در مقابل تبديل شدن پلاتفرم راست به پلاتفرم حزب محکم ايستاده اند، مى گوييد چپ سنتى!! بگذاريد فقط گذرا ببينيم که برخى از نمايندگان اين چپ سنتى به چه نيازهايى جواب دادند؟ يک نياز مبرم ما پاسخگويى به مساله تامين رهبرى حزب در راس حنبش اعتراضى و خيزش و انقلاب مردم است. اگر کسى در اين حزب به اين مساله پرداخته باشد از قضا اين حميد تقوايى است که چه در جريان کنگره و چه بعد از آن به تفصيل به رهبرى سراسرى و محلى و سازماندهى انقلاب پرداخت. من اينجا رفقا را به مصاحبه هاى ايشان بعد از کنگره ٤ مندرج در انترناسنونال هفتگى رجوع مى دهم. مساله مهم ديگر هدايت عملى حرکات اعتراضى مردم بطوريکه مبارزات آنها همه گير شود. حميد در بحثى پيرامون سراسرى شدن مبارزات کارگرى از قضا درک موجود در ما را نقد کرد (درک مارکسيسم انقلابى که سراسرى شدن مبارزات را به شعارهاى سراسرى و واحد گره مى زد) و ايده گسترش افقى مبارزات حول همان خواستهايى که دارند را مطرح کرد. ايده اى که بلافاصله از طرف جامعه جواب گرفت، و کارگران و مردم با صدور قطعنامه به حمايت از مبارزات يکديگر برخاستند. يک مساله مهم ديگر چگونگى آماده سازى رهبران توده اى و آژيتاتورهاى کمونيست براى هدايت اعتراضات مردم ــــ بحثى که تحت عنوان ابراز وجود اجتماعى رهبران عملى مطرح شد ــــ و همچنين چگونگى دامن زدن به کمپين ها و امر سازمانيابى در سطوح مختلف در دل اختناق موجود و موارد ديگر از جمله بحثهاى راهگشايى بودند که حميد مطرح کرد. و بگذاريد به يک مورد برجسته ديگر اشاره کنم که به سبک کار و روش فعاليت ما در خارج کشور برمى گردد. ١٨ تير پارسال را مد نظر دارم. شرکت در تظاهرات توده اى وسيع و بدست گرفتن فرمان اين اعتراضات در خارج کشور که در آمريکا، کانادا و سوئد روى داد. از قضا ما در آن ايام از سوى چپ سنتى و چپ حاشيه اى مورد نقد قرار گرفتيم و گفتند که در کنار سلطنت طلبان ايستاده ايم. مى دانيد قبل از هر کس چه کسى در مقابل اين بحثها ايستاد و گفت تسليم اين فشارها نشويد؟ رفيق اصغر کريمى. هنوز دستورالعمل هايش را دارم. به نظرم آن تجربه که حتى امسال هم در سوئد مورد استفاده ما قرار گرفت حاوى متدها و روش هاى جديد کارى بود که از قضا ما را به آن مدل کارى که نادر مد نظر داشت، نزديکتر مى کرد. به نظرم روى اين شيوه کارکردنها بايد بيشتر متمرکز شويم. رفقاى عزيزم! انصاف هم واقعا چيز خوبى است. اگر تعريف شما از انصاف فقط در برخورد غير منصفانه به مهرنوش خلاصه نشده است، واقعا بگوييد که آيا اينگونه مسائل و جوابگويى بدانها، مسائل مهمى نيستند که بايد روى ميز يک حزب مدعى کسب قدرت سياسى باشد؟ مى دانم که ملاکهايمان فرق دارد ولى نگوييد که ما پاسخى نداريم و دچار پاسيفيسم هستيم. کسى در حزب نگران روز و ساعت و محل قيام است؟ نگرانش نباشيد به وقت خود آنرا هم تعيين مى کنيم. فکر نيروى مسلح هم مى کنيم و به وقت خودش هم به سربازان فرمان چرخاندن لوله تفنگهايشان را خواهيم داد.

رفقا عزيز، تصويرى که در بيانيه تان از جدالها در حزب ارائه داده ايد بشدت وارونه و غير واقعى است. اگر اين بيانيه اعلام انشعاب شما باشد به شما قول خواهم داد که نشريه دست راستى اى نظير نيمروز دقيقا به دليل همان اتهامات پوچ " تصفيه ايدئولوژيک" مندرج در بيانيه، مطلبتان را چاپ خواهد کرد. نمى دانم که آيا مورد عنايت ديگران قرار خواهيد گرفت يا نه؟ ما که در مورد چنين اتهامات ناروايى خواهيم ايستاد و توضيح خودمان را خواهيم داشت، ولى باور کنيد اينطور حرف زدن براى خودتان خوب نخواهد بود. بشدت از چشمها خواهيد افتاد! همان بلايى که بر سر مستعفيون آمد!

با احترام حسن صالحى ١٥ اوت ٢٠٠٤- ٢٥ مردادماه ١٣٨٣