بحثى در حاشيه بحث ها

آذر ماجدى

رفقا اعلام ميکنند که بحث درباره قرار شوراها از خود قرار فراتر رفته است و مباحث پايه اى و يا استراتژيک را در برگرفته است. و بعضا از اين مساله اظهار ناخشنودى و يا نگرانى ميکنند. نميدانم الان بحث بر سر اينکه چه کسى اولين بار بحث را فراتر برد قرار است به چه چيزى کمک کند. لابد هر رفيقى که بحث را چند قدم «فراتر» برده نياز آنرا براى روشن شدن بحثش احساس کرده است. اگر بحث بر سر مقولاتى چون حزب و قدرت سياسى، حزب و جنبش شورايى و امثالهم متمرکز شده، بنظر من بيانگر اين مساله است که رهبرى حزب نياز به يک جدل سياسى بر سر اين مقولات مهم و اساسى را در آستانه يک انقلاب احساس ميکند. من شخصا نگران نيستم و اگر کمى کم حساس تر و راحت تر بحث کنيم، و از همديگر کمتر رنجش پيدا کنيم اين مباحث ما را بجلو خواهد برد. اختلاف نظراتى و يا اختلاف تعبيراتى بر سر مقولات اساسى وجود دارد، و در يک حزب سياسى اين کاملا طبيعى است. اگر نبود بايد متعجب ميشديم. بويژه در حزب ما، در «حزب بعد از منصور حکمت».

در اينجا ميخواهم سريعا در آخرين مهلتى که براى ارائه بحث داريم صرفا به چند نکته اشاره کنم.

رفيق مجيد ميگويد «تقريبا تمام رفقاى «موافق» قرار» بحث را ... به بحث موافقين و مخالفين استراتژيک حزب و طرفداران منصور حکمت و مخالفين آن کشاندند.» بنظر من اين اظهار نظرى کاملا غيرمنصفانه و غيرواقعى است. من از هيچ نوشته اى از ملايمترين تا تندترين آن چنين برداشتى نداشته ام که کسى رفقاى مخالف قرار را مخالف استراتژيک حزب و يا مخالف منصور حکمت تصوير کرده باشد. بحث بر سر رابطه حزب و جنبش شورايى، کسب قدرت سياسى، جايگاه حزب، تصرف قدرت و نظام پس از تصرف قدرت و غيره متمرکز شده است و در اين رابطه و در جدالهاى فى مابين تاکيدات بر مقولات مختلف گذاشته شده و در اين رابطه رفقا از منصور حکمت نقل قول هايى در جهت توضيح بحثشان و يا اثبات بحثشان ارائه داده اند. آيا اين کار غيرمجاز است؟ رفيق مجيد ميگويد «به استثناى رفيق حميد که از اسم منصور حکمت در اين مباحث استفاده نکرده است ...» گويى استفاده از اسم منصور حکمت و يا استناد به نوشته هاى او کارى است خظا.

از آنجا که ظاهرا رفقايى از آوردن نقل قول از منصور حکمت رنجيده اند و اين کار را باين معنا برداشت کرده اند که استفاده کننده از نقل قول قصد دارد اين تصوير را القاء کند که طرف مقابل مخالف منصور حکمت است، من طرح اين سوال را اينجا ضرورى ميدانم: آيا از نظر رفقا استناد به منصور حکمت در بحثهاى درونى، بطور مثال، فى مابين دفتر سياسى نادرست است؟ من شخصا از استناد به منصور حکمت قصد اعلام اينکه طرف مقابل بحث با او مخالف است ندارم. بنظرم استناد به او در حزب کمونيست کارگرى طبيعى ترين کار ميايد. خودم هم درست يا نادرست بودن بحثى را پيش از هر چيز با رجوع به او ميکوشم روشن کنم. فکر نميکنم درست و جايز باشد فضايى ساخته شود که استناد به منصور حکمت موجب رنجيدگى خاطر کسى شود و در نتيجه فضا براى اينکار سنگين شود.

انگيزه يابى در پس بحث سياسى رفيق ثريا مينويسد: «اى کاش به جاى پيش کشيدن پاى قرار شوراها، مستقلا و مستقيما نقد به يک اظهار نظر «قديمى» کورش، نقد ترم «حکومت حزب کمونيست کارگرى» .... مطرح ميشد.» معناى اين جمله چيست؟ رفيق ثريا دارد ميگويد که علت ارائه قرار شورا از طرف رفقا حميد تقوايى و على جوادى نه خود قرار شوراها، نه آنچه در اين قرار آمده است، بلکه نقد مقوله «دولت حزب کمونيست کارگرى» رفيق کورش است. يعنى اين رفقا اين قرار را باين خاطر مطرح کرده اند. فرضيه عجيبى است. من هر چه فکر کردم نتوانستم بفهمم که چرا اين رفقا بايد اين راه عجيب و پر مشقت را براى نقد رفيق کورش انتخاب کنند. (تازه يکى از اين رفقا در زمان خود نامه اى در همين زمينه به او و دفتر سياسى نوشته است.) اگر من اسم اين را تئورى توطئه بگذارم زياده روى کرده ام؟ اين چه روشى است که در مباحث سياسى رفقا داريم انگيزه يابى ميکنيم، ميخواهيم کنکاش کنيم که چه انگيزه اى غير از آنچه در خود قرار و مباحث هست آنها را به دادن چنين قرارى و يا بحث کردن کشانده است. چرا داريم فضاى سياسى بحث را مخدوش ميکنيم؟ چه کسى از اين فضا سود ميبرد؟ اين روش بنظر من مردود است و فضا را براى بحث سنگين ميکند و اين قطعا بنفع حزب و بنفع هيچ کس نيست. اين نسبت دادن اپورتونيسم به طرف بحث است. من فکر نميکنم که حميد و على براى نقد اين ترم مورد استفاده کورش و يا هر نقد ديگرى به اين احتياج داشته باشند که يک قرار کاملا مجزايى را مطرح کنند.

رفيق ثريا ميگويد که «فقدان تز و نظرى منسجم و آگاهانه از طرف رفقاى منتقد کورش بحث را خيلى مغشوش ميکند.» اين هم نظريه اى است. صد ها ورق بحث و نقد در رابطه با مسائل کليدى را با همين يک جمله نقد کردن هم براى خود روشى است. رفيق ثريا همچين اعلام ميکند که «بحث حزب و قدرت سياسى بر خلاف تبيين رفقا بحثى داخلى براى دادن اعتماد به نفس خودمان نيست.» من که بخاطر ندارم کسى در نوشته اش چنين تزى را عنوان کرده باشد و در نيتجه نميدانم که منظور رفيق ثريا از نسبت دادن اين بحث به رفقا چيست و اين بحث از کجا ناشى ميشود. نميدانم داريم با چه کسى بحث ميکنيم.

نکات ديگرى هم هست که متاسفانه بعلت کمبود وقت بايد از آنها بگذرم. فقط به يک نکته اشاره ميکنم و بحث را به پايان ميبرم.من در نوشته قبلى ام در رابطه با مقوله دولت حزب کمونيست کارگرى نوشتم که: «از قبل قائل شدن به مرحله اى که حکومت حزب کمونيست کارگرى است و بعد طى پروسه اى جمهورى سوسياليستى مغاير برنامه ماست. اگر رفيق کورش به چنين پروسه اى قائل است بايد تلاش کند برنامه حزب را اصلاح کند. اعلام آن پيش از آنکه چنين پروسه اى طى شده باشد غيراصولى است.» رفيق ثريا مينويسد «در اين نقد معلوم نيست که رفقا بحث هاى حزب و قدرت سياسى و حزب و جامعه را چطور به بندهاى برنامه وصل ميکنند. با اين بخش از نقد رفقا به اعتقاد من ميتوان استفاده از هر ترم جديدى را تجديد نظر در برنامه نام گذاشت.... اين ادعا فقط راه اظهار نظر را مى بندد.» بنظر من بحث خيلى روشن است. در برنامه ما با صراحت از حکومت کارگرى، و حکومت شورايى صحبت ميشود. بحثى از حکومت حزبى نيست. حتى وقتى خواستيم به حکومت کارگرى نامى عامه پسندتر بدهيم، يعنى جمهورى سوسياليستى، قرارى آورديم و در پلنوم تصويب کرديم. و طى قطعنامه اى در کنگره ٣ بر آن عملا تائيد کرديم. و در قرار هم عملا گفتيم که جمهورى سوسياليستى همان حکومت کارگرى مورد نظرمان است. پس اعلام يک حکومت جديد، يا حتى استفاده از نام جديدى براى همان دولت مورد نظر طبق سنت ما از يک پروسه بحث در ارگانهاى رهبرى و تصويب قرار گذشته است. اين مبحث ربطى به بحث عمومى و تئوريک حزب و قدرت سياسى و يا حزب و جامعه ندارد. با اين وجود بايد اشاره کنم که مبحث حزب و قدرت سياسى در کنگره ٢ حزب مطرح شد و حزب و جامعه در يک پلنوم گسترده. و تازه اين مقوله حساس ترى است مقوله دولت حزبى از نظر سياسى و تئوريک مقوله بحث برانگيز (کانتروورشيال) ى در جنبش کمونيستى است، بخصوص اينکه در ادبيات حزب اين مقوله رسما توسط منصور حکمت رد شده است. بنابراين نميتوان همينطور حکم داد و در مقابل بحثى که ميگويد اين مقوله با برنامه حزب مغاير است و اعلام آن بايد منوط به يک پروسه بحث و اصلاح باشد، در جواب گفته شود پس نميتوان هيچ ترم جديدى را استفاده کرد؟ اين راه ابراز نظر را مى بندد. چرا راه ابراز نظر را مى بندد؟ اتفاقا اين بحث دارد دعوت به يک ابراز نظر و بحث ميکند. آنچه من گفتم اينست که از نظر اصولى خطا است که ليدر حزب يس از انتخابش در توضيح پلاتفرمش در نشريه رسمى حزب از مقوله دولت حزب کمونيست کارگرى حرف بزند، قبل از اينکه تلاش کرده باشد اين مقوله را در ميان اصول حزب جا داده باشد. اين خيلى حرف و انتظار عجيبى است؟ ضمن اينکه در بحث گفته شده است که مخالفت با مقوله دولت حزب کمونيست کارگرى بمعناى رد نظر کسب قدرت توسط حزب نيست.

در پايان. طى اين مباحث اين سوال برايم مطرح شد که واقعا چرا تلاش نميکنيم حرف طرف مقابل خود را بفهميم. چرا اينقدر تولرانس براى شنيدن بحث مخالف پايين است. بحث بر سر دقت بر مقولات و اصول است. بحث بر سر تلاش براى رسيدن به درک و تعبير مشترک است. بحث بر سر رسيدن به سياست هاى روشن و مشترک در يک شرايط خطير است. همه ميدانيم که اختلاف نظر هست. هيچ اشکالى هم ندارد، گفتم بنظرم کاملا طبيعى است. اين يک حزب سياسى است. جدل سياسى بخشى از هويت يک حزب سياسى است. سنت ما هم همواره چنين بوده است. نسبت دادن هر نيت ديگرى به هر طرف بحث کارى ناپسند و نادرست است.

مخلص همگى